۷ مرداد ۱۳۸۳، ۱۳:۰۸

به مناسبت هشتم مرداد سالروز بزرگداشت شيخ اشراق ؛

جستاري از دكتر امين رضوي درباره جايگاه سهروردي پژوهي در غرب

خبرگزاري " مهر" - گروه دين و انديشه : جستار زير نوشته دكتر مهدي امين رضوي محقق و پژوهشگر فلسفه اسلامي، به ويژه سهروردي پژوهي است . نويسنده به منظور ارائه دورنمايي از جايگاه سهروردي در نزد متفكران و فلاسفة غربي به معرفي آثاري كه اين پژوهشگران درباره سهروردي به نگارش درآرده اند پرداخته است.

 شهاب الدين سهروردي، مبتكر مكتب اشراق و مهم ‏ترين فيلسوف در فاصله ميان دو دوره آيين فلسفه مشاء، از ابن سينا تا ابن رشد است. سهروردي حلقه واسط بين اين دو دوران طلايي از انديشه فلسفه اسلامي است. علاوه بر آن، مي‏توان وي را به عنوان شخصيتي كه زمينه‏ساز پيدايش مكتب اصفهان شد نيز مورد توجه قرار داد؛ چرا كه ميرداماد و ملا صدرا هر دو به شدت تحت تأثير مكتب فلسفي او قرار داشته‏اند.

سهروردي در عين حال كه متفكري مبتكر است، در عرصه تركيب و تلفيق انديشه ديگران و ارائه فكر نو نيز انديشمند بزرگي به شمار مي‏رود. وي نه تنها گونة فلسفي منحصر به فردي با نام اشراق، و زبان يگانه‏اي معروف به لسان اشراق را براي ما به يادگار نهاده، بلكه شمار زيادي از آثار تحليلي بزرگ و نوشته‏هاي صوفيانه ناب را نيز با خود به ارمغان آورده است. شايد به خاطر همين طبيعت چند چهره آثار وي باشد كه بسياري از فيلسوفان در سال‏هاي اخير، اشتياق شديدي به او نشان داده‏اند .

مقاله حاضر، نه به ميزان صحت انديشه‏هاي او كاري دارد و نه به دنبال بحث در مورد سهم فراوان وي در فلسفه اسلامي است؛ بلكه در عوض به بررسي گسترش مطالعات در زمينة سهروردي شناسي در غرب، در سدة حاضر و جايگاه كنوني و دورنماي آينده آن مي‏پردازد.

نمي‏توان با قاطعيت گفت كه طلايه‏دار مطالعات مربوط به سهروردي در غرب چه كسي بوده است، اما به نظر نگارنده، اين كار، نخست به دست آلماني‏ها در واپسين سال‏هاي قرن گذشته شروع شد و پس از جنگ جهاني دوم، توسط فرانسوي‏ ها و سرانجام در دامنه‏اي محدودتر، به دست بريتانيايي‏ها ادامه يافت. محققان اسپانيايي و ايتاليايي متعددي نيز در حال بررسي افكار سهروردي‏اند. كوشش محققان ايراني نيز مانند سيد حسين نصر در معرفي سهروردي به غرب، در آثار انگليسي و فرانسوي زبان وي، بسيار مورد توجه و تقدير است. بديهي است كه مطالعات مربوط به سهروردي در جهان عرب و شبه قارة هند، حجم گسترده‏اي دارد ولي اين مطالعات از قلمرو بررسي حاضر بيرون است.

قديم‏ترين منابع مربوط به سهروردي در جهان غرب، در كتاب‏هاي مختلف در زمينه تاريخ فلسفه جهان و دايرة المعارف‏هايي نظير دايرة المعارف جهاني فلسفه فراهم آمده است. در اين آثار از وي به عنوان منتقد فلسفه مشاء ياد كرده‏اند. در فرهنگ اصطلاحات فلسفه به زبان عربي و فارسي  سهيل افنان نيز ريشه‏شناسي برخي از اصطلاحات اشراقي او را مورد تحليل قرار داده است. ميرچا الياده، نگارنده مشهور تاريخ اديان و محقق دايرة المعارف دين نيز در فصل سي و پنجم از اثر عظيمش" تاريخ عقايد و انديشه‏هاي مذهبي" ، به اهميت انديشه كلامي و عرفاني سهروردي اشاره كرده است. وي سهروردي را در ميان شخصيت‏هايي نظير فارابي، ابن سينا و غزالي، از برجسته‏ترين فيلسوفان مسلمان برمي‏شمارد. در اين‏جا به طور ويژه، مكتوبات اروپايي در زمينه مطالعات مربوط به سهروردي در نقاط مختلف جهان را مورد توجه قرار مي‏دهيم.

آلمان

در كنار منابع پراكنده مربوط به سهروردي، در اوايل قرن گذشته، از اشخاصي چون ا. ون كريمر در تاريخ انديشه‏هاي حكومتي در اسلام و اثر دايرة المعارف گونة كارل بروكلمان ، به پژوهش بزرگي در مورد سهروردي به وسيله محقق آلماني، ماكس هُرتِن در فلسفه اشراق سهروردي بر مي‏خوريم. اين اثر در بر دارنده خلاصه حكمت الاشراق سهروردي به زبان آلماني، به علاوة حواشي ملا صدرا بر آن است. كتاب ياد شده، به مرجعي براي بسياري از ديگر محققان آلماني متأخر در باره سهروردي تبديل شده بود. " هرتن " در اثر ديگري با عنوان الهيات تجربي و فرا تجربي اسلام از نظر رازي يك فرهنگ اصطلاحات فلسفي بر پاية آثار شماري از فيلسوفان نظير ملا صدرا و رازي تصنيف كرده بود كه شامل اصطلاحات اشراقي سهروردي مي‏شد. هرتن در اين اثر، توجه ويژه‏اي به زبان خاص سهروردي (لسان اشراق) نشان مي‏دهد.

ديگر پژوهش‏گر آلماني كه در اوايل اين قرن توجهش به سهروردي معطوف شد، اتو اسپايز در كتاب تحقيقي خود، " سه رساله در عرفان از شهاب الدين سهروردي مقتول"  است كه سه نوشتة صوفيانة سهروردي را معرفي مي‏كند: رسالة الطير، لغت موران و سفير سيمرغ. مورد ديگري كه بايد از آن ياد كرد، دو مقالة مفصل از هلموت ريتر درباره سهروردي با عنوان "چهار سهروردي"  است كه در آن، بحثي كلي درباره سهروردي ارائه مي‏كند و درون ‏مايه و هسته مركزي فلسفه سهروردي را آشكار مي‏سازد.

براي محققان آلماني كه در سده‏ هاي اخير به مطالعه در باره سهروردي مشغول بوده‏اند، موضوع تناسخ تا اندازه ‏‏اي جلب نظر كرده است. نخست با اثر بزرگ راينر فريتگ با عنوان "تناسخ در انديشه فرقه‏هاي منحرف اسلامي"  روبه ‏رو هستيم كه در آن، ديدگاه سهروردي را در باره تناسخ مورد بحث قرار مي‏دهد. پس از آن، مقاله  سابلين اشميت از دانشگاه بن با عنوان نظريه تناسخ روح (نفس) بر اساس آراء شهاب الدين سهروردي و پيروانش قرار دارد . اشميت در بحث خود، مسئله تناسخ روح را كه موضوعي جنجال برانگيز ميان فيلسوفان بوده است، مطابق نظر سهروردي، نه تنها ممكن مي‏داند بلكه مدعي است كه سهروردي نظر موافق نسبت به آن دارد.

منابعي نيز توسط برخي پژوهشگرانِ كمتر شناخته شده، درباره سهروردي فراهم شده است؛ مانند " تاريخچه فلسفه در ايران"  از عبد الامير جوهر دلواري كه به زبان آلماني زير عنوان " فلسفه ايراني از زرتشت تا سهروردي"  نگارش يافته است. ميكلوس ماروث در اثري درباره منطق اضافي (prepositional) از منطق سهروردي سخن مي‏گويد و ماكوك رودولف در مقاله آموزنده‏اي با عنوان يونان و منابع شرقي عرفان ابن سينا و سهروردي ، بر خاستگاه فكري اين دو شخصيت تأكيد مي‏كند. به اين فهرست بايد سيمون وان دن برگ را افزود كه بخشي از " هياكل النور"  سهروردي را همراه با حواشي و برخي ملاحظات كوتاه ترجمه كرده است.

