۱۶ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۲۴

به جا مانده از یک روز بزرگ/

باران بارید ولی حماسه جاری شد/ روایتی از حضور و حماسه و شور

باران بارید ولی حماسه جاری شد/ روایتی از حضور و حماسه و شور

لرستان - خبرگزاری مهر: 72ساعت از روز جمعه 12 اسفندماه 90 می گذرد ولی هنوز بازتاب داخلی و خارجی حضور ملت در پای صندوقهای رای را که جز با واژه های "حضور و حماسه و شور" توصیف شدنی نیست ادامه دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، دوازدهم اسفندماه سالجاری برای لرستان و لرستانی روز دیگری بود. روزی از جنس "یوم الله" و روزهای خوب خدا. آمار مشارکت 97 درصدی در پلدختر، 92 درصدی در سلسله، 88 درصدی در کوهدشت و 83 درصدی در دلفان همه و همه گویای رکوردی جدید برای مشارکت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی است.

در این گزارش بخش هایی از روز جمعه در شهرستانهای مختلف لرستان به رشته تحریر خبرنگاران مهر درآمده است تا خاطرات به جا مانده از این روز تاریخی نیز ماندگار شود.

باران می بارد ولی حضور همچنان جاریست....

بارش باران شروع شده و قطرات باران زمین را خیس کرده است. دقایق اولیه صبح روز جمعه است و خبرنگاران در مسیر رفتن به شعبه اخذ رای مستقر در مدرسه توحید خرم آباد هستند تا حضور مسئولان در انتخابات را پوشش بدهند.

لحظه به لحظه باران لطفش را در حق زمین تمام تر می کند و همین باعث می شود که زمزمه خبرنگاران بلند شود که احتمالا تا بند آمدن باران میزان مشارکت کمتر خواهد بود.

در همین فکرها هستم که به محل شعبه اخذ رای مدرسه توحید می رسیم و صحنه صفوف طولانی مردم که از دقایقی قبل از آغاز رای گیری در مدرسه بسته شده است همه مان را متعجب می کند. مردم زیر باران در صف ایستاده اند تا به تکلیف شان عمل کنند.

بیرون از محل شعبه می روم تا حضور مردم را در نخستین دقایق صبح جمعه مخابره کنم. زن میانسالی که زیر باران خیس شده است، با عجله به من نزدیک می شود. قطرات باران از روی چادرش غلط می خورد و روی صورتش می نشیند؛ از من می پرسد که رای گیری آغاز شده است یا نه و من که در مقابل این حس مسئولیت مبهوت شده ام با لبخندی می گویم آری!

داخل شعبه می روم، زن میانسال همچنان زیر باران شناسنامه و کارت ملی اش را در دست دارد و آخرین نفر صف بلند زنان ایستاده در محوطه مدرسه است. او نیز در سرنوشت سیاسی کشورش خود را سهیم می داند و برای احقاق حقش باد و باران نمی شناسد.

او آمده است تا حضورش را ثبت کند، چه باران ببارد و چه باران نبارد، ملت ایران قطره قطره دریا می شود تا فریاد بودن و استقلالش را به گوش جهانیان برساند.

تا زنده هستم در صحنه خواهم بود...

حوالی ظهر جمعه است، اینجا یکی از روستاهای بخش خاوه شمالی در شهرستان دلفان است. دانه های برف را باد با خود در هوا می چرخاند و به در و دیوارهای روستا می کوبد. برای تهیه خبر از مشارکت مردم در انتخابات تا دورترین نقاط لرستان را نیز رصد کرده ایم تا خبرهای مشارکت مردم را در جای جای ایران اسلامی مخابره کنیم.

از داخل شعبه اخذ رای بیرون می آیم. جمعیت لحظه به لحظه زیر بارش برف افزایش می یابد و من باید هر چه سریعتر برای مخابره خبر به مرکز شهرستان دلفان بروم.

ماشینی جلوی شعبه اخذ رای می ایستد و مرد جوان به سرعت از آن پیاده می شود. به سمت در عقب ماشین می رود و پیرمردی را از ماشین پیاده می کند. پیرمرد با عصایی که در دست دارد به زحمت راه می رود، شناسنامه اش را در دست دارد و داخل شعبه اخذ رای می رود.

به دنبالش می روم. برخی از مردم صلوات می فرستند و می گویند که در این هوای سرد بگذارید پیرمرد داخل شعبه شود و رای اش را به صندوق بیندازد.

با موافقت مردم پیرمرد وارد شعبه اخذ رای می شود. من هم به دنبالش می روم تا از او بپرسم که برای چندمین بار است در انتخابات شرکت می کند و یا اینکه در این هوای سرد چرا منتظر نمانده تا هوا کمی صاف شود و بعد برای انداختن رای اش به پای صندوق بیاید.

در ذهنم سوالاتم را مرور می کنم و با نشان دادن کارتم به مسئول شعبه به دنبال پیرمرد وارد شعبه اخذ رای می شود. پیرمرد شناسنامه اش را برای رای دادن به دست متصدی شعبه می دهد و مراحل را یکی یکی پشت سر می گذارد.

انگشتش را در جوهر آبی استامپ روی میز می زند و پای تعرفه می گذارد. یکی از افرادی که مسئول زدن مهر انتخابات نهم مجلس روی شناسنامه پیرمرد است به شوخی می گوید: "حاجی! خدا قوت؛ دیگر شناسنامه ات جای مهر زدن ندارد."

پیرمرد که کمی گوش هایش سنگین است با تکرار دوباره حرف مسئول مهر زدن شناسنامه لبخندی می زند و می گوید که "آقا" گفته است که باشیم و به کوری چشم همه دشمنان تا زنده هستم در صحنه خواهم بود!

همه کسانی که در شعبه اخذ رای حضور دارند مبهوت مفهوم این جمله دست و پا شکسته پیرمرد می شود. دیگر سوالی در ذهنم نیست که از پیرمرد بپرسم. به همراه او از شعبه خارج می شوم. پیرمرد سوار همان پیکانی که با آن آمده است می شود و می رود. من هم زیر برفهای گلوله شده در باد به راه می افتم تا بنویسم اینجا در دورافتاده ترین روستاهای لرستان همه گوش به فرمانند تا حضورشان را از قبل دشمن شکن تر کنند و به صحنه بیایند.

در هیچ شرایطی فرصت حضور را از دست نداده است!

حوالی غروب است و رای گیری به ساعات پایانی مهلت در نظر گرفته شده نزدیک می شود. به همراه یکی از صندوق های سیار خرم آباد برای تهیه خبر به بیمارستانهای خرم آباد رفته ایم. قرار است صندوقهای سیار در نظر گرفته شده آرا مردم را در زندانها، پادگانها، بیمارستانها و ... جمع آوری کنند.

در فرصتی که پیدا کرده ایم گشتی در بیمارستان می زنیم. پیرزنی آرام آرام قدم هایش را با تکیه بر زن جوانی که به نظر دخترش می آید بر می دارد. شناسنامه پیرزن در دست دخترش است، زن جوان از مسئول بخش می پرسد که آیا صندوق رای اینجا هم می آید و پاسخ مسئول بخش مثبت است. پیرزن به زبان محلی از دخترش می پرسد که جواب مسئول بخش چه بوده است و با انتقال پاسخ وی پیرزن لبخندی بر گوشه لبانش می نشیند.

از زن جوان می پرسم برای چه سراغ صندوقهای رای را می گیرد و او می گوید که مادرش هنوز رای نداده است چون صبح امروز حالش بد شده و مجبور شده اند او را به بیمارستان بیاورند.

به شوخی می گویم حالا توی این اوضاع که حال مادرتان خوب نیست چرا به فکر رای دادن هستید؟ زن جوان با نشان دادن شناسنامه مادرش می گوید تا به حال وی در همه انتخابات ها شرکت کرده و هیچگاه و در هیچ شرایطی فرصت حضور را از دست نداده است.

با نگاهی به صفحات شناسنامه پیرزن و جواب دخترش از سوالم شرمنده می شوم. زن جوان می گوید که خودش صبح اول وقت رای داده است ولی خب مادرش هنوز نتوانسته رای اش را به صندوق بیندازد.

نگران است که فرصت رای گیری تمام شود و مادرش نتواند رای اش را به صندوق بیندازد. از آنها جدا می شودم تا با خیالی راحت رای شان را بنویسند و در صندوق بیندازند.

ایرانی هر جا که باشد و در هر شرایطی تکلیف خود را ادا می کند. این تمام چیزی است که می توان از نگاه پیرزن خرم آبادی دریافت نگاهی که هر چند نحیف و رنجور شده است ولی هنوز می تپد و همین حضور نشانه ای از تپش این اعتقاد است.

حضوری که تمامی ندارد....

حوالی ساعت 22 شب است و تب انتخابات در بروجرد فروکش نکرده است. همه خبرهایمان از تمدید انتخابات است و ادامه حضور پرشور مردم در صحنه. صدای کیبورد و کلماتی که از حضور و حماسه هجی می شوند در محوطه اتاق می پیچد و همه فضا را در برگرفته است.

دیگر نای نشستن روی صندلی و پشت کامپیوتر را نداریم. گوشی تلفن را روی زمین گذاشته ایم و با پهن کردن موکت بر روی کف اتاق آمار لحظه به لحظه انتخابات و مشارکت را از مسئولان مختلف می گیریم.

قرار است تا دقایقی دیگر ماشین خبرنگاران به سراغمان بیاید تا با سر زدن به شعب سطح شهر آخرین وضعیت مشارکت و حضور مردم در شعب اخذ رای را مخابره کنیم.

حضور در سطح شهر بروجرد در ساعات پایانی انتخابات حکایت از آن دارد که گویا مشارکت مردم نسبت به ساعات ابتدایی نه تنها کاهشی نداشته بلکه همچنان صفوف رای در برخی شعب به قوت خودش باقیست.

افراد یکی یکی با عجله به شعب اخذ رای وارد می شوند؛ هر کدام به دلیلی نتوانسته اند از صبح تاکنون در انتخابات شرکت کنند و حال با تمدید انتخابات فرصت مشارکت در انتخابات را یافته اند.

ساعت کم کم به دقایق پایانی مهلت رای گیری تمام می شود ولی از شور و نشاط مردم برای حضور در پای صندوقهای رای کاسته نشده است. مردم حتی آخرین فرصت ها را هم برای عمل به تکلیف از دست نمی دهند تا بازهم آخرین اخبار ما از وضعیت انتخابات با کلمه حماسه پیوند بخورد.

حضور و حماسه و شور...

حوالی ساعت سه بامداد شنبه است. خبرنگاران خسته از کار هنوز در حال اطلاع رسانی از نتایج انتخابات هستند. شاید کمتر فرصتی پیش بیاید که مجبور باشیم ساعت دو و سه نیمه شب با مسئولان مصاحبه بگیریم.

مدام تلفن پشت تلفن با ستادهای انتخابات در شهرهای مختلف ارتباط می گیریم. آمار بازدید خبرگزاری لحظه به لحظه در حال افزایش است، بسیاری از مردم منتظر اعلام نتایج هستند تا کار خبرنگاران همچنان ادامه داشته باشد.

نتایج مربوط به پنج حوزه انتخابیه لرستان بر روی خبرگزاری مهر منتشر شده است و هنوز تکلیف دو حوزه انتخابیه بروجرد و خرم آباد مشخص نشده است. آمار لحظه به لحظه آرا را از ستاد انتخابات استان می گیریم.

دقایقی پشت سیستم چشمهایم را می بندم تا کمی استحراحت کنم؛ انگشتانم از تایپ کلمات کرخت شده است، در طول 24 ساعت گذشته بیش از 50 خبر و گزارش از انتخابات در حوزه های انتخابیه مختلف استان بر روی خبرگزاری مهر لرستان منتشر شده است.

امروز حماسی ترین روز لرستان در سال 90 بعد از راهپیمایی پرشور 22 بهمن بود. انگشتانمان دیگر آدرس کلمات را روی کیبور یاد گرفته اند تا هجی کنند "حماسه"، "حضور چشمگیر"، "مشارکت بی سابقه"، "حضور وصف نشدنی" و ...دهها کلمه دیگری که شاید نتوانست ذره ای از موج ملت را توصیف کند.

12 اسفندماه سال 1390 را در ذهنم مرور می کنم، جز حضور و حماسه و شور صفت دیگری را نمی توان برای این روز انتخاب کرد. جسممان خسته شده است ولی روحمان بی نهایت مسرور است از حضوری که بار دیگر نام لرستان و لرستانی را پرآوازه کرد.

 

برف و باران و باد هم نتوانست ملت را مغلوب کند تا زیر برف و کولاک نیز حماسه رقم بخورد. این ملت خستگی ناپذیر اگر قرار بر حماسه سازی داشته باشد هیچ چیزی جلودار همتش نیست. این همان چیزی است که مردم با حضورشان گفتند و بخشی از آن را ما نوشتیم و انتشار دادیم.

آنچه نوشته شده چیزی بود که در توان خبرنگاران مهر در شهرستانهای مختلف استان بود نه آن چیزی که واقعا رخ داد چرا که به قلم کشیدن این حضور حماسی در استان لرستان فراتر از کلمات و جملات است.

دو روز از انتخابات مجلس می گذرد ولی هنوز کام ایران و ایرانی از مشارکت و حضور شیرین است و قلب امام و شهدا از بیعتی دوباره مسرور. جشن بزرگ سیاسی ملت ایران بر ایرانیان هزاران بار تهنیت باد.

...................................................

فاطمه حسینی - کلثوم دلیران - رودابه سالاری

کد خبر 1552108

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha