خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: جشنواره علوم انسانی عمار، سال گذشته همزمان با عبور یک دهه از عمر جشنواره فیلم عمار، کار خود را رسماً آغاز کرد. جشنوارهای که سال ۱۳۸۹ با ایده جریانسازی در عرصه فیلم و سینما با کلیدواژه «مردمی» وارد میدان شد تا طرحی نو در عرصه سینما در کشور دراندازد، حالا گذشته از آزمون و خطاها، و انتقادات و محاسن، دوره دیگری از حرکت خود را شروع کرده و مسئله «عمار» را تا حوزه علوم انسانی توسعه داده است.
ارتباط میان دو شاخه سینما و علوم انسانی برای عمار، نفس برگزار کردن یک «جشنواره» برای علوم انسانی و کم و کیف داوری در چنین جشنوارهای از مسائل کنجکاویبرانگیزی بود که تلاش کردیم در گفتوگو با دبیر این جشنواره نوپا، آنها را به بحث بگذاریم.
مجتبی نامخواه، دبیر جشنواره علوم انسانی عمار در این گفتوگو توضیح میدهد که در سازوکار این جشنواره، قرار است نه تنها مقالات و پایاننامهها و کتابها، داوری شوند بلکه یادداشتهایی که قالب علمی ندارند از جمله ایدهها و حتی گفتارهای شفاهی هم میتوانند به مرحله داوری در این جشنواره برسند و برنده بودجه حمایتی این جشنواره باشند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* شاخه علوم انسانی جشنواره فیلم عمار اساساً چرا و از کدام نقطه کارش را آغاز کرد؟
جشنواره علوم انسانی عمار، بیش از هر ایدهای محصول تجربه ۱۰ ساله جشنواره فیلم عمار است. در جشنواره عمار، این تجربه را کسب کردیم که میان اهالی مستند و رسانه و هنر و فعالان اجتماعی با اهالی اندیشه گفتگو و تعاملی شکل گرفت. جلسات داوری جشنواره عمار، جلساتی بود که دور میز گفتوگو از یک سو اهالی کنشگری رسانهای و هنری و اجتماعی مینشستند و از یک سو افرادی که اهالی علوم انسانی بودند. نتیجه این گفتوگوها اغلب این بود که در پایان داوری آثاری چون مستند خیرالنساء هر کسی در آن مبنا و نظرگاه فکری خودش را میدید.
برای کسانی که ندیدهاند باید بگویم که خیرالنساء زنی بود که در دوران جنگ، پشتیبانی جنگ را انجام میداد. در جلسات داوری، فردی که اهل اندیشه و علوم انسانی بود در این مستند، تلاش زن ایرانی را میدید برای فرا رفتن از انواع تبعیضهای جغرافیایی، جنسیتی و امثالهم؛ یعنی بانویی را میدید که توانسته با نحوی از بسیج اجتماعی ظرفیتهای زنان روستایی را فراتر از دوگانههای جنسیتی، دوگانههای مرکز-پیرامون یا تحصیلکرده-بیسواد و نظایر آنها را فعال کند. یعنی از معیارهایی که در جامعه ما اساس توزیع منزلت اجتماعی هستند، عبور کرده بود و توانسته بود زنان را در لایه جنگ به عنوان سختترین سیاست، مشارکت دهد و زنان یک روستای حاشیهنشین میتوانستند در اصلیترین مسئله جامعه خود فعال باشند.
ما تصور میکنیم که اگر جشنواره بتواند به این هدف گفتوگومحور خودش پایبند باشد و این نهاد شکل بگیرد، حتماً جشنوارهای خواهد بود که وضعیت علوم اجتماعی در ایران را دگرگون خواهد کرد. ما در جشنواره علوم انسانی عمار به دنبال تولید نظریه یا تولید علم نیستیم. میخواهیم محلی باشیم برای بازنمایی کوششهای اندیشوران و کنشگران علوم اجتماعی.
در طرف مقابل این برداشت توسط اهالی علوم اجتماعی کسانی قرار داشتند که اهالی رسانه و کنشگری اجتماع بودند. آنها هم در این جلسه متوجه میشدند که این تحلیل، به آنها امکان مشاهده بیشتری میدهد. چون مستندساز درواقع به واسطه جذابیتهای معمول مثل فضای روستایی به آنجا رفته بود اما بعد از این بحث متوجه میشد که در واقع راوی یک پدیده فکری و اجتماعی است.