فرانسه

قديمي ‏ترين اثر درباره سهروردي، به زبان فرانسه توسط  كارا دو وو در سال 1902 تحت عنوان " فلسفه اشراق"  نوشته شد و در آن، ساختار نظريه اشراق سهروردي مورد بحث قرار گرفت.

در ميان نسل بعدي محققان فرانسوي، شخصيت برجسته‏اي چون هانري كربن را مي‏يابيم. تنها معدودي از غربيان سهمي بيش از هانري كربن در معرفي فلسفه اسلامي به غرب داشته‏اند. نوشته‏هاي او نه تنها در غرب بلكه در ايران نيز داراي اهميت است؛ چه اين‏ كه او نيز منزلت سهروردي را به ايرانيان نشان داده است. فهرست ترجمه و شرح‏هاي او بر آثار سهروردي بسيار پر شمارتر از آن است كه در اين‏ جا ذكر شود. كربن، اگر نگوييم همه، بيشتر آثار سهروردي را ترجمه و معرفي كرده است .

نخست بايد از تحقيق او روي آثار فلسفي عمده سهروردي در دو مجلد ياد كنيم؛ آن هم در زماني كه شخصيت سهروردي چه در ايران و چه در غرب بسيار مورد غفلت بود. ترجمه‏هاي او از آثار اصلي سهروردي، شامل ترجمه آزاد از " حكمت الاشراق" و " آواز پر جبرييل"  است كه در آن‏ها با  پاول كراوس همكاري كرده است. به سياهه بلند آثار كربن مي‏توان "اسلام ايراني" را افزود كه در مجلد دوم آن، سهروردي و پيوندهايش با افلاطونيان و نو افلاطونيان را به بحث مي‏گذارد. همچنين در " تاريخ فلسفه اسلامي"  و نيز در كتاب " مرد نوراني در تصوف ايراني " كربن كه به زبان‏هاي انگليسي، آلماني و ايتاليايي ترجمه شده است، مي‏توان بحث از سهروردي را يافت. در اثر اخير است كه كربن با استفاده از انديشه سهروردي، قلمروي مقدس را توسعه مي‏‏بخشد و مكتب وحدت وجود ابن عربي و مكتب وحدت شهود سمناني را مورد بحث قرار مي‏دهد. او در ادامه به بحث درباره مضامين اشراقي و سفر معنوي نفس از مغرب دور (occidental exile) تا مشرق نور (orient of light) در شماري از آثارش مي‏پردازد؛ مانند " ايران و فلسفه" (مجموعه مقالاتي غالبا غير تحقيقي) و " مضامين زرتشتي در فلسفه سهروردي"  (كه در جست وجوي ريشه‏هاي فلسفي انديشه سهروردي تا ايران باستان است و از جاودانْ خرد بحث مي‏كند).

 فرايافت معنوي سهروردي، موضوع مقاله كوتاه كربن با عنوان " عرفان و اخلاق از نظر شيخ الاشراق سهروردي"  است. اهميت فلسفي نظريه اشراقي سهروردي نيز در مقاله جداگانه‏اي به طور مقايسه‏اي مورد بررسي قرار گرفته است . كربن همچنين تحليل دقيقي از زندگي و افكار سهروردي در اثر بزرگش،" سهروردي بنيان‏گذار مكتب اشراق" ارايه مي‏كند . منابع پر شمار ديگري را نيز مي‏توان در باره سهروردي در مجموعه كامل آثار كربن يافت؛ ولي ارايه يك مرجع جامع كه همه آن‏ها را در بر بگيرد، فراتر از قلمرو اين اثر قرار دارد.

كربن نيز همچون بسياري از استادان بزرگ، دانشجوياني را پرورده است كه به مطالعه افكار سهروردي توجه نشان داده‏اند. در اين ميان مي‏توان از ژامبه مسيحي نام برد. ژامبه در منطق اشراقيان خود به طور مفصل و مبسوط در باره آن‏چه كه وي « منطق شرقي» مي‏نامد، به شرح مي‏پردازد. در همين چرخه مي‏توان از امير نفكي نام برد كه در اثر خود، " روش و منطق از نظر سهروردي " به روش ‏شناسي سهروردي، منطق و ويژگي‏هاي برجسته شيوه تفلسف اشراقي علاقه نشان مي‏دهد.

پيش از آن‏ كه به سراغ ديگر شخصيت‏ها برويم، بايد از جشن ‏نامه هانري كربن و سهروردي، به كوشش داريوش شايگان ياد كنيم. شايگان در اثر عمده‏‏اش با عنوان " ساختار معنوي اسلام ايراني"  رشته پيچيده ‏اي از روان ‏شناسي، اسطوره‏ شناسي و مضامين فلسفه اروپايي معاصر را به كار مي‏برد تا درون‏ مايه‏هاي اصلي فلسفه سهروردي را بازتاب دهد.

در ميان ديگر آثار به زبان فرانسه كه به بزرگداشت نقش سهروردي پرداخته‏اند، از كتاب جورج قناواتي با نام " ابن سينا: مابعد الطبيعه شفا"  نام برد كه در آن، از ميزان تأثير ساختارشناسي ابن سينا بر سهروردي بحث مي‏كند و وي را اساساً پيرو ابن سينا نشان مي‏دهد. قناواتي همچنين در كتاب " مفهوم وجود " در كتاب المشارع و المطارحات در باره نظريه وجود سهروردي قلمفرسايي نموده، يك بار ديگر شباهت آن را با نظريه وجود ابن سينا ترسيم مي‏كند.

در مطالعه متفاوتي درباره هستي‏شناسي سهروردي، عبد الرحمن بدوي در نقاط برخورد تصوف اسلامي و اگزيستانسياليسم ميان ساختار هستي‏شناسانه سهروردي و ساختار اگزيستانسياليسم مقايسه برقرار مي‏كند و شباهت‏ها و تفاوت‏هاي ميان دو پارادايم فلسفي را آشكار مي‏سازد. در بين ديگر مطالعات مقايسه‏اي، بايد از اثر شاهين عثمان، يعني هستي‏شناسي و الهيات از نظر ابن سينا ياد كرد كه در آن، همانندي‏ هاي هستي ‏شناسانه سهروردي و ابن سينا به طرز فلسفي مورد تحليل قرار گرفته است. محمد رضا فشاهي در كتاب " ارسطوي بغداد "  قسمتي را به سهروردي اختصاص مي‏دهد و در شرح حال مفصلي، از وي به عنوان فيلسوف، سياستمدار و شهيد ياد مي‏كند.

در اين ‏جا بايد به سهم لويي گارده اشاره كنيم. اين محقق فرانسوي، مقالات گوناگوني در معرفي سهروردي به مخاطبان اروپايي نگاشته است. در ميان آثار قابل توجه او مي‏توان از مقاله وي درباره " وجوه اشراقي انديشه سهروردي " كه بر جنبه‏هاي معنوي پارادايم فكري او تأكيد دارد، ياد كرد . اثر ديگر او، بررسي درون ‏مايه افكار سهروردي و ماهيت تجربه عرفاني اوست . نيز جا دارد از مقاله وي، " شيخ الاشراق سهروردي و فرهنگ مسلمانان "  ياد كنيم كه در آن، فلسفه مشائي فارابي با فلسفه سهروردي مورد مقايسه قرار گرفته است.

مرتبه سهروردي در تاريخ فلسفه اسلامي توسط  گومز نوگالِس در اثري با عنوان " سهروردي و سهم وي در حوزه فلسفه " مورد توجه واقع شده است. ساختار فلسفي سهروردي به وسيله حسن حنفي در گفتماني با مباحث فلسفي معاصر رو در رو قرار گرفته است. حنفي در جالب ‏ترين و بديع‏ ترين مقاله خود، زير عنوان فلسفه اشراق و پديدارشناسي، به مقايسه فلسفه اشراق با پديدارشناسي هوسرل در اصطلاحات روش‏شناسي و در انديشه « خودِ اشراقي» (خودِ برتر) بر مي‏خيزد.

