۱۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۵

نقد و بررسی کتاب؛

تکمله‌ای بر «دوقرن سکوتِ»زرین‌کوب/سکوت ایران سیاسی بود یا فرهنگی؟

تکمله‌ای بر «دوقرن سکوتِ»زرین‌کوب/سکوت ایران سیاسی بود یا فرهنگی؟

کتاب «پایان دو قرن سکوت» را می‌توان تکمله‌ای بر کتاب «دو قرن سکوت» عبدالحسین زرین‌کوب و در واقع اثری برای ارائه واقعیت و متعادل‌کردن نسخه اولیه کتاب زرین‌کوب دانست.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: اولین‌نسخه کتاب معروف «دو قرن سکوت» عبدالحسین زرین‌کوب سال ۱۳۳۰، و چاپ دوم و بازنگری‌شده‌اش نیز سال ۳۶ منتشر شد. زرین‌کوب که تالیفات مختلفی در حوزه تاریخ ایران و اسلام دارد، چاپ اول این کتاب را اثری دانست که با تعصب و روحیات جوانی نوشته شده و برای تصحیح آن و عرضه چاپ دوم، ۵ سال زمان صرف کرد. به‌هرحال «دو قرن سکوت» اثری جنجالی و مهم است که عده‌ای مایل‌اند خلاف میل مولف از چاپ اولش بهره‌برداری کنند و گروه دیگری نیز هستند که به ویراست دوم آن تکیه می‌کنند.

پاییز دو سال پیش، مجموعه چندجلدی جدیدی توسط نشر ققنوس رونمایی شد که «تاریخ ایران: روایتی دیگر» نام داشت و سومین‌جلدش، کتاب «پایان دو قرن سکوت» بود. این کتاب به قلم امیرحسین حاتمی نوشته شده و می‌توان آن را پاسخی به نسخه اول «دو قرن سکوت» و یا مکملی برای نسخه دوم آن دانست. به‌این‌ترتیب کتاب موردنظر که به عبدالحسین زرین‌کوب هم تقدیم شده، تلاش دارد قضاوتی بی‌طرف و بدون‌غرض از برهه تاریخی موردنظر زرین‌کوب در «دو قرن سکوت» داشته باشد.

از نظر مولف کتاب پیش‌رو، همین شکوه و بالندگی بوده که مهر پایان «دو قرن سکوتِ» معروف عبدالحسین زرین‌کوب محسوب می‌شود. او بر این مساله هم تاکید دارد که منظورش از ۲ سده سکوت ایرانیان، البته سکوتی سیاسی است؛ چون ایرانیان از منظر فرهنگ، علم و تمدن، نه‌تنها در آن دو قرن، سکوت نکرده بودند بلکه به‌خاطر خدمات متقابل ایران و اسلام، بلندآوازه‌تر از هر قوم دیگری شده بودند همان‌طور که می‌دانیم مقدمه نسخه‌های فعلی «دو قرن سکوت» زرین‌کوب، با بخش‌هایی از کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» مرتضی مطهری همراه شده تا تعادلی نسبی در مطالب کتاب پدید آید. همچنین می‌دانیم که مطهری و فریدون آدمیت ازجمله منتقدان نسخه اولیه «دو قرن سکوت» زرین‌کوب بوده‌اند. به‌هرحال، زرین‌کوب خود به مغرضانه و متعصبانه‌بودن مطالب ویراست اول کتابش معترف بوده و پس از چندی تلاش کرد زاویه نگاهی جامع‌تر و منصفانه‌تر از وقایع تاریخی دو سده ابتدایی ورود اسلام به ایران ارائه کند. نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» هم، ضمن تاکید چندباره بر این مساله که «برآمدن حکومت طاهریان در خراسان، پایانی بر سکوت دوقرنی ایرانیان بوده»، چندین‌مرتبه با آرایه تضمین، نام دو کتاب زرین‌کوب و مطهری را در کتابش ذکر کرده است؛ «دو قرن سکوت» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» و این دو، از جمله مفاهیم محوری کتابِ پیش‌رو هستند.

طبق اسناد و روایات تاریخی، پس از خلفای بنی‌امیه، بی عباس به خلافت رسیدند و در خلال حکومت عباسیان بود که آل طاهر یا همان طاهریان، حکومت نیمه‌مستقل ایرانی خود را در قلمرو خراسانِ تاریخی به پا کردند و پس از آنان‌ها نیز صفاریان، علویان، سامانیان، آل زیار و آل بویه که همگی از خاندان‌های ایرانی بودند، به قدرت رسیدند و در عرصه سیاست ایران آن دوران، عرض اندام کردند. البته طاهریان هم که از حکومت‌های خوشنام تاریخ ایران هستند، در واقع نماینده خلیفه عباسی در خراسان بودند و دوران ظهور و افولی داشتند که حرف نهایی امیرحسین حاتمی در کتاب «پایان دو قرن سکوت» این است که با وجود همه‌شرایط آن دوران، زوال نهایی طاهریان، نمی‌تواند شکوه و بالندگی نخستین حکومت آن‌ها را که از «طاهر بن حسین» (یا همان طاهر ذوالیمینین) به پسرش «عبدالله بن طاهر» رسید، بپوشاند. و از نظر مولف کتاب پیش‌رو، همین شکوه و بالندگی بوده که مهر پایان «دو قرن سکوتِ» معروف عبدالحسین زرین‌کوب محسوب می‌شود. او بر این مساله هم تاکید دارد که منظورش از ۲ سده سکوت ایرانیان، البته سکوتی سیاسی است؛ چون ایرانیان از منظر فرهنگ، علم و تمدن، نه‌تنها در آن دو قرن، سکوت نکرده بودند بلکه به‌خاطر خدمات متقابل ایران و اسلام، بلندآوازه‌تر از هر قوم دیگری شده بودند.

* ۱- طرح کلی کتاب

حاتمی در کتاب «پایان دو قرن سکوت» با بیان مقدماتی از چگونه اضمحلال امپراتوری ساسانی و ورود اسلام به ایران، خلاصه‌ای از تاریخ شکل‌گیری بنی‌امیه، بنی‌عباس و مقطع تاریخی شکل‌گیری حکومت طاهریان را بیان می‌کند. یعنی تا همان‌مقطعی که زرین‌کوب در کتاب «دو قرن سکوت» خود به آن پرداخته است. اما حجم زیادی از مطالب کتاب «پایان دو قرن سکوت» مربوط به ادامه مقطعی است که زرین‌کوب کتابش را در آن به پایان رسانده و ادامه‌ای که حاتمی نوشته، در منقبت حکومت طاهریان، شرایط فرهنگی ایران و خصوصیات اخلاقی امیران این سلسله و رفتار ایرانی آن‌هاست. حاتمی به‌طور مفصل به سجایای اخلاقی و کاردانی طاهر بن حسین و فرزندش عبدالله طاهر و خدماتشان به فرهنگ ایران و مردمش پرداخته و البته به‌ثمرنشستن تلاش‌های طاهریان برای حکمرانی را در امتداد تلاش‌های ابومسلم خراسانی می‌داند؛ یعنی مردی ایرانی که موفق شد آل امیه را برداشته و آل عباس را به جایشان بنشاند.

نویسنده کتاب پیش‌رو، سکوت مورد نظر زرین‌کوب را در دو سده ابتدایی ورود اسلام به ایران، یک سکوت ملی و در واقع سکوتی سیاسی می‌خواند که برهه زمانی‌اش هم از ابتدای ورود اعراب مسلمان به ایران تا روی کار آمدن طاهریان بود نویسنده کتاب پیش‌رو، سکوت مورد نظر زرین‌کوب را در دو سده ابتدایی ورود اسلام به ایران، یک سکوت ملی و در واقع سکوتی سیاسی می‌خواند که برهه زمانی‌اش هم از ابتدای ورود اعراب مسلمان به ایران تا روی کار آمدن طاهریان بود. حاتمی معتقد است حداقلِ فایده حکمرانی طاهریان بر خراسان و در واقع بر بخش زیادی از ایرانِ آن دوران، این بود که الگویی برای سلسله سامانیان باشد که در عین پیوستگی با خلافت عباسی، زمینه مناسب تقویت و رشد روح استقلال ایرانی در قلمرو حکومت خود را پیدا کنند. در مجموع، نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» معتقد است سلسله طاهریان، در زمینه استقلال سیاسی ایرانیان، کاری را که از دو قرن پیش به تاخیر افتاده بود، به سرانجام رسانده و به «دو قرن سکوت» پایان داد.

بنابراین بد نیست پیش از آن‌که به حرف اصلی کتاب پیش‌رویمان بپردازیم، به صفحات ابتدایی کتاب که در حکم مقدمه بحث نویسنده هستند، برگردیم؛ یعنی زمان سقوط ساسانیان و پس از آن ورود اسلام به ایران.

* ۲- ورود اسلام به ایران و علل پذیرش دین جدید توسط مردم

حاتمی معتقد است علت اصلی سقوط ساسانیان را باید در ساختار قدرت این حکومت جستجو کرد و حتی اگر اعراب مسلمان هم به ایران حمله نمی‌کردند، دولت ساسانی شرایطی داشت که هرلحظه با ضربه‌ای نه‌چندان سهمگین از پا درمی‌آمد. این امپراتوری پس از انوشیروان، با وجود شکوه و عظمت ظاهری که داشت، به‌سرعت به‌سمت زوال و پریشانی حرکت می‌کرده و روحانیون زرتشتی و سپاهیان هم بیشترین نقش را در اتفاقات و فتنه‌های آن دوره‌اش به‌عهده داشته‌اند. به قول نویسنده کتاب، این دوطبقه، چنان سلطنت ساسانی را بازیچه خود کرده بودند که دیگر به‌جز یک‌نام، چیزی از آن باقی نمانده بوده است. در صفحه ۱۹ کتاب می‌توان جملات مهمی را در این‌باره مشاهده کرد؛ از جمله: «سپاهیان یاغی و روحانیون فاسد هم در اندیشه مملکت‌داری نبودند و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه‌ای دیگر نداشتند.» و یا «مملکت بر لبه پرتگاه رسیده بود و فقط ضربه‌ای کافی بود تا نظام سیاسی آن را به زیر بکشد. این ضربه را اعراب تازه‌مسلمان وارد آوردند.»

حاتمی در صفحه ۲۲ کتاب خود بر این نکته تاکید کرده که هیچ شاهدی مبنی بر این‌که لشگریان اسلام در دعوت مردم ایران به دین اسلام، جبر و فشاری به کار گرفته باشد، وجود ندارد و گرویدن دسته‌جمعی زرتشتیان به اسلام، نمی‌تواند معلول علت جبر و فشار مسلمانان بوده باشد، بلکه دلیل دیگری دارد در تشریح ادامه روند حوادث آن دوره تاریخی، نویسنده کتاب، مردم ایران را از نظر نیاز به آیینی جدید، هم‌سنگ مردم عربستان و روم قرار داده و می‌گوید ایران و روم هم که رسم و آیین‌شان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون شده بود، مثل اعراب جاهلی عربستان، به پیام تازه اسلام نیاز داشتند و آن را مژده رهایی خود می‌دیدند. پس از نشر اسلام در عربستان و فتح مکه، حادثه درگذشت پیامبر (ص) و درگیری‌های داخلی باعث شدند در دوره خلافت ابوبکر، جنگی با ایران صورت نگیرد و شروعش حدود یک‌دهه به تاخیر بیافتد. زمان خلافت عمر بن خطاب، خلیفه دوم بود که مسلمانان با سپاه ساسانی وارد جنگ شدند. تا ۳ دهه پس از نبردهای مهم قادسیه و نهاوند، یعنی سال ۵۰ هجری قمری هم؛ تقریباً همه سرزمین‌های ایرانِ تاریخی _ جز چند ناحیه کوچک گیلان و مازندران_ به دست اعراب مسلمان فتح شدند.

