جلال صفارزاده در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: خانم صفارزاده در سال 87 منزلش را به قیمت حدود 2 میلیارد تومان فروخته بود منتهی خودش از این فروش راضی نبود و بعد از مدتی به من گفت "اخوی یک جایی برای من پیدا کن چون خریدار تا آخر آذر(87) من را بیرون میکند."
وی ادامه داد: ناگفته نماند که خود آن مرحومه میخواست منزلش را به یک مرکز علمی - دینی که به نحو احسن از آن استفاده شود، تبدیل کند و به همین خاطر قرار بود روز چهارم آبان 87 با خریدار در این باره مذاکره کند که به مریضی مبتلا شد و متاسفانه بعد از آن هم فوت کرد.
برادر زندهیاد صفارزاده اضافه کرد: من بعد از فوت خواهرم چند بار با رسانهها مصاحبه کردم و گفتم که طبق وصیت او منزلش باید دارالقرآن بشود که خریدار اعلام مخالفت میکرد و میگفت خانه متعلق به من است. به همین خاطر بحث را به دادگاه سپردیم.
جلال صفارزاده ادامه داد: از سوی دیگر دکتر وصال (همسر طاهره صفارزاده) که سال 73 او هم فوت کرده بود، دو وارث داشت؛ یکی همسرش و دیگری مادرش که بعد از دو سال مادر او (وصال) هم فوت کرد اما بعد از مدتی برادرهای دکتر وصال به عنوان وارثان مادر او اعلام کردند که دو دانگ از خانه خانم صفارزاده متعلق به ماست.
وی افزود: از طرف خانم صفارزاده تنها وارث من بوده و به دنبال اجراء وصیت او هستم. اما بعد از مدتی که خریدار خانه خواهرم که متوجه شد کار خانه دارد به دست وارث میافتد، گفت من خانه را نمیخواهم و پولم را بدهید. ما هم در جلسهای با حضور وکیل خانم صفارزاده این مبلغ را که 5/1 میلیارد تومان بود به اضافه سود 300 میلیون تومانی آن - به جهت سکونت دوساله خواهرم در آن خانه- به خریدار دادیم.
برادر طاهره صفارزاده با تاکید بر اینکه مبلغ یک میلیارد و 800 میلیون تومان مذکور در حساب بنیاد بیداری بوده است، گفت: این خانه ماند و از آن استفادهای نشد چون ما به برادرها یا در واقع وارثان آقای وصال (همسر صفارزاده) دسترسی نداشتیم. بعد از مدتی به آنها پیشنهاد دادم که اگر برای این مدعا که دو دانگ از منزل خواهرم متعلق به شماست، سندی دارید، به دادگاه ارائه کنید. این کار همچنان در دست بررسی است چون دادگاه در این باره هنور حکمی نداده است.
جلال صفارزاده درباره سهمالارث زندهیاد صفارزاده هم یادآور شد: خرداد سال گذشته صورتجلسهای در دادگاه تنظیم و قرار شد بخشی از وسایلی که در موزه دکتر وصال در شیراز هست، به عنوان میراث فرهنگی ثبت شود و بخشی هم به ورات داده شود اما سهمی به خواهرم نرسید در حالی که او متولد سیرجان بود و میخواست دانشکدهای یا حداقل خوابگاه دخترانهای هم آنجا تاسیس شود.
وی افزود: من به خواهرم قول داده بودم اما الان با این وضعیتی که پیش آمده، من خجالت میکشم به شهرمان میروم. ما هنوز نتیجهای از بحث خانه نگرفتهایم و هنوز واقعاً نمیدانیم این خانه متعلق به وراث است یا خانم صفارزاده؟ گرچه کلید خانه الان دست من است و بعضی وقتها میروم آنجا سری میزنم. سرایداری هم استخدام کردهام و آنجا را تمیز میکند.
برادر زندهیاد صفارزاده تاکید کرد: من خودم بیشتر از هر کسی دوست دارم این منزل وقف بنیاد بیداری شود چون از طرف دیگر این مسئله به یک بار مضاعف هم برای من تبدیل شده است.
نظر شما