دکتر مسعود امید استاد فلسفه دانشگاه تهران در خصوص این موضوع که آیا در سنت فلسفه اسلامی فلسفه اخلاق داشتهایم به خبرنگار مهر گفت: ما به یک معنا فلسفه اخلاق داشتهایم، زیرا فلاسفه ما بر اساس فلسفه یونان و به ویژه «اخلاق نیکوماخوسی» مسایلی مانند چیستی سعادت و نظریه فضیلت را طرح کردهاند.
وی در ادامه تصریح کرد: کتابهایی مانند «اخلاق ناصری» خواجه نصیر نیز نشان میدهد که فلاسفه ما چندان بیتوجه به موضوع اخلاق نبودهاند. اما مسأله این است که در حوزه اسلامی، فلسفه اخلاق به عنوان یک شاخه فلسفی مستقل در قد و قامت مباحث متافیزیکی ظاهر نشد.
وی افزود: در واقع فلاسفه اسلامی اهمیتی را که برای مباحث حرکت، قوه و فعل، ماهیت و همچنین ثابت و متغیر قایل بودند، برای مباحث اخلاقی قایل نبودند. بنابراین طبیعی است که فلسفه اخلاق مبحثی مستقل در نزد این فلاسفه نباشد. به تبع نبود فلسفه اخلاق به عنوان یک حوزه مستقل، فلسفه سیاسی نیز تضعیف میشود، زیرا این دو مبحث با یکدیگر پیوند دارند.
وی به دلیل شکل نگرفتن فلسفه اخلاق در حوزه اسلام اشاره کرد و گفت: دلیل و امر معرفتی که سبب شد فلسفه اخلاق شکل نگیرد، برجسته بودن مسأله وجود و همچنین عدم امکان ارتباط دادن مسأله وجود با مساله اخلاق است. مسأله وجودشناسی نخستین موضوعی است که برای فیلسوفان اسلامی اهمیت دارد. آنان درباره ربط مسأله وجود و اخلاق مباحث فلسفی مطرح نکردند، به همین دلیل ارتباطی میان این دو حوزه شکل نگرفت.
عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز مصداقی برای ادعایش ذکر کرد و گفت: در دوره اخیر مرحوم طباطبایی برای نخسیتن بار نظریه اعتباریات را مطرح کرد، اما جالب است که در این نظریه، پیوند فلسفی و هستیشناختی اعتباریات با مباحث وجود مشخص نیست و اخلاق در این میان در حاشیه قرار میگیرد. بنابراین محوریت وجود و همچنین عدم طرح و تنظیم رابطه وجود و اخلاق دلیل موضوعیت پیدا نکردن فلسفه اخلاق در جهان اسلام بود.
مسعود امید درباره علت شکل نگرفتن این فلسفه در حوزه اسلامی گفت: مسایل سیاسی و اجتماعی نیز در این امر بیتأثیر نبودند و میتوان درباره آنها بحث کرد. نظام سیاسی حاکم در دورههای مختلف، ظهور اسلام و قابلیتهای این دین که اجازه نمیداد فضای مستقلی برای فلسفه اخلاق باز شود در این امر موثر بودند. عدهای معتقد بودند که با وجود آیات و روایات دلیلی برای بحث درباره اخلاق باقی نمیماند.
نویسنده کتاب «فلسفه اخلاق در ایران معاصر» در پاسخ به این سوال که آیا فرهنگ اسلامی ذاتاً مانع از طرح پرسش فلسفی در اخلاق است، گفت: پاسخ من به این سوال، منفی است، زیرا اکنون متفکران ما پرسش از اخلاق را البته با تأخیر مطرح کردند، در حالی که اگر فرهنگ اسلامی فینفسه مانع از طرح فلسفه اخلاق بود، هیچگاه زمینههای این فسلفه شکل نمیگرفت. کاهلی و عدم تیزبینی ما سبب شده که این مبحث با تأخیر در فلسفه اسلامی شکل بگیرد.
امید درباره چگونگی پاسخگویی مسلمانان به مسایل پیچیدهتر اخلاقی با وجود پربار نبودن فلسفه اخلاق در میان آنان گفت: نمیتوان گفت که دین و فلسفه اخلاق میتوانند دقیقا درباره مسایل پیچیدهتر مانند دوراهیهای اخلاقی کارساز باشند. قاعده اخلاقی در دین و فلسفه به صورت کلی مطرح میشود، به همین دلیل دین و فسلفه نمیتوانند در دوراهیهای فردی و انضمامی که انسان درگیر آن میشود، از حالت کلی خارج شوند و به حالت جزیی و انضمامی برسند. به تعبیر دیگر آنچه در دین و فلسفه مطرح میشود عموماً وضعیتهای کلی را دربر میگیرد و هیچ یک از آنها ما را از دوگانگیهای اخلاقی خارج نمیکنند. خروج از چنین شرایطی به تصمیم و معرفت هر فرد بستگی دارد.
مدرس فلسفه دانشگاه تبریز یادآوری کرد: به نظر من دین و فلسفه میتوانند برای حل این مسأله به کمک هم بیایند. یک نظریه فلسفی که تأمینکننده اهداف دینی نیز باشد میتواند فرد را برای گذر از دوگانگیهای اخلاقی کمک کند. در این زمینه میتوان به هماهنگی رسید و فلسفه اخلاقی داشت که با گوهر دین سازگار باشد.
امید درباره امکان بهرهگیری از فلسفه اخلاق غربی با توجه به مبانی متفاوت با اخلاقیات اسلامی گفت: نظریات فلسفه اخلاق غربی به اندازهای متنوعند که میتوان از میان آنها نظریات سازگار با تفکر دینی را پیدا کرد. برخی از آنها میتوانند با اسلام سازکار باشند. عدهای از فلاسفه اخلاق ما نیز تذکر دادهاند که برخی از نظریات فلسفه اخلاق غرب از تفکر دینی دورند، برخی از آنها نزدیکند و برخی دیگر نیز اساساً در تعارض با دین قرار دارند. بنابراین درباره سازگاری یا ناسازگاری فلسفه اخلاق غرب با تفکر دینی نمیتوان حکم کلی صادر کرد.
وی تأکید کرد: پرسش از اخلاق و فلسفه اخلاق پرسش مبارکی است، منتها پراختن به این پرسش علاوه بر بستر نظری نیاز به بستر عملی نیز دارد و فراهم شدن این بستر عملی در گرو رفتار شهروندات و حاکمان است. اگر قرار باشد حاکمان و شهروندان بیمحابا اخلاق را زیرپا بگذارند، فلسفه اخلاق حتی اگر زمینههای نظری آن در دانشگاه و حوزه فراهم باشد عمیق خواهد شد. وقتی در عمل دچار بیاخلاقی باشیم، در برابر نظریات اخلاقی با تعارض مواجه میشویم.
این نویسنده افزود: بستر عملی اخلاق در جامعه ما با تهدید روبروست است و برای خروج از این وضعیت باید وزارتخانهها، راس و قاعده هرم قدرت، رسانهها و شهروندان اخلاق را رعایت کنند. در غیر این صورت حتی با وجود تأکید اسلام بر فلسفه اخلاق، این حوزه عمق نمییابد.
این استاد فلسفه در پایان تصریح کرد: در کتاب نشان دادم که متفکران معاصر ما درگیر پرسش از فلسفه اخلاق شدهاند. علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیتالله مطهری، عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله جوادیآملی و احد فرامرزقراملکی از متفکران معاصر ایرانیند که در باب اخلاق نظریهپردازی کردهاند.
نظر شما