به گزارش خبرنگار مهر، جمیلهسادات علمالهدی، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی، در نخستین نشست از مجموعه رویدادهای «مدرسۀ تربیتی سلیمانی» که چهارشنبه ۳ دیماه در بنیاد تربیتی حیات برگزار شد، سخنرانی کرد. ایشان در این سخنرانی به چگونگی رفع تعارض میان و خیر و شر در زندگی شهید سلیمانی پرداخت. در ادامه خلاصهای از این سخنرانی ارائه میشود:
وی در ابتدا به تبیین جایگاه بحث پرداخت و گفت: به رسم مطالعات فلسفی، ما در برابر موضوعی همچون ماهیت «خیر و شر» همیشه با این پرسش روبرو هستیم که آیا مصادیق عینی خیر و شر را میتوان برای حل مناقشه فیلسوفان و ارائۀ ایدهای تازه به کار گرفت یا نه؟ یکی از حوادث رایج در عصر ما که به عنوان شر تلقی میشود همین «جنگ» و «تحریم» است و بحث دربارۀ دستاوردهای خوب و بد جنگ و تحریم به واقع یک فرصت جدید در برابر محققان و دانشجویان ایرانی یا حتی غیرایرانی قرار میدهد تا بتوانند در باره ماهیت خیر و شر ارزیابیهای تازهای ارائه کنند. بدون شک بنا بر روایت غالب و عمومی که به صورت شهودی نیز قابل درک است، جنگ و شرایط جنگی مذموم و از مصادیق شر تلقی میشود که پیامدهای نامطلوب و فلاکتباری نیز به همراه دارد، در مقابل صلح از مصادیق خیر در نظر گرفته میشود. با این همه در یک روایت خاص که ابتدا توسط امام مطرح شد و بعد بارها از زبان رهبری معظم انقلاب شنیده شد جنگ و تحریم برکات و دستاوردهای بسیاری داشته است و از این جهت میتواند خیر تلقی شود. پس پرسش مهم این است که میان دو تلقی از جنگ یعنی جنگ همچون شر و جنگ همچون خیر با تربیت نسل انقلابی چه رابطهای وجود دارد؟ بدین منظور بهتر است یک بررسی دقیق در مبانی اسلامی و به خصوص بر اساس آیات قرآن کریم درباره خیر و شر داشته باشیم.
علم الهدی سپس با شرح و تفسیر برخی آیات قرآن نتیجه گرفت که: پس در اینجا و بنا به اختصار عرض میکنم که از بررسی آیات قرآن کریم میتوان به مطلق بودن خیر و نسبی بودن شر پی برد.
وی همچنین در ادامه سخنانش گفت: بعد از پیروزی انقلاب ما مستقیم و غیرمستقیم در گیر جنگ بودهایم؛ جالبتر اینکه همین مسأله در صدر اسلام و در دوره حکومت پیامبر (ص) و حکومت حضرت علی (ع) نیز وجود داشت. در هر سه مورد یک پرسش مشترک در قالب زمزمهها و نقزدنهای آشکار و پنهان تکرار میشود که «چرا بازهم جنگ و دعوا؟ چرا رفاه و آسایش و خوشی نداریم؟ چرا دنبال دردسر میرویم؟ چرا به امور دیگران وارد میشویم؟ چرا سرمان به کار خودمان نیست؟»
این استاد دانشگاه تصریح کرد: حالا زندگی شهید سلیمانی روبروی ماست با دو مفهوم جنگطلبی و جنگگریزی! واقعاً چرا شهید سلیمانی در هیچیک از این دو قطب ساختگی تفکرات دوآلیستی جای نمیگیرد؟ واقعاً نقطه شکست امپراطوری رسانهای نظام سرمایهداری و آمریکا درباره سلیمانی در چیست؟ چرا آنها نتوانستند به مردم دنیا او را به عنوان یک جنگ طلب بقبولانند؟ چرا هیچکس نتوانسته او را جنگگریز معرفی کند؟ سیره و روش زندگی او با یک نظامی معمولی متفاوت است، رفتار مهر و عطوفتش با مردم در کنار مهارتهای نظامی فوق العاده او و به خصوص رویکرد سازشناپذیرش در برابر استکبار جهانی از یک بنیاد فکری متفاوت در اسلام خبر میدهد.
شهید سلیمانی یک مؤمن زیرک و خیر طلب است که از هر دو یعنی صلح و جنگ میتواند در مسابقات خیر طلبی استفاده کند. البته خیرخواهی او بر خلاف قهرمانان افسانهای فردگرایانه نبود بلکه شامل حال گروههای بزرگی از جوانان کشورهای مختلف نیز میشد
- تفاوت دیدگاه اسلام در باره جنگ و صلح و خیر و شر انقلاب ایران را از ابتدا در مسیری متفاوت قرار داد و آثار جهانی آن هر روز پر ثمرتر از قبل ظاهر میشود. بنا به ادبیات اهل مدرسه میتوان چنین تصور کرد که سلیمانی شاگرد بسیار باهوش و موفق مکتب تربیتی اسلام بوده که در مقطعی خود به مقام معلمی نائل شده و سپس به قصد پرورش جوانان از جوامع مختلف و خلق فرصتهای یادگیری مناسب دست بکار شده و توانسته موقعیتهای بسیار جذاب و فضاهای ویژهای را برای تربیت فراهم سازد. اکنون معلمی را میبینیم که ضمن تن دادن به جنگ نه فرار از جنگ از یکسو میتواند به تأدیب جنگطلبها و برقراری صلح کمک کند و از سوی دیگر راه کمال را در برابر انسانها باز نگه دارد. این در حالی است که معمولاً تصور میشود مخالفت و نفی جنگ با صلح یکی است و صلح به معنای فرار از جنگ است. ولی سلیمانی به ما نشان میدهد که دو گانه جنگ / صلح یک دوگانه فریبنده است. چه بسا صلح ناپایداری که آمیخته به جنگ پنهان یا جنگ در تقدیر باشد و چه بسا جنگی که صلح پایدار به همراه داشته باشد.
- علم الهدی گفت در آیات قرآن، هم صلح خیر تلقی شده و هم جهاد و شهادتطلبی مورد تأکید هستند، اما موقعیت هر یک فرق میکند. تعبیر مبارک «والصلح خیر» که در قرآن آمده به امور اختلافی در عرصه خانواده مربوط میشود. یعنی صلح خیر است و خیر بودن صلح ناظر به اجتماعاتی است که یا در زمره خانواده محسوب میشود مثل خویشان و … یا شبه خانواده و اجتماعات برادرگونهای که مبنای آنها، مودت و رحمت و اتحاد است، اما جایی که عداوت و دشمنی و فریب و غارت باشد که صلح معنا ندارد. هر جا جنود شیطان در برابر جنود رحمان قرار میگیرند، بحث صلح و سازش مطرح نیست، چون دشمنان و شیاطین و… به هیچ عنوان با راحتی و خیری که به ما برسد خوشنود نمیشوند بلکه آنها حتی رضایت نمیدهند به ادامه حیات مؤمنین. از نظر آنها مؤمنان یا باید بمیریند یا از ایمان خویش دست بردارند و به پیروی از مستکبران بپردازند. حتی قرآن میفرماید که اینها اگر اندک خیری به شما (مؤمنان) برسد، ناراحت و غضبناک میشوند. البته بررسی آیات نشان میدهد که کفر کافران به خودی خود مشکلی برای مؤمنان ایجاد نمیکند، اما زمانی که کفر کافران با مقاصد فاسدی همچون بهرهکشی همراه شود، موقعیت خطرناکی است که هر گونه صلح و سازشی را به چالش میکشاند.
علم الهدی اضافه کرد: دستیابی به خیر و حقیقت در گرو عدالت است و عدالت مستلزم پرهیز از «ظلم کردن» و «مورد ظلم واقع شدن» است. پرهیز از ظلم برای آدم اخلاقی دشوار نیست، اما آنچه دشوارتر است و بسیار هم دشوارتر است و باید برایش کشته شد، این است که بتوانی مقاومت کنی تا مورد ظلم واقع نشوی. اینجاست که استفاده از مفهوم «جنگطلبی» صحیح نیست، بلکه مفهوم «مقاومت در برابر ظالم» است که کار میکند. مشکل این است که جای صلح را تعیین نمیکنیم و آن را به طور مطلق، خیر تلقی میکنیم. نه واقعاً در برابر ظالم ایستادن، خود بخشی از اقدام برای برقراری صلح است.
این پژوهشگاه در ادامه سخنانش اظهار کرد: آنچه مهم است اینکه جنگ و صلح خواستههای ساده فردی نیستند، بلکه به مؤلفههای اجتماعی مختلف وابستهاند. مؤلفههای قدرت و ثروت و پیوستگی و انسجام و … در برپایی صلح یا جنگ نقش دارند. در اینجا باید به سیاستهای استعمار جهانی هم توجه داشته باشیم که برای گسترش سلطۀ خود از کدام صلح یا جنگ استفاده میکند؟ به هر حال مقدمه سلطه بر هر کشوری سلطه فرهنگی است و چه بسا برای سلطه فرهنگی نیاز به صلح بیشتر از جنگ داشته باشد. زیرا به کمک صلح و سازش و تظاهر به دوستی میتواند مقاومتهای فرهنگی را کاهش دهد. مفاهیم زیبای صلح و همزیستی و آزادی و احترام به یکدیگر -به خصوص هنگامی که از سوی کشورهای استعماری و در کشورهای قبلاً استعمار شده- ترویج میشود احتمالاً برای تثبیت هژمونی فرهنگی استعمار استفاده میشوند؛ چه اینکه میبینید از یک سو برنامههای آموزشی همچون برنامه آموزش شهروند جهانی، برنامه آموزش صلح و همزیستی مسالمتآمیز و غیره را برای کشورهای جهان سوم توصیه میکنند و از سوی دیگر جوانان را به مبارزه و تقابل با دولتهای محلی ناهمسو فراخوان میکنند، چنانکه درباره کشور خودمان میبینیم.
علم الهدی در ادامه بحث خود و با تحلیل آیات قرآن گفت: قرآن کریم، تعارض خیر و شر را با توجه به دو مفهوم «ابتلاء» و «صبر» مرتفع میکند. در واقع معارضهی خیر و شر، خودش را در هر انتخابی ظهور و بروز میدهد. اگر بخواهیم این تعارض را رفع کنیم، باید به یک مبنا در مبدا یعنی در فاعلیت الهی توجه کنیم که با مفهوم «ابتلاء» روشن میشود و سپس با یک مبنا در غایت یا علت غائی که بشری است توجه کنیم که با مفهوم «صبر» آشکار میشود. آیات و روایات مفصلی در این مورد داریم، از جمله آیه ۴۸ سوره مائده. بر مبنای این آیه اولاً حق یکی است، اما خداوند آن را در منهاج مختلف قرار داده، لذا اختلافات یک نوع پیش آمد قطعی است؛ اگر خدا میخواست ناتوان نبود که همه را امت واحد قرار دهد. پس قصد الهی امتحان گرفتن از بشر است. غایت در این آزمون بزرگ دستیابی به خیر است که باید برای دستیابی به خیر سبقت بگیرید. پس اصل در ارتفاع تعارض خیر و شر حکمت پروردگار یگانه عالمیان در برقراری موقعیت «ابتلاء» برای انسان مختار است و راز موفقیت در این مسابقه برای دستیابی به خیر «صبر» است، چه اینکه رمز موفقیت شهید سلیمانی، صبر فوقالعادۀ ایشان بود.
وی در ادامه سخنانش تصریح کرد: اینکه چهل سال فردی به جای برداشت کردن از سالهای جنگ و گرفتار شدن در شرایط عافیت و عافیتطلبی شهری به دنبال موقعیتهای بسیار سخت باشد تا خود و دیگران را به سمت کمال بکشاند، این یک موضوع متفاوتی از تجربیات رایج در دفاع مقدس است. سلیمانی را نه میتوان جنگطلب دانست، آنگونه که دشمنانش معرفی کردند و نه میتوان جنگ گریز تلقی کرد، چنانکه دوگانههای ساختگی در ادبیات رایج اقتضا دارد. بنا بر اطلاق خیر و نسبیت شر در دیدگاه اسلام، که خیر یا شر بودن هر چیزی از جمله جنگ را به نوع بهرهمندیهای افراد و جامعه وابسته میسازد، شهید سلیمانی یک مؤمن زیرک و خیرطلب است که از هر دو یعنی صلح و جنگ میتواند در مسابقات خیرطلبی استفاده کند. به نظر میرسد این از الطاف حضرت زینب (سلام الله علیها) به عنوان ملکه صبر به ایشان است که او را در این کار بزرگ یعنی گشوده نگه داشتن مرزهای کمالیابی و صبر بر هزینههای سنگین آن موفق کرده است.
وی یادآور شد: سلیمانی زیر سایه لطف ویژه ائمه طاهرین سلام الله علیهم توانست به طور مستمر بهترین موقعیتهای مسابقه برای خیرات را شکل بدهد و خیر طلبی را گاه از راه ارتباط با فقرا و محرومان و مظلومان و گاه به کمک رهبری پیچیدهترین عملیات جنگی به نتیجه برساند. البته خیرخواهی او برخلاف قهرمانان افسانهای، فردگرایانه نبود، بلکه شامل حال گروههای بزرگی از جوانان کشورهای مختلف نیز میشد. او توانست زمینه کمالیابی و پیشرفت را برای جوانان بسیاری از کشورهای مختلف فراهم کند تا هم خود را بسازند و هم جامعه خود را درگیر راهی متفاوت از توسعه دنیوی کنند. در واقع خیر خواهی او سبب شده تا خودش نیز به یکی از مظاهر خیر تبدیل شود، اما این خیرخواهی و خیر بودن ریشه در این دارد که در اندیشه و عقیده و رفتار و شخصیت سلیمانی تعارض خیر و شر رفع شده و این ارتفاع ضدین تنها به کمک استمرار توجه به ابتلاء و استمرار در صبر پیشه کردن، ممکن شده است. حضور پرهزینه شهید سلیمانی در شرایط درد و رنج و ترس و اضطراب و گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما و… مقتضی صبر بی مانندی است که از او یک قهرمان واقعی میسازد. حضور صبورانه شهید سلیمانی در شرایط ابتلاء و در عین حال جستجوی آزمونهای تکمیلی بیشتر و بیشتر تا سالیان دراز برای هر انسانی که بخواهد شرط انسانیت را حفظ کند درسآموز است.
شهید سلیمانی را نه میتوان جنگ طلب دانست آنگونه که دشمنانش معرفی کردند و نه میتوان جنگ گریز تلقی کرد چنانکه دو گانههای ساختگی در ادبیات رایج اقتضا دارد، بلکه بنابر اطلاق خیر و نسبیت شر در دیدگاه اسلام، که خیر یا شر بودن هر چیزی از جمله صلح و جنگ را به نوع بهرهمندیهای افراد و جامعه وابسته میسازد
این نویسنده و پژوهشگر کشورمان گفت: درد و رنج وترس و دلهره و خون و آتش و هر آنچه که از دید ما شهرنشینان شر تلقی میشود، برای شهید سلیمانی و شاگردانش صرفاً شرایط ابتلاء برای مسابقهای بزرگ جهت دستیابی به اهم خیرات دنیوی و اخروی تلقی میشود. قرآن کریم تصریح میفرماید که فلسفۀ رویدادهایی که به کمبود و نقص در اموال و انفس، مالها و جانها میانجامد، یک فلسفۀ تربیتی است و هدف از پیدایش این نوع رویدادها تکامل انسان عاقل مختار است. قرآن کریم تصور اینکه در این دنیا به نقطهای برسیم که هیچ شری نباشد را کلاً منتفی میسازد، زیرا شرور انسانی و طبیعی تا حدی مقتضی حیات و فعل آزاد انسان است.
این استاد دانشگاه افزود: وقتی در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی صحبت میکنیم، معمولاً به توسعه زیرساختها و فعالیتهای توسعهای (همچون صنعت و عمرانی و آموزشی) اشاره میشود. گرچه اینها مهماند و خدماتی به مردم شده، اما دستاورد ممتاز ما به حساب نمیآیند. دستاورد ممتاز انقلاب اسلامی، شهدا به عنوان انسانهای پرورشیافته و هدایتیافتهای هستند که به مقصد رسیدهاند. البته بیش از تعداد و کمیت شهدا که به طور ضمنی به قوت و قدرت دشمن و ضعف ما اشاره دارد، «میزان شهادتطلبی» در جامعه به ویژه جوانان باید ملاک ارزیابی موفقیت انقلاب اسلامی باشد که این ملاک دقیقتری است.
وی بیان کرد: در شرایطی که بعد از جنگ، کشور وارد فضای سازندگی و توسعه شهری و صنعتی شد و عافیتطلبی و لذتجویی و رفاهطلبی غلبه پیدا کرد و از قضا محور تعلیم و تربیت هم قرار گرفت، شخصیتی چون شهید سلیمانی در این فضا همچون شمع، روحیهی شهادتطلبی را زنده نگه میدارد. در حالی که بسیاری از جمله مبارزان دوره دفاع مقدس به شهر] شهر در اینجا به عنوان نماد رفاه و آسایش به کار رفته است [برگشتند و شهری شدند و به اصول و ارزشهای توسعه گردن نهادند، ایشان پای این ایده ایستاد و دعوت به خیر (شهادتطلبی) کرد. در پی این دعوت، جوانانی در تلاش برای شهادت هستند و این روحیه، همچون چراغی به افکار و گرایشها و رفتار آنها جهت میدهد؛ این دستاورد بزرگ و انحصاری شهید سلیمانی است.
علم الهدی تأکید کرد: شهید سلیمانی به عنوان یک مربی عمداً فضای غیرشهری را انتخاب میکند و موقعیتهای جنگی پیشآمده برای او یک فرصت طلایی تربیتی است. این نکته برای معلمان بسیار آموزنده است؛ ترتیب دادن موقعیتهایی که خطر در آنها وجود دارد، اتفاقاً فرصت تربیت است که باید در جستجوی آنها بود. وجه امتیاز ایشان همین است که به عنوان یک مربی هوشمند، موقعیت تربیتی دشوار را شکل میدهد و انتخاب میکند. این ویژگی او را سرور سایر شهدا قرار میدهد.
نظر شما