چرا ایران به دست مسلمانان فتح شد؟ پاسخی که نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» به این سوال داده، دربرگیرنده ۵ دلیل اصلی است: ۱- تفرق و تشتت در آیین رسمی (زرتشتی) ۲- شک و تردید در مورد عقاید موجود و بی‌میلی به باورهای کهن ۳- تاثیر جریان‌های عقلی و فلسفی یونان بر اعتقادات کهن و رسمی، در ادوار پایانی ساسانی ۴- رواج روزافزون اندیشه زُروانی که اعتقاد به جبر و تقدیر را در ذهنیت‌ها وارد می‌کرد و ۵- توجه بیش از حد به اعمال و رسوم شریعت رسمی زرتشت به‌جای پرداختن به اعتقاد و اندیشه این دین.

حاتمی در صفحه ۲۲ کتاب خود بر این نکته تاکید کرده که هیچ شاهدی مبنی بر این‌که لشگریان اسلام در دعوت مردم ایران به دین اسلام، جبر و فشاری به کار گرفته باشد، وجود ندارد و گرویدن دسته‌جمعی زرتشتیان به اسلام، نمی‌تواند معلول علت جبر و فشار مسلمانان بوده باشد، بلکه دلیل دیگری دارد. او برای تغییر سریع دین در مناطق شمال شرقی ایران، ۲ دلیل اصلی بیان کرده است: ۱- کوشش برای حفظ موقعیت اجتماعی و ۲- اضمحلال سازمان روحانیت زرتشتی که سلسله‌مراتبی بود و با شکست شاهنشاهی ساسانی به هم ریخت. به دنبال این شرایط بود که دین زرتشتی که دین رسمی کشور بود، رو به اضمحلال گذاشت. حاتمی درباره دلیل دوم، نکته تاریخی جالبی دارد که در واقع مقایسه‌ای بین دین زرتشتی ایرانیان و دین مسیحی غربی‌هاست. او می‌نویسد: «دین زرتشت در مقام دین رسمی دولت که پیوسته از حمایت اساسی حکومت ساسانیان برخوردار بود، نتوانسته بود راه و روش استقلال و بی‌نیازی از پشتیبانی دولت را بیاموزد؛ برعکسِ کلیسای مسیحی در شرق که از دیرباز در نبرد با دولت روم شرقی یا دولت ایران، خود را به صورت یک دستگاه مستقل و مرجع نیرومندی در آورده بود و توانست پایدار بماند.» (صفحه ۲۲)

* ۳- بنی‌امیه و بازگشت به سنت‌های جاهلی اعراب

طبق اسنادی که امیرحسین حاتمی برای نوشتن کتاب خود گردآوری کرده، در دوران خلافت خلفای راشدین در مدینه، سیر حرکت اعراب به داخل ایران، بیشتر صلح‌آمیز بوده و مردم ایران، به رهایی از جزیه (مالیات دیگر ادیان به مسلمانان) و مساوات و برابری با مسلمانان امید داشته‌اند. امورات ایرانی‌ها هم به عهده حُکّام محلی و دهقانان بوده است. اما با روی کار آمدن خلفای اموی (بنی‌امیه) وضعیت به‌کلی شکل دیگری به خود گرفت و در مقایسه با خلافت مدینه، حکومت دمشقی‌ها (معاویه و اخلافش) دستاوردی جز ارتجاع و بازگشت به شرک جاهلی نداشت.

جمله مهم حاتمی درباره حضور ایران در این برهه از تاریخ تمدن اسلامی، این است: «در این زمان ایرانیان ناگزیر سکوت پیشه کرده بودند.» (صفحه ۲۴) بنابراین به‌نظر می‌رسد آن سکوتی که مد نظر عبدالحسین زرین‌کوب بوده، بیشتر در دوران حکومت بنی‌امیه و به‌مدت ۱۰۰ سال جریان داشته است حاتمی می‌گوید: «در مقایسه با دوره خلافت مدینه، حکومت دمشق جز نوعی ارتجاع و واکنش شرک جاهلی در مقابل اسلام چیزی نبود.» و تعبیر صحیحش هم در این‌باره، این است که امویان خلافت نکردند بلکه سلطنت کردند. خلاصه کلام آن‌که دستاورد حکومت بنی‌امیه بر قلمرو اسلامی (از جمله ایران) چیزی جز احیای سنت‌های جاهلی پیش از اسلام نبود که یکی از نمودهای مهم آن، تعصب نژادی و بحث عرب و عجم است که پیامبر (ص) برای از بین بردن آن تلاش زیادی کرد. جمله مهم حاتمی درباره حضور ایران در این برهه از تاریخ تمدن اسلامی، این است: «در این زمان ایرانیان ناگزیر سکوت پیشه کرده بودند.» (صفحه ۲۴) بنابراین به‌نظر می‌رسد آن سکوتی که مد نظر عبدالحسین زرین‌کوب بوده، بیشتر در دوران حکومت بنی‌امیه و به‌مدت ۱۰۰ سال جریان داشته است. چون همان‌طور که خواهیم دید، ایرانیان در برپایی دولت عباسیان و سپس تثبیت آن نقش زیادی داشته‌اند.

نقش مهم تاریخی ایرانیان در این برهه از تاریخ اسلام، همان‌واکنشی است که نسبت به تعصب نژادی بنی‌امیه از خود نشان دادند. این واکنش‌ها خود را در قالب قیام‌هایی نشان دادند که اولین‌شان قیام مختار بن ابوعبید ثقفی بود. همان‌طور که می‌دانیم تعداد زیادی از لشگریان مختار، ایرانی بودند و او به‌عنوان یکی از سران عرب، هواخواهان ایرانی زیادی داشت که او را به‌دلیل مساوات و عدالت اسلامی‌اش دوست داشتند. پس از مختار هم قیام‌های دیگری چون قیام زید بن علی (ع) و قیام پسرش یحیی بن زید با حضور ایرانی‌ها شکل گرفت که همگی با اعمال زور و فشار بنی‌امیه خاموش شدند.

* ۴- حذف بنی‌امیه و به‌قدرت رسیدن عباسیان توسط یک‌ایرانی

برهه بعدی، مربوط به زمانی است که بنی‌امیه در پایان راه بوده و عباسیان دعوت پنهانی خود را برای بیعت‌گرفتن از مردم آغاز کرده بودند. اما چون می‌دانستند در شام، عربستان و عراق به نتیجه نمی‌رسند، کار خود را در خراسان شروع کردند. در نتیجه خراسان تبدیل به مرکز مخالفت علیه خلفای بنی‌امیه شد و سردسته قیام بنی‌عباس با مشارکت پررنگ مردم ایران، ابومسلم خراسانی بود که حاتمی با استفاده از اسناد تاریخی، هیچ‌گونه شک و تردیدی را، درباره ایرانی‌بودنش روا نمی‌داند.

این پژوهشگر تاریخی می‌گوید انبوه خراسانی‌ها که به سیاه‌جامگان معروف شدند، گرد ابومسلم خراسانی جمع شدند و این‌جمع‌شدن، به‌خاطر خشم و نفرتشان نسبت به امویان و اعراب سلطه‌جو بود. او معتقد است درباره انگیزه و هدف اصلی ابومسلم خراسانی نمی‌شود نظر روشن و صریحی داد و درباره این انگیزه چندنوع تحلیل را گردآوری کرده است: ۱- تحلیل‌های ناسیونالیستی ۲- تحلیل‌های مذهبی و ۳- تحلیل‌های قدرت‌طلبی و فرصت‌طلبی.

به‌هرحال قیام ابومسلم خراسانی سال ۱۲۹ هجری قمری در مرو علنی شد و ابومسلم بدون این‌که از امام و پیشوای خاصی نام ببرد، از مردم برای پیمان‌بستن با یکی از بنی‌هاشم بیعت گرفت. نکته مهم در این‌باره این است که خلافت بنی‌امیه پس از نزدیک به یک‌قرن، _به تعبیر حاتمی_ با سعی و همت ایرانیان و با رهبری فردی ایرانی (ابومسلم) به پایان رسیده است. اما همان‌طور که می‌دانیم ابومسلم، توسط منصور دوانیقی دومین خلیفه عباسی که از قدرت او در هراس بود، کشته شد. حاتمی در این‌باره معتقد است پایه‌گذار و رهبر انقلاب عباسیان علیه بنی‌امیه، تبدیل به نخستین طعمه آن شد و البته این مساله را هم اضافه کرده که ظاهراً بیم و نگرانی منصور از ابومسلم، بی‌مورد نبوده است. اما به هرحال، انقلاب ابومسلم خراسانی که می‌توانست سکوت سیاسی ۱۰۰ ساله ایرانیان را بشکند، با کشته‌شدن ابومسلم ناتمام ماند و به قول نویسنده کتاب، در همان آغاز راه در نطفه خفه شد. حاتمی می‌گوید می‌توان قیام ابومسلم را می‌توان آغاز رستاخیز ایران به شمار آورد و اگر منظور او را درست متوجه شده باشیم، آغاز رستاخیز موردنظر این نویسنده، یعنی سرآغاز همانِ پایان دو قرن سکوت. به عبارت ساده‌تر این‌جا احتمالاً همان‌مقطعی است که کمی پیش از آن، با فعالیت‌های ابومسلم خراسانی سکوت سیاسی ایرانیان شکسته شده است.

* ۵- مبارزات ایرانی‌ها برای بازگردانی شکوه گذشته

یکی از اشارات نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» در مقدمه و مطالب ابتدایی کتاب، به این مساله است که از همان ابتدای فتح مدائن و سقوط ساسانیان، گروهی از ملی‌گرایان ایرانی در فکر احیای شکوه گذشته و امپراتوری ایرانی (به قول او بازپس‌گیری تاج و تحت از دست‌رفته) بودند. این اندیشه بازپس‌گیری هم در ابتدا، خود را با حرکات قهرآمیزِ ایرانیانِ هنوز مسلمان‌نشده نشان داد. این گروه از ملی‌گرایان ایرانی، طبق شواهد و اسناد نه روند روزافزون اسلامی‌شدن ایران را می‌پذیرفتند، نه بحث سیادت و حکمرانی عرب‌ها بر ایرانی‌ها را.

تحلیل حاتمی این است که شکست‌های متوالی قیام‌های ملی‌گرایانه سیاسی ایرانی‌های نامسلمان، راه را برای حرکت‌های فرهنگی و اجتماعی ایران مسلمان هموار کرد. از نظر او، ایرانیان مسلمان در ادامه این روند، نه‌تنها سکوت نکردند بلکه در بسیاری از عرصه‌های علمی، فرهنگی و معرفتی جهان اسلام، سرآمد شدند پس به قول حاتمی، مبارزات اولیه ایرانی‌ها به رهبری این ملی‌گراها، هم ضداسلامی بوده هم ضد عربی. اما علتی که نویسنده کتاب برای شکست همه قیام‌های ملی‌گرایانه ایرانی‌ها در دو قرن سکوت مدنظر زرین‌کوب برمی‌شمارد، این است که چون اسلامی‌شدن ایران روندی غیرقابل بازگشت و واقعیتی مسلم بوده، همه شورش‌های ۲ قرن نخست اول هجری قمری (همان دو قرن سکوت) به شکست انجامیدند.

تحلیل حاتمی این است که شکست‌های متوالی قیام‌های ملی‌گرایانه سیاسی ایرانی‌های نامسلمان، راه را برای حرکت‌های فرهنگی و اجتماعی ایران مسلمان هموار کرد. از نظر او، ایرانیان مسلمان در ادامه این روند، نه‌تنها سکوت نکردند بلکه در بسیاری از عرصه‌های علمی، فرهنگی و معرفتی جهان اسلام، سرآمد شدند و در واقع گرویدن همین‌ایرانی‌ها به اسلام بوده که فرصت بی‌نظیری برایشان فراهم کرد تا فرزانگی و فرهیختگی خود را جهانی کنند. این فراز از نوشته‌های حاتمی در واقع موید نوشته‌های مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» است و او به نقش سازنده اسلام در جهانی‌شدن ایرانی‌ها در عرصه‌های فرهنگ، علم و هنر _پس از زمین‌خوردن ساسانیان_ اشاره دارد. او از نقش سازنده اسلام با این عبارت و تعبیر یاد می‌کند: «نقشی که سرانجام فصلی از "خدمات متقابل ایران و اسلام" را رقم زد.»

* ۶- خلافت عباسیان و خدمتشان به استقلال سیاسی ایرانیان

قتل ابومسلم خراسانی از نظر نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» باعث ناامیدی‌های گسترده سیاسی و نظامی ایرانیان شد، اما پایان راه نبوده و در واقع آمدن خلافت عباسیان به جای امویان، برای ایرانیان، دستاوردهای مهمی داشته است. یکی از پیامدهای این تعویض سلسله، فروکش‌کردن اختلافات قبایل عرب ساکن خراسان و دیگر نقاط ایران بوده که با اضمحلال امویان به‌مرور در جامعه ایران مستحیل شدند. حاتمی درباره دوران سقوط ساسانیان و پس از آن هم، تعبیر جالبی آورده که موید این معنی است که عباسیان به‌نوعی در خدمت اهداف ایرانی‌ها بودند و جا دارد در این‌جا نقل‌اش کنیم: «دیری نگذشت که در نزدیک خرابه‌های تیسفون (مداین)، بغداد بنا شد و خلافت تازه‌ای با کمک ایرانیان روی کار آمد که در آن همه‌چیز یادآور اوج شکوه دوران ساسانی بود. و شاید این گفته درست باشد که خلفای عباسی، ساسانیانی بودند با خون عربی.» (صفحه ۲۸)

«دیری نگذشت که در نزدیک خرابه‌های تیسفون (مداین)، بغداد بنا شد و خلافت تازه‌ای با کمک ایرانیان روی کار آمد که در آن همه‌چیز یادآور اوج شکوه دوران ساسانی بود. و شاید این گفته درست باشد که خلفای عباسی، ساسانیانی بودند با خون عربی» (صفحه ۲۸) با احتساب تحرکات ابومسلم خراسانی و سپس اقدامات طاهر بن حسین (ذوالیمینین)، منطقه بزرگ خراسان، پیشگام جنبش‌های استقلال‌طلبانه ایرانی‌ها شد و علت مهمش هم دوری از مرکز خلافت عباسیان بوده است. این دوری، آزادی بیشتری به حاکمان و والیان خلیفه در خراسان می‌داده است. حاتمی در ادامه بحث، همکاری بسیار نزدیک ایرانیان با خلفای عباسی را راهبرد تازه ایرانیان برای شکوفایی علم و فرهنگ‌شان می‌داند که به شکوه و جلال حکومت طاهریان منجر شد. مثلاً در بحث خدمات عبدالله بن طاهر، با این مساله روبرو می‌شویم که نام نیک این حاکم ایرانی، همواره با خاطرات عدالت انوشیروان عادل همراه بوده است. یا این‌که عبدالله، همیشه به کشاورزان، رعیت و مردم توجه داشته و علاوه بر توجه به رسم‌های نیکوی او به پندنامه یا اندرزنامه طاهر به او نیز اشاره می‌شود که رسم‌وعادتی بین پادشاهان ایرانی بوده که برای پسران خود اندرزنامه بنویسند.

همان‌طور که می‌دانیم طاهر ذوالیمینین تا زمانی که نزد مامون عباسی در بغداد بود، عزیز و دارای جایگاه والا بود اما پس از اعزامش برای ولایت خراسان، به‌مرور از چشم مامون افتاد و بیشترشدن اختلافاتش با خلیفه موجب شد، خطبه نماز جمعه را به نام خلیفه نخواند و حکومتی مستقل در خراسان تشکیل دهد. اما جالب است که یک‌روز پس از اعلام استقلال در همان‌خطبه که به خطبه استقلال معروف است، از دنیا رفت و نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» هم برای این مرگ از تعبیر قتل استفاده کرده است. مطلبی که در این‌باره به نقل از منابع تاریخی در کتاب پیش‌رو آمده، این است که طاهر خطبه استقلال خواند و توانست نخستین حکومت نیمه‌مستقل ایرانی را در تاریخ ایران پس از اسلام در خراسان بزرگ پایه‌گذاری کند و تا زمان مرگش هم با کفایت بر آن حکمرانی کند.

حاتمی می‌گوید مساله قتل طاهر به دست عوامل مامون چندان دور از ذهن نیست. چون یک روز پس از اعلام استقلالش به طرز مرموزی درگذشت و ظن و گمان بر این است که مسموم شده باشد. به‌هرحال پس از مرگ طاهر، مامون نمی‌خواست آرامشی را که در نتیجه حکومت طاهریان بر خراسان حکمفرما شده بود، به هم بزند. چون غرب قلمرو خلافتش هم درگیر فتنه‌های مختلف بود. ازجمله نکات مهمی که حاتمی درباره شیوه حکمرانی ایرانی‌ها در همین‌فرازهای کتابش دارد، این است که اجل به طاهر فرصت نداد سیاست و روش حکومتی خود را که به سیاست و آیین شهریاری ایران عصر ساسانی نزدیک بود، تحقق ببخشد اما پسر باکفایتش (عبدالله) آن را محقق کرد. البته پس از طاهر، پسر دیگرش طلحه به حکومت رسید که بیشتر دوران حکومتش صرف جنگ با خوارج شد و عبدالله بود که حکومت طاهریان را رونق بخشید و جاه و جلال داد.

* ۶-۱ خدمات مامون عباسی به ایرانی‌ها

به‌جز طاهر و طاهریان که به آن خواهیم پرداخت، باید به ایرانی‌دوستی مامون عباسی هم اشاره کرد. همان‌طور که می‌دانیم مامون فرزند همسر یا کنیز ایرانی هارون‌الرشید عباسی است. بنابراین یک رگ ایرانی داشته و به قول حاتمی، دوستداری ایران و ایرانی را از مادرش به ارث برده بوده است. همچنین در تاریخ آمده که او در کودکی، توسط پدرش هارون، برای تعلیم و تربیت به فضل بن جعفر برمکی که از خاندان ایرانی برمکیان بوده، سپرده می‌شود. حاتمی معتقد است چنین عواملی، چه‌بسا در تقویت ایرانی‌دوستی مامون تاثیرگذار بوده باشند. او در بخشی از کتاب به این مساله اشاره کرده که مامون و دستیارانش برای تامین خراسان در برابر تهدیدهای محمد امین (برادر بزرگ‌تر مامون)، اقداماتی چندجانبه انجام دادند که مردم خراسان را خشنود کرد و به خراسان ثبات بخشید.

تحلیل دیگر نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» درباره مامون و ایران‌دوستی‌اش، به بحران جانشینی هارون الرشید یعنی جنگ مامون و محمد امین برمی‌گردد. او معتقد است بحران جانشینی هارون اگر نتایج آنی ناخوشایندی برای خلافت عباسیان داشته اما برای پیشگامان استقلال ایران، زمینه‌ای بسیار مناسب فراهم کرد. چون همان‌طور که می‌دانیم در ادامه روند حوادث، مامون با شکست امین تبدیل به خلیفه شد و خاندان طاهری هم در جایگاه همان پیشگامان استقلال ایران، به‌سرعت جایگاه خود را در دستگاه خلافت عباسی تثبیت کرده و عنوان تاریخی نخستین سلسله نیمه‌مستقل ایران اسلامی را برای خود به جا گذاشتند.

* ۷- خدمات طاهریان به فرهنگ، سیاست و استقلال ایران

به قول امیرحسین حاتمی، اگر نقش بنیان‌گذاری طاهر را در نظر نگیریم، عبدالله بن طاهر از همه امیران طاهری، برتر بوده است. مولف کتاب «پایان دو قرن سکوت» بخش‌های زیادی را به بیان سجایای طاهر و این پسرش اختصاص داده و معتقد است عبدالله بن طاهر نه‌تنها در تاریخ سیاسی، بلکه در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران سده‌های نخستین اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است. مامون عباسی هم عبدالله را دست‌پرورده خود می‌دانست و از کودکی او را زیر بال و پر خود گرفته بود. اما به جز عبدالله، باید توجه کرد شکل‌گیری شخصیت سیاسی_اجتماعی طاهر (پدر عبدالله)، در یک محیط ایرانی اسلامی شکل گرفته و نباید از ایرانی‌بودن طاهر و پسرانش غافل بود.

مولف کتاب «پایان دو قرن سکوت» در فرازی از همین‌بحث خود، بخشی از تحلیل سعید نفیسی را درباره خدمات طاهریان به ایران و فرهنگش آورده که حرف کلی این تحلیل، این است که طاهریان، سلسله‌جنبان جنبش‌های استقلال‌طلبانه ایرانی‌ها بودند. این جنبش‌ها، چنین‌ترتیبی داشتند: طاهر در خراسان _۲۰۷ هجری قمری، یعقوب لیث صفاری در سیستان _ ۲۴۸ هجری قمری، مردم طبرستان به رهبری حسن بن زید داعی کبیر _ ۲۵۰ هجری قمری، اعلام استقلال اسماعیل بن احمد سامانی در ماوراءالنهر _۲۶۱ هجری قمری، مردآویز بن زیار در گرگان و طبرستان _ ۳۱۶ هجری قمری و پایه‌گذاری حکومت آل بویه توسط عمادالدوله علی بن بویه در سال ۳۲۱ هجری قمری؛ که در زمان کمی تقریباً تمام قلمرو ایران امروز از سواحل دریای خزر تا سواحل خلیج فارس (به جز خراسان و آذربایجان) به تصرف جانشینان علی بن بویه درآمد.

طاهریان احیا و استقلال فرهنگی و ادبی را پیش‌زمینه استقلال سیاسی می‌دانسته‌اند و شاید همین‌مساله بتواند توجیه دیگری برای بودنشان در خدمت دستگاه خلافت عباسی باشد. حاتمی می‌گوید می‌توان ادعا کرد یکی از مهم‌ترین وجوه توجه طاهریان به فرهنگ ایرانی، علاقه‌شان به زبان و ادب فارسی بوده و در ایام قدرت طاهریان بوده که شاعران شروع به سرایش شعر فارسی کردند حاتمی در صفحه ۱۳۵ کتاب خود تذکری درباره علت دشمنی طاهریان با برخی از ملی‌گرایان ایرانی دارد که باید به آن توجه کرد. این تذکر مساله خدمات طاهریان به فرهنگ ایرانی را هم دربرمی‌گیرد. او می‌گوید در این‌باره از یک‌واقعیت تاریخی، برداشتی اشتباه انجام شده و تصحیحی که بر این برداشت اشتباه دارد، این است که حکمرانان طاهری با همه علاقه‌ای که به فرهنگ و ادب ایرانی و آب و خاک ایران داشتند، مسلمانانی متعصب و در عین حال واقع‌گرا و عمل‌گرا بودند که بقایشان بر امارت خراسان را در گرو بیعت با دستگاه خلافت عباسی که هنوز از مرجعیت و مشروعیت کافی برخوردار بود، می‌دیدند. در نتیجه افرادی مانند افشین یا بابک و مازیار، بیش از آن‌که هموطن طاهریان یا استقلال‌طلبانی پیشرو باشند، در حکم رقیبان سیاسی بودند و طاهریان در مقابله با این ملی‌گرایان، از عقل سیاسی بهره می‌بردند تا عقل فرهنگی. به‌هرحال، نویسنده کتاب «پایان دو قرن سکوت» در یک‌جمع‌بندی، معتقد است نگاهی به وضعیت سیاسی، مذهبی و اجتماعی ایران در نیمه نخست سده سوم هجری قمری و قیاس آن با میزان اقتدار و مشروعیت دستگاه خلافت عباسی نشان می‌دهد روش طاهریان برای احیای فرهنگی ایران ساسانی تا چه میزان به واقعیت‌های موجود نزدیک‌تر بود تا شورش‌های علنی امثال مازیار و بابک برای احیای سیاسی و مذهبی.

از نظر مولف کتاب موردنظر و براساس اسناد و مدارک تاریخی، طاهریان احیا و استقلال فرهنگی و ادبی را پیش‌زمینه استقلال سیاسی می‌دانسته‌اند و شاید همین‌مساله بتواند توجیه دیگری برای بودنشان در خدمت دستگاه خلافت عباسی باشد. حاتمی می‌گوید می‌توان ادعا کرد یکی از مهم‌ترین وجوه توجه طاهریان به فرهنگ ایرانی، علاقه‌شان به زبان و ادب فارسی بوده و در ایام قدرت طاهریان بوده که شاعران شروع به سرایش شعر فارسی کردند. این پژوهشگر، ترویج زبان فارسی را یکی از خدمات طاهریان می‌داند و می‌نویسد در ادب شفاهی، بسیاری از سنت‌های عصر ساسانی جا گرفته بوده که غالباً در نوشته‌های دوره طاهری نیز تاثیر می‌گذاشت. او در فرازهای دیگر کتاب، ضمن این‌که از تفاخر طاهریان به ایرانی‌بودنشان در مقابل نژاد عرب نوشته، می‌گوید شکی در ایران‌دوستی و میهن‌پرستی طاهریان وجود ندارد. همچنین معتقد است یکی از مهم‌ترین مباحث مغفول در تاریخ طاهریان و سده‌های نخستین اسلامی، تلاش مستقیم و غیرمستقیم حکمرانان طاهری برای انتقال مراکز علمی-اسلامی از بغداد به داخل ایران و خراسان است.

خلاصه آن‌که امیرحسین طاهری، دوره طاهریان را از نظر علمی و تمدنی، یکی از بارورترین ادوار تاریخ ایران می‌داند و می‌نویسد با تمهیدات طاهریان، سطح سواد عمومی و پرورش افراد متخصص رشد چشمگیری پیدا کرد. ضمن این‌که مطالبی هم درباره انتقال دانش پزشکی را از بغداد به خراسان در کتاب خود آورده است. او در این زمینه عبدالله بن طاهرِ ذوالیمینین را از بنیان‌گذاران نهضتی می‌داند که به تجدید حیات فرهنگی ایران در عهد سامانیان منجر شدند.

* ۸- تذکری درباره خراسان

وقتی از خراسان در دو سده نخست اسلامی صحبت می‌کنیم، باید محدوده آن را مشخص کنیم. خراسان تاریخی، گسترده جغرافیایی بزرگی را شامل می‌شده که ۴ شهر بزرگ و تاثیرگذار نیشابور، مرو، هرات و بلخ را در خود جا داده بوده است. منطقه خراسان مهم‌ترین بخش جغرافیایی ایران در طول دوره اسلامی محسوب می‌شده و طبق اسنادی که در کتاب «پایان دو قرن سکوت» مورد استفاده قرار گرفته‌اند، در سده‌های نخست اسلامی شامل این مناطق می‌شده است: «به طورکلی بر تمام ایالات اسلامی در سمت شرق کویر لوت تا کوه‌های هندوکش اطلاق می‌شد و تمام بلاد ماوراءالنهر در شمال شرقی و سیستان و قُهستان در جنوب را نیز در بر می‌گرفت. با وجود این، موقعیت جغرافیایی خراسان در طول تاریخ به گونه‌ای بوده که نمی‌توان محدوده معین و مشخصی برای آن تعریف کرد.» (صفحه ۳۱)

از یک طرف با سکونت اعراب مسلمان (جنگجو یا غیرجنگجو) در بخش‌های گسترده‌ای از خراسان و از طرف دیگر، گرایش ایرانیان زرتشتی ساکن این منطقه به دین اسلام در طول دهه‌ها، نوعی آمیختگی میان خراسانیان و اعراب مسلمان ایجاد شد که در کشاکش‌های آینده با کارگزاران بنی‌امیه و بنی‌عباس، هر دو گروه را در یک صف قرار داد. این یکدستی هم به‌نوعی به حکومت نیمه‌مستقل طاهریان در خراسان کمک کرد و در ادامه ریشه‌ای برای دیگر حکومت‌های مستقل ایرانی شد.

* ۹- تذکری در باره یعقوب لیث و خوارج

همان‌طور که می‌دانیم یعقوب لیث به‌عنوان یک ایرانی دیگر، حکومت طاهریان را سرنگون کرده و سلسله صفاریان را پایه گذاشت. امیرحسین حاتمی، سقوط طاهریان و پیروزی یعقوب لیث را نتیجه ۳ اتفاق همزمان می‌داند؛ ۱- ضعف و زوال قدرت خلیفه عباسی، ۲- فترت و سستی واپسین امیران طاهری و ۳- فتنه‌انگیزی‌های خوارج. البته پیش فعالیت‌های یعقوب لیث در سیستان و سقوط طاهریان در نیشابور، تجزیه حکومت‌شان از طبرستان شروع شده و ری و قزوین هم از دست‌شان خارج شده بوده است. یکی از وقایع تاریخی همزمان با سقوط طاهریان و قدرت‌گیری صفاریان هم، قدرت‌گیری علویان طبرستان به رهبری حسن بن زید علوی است.

یکی از تذکرهای مهم حاتمی در کتابش درباره یعقوب لیث این است که عملیات‌های جنگی صفاریان که ضد خوارج و کفار شرق افغانستان امروزی انجام شدند، باعث اعتبار زیاد یعقوب و صفاریان نزد اهل سنت شد اما هدف اصلی از این اقدامات، جاه‌طلبی‌های یعقوب لیث در سرزمین‌های مرکزی، شمال و غرب سیستان بود.

تذکر تاریخی دیگر درباره خوارج است که چرا تا این حد در ایران، به‌ویژه منطقه سیستان قدرت داشته‌اند. به گواهی تاریخ، خوارج که به‌شدت از سلسله بنی‌امیه منزجر و بیزار بودند، از هیچ فرصتی برای ضربه‌زدن به آن‌ها فروگذار نکرده و دشمنی‌شان با آل امیه باعث شد خلفای بنی‌امیه، فشار و سختی زیادی را بر آن‌ها روا بدارند. در نتیجه به‌مرور به مناطق دور از مرکز خلافت کوچیدند و در نهایت به سیستان و دیگر مناطق ایران رسیدند. در ادامه همین‌بحث بد نیست به یک‌تذکرْ این بار از نویسنده کتاب بپردازیم که درباره حضور خوارج در سیستان است. این پژوهشگر تاریخی، در تحلیلی درباره این حضور، آن را دربردارنده نکات مثبت و منفی می‌داند. نکته منفی حضور خوارج در سیستانِ ایران، بُعد اجتماعی آن بوده اما حاتمی می‌گوید حضور خوارج از منظر اقتصادی مفید و مثبت بوده است چون با سلطه‌ای که بر بیشتر نقاط سیستان داشتند، مانع از خروج مالیات و خراج مردم این منطقه به سمت دربار خلیفه عباسی می‌شدند و بخش زیادی از این مالیات همان‌جا در منطقه سیستان یا گاهی در خراسان هزینه می‌شد. پیامد بعدی حضور خوارج در سیستان، تاثیر زیادشان در اسلامی‌کردن منطقه مذکور است چون آن‌ها همزیستی و ارتباط خوبی با مردم سیستان برقرار کرده بودند؛ هرچند که اسلام‌شان به‌قول حاتمی، به‌شدت متحجر و تند بوده است. سیستان در سده‌های نخست اسلامی، از معدود نقاشی بوده که آیین زرتشتی همچنان در آن‌ها نفوذ داشته است. همچنین گفته می‌شود بزرگ‌ترین پیشوایان خوارج به‌ویژه نسل دوم آن‌ها در سیستان، از ایرانیانی بودند که به‌خاطر دستیابی به اهداف سیاسی خود، لباس خوارج را به تن کرده بودند.

حاتمی معتقد است می‌توان ادعا کرد در قرن سوم هجری قمری که بیشتر نقاط ایران تحت سلطه و نفوذ مستقیم خلافت عباسیان قرار داشتند، سیستان از معدود مناطقی بود که اعراب نتوانستند به‌طور کامل بر آن مسلط شوند. قیام یکی از سران خوارج به‌نام حمزه آذرک یکی از مسائلی بود که سال‌ها امیران طاهری و خلفای عباسی را به خود مشغول کرد.

* ۱۰- پایان بحث و یک‌سوال مهم

اما در پایان این مطلب بد نیست به یک‌سوال بنیادی برگردیم که هم جنبه تاریخی و هم جنبه اعتقادی دارد. چرا تاریخ سده‌های نخستین اسلامی، تا این حد پر از قیام‌های مختلف و ناآرامی است؟ پاسخ نگارنده این مطلب به این پرسش مهم این است که چون پس از پیامبر (ص) حکومت الهی از مسیر خود خارج شده و شکل انسانی به خود گرفت. یعنی پس از نبوت، به‌جای این‌که امتداد آن در مسیر امامت قرار بگیرد، مسیر خلافت در پیش گرفته شد و با ورود اهداف و غرض‌های قدرت‌طلبانه، و ترجیح‌شان بر حکومت الهی، هر روز جبهه‌های مختلفی برای عرض اندام و کسب قدرت و قلمرو ظهور کردند.

کد خبر 5015978

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha