به گزارش خبرنگار مهر، در صحنهای از فیلم سینمایی "زندگی با چشمان بسته" پرستو (ترانه علیدوستی) به برادرش علی (حامد بهداد) دیالوگی میگوید با این مضمون که تو هم سالها پیش از این خانه فرار کردی، اما پسر بودی و ... واکنشی که خانواده به بازگشت علی از این سفر نشان میدهند شادی و پایکوبی است، اما هر شب وقتی پرستو به خانه برمیگردد باید کفشهایش را آهسته دربیاورد و دزدانه از پلهها بالا برود تا از نگاههای ملامتگر مادر و پدر رها شود.
بخش مهمی از دغدغههای کارگردان در همین دیالوگ و موقعیت مطرح شده و میتوان از همین سکانس فهمید که فیلم چه طرز فکر و نگرشی را نقد میکند، نگاهی که ایستادن دربرابرش ساده نیست و میتواند به قیمت ویرانی یک زندگی تمام شود.
فیلم "زندگی با چشمان بسته" مانند "من ترانه 15 سال دارم"، "دختری با کفشهای کتانی" و "دیشب باباتو دیدم آیدا" درباره دختری جوان و سرنوشتی است که خانواده و جامعه برایش رقم میزنند، جالب است که نقش پرستو را ترانه علیدوستی بازی میکند، ترانهای که در سالهای اول جوانی قضاوت شده و محکوم میشود و جز خون برادر چیزی برای پاک کردن جرم او افاقه نمیکند.
فیلم تازه صدرعاملی نسبت به دو فیلمی که درباره زیارت ساخت، خوش ساختتر و گرمتر است، فضاسازی محله قدیمی و سنتی با همه ویژگیهایش (آدمهایی که هم را میشناسند، عشقهای نوجوانی، نگاههای پنهانی و...) به خوبی در فیلم اتفاق افتاده است، این گرما را در رابطه شخصیتها به ویژه پرستو و علی هم میبینیم، اشکال فیلم بیشتر مربوط به فیلمنامه است، طبیعی نیست اعضای خانواده درمورد جرمی بزرگ که پرستو به آن متهم است فقط نگاههای معنی دار داشته باشند و در طی این سالها از پرستو سوالی درباره نوع و فضای کارش نداشته باشند.
هر چند پرستو در سکانس خانه امید (پولاد کیمیایی) به برادرش میگوید که اگر از اول این سوال را از من میپرسیدی میگفتم، اما این تک جمله نمیتواند منطق فیلمنامه و فیلم را برای تماشاگر توجیه کند، حتی اگر بپذیریم که اعضای محله سنتی و قدیمی پرستو به رفت و آمدهای دختری جوان مظنوناند و حتی خندههای شادمانهاش را بد تعبیر میکنند، اما طبیعی است که انتظار میرود پدر پرستو (فرهاد آئیش) که برای رسیدگی به موضوع مقدم و بیتا پیشقدم میشود برای حل مشکل دخترش پیش از این که دست به چاقو ببرد از او سوال کند!
اگر این گره بزرگ را نادیده بگیریم (که البته نادیده گرفتنش ساده نیست) "زندگی با چشمان بسته" سکانسها و لحظههای دوست داشتنی فراوان دارد، حرف فیلم که در ادامه سهگانه مشهور کارگردان قرار میگیرد، ستودنی و قابل توجه است و بخشی از کمبودهای فرهنگی جامعه امروز را ترسیم میکند، نگاه توام با دریغ و حسرت فیلمساز به ویران شدن پرستو، علی و بیتا این شخصیتهای را دوست داشتنی و باور پذیر کرده است.
آنچه صدرعاملی در قامت کارگردان میبایست انجام میداده تا فیلم قابل قبول باشد، انجام شده، انتخاب بازیگرها، میزانسنها، بازیها، قاببندی و حال و هوای "زندگی با چشمان بسته" نمره قبولی می گیرد و به یکی از بهترین فیلمهای کارنامه این فیلمساز تبدیل میشود هر چند با نقطه اوجی مانند "من ترانه 15 سال دارم" فاصله دارد، اما در شکل فعلی و باتوجه به ممیزیهایی که روی فیلم انجام شده میتوان به آنچه پس از دو سال روی پرده رفته نمره قبولی داد.
"زندگی با چشمان بسته" با وجود کاستیهایی که در فیلمنامه دارد به دلیل مضمون و مسائلی که مطرح میکند فیلم مهم و نسبت به "من ترانه ..." و "دختری با کفشهای کتانی" فیلمی عمیقتر است، فیلم نقدی است بر سنتهای نادرست اجتماعی و نگاه مردسالارانهای که در جامعه وجود دارد، بیآنکه یک سره زنان را موجوداتی ضعیف بداند و از مردان چهرههایی خبیث بسازد. رسول صدرعاملی تلاش کرده با تکیه بر واقعیت موجود زندگی ایرانی روایتی وفادارانه به این واقعیت را مطرح کند.
***
فیلم سینمایی "زندگی با چشمان بسته" با بازی حامد بهداد، ترانه علیدوستی، پولاد کیمیایی، پریوش نظریه، فرهاد آئیش و ... که از چهارشنبه نهم شهریورماه اکران عمومی شده داستان خواهر و برادری است که در محلهای سنتی زندگی میکنند.
نظر شما