خبرگزاری مهر - گروه بینالملل – پیمان یزدانی: کرونا از سویی باعث شده تا گرایشات ناسیونالیستی و مرزهای ملی اهمیت ویژهتری بیابد و خودیاری(self-help) از مبانی و اصول اساسی رئالیسم است مورد توجه کشورها قرار گیرد. این خودیاری را در عدم همکاری مؤثر برخی کشورها با یکدیگر در مقوله کمکهای پزشکی و … شاهد هستیم.
اگرچه کرونا باعث شده تا رویکرد رئالیستی و اصل خودیاری(self-help) مورد توجه کشورها قرار گیرد اما از سوی دیگر باعث شده تا ناکارآمدی رویکرد رئالیسم به امنیت که مبتنی بر «امنیت دولتی» (state security) است و اولویت را به «امنیت نخبگان حاکم» میدهد و موضوع امنیت را صرفاً نظامی می بیند، مشخص شود. از سویی شیوع این ویروس نشان داد اقتصادهای میلیتاریستی هم تأمین کننده امنیت عموم مردم نیست و دولتها باید در جهان پساکرونایی به مقوله «امنیت انسانی» (human security) توجه بیشتر نشان دهند و همپوشانی «امنیت دولتی» با «امنیت انسانی» بیشتر از قبل باشد تا بتوانند بقا داشته باشد.
خبرنگار مهر در خصوص این موضوع گفتگویی با پروفسور «لری بی کر» استاد حقوق و امور بینالملل دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در آمریکا انجام داده که مشروح آن در زیر آمده است.
لری بی کر عضو موسسه حقوق آمریکایی و عضو انجمن مطالعات حقوقی اروپایی چین، موسسه حکومت شرکتهای اروپایی میباشد و در دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا به تدریس سیاست و حقوق اساسی، شرکتها و اتباع خارجی مبادرت می ورزد.
وی همچنین بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ ریاست دانشکده سنای دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا را عهده دار بوده است. لری بی کن همچنین کتابها و مقالات متعددی را در خصوص جهانی شدن منتشر کرده است.
*ویروس کرونا چه تاثیراتی بر نظم فعلی جهان خواهد گذاشت؟
ابتدا این موضوع اهمیت دارد که تاکید کنیم ویروس کرونا تأثیراتی بر نظم فعلی جهان خواهد گذاشت. این یک فرضیه مهم است زیرا لزوماً در شروع یک بیماری همه گیر چیزی قابل پیش بینی نخواهد بود. بنابراین، برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید پاسخ به سوال دیگری داده شود که آیا عناصر موثر برای حفظ نظم جهانی که بیماری همه گیر ویروس کرونا بر روی آنها اثر خواهد گذاشت مشخص شدهاند؟ پاسخ این سؤال، از اواسط آوریل ۲۰۲۰ روشن شده است. بیماری همه گیر ویروس کرونا باید تأثیراتی را در نظم جهانی ایجاد کند. در اواخر سال ۲۰۱۹ این موضوع مشخص شد که نظم جهانی آماده تغییر است. در واقع، ویروس کرونا اثراتی در نظم جهانی خواهد گذاشت، دقیقاً به این دلیل که کسانی که در مقام قدرت برای شکل دادن به روایاتی که بر اساس آنها جامعه متوجه موضوعاتی میشود، آن مفاهیم را به بیماری همه گیر نسبت دادهاند. آیا با این قدرت تغییر، سرمایه گذاری در زمینه همهگیری لازم بود؟ نه! اما آیا این موضوع دیگر اهمیت دارد؟ مطمئناً نه!
ثانیاً، با تصمیم برای سرمایه گذاری در همه گیری جای با این اهمیت که لزوماً بر نظم جهانی تاثیرگذار خواهند بود، سؤال اصلی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این سؤال در رابطه با تغییر در نظم جهانی فعلی که ممکن است ظهور کند، پیش میآید. تاثیرات و جهت این بیماری همه گیر را نمیتوان به عنوان یک موضوع طبیعی در نظر گرفت به عبارت دیگر یک ارتباط ارگانیک بین وجود این بیماری همه گیر و جهتگیریهای تغییر ناشی از آن وجود دارد. عکس این قضیه درست است. تغییرات ایجاد شده در نظم جهانی ناشی از بیماری همه گیر، منعکس کننده کاربرد ایدئولوژیهای رقیب است که از طریق آنها، قدرتهای بزرگ دنیا را میبینند.
بیماری همه گیر و مبارزه علیه آن در دولتهای مانند چین، اثبات کننده توانمندی و قدرت مدل سیاسی-اقتصادی این کشور برای مقابله و غلبه بر چالش ویروس کرونا میباشد. این توجیه در عوض موجب میشود که احتمال ظهور یک سیستم بینالملل کمونیستی جدید پیرامون اصول سیستم مارکسیستی لنینیستی چین، برای اولین بار در کشورهای در حال توسعه شرکت کننده در طرح کمربند و جاده، و پس از آن در کشورهای دیگر افزایش یابد. نتیجه آن، در بهترین حالت، ظهور یک رویکرد جدید برای نظم بینالمللی است که مبتنی بر چشمانداز چین با کاربرد فراملی است.
در مورد کشورهای دموکراتیک لیبرال نیز همین موضوع صادق است. در اینجا همهگیری نیز یک آزمون میباشد که از طریق آن اصول اساسی نظم اقتصادی سیاسی مورد آزمایش و اصلاح قرار میگیرند و از آن آزمایش قویتر ظاهر میشوند. در این موارد، احتمالاً دو تغییر وجود دارد که منعکس کننده شکافهای باستانی بین جهان قدیمی روم (اتحادیه اروپا) و مرزهای شمالی آن است که اکنون تحت رهبری ایالات متحده به عنوان کاملترین نیروی پیشتاز خود است. در جایی که سیستم چین بر تمرکز، برنامهریزی و برتری بخش سیاسی تأکید میکند، نسخههای لیبرال دموکراتیک بر عدم تمرکز، بازارها (قدرت خصوصی) و برتری بخشهای اقتصادی و اجتماعی تأکید میکنند.
بنابراین، اثرات ویروس کرونا به معنای انقلابی در رها کردن سیستمهای قدیمی نخواهد بود. در عوض، تمایلاتی را که قبلاً به خوبی بررسی شده بودند را تسریع میکند. همچنین تمایل به تمایز و انتخاب بیشتر به جای همگرایی، اصلاح خواهد شد. اما باز هم، این ایدئولوژیهای غالب، همهگیری را با یک نشانه بسیار خاص سرمایه گذاری کردند: این یک آزمایش بود (که میتوان آن را با اصطلاحات علمی مذهبی یا سکولار توجیه کرد). این آزمون برای اثبات ارزش سیستم آزمایش شده بود. همچنین این آزمون به معنای کورهای بود که در آن میتوان نقاط ضعف آن سیستمها را از بین برد و تنها هستهای محکم از آن سیستم که میتواند تغییر کند و دوباره احیا شود، باقی میماند. اما به روشهایی تغییر یافته است که بیش از حد بر بعضی از اصول سازماندهی آن تأکید میکند (که در بالا توضیح داده شد) و بقیه را از بین میبرد.
در همین زمینه است که میتوان اثرات جهانی سازی را در نظر گرفت. بسیاری از اعضای بخش روشنفکر که برای زندگی میتوانند تجزیه و تحلیل کنند و همچنین بخشهای برنامهریزی ارگانهای دولتی، اکنون با آنچه که ممکن است آن را به عنوان ظهور دوباره دولت تفسیر کنند، وسواس گرفتهاند. چگونگی کنترل کردن دولتها در زمان احیای مجدد مرزها در نظر بگیرید. مرزها همیشه یکی از عناصر اصلی جهانی سازی اقتصادی بودهاند. تولید جهانی، که بر مبنای سازماندهی بخشها میباشد نیاز به نظارت و محافظت از آن بخشها دارد.
جهانی سازی اقتصادی به شکلهای امروزی خود وجود نداشت اگر این بخشها که از آنها برای تفکیک و مهار خطر استفاده میشد محافظت نمیشدند. سپس کشورها از طریق نظم جهانی قصد داشتند مانند محفظههای ضد آب در کشتی قرن بیستم کار کنند. با توجه به کشور، خطر جهانی شدن این بود که بخشها در صورت لزوم نمیتوانند بسته شوند. این موضوع تا حدودی یکی از دلایلی بود که باعث شد مهاجرت به عنوان یک بحران در قرن بیست و یکم فوران کند. با توجه به این امر، حداقل کشور باید بیشتر شبیه بخشهای تایتانیک باشد تا واحدهای کاملاً قابل مهار (به استثنای کره شمالی).
بنابراین نقش دولتها باید به وضوح مشخص شود. همهگیری دقیقاً همان لحظهای بود که کشورها را ملزم به استفاده از نیروی پلیس و مرزهای خود برای حمایت از تولید جهانی میکرد. اما در عین حال، از یک طرف همهگیری تفاوت بین دولتها را به عنوان عامل حمایت از حرکت آزاد کالاها، سرمایه و سرمایه گذاری (حتی در مواردی که ممکن است بین سه امپراتوری بزرگ جهانی در حال ظهور تقسیم شود) و استفاده از دولت به عنوان متولی سرمایه انسانی مربوطه را واضحتر نشان داد.
اما مهمترین موضوع این است که این مسئله برای بازگرداندن نقش دولت به عنوان حافظ سرمایه انسانی استفاده خواهد شد و از طریق ابزارهای مربوطه مورد استفاده قرار میگیرند. این ابزارها که قبلاً به عنوان کشورها شناخته میشدند، اکنون به هدف مهم دیگری تحت عنوان مدیران میانی تولید جهانی خدمت میکنند. البته تأثیر دیگر بیماری همه گیر این خواهد بود که تمایز بیشتری در شخصیت آن نقش بین کشورهایی که در نوک و پایین این مجموعه هستند قائل شود.
*نظم فعلی جهان بیشتر مبتنی بر رویکردهای لیبرالیسم و تا حدودی رئالیسم است. نقایص رویکردهای گفته شده در مواجهه با ویروس کرونا چیست؟
در سادهترین پاسخ، باید بگوییم که هر رویدادی مانند بیماریهای همه گیر، نقاط ضعف و همچنین نقاط قوت سیستمهای غالب نظم دهنده زندگی سیاسی-اقتصادی-اجتماعی را با توجه به سلسله مراتب تنظیم شده که در آن برخی از عناصر ممتاز هستند و برخی میتوانند زنده بمانند نشان میدهد. این پاسخ در مورد همه سیستمها اعمال میشود و فقط مربوط به سیستمهای دموکراتیک لیبرال نیست. در واقع همهگیری، نقاط قوت و ضعف همه سیستمها را در مقابله با استرسهای ایجاد شده نشان میدهد.
با این وجود، باید با دقت بیشتری به این مسئله نگاه کنیم که استرس بیماری همه گیر ممکن است نقص سیستمهای قدرتمند یا تاثیرگذار را نشان دهد. تا سال ۲۰۱۹، کلیشهای در بین کلیه بخشهای سیاسی و روشنفکرانی که مبانی اصولی را برای نتیجهگیری فراهم میکردند، وجود داشت مبنی بر اینکه نظم لیبرال دموکراتیک پس از ۱۹۴۵ و تجلی آن در دستورالعملهای قوانین معاصر و چارچوب بینالمللی اصولی که قرار بود بر اساس آن پایه گذاری شود، یا از بین رفته و یا نیاز به اصلاح دارد.
البته نظریه پردازان مارکسیستی-لنینیستی، نظریههای نظمهای سیاسی-اخلاقی به اصطلاح جهان سوم و نظریه پردازان توسعه گرا که در حاشیه آن بحث قرار دارند از این بحث داخلی سود میبرند. در حالی که بسیاری این امر را به عنوان نشانه ضعف سیستم در نظر گرفتند، برای سایرین از جمله من، این امر حاکی از قدرت اساسی بود. این امر حاکی از آن بود که این سیستم هنوز کاملاً زنده بود به این معنا که هنوز هم عنصر اصلی نظم واقعیت است که به واسطه آن میتوان سیستمهای سیاسی-اقتصادی و اجتماعی را نظم داد.
ظهور فوقالعاده همه گیر در کمترین زمان ممکن باعث از بین بردن بخش بزرگی از حجابهایی که در پشت این بحثها و نبردها برای کنترل قلب سیستم در جریان بود شد. و برای آنهایی که در وسط نبرد هستند، این سیگنال و نشانه را فراهم میکند که آنها به دنبال کنترل هنجارهای سفارشی نظام، تفسیر را به عنوان اجازه تسریع در حرکت آنها انتخاب کنند. این بدین معناست که شخصی به خوبی ممکن است دیدگاه کاملاً واقعی، در مورد کمبودهای سیستم لیبرال دموکراتیک و همچنین شیوهای که همه گیر در آن بهانه لازم را برای آشکار کردن آنچه که قبلاً در بالاترین سطوح رهبری آن سیستم به چالش کشیده شده فراهم کرده را درک کند.
اما این موضوع، نوعی از نواقص اساسی را که ممکن است سیستم را به خطر اندازد، نشان نمیدهد. در این شرایط، نواقص را باید در زمینه فهمید و آن زمینه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. یک زمینه، نقایص نظم لیبرال دموکراتیک را از منظر نظم بخشیدن به اصول سیستمهای سیاسی-اقتصادی-اخلاقی که اساساً با نظم لیبرال دموکراتیک ناسازگار هستند، بررسی میکند. برای این منظر، دقیقاً چیزی جز نقصان نمیتواند باشد زیرا ایجاد معنا با توجه به اساسیترین موضوعات نظم اجتماعی، امکان پذیر نیست.
آنها به سادگی نمیتوانند یک چیز را به همان شیوه مشاهده کنند. از این منظر درست است، همانطور که سوال نشان میدهد، این همهگیری همه شکستهای مهم نظم دموکراتیک از قبیل تصرف سیاستهای عمومی توسط نهادهای خصوصی، اثر فرسایش حاکمیت بازارها بر سیاست، ناکارآمدی ارگانهای عمومی که در معرض چندین لایه مشاوره و شکاف اقتدار هستند، و فلج ذاتی در سیستمهایی که قدرت در آن به شدت نگه داشته شده و موفقیت اجرای آن به طور گسترده پراکنده است را نشان میدهد.
در مقابل با این تجزیه و تحلیل چشم انداز خارجی، یک دیدگاه داخلی ممکن است یک تحلیل متفاوت ارائه دهد. چشمانداز داخلی، نقایص نظم لیبرال دموکراتیک را که یکی از دو موضع تحلیلی متمایز است را بررسی میکند. اولین مورد با توجه به اصول بنیادی سازمانی آن نظم و در عوض بر نواقص اجرای آن متمرکز میشود. این نقایص ممکن است ناشی از خرابی سیستم باشد (به عنوان مثال، مؤسسات سیاسی باید اصلاح شوند تا اصل را به درستی منعکس کنند، یا قانون باید مطابق با استفاده صحیح از اصل و غیره اجرا شود). مورد دوم بر لزوم اصلاح یا توسعه بیشتر خود اصول نظم اساسی متمرکز است. در زمینه همه گیر، اینها ممکن است در تقسیم اختیارات بین سطوح مختلف دولت تا تقسیم اختیارات در یک نهاد سیاسی باشد.
در ایالات متحده این موضوع به مباحث درمورد نحوه جلوگیری از فدرالیسم آمریکا یا پیشبرد مبارزه با بیماری همه گیر تبدیل شده است. اما آنها ممکن است خودشان هم به اصل اصول توجه داشته باشند و این ممکن است یک فضای گفتمانی پیرامون فساد ایجاد کند (برای مثال، آیا دولت باید از مشاغل یا افراد شاغل حمایت کند؟ منابع پزشکی چگونه باید تقسیم بندی شوند؟ دولت یا بازیگران خصوصی تا چه میزان ممکن است رفتار شخصی در میان اجتماعها را تحمیل کنند؟)
در حوزه بینالملل، این نواقص توسط مرزهای بین بخشهای دولتی و خصوصی مشخص میشود که در سازماندهی تولید جهانی مشهود است. به عنوان مثال، لزوم تحمیل مسئولیت بر شرکتهای چند ملیتی در مورد اثرات تصمیمات اقتصادی اتخاذ شده در نتیجه بیماری همه گیر که باعث صدمه شدید به اقتصادهای محلی در زنجیره تولید آنها میشود. این امر به ویژه در زمینه تولید پوشاک کاملاً مشهود است که در آن تصمیمات گرفته شده توسط شرکتهای بزرگ چند ملیتی غربی ممکن است به شدت بر روی ماندگاری اقتصادهای دولتهایی مانند بنگلادش تأثیر بگذارد.
از این منظر، گزارش معمول در مورد برندگان و بازندگان از اهمیت بسیار واقعی محروم میمانند. این همهگیری هیچ برنده و بازندهای ندارد. نکته بسیار جالبتر این است که روشنفکران و طبقات سیاسی که در آن خدمت میکنند، در پی ایجاد گفتمان پیرامون همه گیر بودند که اهمیت زیاد آن، شیوه تصمیمگیری یا تغییر مسیرهای جنگ برای رهبری جهانی است. این نوعی از مواد است که افکار عمومی را به منظور جنگهای تبلیغاتی که بخشی جدایی ناپذیر از رقابت بین سیستمی است، تغذیه میکند. آنها برای خشمی که با آنها دنبال میشوند و توانایی آنها برای تغییر درک مشترک مهم هستند. اما آنها ارتباط چندانی با حرکت واقعی تسلط تحت شرایط ندارند که در آن هیچ سیستمی پیروزمندانه ظاهر نشده است.
اگر همهگیری، همه چیز را به جهانیان نشان دهد، این است که تمام سیستمهای تحت استرس باید با توجه به شکستهای خود تغییر کنند و نیاز به بهره برداری از مناطقی دارند که هر کدام را به بهترین وجه نشان دادهاند. از این رو، نبردهای کنترل روایت جهانی، رهبری و مانند آن ادامه خواهد یافت، حتی وقتی شخصیت مبارزان تغییر کند. اما این تغییرات، مجدداً با تأکید بر چشم انداز شروع، هیچ ارتباطی با خود ویروس ندارد. این همه ارتباطی با روشی دارد که مردم این اقدامات را با معنا سرمایه گذاری میکنند، و تا چه اندازه چنین معنایی را به طور گستردهای پذیرفته است. هیچ جادویی در اینجا نیست. و هیچ پیشرفت ارگانیکی برای پیروزی یک یا دیگر جناحها وجود ندارد. این همه استراتژی، کار، و نظم و انضباط است. با این وجود، مواردی را میتوان در قوانین سیستم عامل مربوطه این بازیگران پیش برد.
*اگر بپذیریم که نظم جهانی پساکرونا، نسبت به نظم فعلی متفاوت میباشد آیا این تغییرات، ساختاری و اساسی خواهند بود؟ کدام مفاهیم تغییرات اساسی را تجربه خواهند کرد؟
اول، روابط بنیادی بین مؤسسات فردی و حاکم (دولت در سیستمهای لنینی مارکسیستی؛ مؤسسات دولتی و خصوصی در دستورالعملهای لیبرال دموکراتیک؛ و نهادهای دولتی) به طرز عمیق و کاملاً قابل توجه تغییر خواهند کرد. در حالی که به احتمال زیاد گفتمان آزادی شخصی و استقلال فردی در کوتاه مدت تغییر نخواهد کرد، کاربرد این اصول دستخوش تغییر خواهد شد. طرح کلی این تغییرات از قبل آشکار است. اولین خوشه تغییرات حول قدرت نظارت است. نظارت برای پیکرهبندی جامعه امری اساسی خواهد بود و درک حریم شخصی متناسب با نیاز تغییر خواهد کرد.
این بدان معنا نیست که گروه مخالفی وجود نخواهد داشت؛ قطعاً تضاد وجود خواهد داشت، بلکه این احتمال وجود دارد که اپوزیسیون فقط در حاشیهها تأثیر داشته باشد. در یک کلام، این امر نباید برای هیچکس تعجب آور باشد. همه سیستمها – برخی با شور و شوق – فرهنگ تطبیق پذیری و پاسخگویی در مورد تجارت و رفتار اقتصادی را پذیرفتهاند. تنها یک قدم کوچک برای انتقال این فرهنگ، که اکنون بسیار در مورد مسئولیتپذیری راسخ است، وجود دارد. نظارت و ارائه گزارش همان چارچوبی هستند که مسئولیت پذیری حول محور آن قرار میگیرد.
این امر در جمعآوری دادهها و قضاوت از طریق تجزیه و تحلیل آنها تجلی مییابد. این منطق ابتدا بر اساس حمایت از فرد خواهد پایه گذاشته میشود؛ و سپس در پی حمایت از جامعه و افرادی که رفتارشان (همیشه) تأثیرات فراوانی دارد بر میآید. مقاومت در برابر این مسیر همواره دشوار است و پافشاری علیه آن سایه بیماریهای همه گیر سختتر خوهد شد. اما نظارت فقط به معنای بک مشاهده صرف نخواهد بود. همانطور که گفته شد، این امر شامل مسئولیت پذیری و پیروی از سیستمهای پاسخگویی نیز میشود.
توسعه این مدل از قبل در سیستمهایی نظیر روسیه به چشم میخورد کی طی آن افراد به صورت هدفمند ردیابی میشوند و سپس به دیگران هشدار داده میشود که ممکن است در معرض آنها باشند. مشاهدات حاکی از آن است که تایوان و کره جنوبی سیستمهای اطلاعاتی خود را به منظور نظارت با اهداف خاص (بهداشت عمومی در این مورد) هماهنگ کردهاند. حتی در ایالات متحده، فعالیتهای اخیر پلتفرمهای بزرگ اینترنتی (به عنوان مثال گوگل) برای ردیابی مردم و استفاده از آن در خدمت نیروی پلیس در یک بحران، نشان میدهد که تا چه اندازه این نظارت در حال عادی شدن است. منطقی سازی این فرآیند و عقلانی جلوه دادن آن هنوز در مراحل اولیه انجام میشود.
دوم، دامنه اختیارات دولت به احتمال زیاد تغییر خواهد کرد، هرچند پیش بینی جهت این تغییر بسیار دشوار است چرا که این جهت به احتمال زیاد به شدت وابسته به شرایط است. بخشی به پشتیبانی از روش نظام برای توزیع بین ارگانهای دولتی و خصوصی خواهد پرداخت. اما ویژگی اصلی قدرت نیز تغییر خواهد کرد. به احتمال زیاد این روند تسریع خواهد شد، چرا که این شرایط در بسیاری از سیستمها دیده میشود که دیدشان را از نگاه اولیه به دولت به سطوح بالاتری ارتقا دادهاند.
بوروکراتیزه کردن همه جنبههای زندگی در واقع نشانگر حرکت قدرت از عناصر سیاسی به عناصر مدیریتی نهادها را نشان میدهد. این بیماری همهگیر نشان داد که دولت و اصول آن اسیر سرپرست، تکنسین، کارشناس حوزه و کسانی است که سیستمهایی را طراحی و راه اندازی میکنند که سیاست را به اجرا پیوند میدهند. کشورهایی که این ارتباط را به نمایش میگذارند به دنبال انجام بهتر امور هستند. کشورهایی که به دنبال سرکوب این مسیر با خفه کردن یا بهم زدن طرفداران تکنوکرات خود هستند، اغلب مورد انتقاد قرار میگیرند و تلاشهای آنها تضعیف میشود.
سوم، ماهیت مرزها تغییر خواهد کرد. همانطور پیش از این شرح داده شد، مرزها واقعاً برای کنترل مردم اهمیت بیشتری خواهند داشت. در عین حال، آنها برای سازماندهی فعالیتهای اقتصادی اهمیت کمتری خواهند داشت. با این توصیف، ماهیت تخلخل برای فعالیتهای اقتصادی بستگی به همسویی کشورهای خاص در خوشهای از کشورهایی دارد که در اطراف یک کشور پیشتاز سازمان یافتهاند.
این امر به سازماندهی مجدد بنیادی جهانی منجر خواهد شد. اما این غیرقابل توصیف است. بنابراین، انتظار داشته باشید که این تغییرات بدون اظهار نظر فراوان به شکل مکرر رخ دهند. همچنین انتظار داشته باشید که افراد حاضر در خط مقدم تغییر هرگونه منکر هرگونه فعالیتی در مسیر تغییر چیزی شوند. همچنین انتظار داشته باشید که در نهایت اصول جهانی سازی دوباره تفسیر شود تا از طریق این گفتمان به مشروعیت سازی یک سازمان جهانی در راستای فعالیتهای اقتصادی پرداخته شود.
چهارم، افراد معدودی در مورد مؤسسات مالی بینالمللی و نقش آنها در جهان پسا کروناویروس صحبت میکنند. این حیف است! هرچند این اتفاق تا حد زیادی عقب مانده است – شاید به عنوان یک مسئله سیاسی، شاید به دلیل اینکه بندهای اداری آنها حرکتهای زیرکانه را دشوار میکند – نقش موسسات مالی بینالمللی ممکن است تغییر یابد. از سویی، موسسات مالی بینالمللی عمومی میان مدت ممکن است به ابزاری مفیدی برای اجرای انتظارات جاری برای کنترل جمعیت خود تبدیل شود تا از حداکثر بهرهوری (و در نتیجه سهم حداکثر، در کل، به ثروت جمعی) اطمینان حاصل کمک کند.
شرط اعطای وام، کمک فنی و مواردی از این دست، و ابزارهای مدیریت این موسسات که دیگر کهنه پنداشته میشوند را میتوان برای این اهداف مورد استفاده قرار داد. اما این امر مستلزم اجماع در مورد آنچه که دقیقاً از دولتها انتظار میرود میباشد. پروژه آخر احتمالاً پنجرهای را برای کنترل جهانی روایت در میان ایالات متحده-چین-اتحادیه اروپا با قدرتهای مرتبه دوم فراهم میکند، قدرتهایی که با عصبانیت در حاشیهها کار میکنند.
پنجم، گفتمان مهاجرت و همچنین مدیریت آن احتمالاً تغییر خواهد کرد. یکی از پیامدهای عجیب این بیماری همهگیر، که بیش از پیش بسیار مورد توجه قرار گرفته است، روشی است که کشورها، بدون مقاومت زیاد، توانستند مرزهای خود را برای حمایت از جمعیت خود بازسازی کنند. اما مرزها ابزاری با کاربردهای فراوان هستند - حتی اگر فقط علیه مردم هدایت شوند.
در حالی که تغییر گفتمان مهاجرت در کوتاه مدت بعید است، ممکن است که مدیریت مهاجرت - به ویژه در جاهایی که میتوان آن را به عنوان محصول شرایط فردی، بلکه به عنوان حرکت مردم (حرکت جمعی) در نظر گرفت – شکل دیگری، و آن هم شکلی سختگیرانه، به خود بگیرد. در عین حال، این جنبش گسترده با توجه به چالشهای ملی هر کشور، اشکال گوناگونی به خود خواهد گرفت. جالبتر اینکه میزان مهاجرت در بین کشورهای دارای جمعیت آسیبپذیر به عنوان یک چالش بیشتر از مهاجرت بین مناطق حاشیهای و "کلان شهرها" خواهد بود.
ششم، ماهیت قدرت پلیس نیز به احتمال زیاد تغییر خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که آینده قدرت به همان اندازه توسط مدلهای مبتنی بر تجزیه و تحلیل دادهها شکل بگیرد، زیرا این امر با استفاده از اصول و قضاوت انسانی پایه گذاری میشود. یادگیری و مدل سازی ماشینی، صرف نظر از الگوی سیاسی-اقتصادی یا اخلاقی که دولتها پیروی میکنند، توانسته پاسخی به شرایط موجود پس از شیوع کروناویروس بدهد. عوامل انسانی از تدوین رویکردهای محافظت از افراد در سازمانهای اجتماعی محدود شده است.
یکی با جمعیت "در معرض خطر"، با علم انتقال، و تجزیه و تحلیل پیشبینی صحبت میکند. یکی دیگر با استفاده از تجزیه و تحلیل برای هماهنگی سلامت، پایداری، پیامدهای اقتصادی و سیاسی صحبت میکند. در پایان میتوان ظهور مدیریت خودکار را به عنوان پیامد اصلی این بیماری همهگیر در شیوه تصور و مدیریت نظم جهانی دانست. به احتمال زیاد رقابتهای قدرت در آینده بین رویکردهای متمایز به تجزیه و تحلیل دادهها و اثربخشی الگوریتمهای مورد استفاده برای انگیزه و مجازات خواهد بود نه آنچه در مورد اصول اساسی در حول محور جامعه - حتی جامعه جهانی - قرار دارد.
نظر شما