کسی هم که اهل نظریه بود وقتی با این مشاهدات مواجه میشد درواقع گویی با امکان بسط نظریه خودش مواجه شده بود چون به هر حال چارچوبهای نظریاش مصداق ملموس پیدا میکرد. ما این دست گفتوگوها بسیار داشتیم و خروجی این گفتوگوها نشان میداد که ما نیازمند یک نهاد گفتوگو میان علوم اجتماعی و کنشگران اجتماعی هستیم.
محصول این اعلام نیاز، تبدیل شد به یک جشنواره و جشنواره علوم انسانی عمار، آمد تا محمل انجام این گفتوگو باشد. ما تصور میکنیم که اگر جشنواره بتواند به این هدف گفتوگومحور خودش پایبند باشد و این نهاد شکل بگیرد، حتماً جشنوارهای خواهد بود که وضعیت علوم اجتماعی در ایران را دگرگون خواهد کرد.
ما در جشنواره علوم انسانی عمار به دنبال تولید نظریه یا تولید علم نیستیم. میخواهیم محلی باشیم برای بازنمایی کوششهای اندیشوران و کنشگران علوم اجتماعی. افقی که از این حرکت شکل خواهد گرفت افقی است که در آن، افرادی چون خیرالنساء در آن از حاشیه به متن میآیند و متنهایی که نوعاً نظریههای ذهنی و انتزاعی هستند به حاشیه خواهند رفت.
* مواد ارسالی که طبیعتاً به خاطر ماهیت جشنوارهای عمار، باید مورد قضاوت قرار بگیرند، در جشنواره علوم انسانی چه هستند؟
جشنواره علوم انسانی برخلاف فضای همایشمحور رایج در علوم انسانی، آثار اول و بدیع رو نمیخواهد بلکه آثار تولیدشده در حوزه علوم اجتماعی با گستره خودش را میخواهد که ناظر به این مشاهدات باشند.
* آثار یعنی دقیقاً چه چیزهایی؟
شکل رایج آنها مقاله، پایاننامه و کتاب است که ما هم از آنها استقبال میکنیم و طبیعتاً عمدهای از آثار دوره اول هم در چنین قالبی بود.
* شما فراخوان میدهید که این آثار حول محور خاصی تولید و ارسال شوند؟
همین طور است و امسال هم فراخوان در شهریورماه منتشر میشود و دیماه هم اختتامیه آثار خواهد بود.
اما مقاله و کتاب و پایاننامه، ایدهها قالبی و مرسوم هستند. ما در سال گذشته، ایدههایی را که به مرحله مقاله نرسیدهاند بلکه به صورت یک یادداشت علمی منتشر شده هم پذیرفتیم. البته آن مقاله طبیعتاً به عنوان اثر برتر معرفی میشد اما آن ایده، در بخش دیگری مورد حمایت قابل توجهی قرار میگرفت تا این فرد بتواند ایدهاش را تبدیل به مقاله پژوهشی کند.
علاوه بر آن به این فکر میکردیم و شاید امسال بتوانیم این ایده را هم محقق کنیم که حتی سنت شفاهی و گفتارهایی که در این عرصه قابل قبول هستند را هم بتوانیم در آثار ارائه شده به جشنواره قبول کنیم. مثلاً ایدههایی که به هیچ شکل مقاله یا یادداشت پیاده نشدهاند و به شکل شفاهی و TEDمانند هستند هم بتوانند به جشنواره وارد شوند و در بخش خودشان داوری شوند.
امسال تلاش میکنیم ایدههایی که به هیچ شکل مقاله یا یادداشت پیاده نشدهاند و به شکل شفاهی و TEDمانند هستند هم بتوانند به جشنواره وارد شوند و در بخش خودشان داوری شوند. بر این اساس به قالبهای دیگری هم فکر میکنیم؛ تقریر نظریات اساتید از طرف دانشجویان جوانتر هم یکی از بخشهاست که این دوره احتمالاً اضافه میشود. اما در مجموع آثار، چیزهایی هستند که محورشان، مشاهدات عینی است و به تجربهها و مسائل عینی میپردازند.
* پس ارتباط سازمان مشخصی هم میان آثار پذیرفتهشده در عمار سینمایی و عمار علوم انسانی نیست؟
ارتباط مستقیمی به این معنا که بخواهیم مقالات حتماً درباره آن آثار باشد، نه؛ نیست. اما آثاری که به علل مختلف از جمله ضعف فنی نتوانسته در میان آثار عمار فیلم قرار بگیرد اما روایت و ایده قابل قبولی دارد، میتواند در جشنواره علوم انسانی عمار شرکت کند.
مقالاتی هم که در قالب مستند نباشند اما مستندنگاری و تکنگاری و تاریخنگاری و تاریخ شفاهی باشند هم در چارچوب این جشنواره میگنجند.
* با این شکل و شمایل به نظر میرسد نوعی خاصیت توسعهیابنده در معیار پذیرش اقلام رقابتی در جشنواره عمار وجود دارد که هر چیزی را میتواند مورد داوری قرار دهد. اگر این طور باشد معیار داوری چیست؟ چطور میشود یک گفتار صرفاً شفاهی که فقط برای یک ایده خام تولید شده را داوری کرد؟
ما در جشنواره فیلم عمار با یک انباشتی بالغ بر ۱۴-۱۵ هزار ساعت اثر در بیش از یک دهه فعالیت مواجه هستیم که شامل ۱۴ هزار ساعت روایت درباره ایران و زندگی روزمره مردمانش است. در جشنواره علوم انسانی میخواهیم تاملاتی پیرامون این روایتها را محور قرار دهیم. اصل این ایده برای ما اهمیت دارد آن قدر که قیودات رسمی و عادی را حذف کنیم.
ما یک جشنواره مقاله علمی-پژوهشی نیستیم بلکه میگوئیم حتی اگر کسی ایدهای هم برای این مقالات دارد، ما آن را داوری و حمایت خواهیم کرد. البته سال گذشته هم داوری این طور بود که آثاری که در قالب مقاله هستند چه منتشر شده باشند چه نه، جوایز نهایی به لحاظ ارزش مالی را میگیرند اما آثاری که در قالب ایده یا گفتار شفاهی هستند، امکان حمایت میگیرند برای تبدیل آن ایده به یک اثر علمی.
* کمی ملموستر توضیح دهید که داوری یک ایده خام چگونه است
آثار به شکل کاملاً مجزا داوری میشوند. یعنی اساتید هیئت داوران این انتظار را ندارند که آن ایده قابل مقایسه با یک یادداشت باشد. اما سال گذشته این طور بود که در بخشهای مختلف یاداشتهای مختلفی میآمد که تبدیل به مقاله نشده بود اما ظرفیت تبدیل شدن را داشت. یعنی وضع بالفعلش قابل قبول نبود اما وضع بالقوهاش بسیار جذاب بود و طبیعتاً داوران آن را به عنوان اثر برتر انتخاب میکردند. امسال هم ایدههایی که واجد ویژگی بداعت و علمیت و اصالت باشند مورد حمایت قرار میگیرند و مثلاً یک گرنت دریافت میکنند تا تبدیل به یک مقاله علمی شوند.
* اتاق فکر این جشنواره چه کسانی هستند؟
جشنواره میخواهد جنبش مشاهدهای باشد برای حرکت به سمت نظریه. در این جنبش مشاهده ما از تمامی داشتهها و سنتهای نظری موجود استفاده میکنیم. سال گذشته چهار متفکری که هر کدام نماینده یک سنت بالفعل در علوم اجتماعی ایران بودند، شورای علمی این جشنواره را تشکیل میدادند.
آقای دکتر فرامرز رفیعپور که سالها، مسئلهاش پرداختن به مسائل اجتماعی ما بوده و ایدهشان این است که ما باید از ظرفیت علوم اجتماعی برای شناختن و نقد مسائلمان بهره ببریم.
ما در جشنواره فیلم عمار با یک انباشتی بالغ بر ۱۴-۱۵ هزار ساعت اثر در بیش از یک دهه فعالیت مواجه هستیم که شامل ۱۴ هزار ساعت روایت درباره ایران و زندگی روزمره مردمانش است. در جشنواره علوم انسانی میخواهیم تاملاتی پیرامون این روایتها را محور قرار دهیم.
آقای دکتر کچوئیان که ایدهشان این است که باید از فضای تجددشناسی فاصله بگیریم و به سمت فضای غربشناسی حرکت کنیم. ایشان با نوعی نگاه پستمدرن، منتقد علوم اجتماعی مدرن و جامعهشناسی هستند.
آقای دکتر پارسانیا که تلاش میکردند از سنت فلسفه اسلامی برای تبیین علم دینی بهره ببرند و ظرفیتهای فلسفه اسلامی را برای علوم اجتماعی بهرهبرداری کنند.
آقای شجاعی زند که نوعی از جامعهشناسی بومی را دنبال میکردند.
این چهار بزرگوار، نمایندگان سنت فکری جشنواره علوم انسانی عمار بودند و ما تصور میکنیم این ترکیب هیئت علمی میتوانند راه را برای ما باز کنند تا مشاهدات در چارچوب نظریات این چهار سنت پرورش پیدا کنند.
* عمار مسیر علوم انسانی غرب به سینما را معکوس طی کرده و ابتدا از فیلم شروع کرده و حالا به علوم انسانی رسیده. این اتفاق را یک اشتباه میبینید یا حرکتی طبیعی یا اجتنابناپذیر یا…؟
تعامل با حوزه سینما و رسانه، به معنای تعامل میان نظر و عمل است. تصور ما این است که یک علم اجتماعی مفید، علمی است که در تعامل میان نظر و عمل شکل بگیرد. به همین خاطر جشنواره علوم انسانی عمار قصد دارد این دیالکتیک را با اهالی رسانه و عمل شکل دهد. این اتفاق این تقدمی که میگوئید را خدشهدار نمیکند چون این تقدم، یک تقدم رتبی است اما در عمل و صحنه واقعیت، لزوماً اندیشه پیش از سینما نیست. چه بسیار واقعیتهای بیرونی که سینما روایتشان میکند و ملهم نظریات میشوند و البته برعکس آن هم صادق است.
این نکته را هم بگویم جشنواره علوم انسانی عمار به یک معنا یک اتفاق از پیشتعیینشده نبود. یعنی عمار از ابتدا نمیدانست که در دهسالگیاش این رویداد را خواهد داشت. بلکه این جشنواره بر اساس یک نیاز شکل گرفت. وقتی که گفتوگوهای میان اهالی علوم اجتماعی و رسانه آن قدر جدی شده بود که انگار دیگر نمیشد چنین رویدادی وجود نباشد و میطلبید که این گفتوگو تبدیل به یک نهاد مستمر شود. به همین خاطر اساساً چنین تقدم و تاخری هم مسئله جشنواره علوم انسانی عمار نیست چون آمده است تا تعامل را برقرار کند.
* گاهی منتقدان درباره جشنواره عمار میگویند که نتوانسته فراتر از یک جنس مخاطب خاص برود و با تمام جامعه تعامل و دیالوگ برقرار کند. شاخه علوم انسانی عمار تا چه اندازه قادر است از این مانع فراتر برود و با سایر پایگاههای تولید فکر مثل حوزه علمیه و نهاد دانشگاه ارتباط برقرار کند؟
واقعیت این است که ما در یک وضعیت قطبیشدهای در جامعه قرار داریم و موضوعات به ظاهر غیرقطبی هم جنبه قطبی پیدا میکنند از مبارزه با سگهای ولگرد گرفته تا موضوعات دیگر. یعنی به جای شناخت و حل مسئله سریعاً، قطببندیها شکل میگیرد. در چنین وضعیتی، متوجهم که جشنواره عمار میتواند دستخوش چنین قطبیدگیهایی بشود اما حداقل در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، بیشتر محصول تفاوتهای نظری است.
جشنواره عمار دعوت و فراخوانی است به دیدن این تجربیات و طبیعتاً اینجا این قطبیدگیها و اختلافات نظری کمتر میشود چون اینجا اساساً درباره «نظر» حرف نمیزنیم بلکه از یک موضوع عینی حرف میزنیم و دعوت میکنیم همه از هر خاستگاه فکری بیایند و درباره آن حرف بزنند.
جشنواره عمار میخواهد دعوتی باشد به این با هر چارچوب نظری شما به مشاهده بپردازید. یعنی میگوید من یک مشاهدهای دارم که یک خانمی مثل خیرالنساء، امکانهای ایران را تجمیع کرده و به نحوی از زیست اجتماعی رسیده و موفق هم بوده که در لایه نظری نه، اما در لایه عملی توانسته به سوال زیست زنان در جامعه پاسخ دهد و فارغ از همه دوگانههایی که شاید هنوز هم لاینحل باشند خودش را از حاشیه انواع تبعیضها به میدان سیاست برساند.
جشنواره عمار دعوت و فراخوانی است به دیدن این تجربیات و طبیعتاً اینجا این قطبیدگیها و اختلافات نظری کمتر میشود چون اینجا اساساً درباره «نظر» حرف نمیزنیم بلکه از یک موضوع عینی حرف میزنیم و دعوت میکنیم همه از هر خاستگاه فکری بیایند و درباره آن حرف بزنند.
شاید در دوره اول این اتفاق افتاد و افراد مختلف از متن تفصیلی فراخوان، برداشتهایی داشتند که میگفتند قرار است یک چارچوبهای بستهای داشته باشد. اما وقتی به بخشهایی استناد میکردم که نظرشان را رد میکرد برایشان باورش سخت بود. جشنواره عمار، جایی است که کمتر قطبیدگیها در آن اتفاق میافتد چون دعوت به میدان عمل است و نظریه.
* یک طرف عمار است که این دعوت را از نهادهای اندیشه میکند اما طرف دیگر آن نهادها هستند که باید عمار را به عنوان پاتوقی برای گفتوگو و تعامل درباره مشاهدات عینی بپذیرند. عمار چه وجه ممیزه یا مزیت نسبی در قیاس با سایر پاتوقهای دانشگاهی مثل همایشها و پژوهشکدهها یا حتی حجرههای طلبگی دارد، که آنها آن را به عنوان پاتوق بپذیرند؟
اولاً عمار پاتوقی برای گفتوگو نمیشود بلکه دعوتی است به گفتوگو و به یک معنا شناساندن پایگاههای گفتوگو به مخاطبانش است. اما واقعیت این است که نهاد علم، دو دهه قبل نهاد به مراتب پویاتری بوده که خودش را متصدی حوزه عمومی میدانسته. مثلاً از اندیشوران علوم اجتماعی، مقالات و مطالب بیشتری در رسانههای عمومی منتشر میشده و مجلات اندیشهای پرباری در دهه ۷۰ و ۸۰ داشتیم.
اما هر چه پیش آمده فضای دانشگاه و نهادهای علمی با سرعت خیلی زیاد تبدیل شده به بازاری برای ردوبدل کردن کالای منزل علمی مثل ISI و مقالات علمی و… برای تعداد قابل توجهی از اندیشوران الان مزیت یعنی رتبه علمی که دارند در آن خروجی کسب میکنند.
برای جشنواره عمار هم کار سختی نیست که از این مزایا چیزهایی را برای خودش تعریف کند و با این زبان با فضای علمی مواجه شود اما ما واقعاً نمیخواهیم این طور باشیم و به این معنا شاید یک جشنواره بی مزیت یا کممزیت باشیم چون میخواهیم کسانی که به اینجا میآیند گفتگو را به خاطر گفتوگو و حوزه عمومی انجام دهند. جایی خارج از آرشیو مقالات علمی و رتبههاش، دنبال مزیت میگردیم. مزیت ما دامن زدن به بحث علمی بر اساس مشاهدات حوزه عمومی است.
ما میخواهیم در ادبیات حوزوی، یک گعده باشیم و نه یک مباحثه، در ادبیات روز، یک کافه باشیم نه یک همایش؛ جایی که افراد نگویند الان که گفتوگو کردم چه چیزی به من میدهند؟ کدام رتبه؟ کدام امتیاز؟ طبیعتاً شکل دادن به چنین فضایی بیشتر زمان میبرد ولی نهایتاً به یک مزیت در حوزه عمومی و گفتوگوهای انتقادی فکر میکنیم و مزیتهای متداول آکادمیک.
* رویکردهای مختلفی درباره اسلامی سازی علوم در کشور وجود دارد که از طرد اساسی وجود چنین مفهومی تا گروههای قائل به اسلامی کردن علوم تجربی و پایه مثل مهندسی و ریاضی را شامل میشود. پایگاه فکری جشنواره علوم انسانی عمار، در کدام بخش این طیف قرار دارد؟
ما در فراخوان و مباحثمان نقدهای بسیاری به کل این طیف از اول تا آخرش داشتهایم. چون این اختلاف نظر را محصول حضور این طیفها در فضای نظری و انتزاعی میدانیم. میشود بنشینیم و صحبت کنیم که علوم انسانی، اسلامی میشود یا نمیشود و این کار را در ۴ دهه قبل گروههای فکری متعددی انجام دادهاند و شاید بر اساس احصائی که آقای خسروپناه انجام دادهاند، ۱۲ گرایش داشته باشیم که این کار را کردهاند.
شما مسیر علوم انسانی اسلامی را از طریق فلسفه اسلامی رفتید، از طریق آیات و روایت رفتید، از طریق نقد غرب یا خود غرب رفتید و… یک بار هم بیایید درباره این صحبت کنید که این کلیت، چقدر توان حرف زدن درباره انسان را دارد. یعنی اغلب مجادلاتی که در این طیف وجود دارد اصلاً ربطی به انسان ندارد.
جشنواره کارش این است که این چارچوبهای نظری را دعوت کند تا به مسائل ما فکر کنند. مثل ما امروز مسئله محیط زیست داریم، مسئله عقبماندگی در عدالت داریم و… آن چارچوبی در علوم اجتماعی میتواند برای جامعه مفید باشد که به این مسائل بپردازد.
شما مسیر علوم انسانی اسلامی را از طریق فلسفه اسلامی رفتید، از طریق آیات و روایت رفتید، از طریق نقد غرب یا خود غرب رفتید و… یک بار هم بیایید درباره این صحبت کنید که این کلیت، چقدر توان حرف زدن درباره انسان را دارد. یعنی اغلب مجادلاتی که در این طیف وجود دارد اصلاً ربطی به انسان ندارد.
برای من، انسان یعنی خیرالنساء، یعنی آن کارگری که زیر آوار معدن یورت مانده است. من میخواهم درباره اینها حرف بزنم. آیا اگر مسئله این باشد باز هم این اختلافات هست؟ اینجا دیگر شاهد یک غیبت علم اجتماعی از میدان جامعه و مسائل هستیم.
بنابراین از این جهت که دعوت میخواهد فراخوانی باشد به خود انسان و مسائل جاری و تجربیات او، ما اساساً با کل این طیفهای قائل تا غیرقائل به علوم انسانی اسلامی، اختلاف فاز داریم. به تعبیر آخوندی، ما تخصصاً با هم تفاوت داریم. ما در مورد علم اجتماعی و علوم انسانی حرف نمیزنیم بلکه درباره اجتماع و انسان حرف میزنیم.
* مدرسه علوم انسانی عمار چه برنامهای دارد؟
ما در جشنواره در کنار اینکه میخواهیم یک نوع بازنمایی داشته باشیم از تلاشهایی که برای پرداخت علمی به مسائل شده، علاقمندیم در حوزه عمومی هم به این دست تلاشها دامن بزنیم. به همین خاطر یک برنامه تلویزیونی وجود دارد که آن ایدهها را در حوزه عمومی ارائه دهد.
از طرفی پژوهشگرانی داریم که از این فضای انتزاعی علوم اجتماعی خسته شدهاند و دوست دارند مسیر مشاهده را بپیمایند ولی چارچوبهای موجود دانشگاهی به آنها این امکان را به آنها نمیدهد. مدرسه علوم انسانی میخواهد فرصتی را فراهم کند که افراد علاقمند، نحوه حرکت از سمت نظریه به مشاهده و طبعاً از مشاهده به نظریه را تمرین کنند. آن هم همراه با اساتیدی که این فرایند را قبلاً طی کردهاند.مدرسه علوم انسانی عمار تازه ثبت نام را شروع کرده و شهریورماه برگزار میشود.
* اساتید چه کسانی هستند؟
اساتید در دو دسته هستند: یکی آن دسته که سعی کردهاند با وجود جایگاه شاخص نظری، به مشاهده بپردازند و دوم اساتید جوانتری که دست مخاطب را میگیرند و گام به گام شبیه یک کارگاه عملی، آنان را به نقطه تولید اثر میرسانند.
* تولیدات مدرسه علوم انسانی عمار چه سرانجامی پیدا میکند؟
طبیعتاً به جشنواره عمار میآیند. یعنی افراد اگر در فرایند کارگاهی بتوانند اثری تولید کنند طبعاً میتوانند آن را به جشنواره ارائه دهند.
نظر شما