اخیراً کتاب "فلسفه هرمنوتیک و افلاطون: پاسخ گادامر به دیالوگها" با گردآوری کریستوفر گیل استاد فلسفه دانشگاه اکستر از سوی انتشارات آکادمیا ورلاگ منتشر شده است.
این کتاب به بررسی پاسخهای گادامر به دیالوگهای افلاطون میپردازد. این کتاب مشتمل بر مجموعه مقالاتی درباره پاسخهای گادامر به افلاطون و به ویژه به دیالوگهای اوست که توسط اندیشمندان و صاحبنظران بین المللی به نگارش در آمده است.
گادامر یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم به شمار میرود. گادامر فیلسوفی است که به طور مبسوط به بررسی آرای افلاطون پرداخته است.
خود او میگوید: "هرمنوتیک و فلسفه یونان دو محور مطالعات و تحقیقات من به شمار میروند. افلاطون در کانون مطالعات من قرار دارد."
کتاب "وجود و زمان" هایدگر در فهم گادامر از افلاطون تأثیرگذار بوده است. پاسخها و واکنشهای گادامر به ایدهها و روش افلاطون به گسترش اندیشه او درباره هستیشناسی و دیالکتیک کمک کرده است.
این اندیشههای گادامر در کتاب "حقیقت و روش" او انعکاس یافته است.
پاسخهای گادامر به افلاطون از رهگذر دغدغههای فلسفی حاصل شده است. به عبارت دیگر گادامر از طریق دغدغهها و مسألههای خود با افلاطون مواجه شده است. ولی این مواجهه چندان با شیوه و روش افلاطون در تضاد قرار نمیگیرد.
گادامر را میتوان مفسر فلسفه افلاطون به شمار آورد. برای گادامر مفاهیم دیالوگ و دیالکتیک مهم و اساسی هستند و این دو مفهوم در ارتباط با یکدیگر هستند.
برای گادامر این مفاهیم در فلسفه از یک سو و در اخلاق از سوی دیگر حائز اهمیت و کلیدی به شمار میروند. او گفتگوی دیالکتیکی را برای فلسفه بنیادی و اساسی میداند. گفتگوی دیالکتیکی از منظر گادامر وسیلهای است که فلسفه را به پیش میبرد.
گادامر رویکردی را نسبت به افلاطون توسعه داد که ایده مربوط به هرگونه نظریه نانوشته (دکترین پنهان) در اندیشه افلاطون را رد کرد، در عوض به ساختار خود دیالوگهای افلاطونی به عنوان کلیدی برای فهم فلسفه افلاطون مینگریست.
گادامر تنها راه برای فهم افلاطون را متون افلاطونی و دیالوگ و دیالکتیک موجود در آن متون می داند.
از نظر گادامر دیالوگهای افلاطون صورت ضروری تأمل فلسفی و بخش اساسی زندگی انسانی است و میتوان آن را در اعماق وجود تاریخی انسان مورد بررسی قرار داد.
این اندیشه گادامر بعد از او مورد توجه فیلسوفان قرار گرفت. دونالد دیویدسون ویژگی دیالکتیکی بشر که توسط گادامر مورد توجه قرار گرفته را بسط و گسترش داد و بیناذهنی بودن معرفت را مطرح کرد.
به عبارت دیگر بیناذهنی بودن معرفت نزد دیویدسون متأثر از ویژگی دیالکتیک بودن انسانی مطرح شده توسط گادامر است.
نظر شما