انگليس

در ميان پيشتازان مطالعه در باره سهروردي در غرب، اولين و برجسته‏ترين فرد، سيد حسين نصر است كه در اواخر دهه پنجاه ميلادي معرفي سهروردي به اهالي مغرب زمين را آغاز كرد. آثار او در اين زمينه بسيار پر شمارتر از آن است كه در اين ‏جا از آن‏ها ياد شود. در زير به برخي از اين آثار اشاره مي‏كنم:  نخست " مجموعه آثار فارسي سهروردي"  است كه با مقدمه دكتر نصر منتشر شده است. نصر مقالات فراوني دارد كه در ميان آن‏ها مي‏توان از آثار فارسي شيخ اشراق شهاب الدين سهروردي و گسترش مكتب اشراق سهروردي ياد كرد. نصر در مقاله دوم، از گسترش تفكر صوفيانه در شبه قاره و غرب سخن مي‏گويد. مقاله نصر در تاريخ فلسفه اسلامي به كوشش م. م. شريف، نيز يكي از نخستين مقالات جامع و مبسوط به زبان انگليسي به شمار مي‏رود. بخش مربوط به نصر در كتاب سه حكيم مسلمان و نيز مقاله سهروردي: شيخ شهيد و پير مكتب اشراق و عرفان كه در سال 1960 منتشر شد، راه بلندي را به سوي معرفي سهروردي به خوانندگان غربي پيمود.

لازم است از ماجد فخري نيز ياد كنيم كه علاوه بر مقالات متعدد به زبان عربي درباره سهروردي، از او به اختصار در كتابش تاريخ فلسفه اسلامي بحث مي‏كند. وي همچنين در كتاب " فلسفه، جزميت و تأثير انديشه يوناني در اسلام "  بخشي را به نقد سهروردي بر مشاييان اختصاص داده است . ريچارد نِتون، فيلسوف انگليسي، نه تنها در شماري از آثار خود، به سهروردي اشاره دارد، بلكه ساختار نو افلاطوني نظام هستي ‏شناسانه سهروردي را مورد مطالعه و بررسي قرار داده، وي را يك فيلسوف صوفي به شمار آورده است . در اين زمينه از اقبال لاهوري بايد ياد كرد كه در " سير فلسفه در ايران"، بخشي را به تصوف اختصاص مي‏دهد و در آن، از سهروردي و مكتب اشراق بحث مي‏كند.

اغلب رساله‏هاي فارسي صوفيانه سهروردي، نخستين بار توسط محقق دانشگاه هاروارد، ويليام م. ثاكستون ترجمه و منتشر شد و اخيرا اين مجموعه براي دومين بار به چاپ رسيد. احتمالا در نتيجه اين گونه ترجمه‏هاست كه مفاهيم و اصطلاحات اشراقي توسط برخي شاعران امريكايي نظير ويليام بليك و ويليام ب. ييتس نيز مورد توجه واقع شده است. اين دو در شعرشان به انگاره‏ هاي اشراقي اشاره دارند و بعضي از اصطلاحات فني آن را به كار ‏گرفته‏اند. صلاح سالم علي، پژوهشگر معاصر، در مقاله خود با عنوان " مضامين اشراقي در انديشه و شعر ويليام بليك و ويليام ب. يتس "  شباهت‏ها و تأثيرات سهروردي را بر اين دو شاعر امريكايي مورد مطالعه قرار داده است.

مرحوم مهدي حائري يزدي، در يكي از مهم ‏ترين آثار در زمينه فلسفه اسلامي به زبان انگليسي، شرح و تفسيري دارد بر انديشه سهروردي در باب علم حضوري. عنوان اين اثر چنين است: " اصول معرفت‏شناسي در فلسفه اسلامي: علم حضوري " .

در ميان آثار ناشناخته ‏تر درباره سهروردي به زبان انگليسي، مي‏توان از مقاله  ادوارد جورجي يادكرد كه در آن، از تجديد حيات مكتب اشراق در دوران جديد سخن مي‏گويد . بلال كاسپينار در باره ملا صدرا، ابن سينا و سهروردي، قلمفرسايي كرده، به مقايسه ديدگاه آنان درباره علم الهي پرداخته است. آنتوني توفي بهره ‏گيري سهروردي از نماد گرايي را مورد بررسي قرار مي‏دهد و شيوه او را در استفاده از نماد « نور» با شيوه غزالي مقايسه مي‏كند. او تحليل مقايسه‏اي خود را در مقاله‏اش، زير عنوان نماد گرايي و تخيل در آواز پر جبرييل اثر سهروردي ارايه داده است. در مقاله ضياء صدّيقي نيز با عنوان " فلسفه ابن طُفيل"  از استفاده سهروردي از اشارات و تمثيلات در حي بن يقظان و نمادگرايي عرفاني و فلسفي موجود در اين قصه، بحث شده است. شيخ تسون بايراك الجراحي الحلاوتي در شكل نور ، تفسيري صوفيانه از هياكل النور سهروردي به دست مي‏دهد .

در پي آثار پيشتازانه كربن و نصر، شماري از رساله‏هاي دكتري در سال 1970 نوشته شد كه در ميان آن‏ها، موارد زير قابل ذكر است: ميشل بايلِبلي رساله‏اش را در خصوص وجه ادبي و سخن ‏شناسانه داستان‏هاي سهروردي نگاشت. بايلبلي در نوشته خود با عنوان خرد اشراق: بررسي قصه‏هاي منظوم سهروردي بحث و تحليل دامنه‏داري را در باره داستان‏هاي فارسي سهروردي عهده‏دار مي‏شود و بر ارزش ادبي آن‏ها انگشت تأكيد مي‏نهد. كاظم تهراني در پايان‏ نامه دكتري خود، چهار رساله صوفيانه سهروردي را مورد تأمل قرار مي‏دهد و تحليل جامعي از نماد گرايي در اين رساله‏ها ارايه مي‏كند . وي همچنين مقاله‏اي درباره مفهوم پير (شيخ) در آثار سهروردي نوشته است . حسين ضيايي پيش از ديگران، رساله دكتري خود را در باره منطق سهروردي عرضه نمود و براي نخستين بار مطرح كرد كه سهروردي داراي سيستم منطقي ممتاز و مشخصي است كه وي را از ديگر فيلسوفان مشاء جدا مي‏سازد. او چندين مقاله و يك كتاب با عنوان دانش و اشراق در باره منطق سهروردي نگاشته است. شايد بتوان مهم‏ ترين نوشته ضيايي را آخرين ترجمه او از حكمت الاشراق دانست كه با همكاري جان والبريج نگاشته شده و نقد محققانه والبريج را در باره شرح شهرزوري بر آراء سهروردي به همراه دارد. در ميان ساير رساله‏هاي دكتري، به جاست از اثر خانم گسيلا وب در زمينه فرشته‏شناسي سهروردي ياد كنيم . وي در اين اثر، رابطه ميان ريشه‏هاي زرتشتيِ فرشته‏شناسي سهروردي و شالوده‏هاي اسلامي انديشه فلسفي او را مورد تحقيق قرار داده است.

آثار خود نگارنده در زمينه مطالعات مربوط به سهروردي، شامل رساله دكتري در باره معرفت ‏شناسي سهروردي است كه مفهوم حقيقت و علم حضوري در آن بررسي شده است. من درچندين مقاله در باره سهروردي، وجوه گوناگون انديشه او را مورد بررسي قرار داده‏ ام كه موارد زير از آن ميان قابل ذكر است : تأثير سهروردي بر فلسفه اسلامي؛ شرح فلسفي حكمت و هستي‏شناسي سهروردي؛ شعر عرفاني و فلسفي سهروردي. نيز از كتاب سهروردي و مكتب اشراق نام مي‏برم كه درآمدي است جامع در اين باب براي مخاطبان غربي.

در ميان ديگر نويسندگاني كه در زمينه مطالعات سهروردي‏شناسي قلم زده‏اند، بايد از جان والبريج ياد كرد. نوشته او قطب الدين شيرازي با عنوان علم انوار الهي ، ديگر مفسران حكمت الاشراق سهروردي را مورد بحث قرار مي‏دهد. نيز مقاله والبريج درباره سهروردي كه وي را به عنوان يك نو رواقي مورد مطالعه قرار داده است و كتاب اخيرش در باره سهروردي با نام خميرمايه قدما را بايد خاطرنشان كرد. والبريج در اين اثر، متكي به روش تحويل ‏گرايانه در تحقيق است. او به تحليل مؤلفه‏ها و مبادي فكري مكتب اشراق سهروردي مي‏پردازد. اثر بعدي او، خرد مشرق غيبي: سهروردي و مطالعه فرهنگ افلاطوني شرق به يك معنا ادامه اثر پيش‏ گفته اوست و والبريج در آن، تحقيق بيشتري روي خاستگاه‏هاي مكتب اشراق به عمل مي‏آورد.

اسپانيا، ژاپن و ايتاليا

آراگوس جان مانوئل، فيلسوف اسپانيايي، در نوشته‏اي با نام انديشه غير عقلي اسلام: تصوف سهروردي، وجوه صوفيانه انديشه سهروردي يا به قول خودش « انديشه خرد گريز (غير عقلاني) در اسلام» را مورد توجه قرار مي‏دهد. فيلسوف اسپانيايي ديگر و محقق نامدار در عرصه تفكر اسلامي، ميگوئل هرناندز، نماد گرايي معنوي در انديشه سهروردي را در كتابش نماد گرايي و رمز پردازي در فلسفه اسلامي: ابن سينا و سهروردي مورد اشاره قرار مي‏دهد و آن را با نماد گرايي ابن سينا مقايسه مي‏كند. وي به طور ويژه، مفهوم پرواز پرندگان نزد سهروردي را با اين مفهوم در رسالة الطير قياس مي‏كند. كروز هرناندز در اثر ديگرش به بررسي ساختار عرفاني و فلسفي حكمت الاشراق و ارتباط اين دو نوع گفتمان مي‏پردازد. به اين سياهه، كار آندريا دو ويتا، محقق جوان آرژانتيني را بايد افزود كه رساله دكتري ‏اش در باره سهروردي است و در خلال آن مي‏كوشد تا شماري از آثار او را به اسپانيايي ترجمه كند.

در ژاپن، چندين پژوهشگر در سال‏هاي اخير به آثار سهروردي توجه نشان داده‏اند؛ اگر چه متون زيادي توسط آنان توليد نشده است. در ميان اين محققان، توشيهيكو ايزوتسو با همكاري هانري كربن و سيد حسين نصر در سال‏هاي دهه 1970 ميلادي، دانشجوياني علاقه‏مند به سهروردي را در ژاپن پروراندند. در ميان اين دانشجويان جا دارد از آكيرو ماتسو موتو ياد كنيم كه نزد استاد آشتياني تلمذ كرد رسالة الوجود جلال الدين دواني را ترجمه نمود. هاروتو كوباياشي و كتابش نظريه ابن سينا و سهروردي در باب خودآگاهي: ملاحظاتي مقايسه‏اي نيز قابل ذكر است، كه معرفت ‏شناسي سهروردي و نظريه علم حضوري او را با نظريه ابن سينا مقايسه مي‏كند.

فيلسوف ايتاليايي، پيو فيليپان رونكني، اثر مهمي در باره حكمت سهروردي نگاشته، ساختار انديشه سهروردي را با ارجاع به وجه صوفيانه نظريه اشراقِ او مورد بحث قرار داده است .

بررسي حاضر، خلاصه‏اي از بيشترين آثاري است كه به زبان‏هاي اروپايي در باره سهروردي به نگارش در آمده است؛ اما به هيچ وجه تمامي آثار در اين باب را در بر نمي‏گيرد. در اين‏ جا، از ذكر آن دسته آثاري كه به طور گذرا به سهروردي اشاره داشته‏اند، خودداري كرده‏ايم و فقط به برخي از مجموعه‏هاي برگزيده، تنها به عنوان منتخب آثار اشاره نموديم. نيز به آثار سهروردي به زبان‏هاي شرقي در شبه قاره يا در جهان عرب اشاره نكرده‏ايم. بدون ترديد هنوز جا براي عرضه آثار جامع در باره سهروردي به تمامي زبان‏ها وجود دارد؛ آثاري ارزشمند براي شاگردان اين استاد و آموزگار بزرگ كه پيام به هنگام او، با مرگ نابه‏هنگامش قطع شد.



منبع : فصلنامه مطالعات اسلامي

 

کد خبر 85767

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha