۸ مرداد ۱۴۰۱، ۹:۵۸

نگاهی به رمان عربی «خاک»؛

دربست قبرستان!/ چگونه یک جنایتکار متولد می‌شود؟

دربست قبرستان!/ چگونه یک جنایتکار متولد می‌شود؟

جُرم از منظر روان‌شناسی و انسان‌شناسی، تجلی عینی تمایلات شریرانه است. جرم صورت عینیت یافته نیرویی است که می‌خواهد اضطراب و وحشت بیافریند و یا برعکس، واکنشِ عملیِ انسانی است که دچار دهشت شده.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: رمان «خاک» نوشته حسین المطوع و ترجمه اصغر علی کرمی، بهار امسال (۱۴۰۱) در ۲۴۶ صفحه و بهای ۸۷ هزار تومان توسط نشر نگاه منتشر شد. حسین المطوع نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و عکاس کویتی متولد ۱۹۸۹ است. او دو رمان و دو داستان کوتاه منتشر کرده است. در سال ۲۰۱۹، داستان کوتاه او «رؤیای همزن سیمان بودن را می‌بینم» برنده جایزه کتاب شیخ زائد برای ادبیات کودک شد. این داستان فرصت ترجمه و انتشار به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اوکراینی و ایتالیایی ترجمه شد. المطوع پیش از اینکه به داستان و رمان روی بیاورد، فعالیت ادبی خود را در ادبیات به عنوان شاعر در سال ۲۰۰۹ آغاز کرد.

سمیرا هوری، شاعر و منتقد ادبی یادداشتی را در تحلیل این رمان برای مهر ارسال کرده که مشروح آن در ادامه می‌آید:

حسین المطوع متولد ۱۹۸۹ نویسنده و پژوهشگر کویتی است که تألیف آثار متعددی را در دو بخش ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال در کارنامه خود دارد. او جوایزی مثل «جایزه شیخ زائد آل‌نهیان» را در بخش کتاب کودک از آن خود کرده است و آثارش به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. رمان «خاک» یکی از رمان‌های حسین المطوع در حوزه داستان بزرگسال است که توسط مترجم شناخته‌شده ادبیات عرب؛ اصغر علی‌کرمی به فارسی برگردانده شده و به تازگی در اردیبهشت ماه امسال از سوی «انتشارات نگاه» به چاپ رسیده است.

رمان «خاک» داستان پسری به نام «فهد» است که در پی اختلافات خانوادگی با پدر و برادر خود و کسب استقلال مالی و معیشتی، خانواده خود را ترک می‌کند و به کار در قبرستان شهر مشغول می‌شود. او به عنوان دستیار در کنار مردی به نام «حجی سعد» کار غسالی را آغاز می‌کند. «فهد» به عنوان یک کاراکتر پویا و روایت‌ساز، با شخصیت‌پردازی بسیار خوب حسین المطوع، در فراز و نشیب اتفاقات داستان آرام‌آرام به یک قاتل سریالی تبدیل می‌شود و حوادث هولناک و تأثیرگذاری را رقم می‌زند.

بررسی عوامل تأثیرگذار بر شخصیت «فهد» و تبدیل او به یک جنایتکار

جُرم از منظر روان‌شناسی و انسان‌شناسی، تجلی عینی تمایلات شریرانه است. جُرم، صورت عینیت یافته آن نیرویی است که می‌خواهد اضطراب و وحشت بیافریند و یا برعکس، واکنشِ عملیِ انسانی است که دچار دلهره و دهشت شده است. جنایت، هولناک‌ترین و شوم‌ترین شکل جُرم است و وحشت بیشتری می‌آفریند. اما جنایت هرگز بی‌دلیل اتفاق نمی‌افتد و عوامل و علل متفاوت و بی‌شماری بر وقوع آن مؤثر است. شخصیت «فهد» در رمان «خاک» تحت‌تأثیر عواملی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت به یک جانی تبدیل می‌شود. عواملی که هوشمندانه توسط نویسنده در دل داستان قرار داده شده است و خواننده آگاه با نظر به علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی می‌تواند به آنها پی ببرد.

مواجهه با خشونت در زمان کودکی

شخصیت «فهد» در هفت سالگی بیننده صحنه‌ای است که پدرش گوسفندی را قربانی می‌کند. ذبح گوسفند برای یک کودک با روحیات و تصورات مهربانانه و شکننده‌، نه به معنی قربانی دادن که به معنی کشتن یک موجود زنده است. اما این خشونت به تماشا منتهی نمی‌شود. پدر «فهد» در هشت سالگی چاقو را به دست او می‌دهد و ذبح گوسفند به امر پدر توسط پسرک انجام می‌شود. روان‌شناسان معتقدند که سنین کودکی مهمترین دوران برای تثبیت مسائل در ذهن انسان است. اتفاقات و آموزش‌هایی که در کودکی یک فرد صورت می‌گیرد، تا سال‌ها فراموش نمی‌شود. ذبح گوسفند در کودکی «فهد» نه تنها یک واقعه خشونت‌آمیز بلکه یک آموزش خشن از سوی پدرش و یک تمرین برای کشتن است.

اختلافات و تنش‌های خانوادگی

خانواده نخستین و مهمترین کانون اجتماعی است که هر فردی در زندگی خود در آن قرار می‌گیرد، رشد می‌کند و تربیت می‌شود. اگر کانون خانواده به هر دلیلی با ناامنی، نقص و عدم تعادل درگیر باشد، اعضای خانواده به‌خصوص فرزندان را که در حال بالیدن و یادگیری در این محیط اجتماعی هستند، با مشکل مواجه می‌کند. شخصیت «فهد» در رمان «خاک» با دعوا، سرکوب و تبعیض در خانواده روبه‌رو است. حتی اگر ادله واضحی مبنی بر تبعیض میان «فهد» و برادرش وجود نداشته باشد، کنش‌ها و برخوردهای متفاوت والدین «فهد» با او و برادرش سبب کشمکش، رنجش و بهم‌ریختگی روان «فهد» است که با جدا شدن او از خانواده و اشتغال در قبرستان، تشدید می‌شود.

قدرت‌طلبی و میل به رهبری و ترقی

سرکوب‌ها و تبعیض‌های خانوادگی عقده خوداثبات‌گری را در «فهد» به وجود می‌آورد. او تمام تلاشش را می‌کند که توانمندی‌های خود را به دیگران ثابت کند و به عنوان یک فرد مهم و قدرتمند در شهر خود شناخته شود. او کم‌کم تغییراتی را در محل کار خود یعنی قبرستان به وجود می‌آورد و دریافت هدایا و تحفه را از سوی خانواده‌های افراد متوفی بی‌اعتبار می‌کند و مبادلات پولی را که سال‌ها بود با کشیده شدن دیوار در اطراف شهر و قطع ارتباط با خارج از شهر منسوخ شده بود، به جریان می‌اندازد. وقتی آرام‌آرام این تغییرات در تمام شهر تسری پیدا می‌کند، نقدینگی وارد چرخه اقتصاد می‌شود و کسب و کارها رونق تازه‌ای می‌یابد، «فهد» ادعا می‌کند که باید از او به عنوان بنیان‌گذار این امور نام برده شود. او همچنین با تعیین نرخ‌های جزئی در مورد اعمال کفن‌ودفن و تغییراتی در تعداد دفعات شستشوی میت و تعداد لایه‌های کفن‌پیچی، به اعتقادات و رسوم مردم دست می‌برد؛ چیزی که سال‌ها ثابت بود و هیچکس شهامت ایجاد تغییر و نگاه کاسب‌کارانه به آن نداشت. این قدرت‌طلبی، بلندپروازی و جسارت به خودی‌خود بد نیست، اما در فردی با آسیب‌ها و رنج‌های روحی و روانی می‌تواند مشکل‌ساز باشد و حتی زمینه‌های وقوع بزه را فراهم آورد. گزاف نیست اگر بگوییم زمانی که «فهد» صاحبکارش «حجی سعد» را در مشاجره‌ای به قتل می‌رساند، ناخودآگاه تحت‌تأثیر همین حس قدرت‌خواهی و خوداثبات‌گری است تا حرف و نظر خود را برای رئیس خود (فردی بالاتر از خود) به کرسی بنشاند.

تأمین معاش و خدمت‌گزاری مرگ

در رمان «خاک» مردم شهر درگیر بیماری کشنده و فراگیری شبیه طاعون می‌شوند که باعث می‌شود کار «فهد» (غسالی و کفن‌ودفن) رونق پیدا کند. پس از کشف دارو و فروکش بیماری، به دلیل کاهش مرگ‌ومیر و مراجعات به قبرستان، تأمین معاش برای «فهد» دشوار می‌شود. بنابراین یکی از قوی‌ترین انگیزه‌های این شخصیت برای قتل، فراهم کردن نان شب و گذران زندگی است. او پس از هر قتل، به غسالخانه بازمی‌گردد و منتظر می‌ماند تا جنازه را برای کفن‌ودفن به قبرستان بیاورند. در حقیقت در قاموس «فهد» وقتی مرگ از عملکرد خود بازمی‌ماند، خودش باید دست‌به‌کار شود و نقش مرگ را ایفا کند تا قبرستان بدون میت و خاک بدون خوراک نماند. در بخش‌هایی از رمان، «فهد» مرگ را تنها اصل و واقعیت جهان معرفی می‌کند و کارکنان قبرستان را کارگران و خدمت‌گزاران مرگ می‌شمرد.

انگیزه انتقام‌جویی

در زمانی که کار قبرستان رونق می‌گیرد، «فهد» پول‌های زیادی را در یکی از قبرهای خالی برای خود مخفی می‌کند، اما روزی توسط دستیاری که استخدام کرده بود به سرقت می‌رود. در ادامه داستان «فهد» دستیارش را به قتل می‌رساند، همسر دستیارش را چون اتفاقی شاهد قتل بود می‌کشد و پدر دستیارش را چون مدیر چشمه آب شهری بود و پول‌های دزدیده شده در کار رونق چشمه سرمایه‌گذاری شده بود به قتل می‌رساند. در واقع سه جنایت در اثر پول‌پرستی و انتقام‌جویی رخ می‌دهد.

قطع تعلقات عاطفی نسبت به زندگی، خانواده، دوستان و همشهریان

شخصیت «فهد» در اثر تفکرات فلسفی خاص خود درباره اصالت و ارجحیت مرگ، اختلافات خانوادگی و فراز و نشیب حوادث داستان، آرام‌آرام باقی‌مانده پیوندهای عاطفی و انسانی خود را نسبت به زندگی، خانواده و همشهریان از دست می‌دهد. به همین دلیل، شبی مخفیانه و بی‌رحمانه خانه پدری خود را به آتش می‌کشد و خانواده‌اش را می‌کشد. اوج این تراژدی فجیع و نهایت قساوت قلب «فهد» زمانی است که به آب خوراکی شهر مرگ موش می‌ریزد تا تمام مردم شهر را به دست‌بوسی مرگ بفرستد.

میل به بازی و نیاز روحی به سرگرمی و تفریح

«فهد» در قبرستان زندگی می‌کند، بیشتر وقت خود را در طول شبانه‌روز آنجا می‌گذراند و غسالی می‌کند و حداقل مراوده و معاشرت را با دیگران دارد. بنابراین بدون این که خودش آگاه باشد، به اوقات فراغت، به یک سوپاپ اطمینان روحی و روانی برای تخلیه، به یک کار مفرح احتیاج دارد. او به قتل مانند یک سرگرمی نگاه می‌کند. گواه این مطلب هم جعبه کوچکی است که با خود به همراه دارد و در آن کاغذهای ریزی را که رویشان شیوه‌های مختلف کشتن آدم‌ها را نوشته نگه می‌دارد. او درست مثل یک بازی مقتول‌های مورد نظرش را شکار می‌کند، سپس یکی از کاغذها را از درون جعبه انتخاب می‌کند و او را به همان شیوه نوشته شده روی کاغذ می‌کشد.

کد خبر 5550585

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha