به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه "مهر"، تاريخچه اخلاق پزشكي در دنيا تاريخچه اي طولاني با سابقه بيش از 2500 سال دارد. در قرون قبل از ميلاد مسيح (ع) فرهنگ يوناني و رومي كه تحت تاثير فرهنگ ايرانيان و تمدن شرق بود در غرب گسترش داشت. در آن دوران به دليل عدم گستردگي علوم زمان، پزشكان معمولا فلسفه را نيز فرا مي گرفتند. لذا تاريخچه اخلاق پزشكي با تاريخچه فلسفه در قرون قبل پيوند خورده است. اما اخلاق پزشكي بيش از همه با انديشه ها و تفكرات فلاسفه بزرگي چون سقراط (399 - 470 ق.م) افلاطون (347 - 427 ق.م) و ارسطو (322 -348 ق.م) در قرون چهارم و پنجم قبل از ميلاد پيوند نزديكي داشته است. اين متفكران يوناني علم اخلاق را در كنار علم پزشكي فرا گرفته بودند و آن را به عنوان "هنر زيستن" و "مراقبت و مواظبت از نفس" توصيف مي نمودند و از سوي ديگر "عقل سالم را در بدن سالم" مي دانستند. كليات فلسفه اخلاقي سقراط، افلاطون و ارسطو در مباحث فلسفه اخلاق بيان گرديده است. در همان دوران، بقراط (450 - 380 ق.م) كه او را پدر علم طب نيز ناميده اند. سوگند نامه معروف خود را تنظيم نمود. بقراط اولين كسي بود كه مباني اخلاقي را در قابل قسم نامه با طبابت در آميخت ، و به عبارتي، بزرگترين سهم بقراط در زمينه پزشكي، اعتقاد او به اصول اخلاقي بود كه سوگند نامه معروفش تبلور آن است. سوگند نامه بقراط قديمي ترين قوانين اخلاق پزكشي را در متن خود دارد و هنوز هم در بسياري از كشورهاي جهان به عنوان تعهد نامه پزشكان هنگام اتمام دوره تحصيل قرائت مي شود. البته قبل از بقراط نيز برخي مقررات وجود داشته از جمله قوانين حمورابي كه در آن به مجازات پزشكان خطا كار اشاره شده است. اما جنبه هاي اخلاقي را مطرح ننموده است. سوگند نامه بقراط در حقيقت به منزله يك تعهد نامه اخلاقي براي قبول و به كار بستن اصول اخلاقي حرفه پزشكي است.
متن سوگند بقراط
" من به آپولون، پزشك آسكليپوس، هيژيا و پاناكيا سوگند ياد ميكنم و تمام خدايان و الهه ها را گوه مي گيريم كه در حدود قدرت و بر حسب قضاوت خود مفاد اين سوگند نامه و تعهد كتبي را اجرا نمايم. من سوگند ياد مي كنم كه شخصي را كه به من حرفه پزشكي خواهد آموخت مانند والدين خود فرض كنم و در صورتي كه محتاج باشد درآمد خود را با وي تقسيم كنم و احتياجات وي را مرتفع سازم. پسرانش را مانند برادران خود بدانم و در صورتي كه بخواهند به تحصيل پزشكي بپردازند بدون مزد يا قراردادي حرفه پزشكي را به آنها بياموزم. اصول دستورهاي كلي، دروس شفاهي و تمام معلومات پزشكي را جز پسران خود، پسران استادم شاگرداني كه طبق قانون پزشكي پذيرفته شده و سوگند ياد كرده اند به ديگري نياموزم. پرهيز غذايي را بر حسب توانايي و قضاوت خود به نفع بيماران تجويز خواهم كرد نه براي ضرر و زيان آنها و به خواهش اشخاص به هيچ كس داروي كشنده نخواهم داد و مبتكر تلقين چنين فكري نخواهم بود. همچنين وسيله سقط جنين در اختيار هيچ يك از زنان نخواهم گذاشت. با پرهيزگاري و تقدس زندگي و حرفه خود را نجات خواهم داد. بيماران سنگ دار را عمل نخواهم كرد و اين عمل را به اهل فن واگذار خواهم نمود. در هر خانه اي كه بايد داخل شوم براي مفيد بودن به حال بيماران وارد خواهم شد و از هر كار زشت ارادي و آلوده كننده به خصوص اعمال ناهنجار و با زنان و مردان خواه آزاد و خواه برده باشند اجتناب خواهم كرد. آنچه در حين انجام دادن حرفه خود و حتي خارج از آن درباره زندگي مردم خواهم ديد يا خواهم شنيد كه نبايد فاش شود به هيچ كس نخواهم گفت زيرا اين قبيل مطالب را بايد به گنجينه اسرار سپرد. اگر تمام اين سوگند نامه را اجرا كنم و به آن افتخار كنم از ثمرات زندگي و حرفه خود برخوردار شوم و هميشه بين مردان مفتخر و سربلند باشم، ولي اگر آن را نقص كنم و به سوگند عمل نكنم از ثمرات زندگي و حرفه خود بهره نبرم و هميشه بين مردان سرافكنده و شرمسار ياشم " .(اعلاميه ژنو كه پس از جنگ جهاني دوم در سال 1948 توسط انجمن پزشكي جهاني (WMA) تهيه گرديد در حقيقت سوگند نامه روزآمد شده بقراط است) .
به گزارش "مهر"، پس از ميلاد مسيح (ع) برخي اخلاقيون مسيحي از جمله آكونياس، در قرون سوم و چهارم پس از ميلاد، فلسفه اخلاق ديني را در مقابل حكمت رواقي كه فلسفه اي مادي گرايانه (قرون سوم ق.م تا قرن سوم ب.م) بود بيان و تدوين نمودند. اخلاق فلسفي مبتني بر مسيحيت در جهان غرب تا اوايل عصر جديد فرهنگ مغرب زمين را تحت سيطره داشت. قرون 17 و 18 بعد از ميلاد تقريبا دوران گذر از قرون وسطي به عصر جديد پيشرفت هاي علمي بشر در جهان غرب محسوب مي شود. در اين دوران هيوم (1711 -1776)، كانت (1724 - 1804) بنتام (1748 - 1832) مهم ترين نظريات تاثير گذار بر اخلاق پزشكي را در غرب ارائه نمودند. سپس، ميل (1806 - 1873) و مور (1873 - 1958) در دهه هاي بعد به بيان ديدگاههاي فلسفي خود در حيطه اخلاق پرداختتند كه در موضوع اخلاق پزشكي نيز تاثيراتي داشته است. اما قرن نوزدهم و سپس قرن بيستم همزمان بود با علمي شدن طب كه تغيير و تحولات عميقي را در اخلاق پزشكي در پي داشته است.
گزارش "مهر" مي افزايد، در اين دوران گسترش دانش طب، ايجاد تكنولوژي هاي نوين و پيدايش موضوعات اخلاقي جديد باعث ايجاد تحولاتي ضروري در اخلاق پزشكي سنتي گرديد. اخلاق پزشكي سنتي طي دهه هاي اخير همانگونه كه در مبحث آموزشي و اخلاق پزشكي بيان شد، با اخلاق پزشكي كاربردي نوين جايگزين گرديده است. درحال حاضر در بسياري از كشورهاي جهان اخلاق پزشكي نوين به صورت علمي وعملي با شيوه هاي جديد مبتني بر حل مساله مطرح و به درجات متفاوت فعال مي باشد. در برخي كشورهاي غربي و اروپايي طي سه دهه اخير كميته هاي باليني اخلاق پزشكي (CECS) با سير رو به رشدي تشكيل شده و به فعاليت پرداخته اند. اين كميته ها به طور موثر و مطلوبي بر الگوي مراقبت ها تاثير گذار هستند و عملكرد آنها شامل شكل دهي سياست بيمارستان در موضوعات و مسائل اخلاقي - قانوني نظارت بر مشاوره هاي فردي در موارد باليني خاص و مشكل و سازماندهي تعليم وتربيت متخصصين امر اخلاق پزشكي مي باشد.
از سوي ديگر ، ايجاد برخي معضلات و نابساماني ها در گستره اخلاق پزشكي طي پنج دهه اخير به وضع قوانين و آيين نامه هاي اخلاق پزشكي به صورت بين المللي منطقه اي يا ملي منجر گرديده است. كميته هاي اخلاق پزشكي در امر نظارت بر اجراي مطلوب اين قوانين مي توانند نقش ويژه اي داشته باشند.
تاريخچه اخلاق پزشكي در ايران
اخلاق پزشكي در ايران باستان
به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه "مهر" ، طب واخلاق پزشكي در بين ايرانيان از قدمتي طولاني برخوردار است. سابقه پزشكي در ايران طبق برخي منابع مربوط به دوران قبل از بقراط مي باشد كه از اخلاق پزشكي پارسيان درآن دوران با اصطلاح "مدرن" ياد گرديده است. ايران هم به لحاظ دانش و هم به لحاظ دارا بودن طبيبان حاذق زبانزد بوده است. علاوه بر استعدادي كه درخور ايرانيان وجود داشته است دستيابي به ترقيات پزشكي آشوريان، بابليان و يونيان طي قرون متمادي نيز نقش عمده اي در پيشرفت پزشكي در ايران باستان داشته است. از قديمي ترين روزگاران امر طبابت در ايران با ديانت توام بوده است. طب باستاني ايراني با آيين زرتشت و تعليمات اوستا پيوند جدايي ناپذيري داشته است. به طور كلي پزشكان از طبقه روحانيون كه عالي ترين طبقه از طبقات چهارگانه (روحانيون-سربازان - كشاورزان و صنعتگران) بودند انتخاب مي شدند. اين طبقه رشته الهيات و طب را همزمان تحصيل مي نمودند و بعد از اتمام مقدمات آن يكي از اين دو رشته را انتخاب كرده و ادامه مي دادند. موبدان زرتشتي بر حسن انجام اخلاق پزشكي كه بخشي از امور ديني محسوب مي شد نظارت مي كردند و رئيس پزشكان نيز فن طبابت را تحت مراقبت و كنترل داشت و در كمك به بينوايان امر مي كرد. در بخش "ونداديد" اوستا گفتارهايي در بابت ويژگيهاي پزشكان آمده است. شرايط طبيب اين بوده كه اولا كتب زيادي مطالعه كرده و در فن خود تجربه كافي داشته باشد. ثانيا با صبر و حوصله به سخنان بيمار گوش فرا دهد و بيمار را با وجداني بيدار معالجه كند و ثالثا از خدا بترسد. در آئين زرتشت مهارت در درمان بيماران تنها معيار يك پزشك شايسته نبود بلكه شخصيت اخلاقي و دارا بودن وجدان در رتبه اي اولي تر قرار داشته است. زرتشتيان نسبت به اعمال خلاف چون سقط جنين، بارداري غير مشروع و خطاهاي پزشكي تعصب و حساسيت خاصي داشتند.
هرچند در عهد ساساني اصول طب ايران كاملا زرتشتي و مبتني بر روايات اوستايي بود اما نفوذ طبابت يوناني نيز در آن مشهود مي باشد. صفات يك طبيب شايسته درعصر ساساني اين بود كه دانا بوده و نسبت به اعضا بدن و داروها شناخت كامل داشته باشد دنيا پرست نباشد و امراض را دقيق معاينه و معالجه نمايد.
"كليله و دمنه" كه در زمان ساسانيان به وسيله برزويه طبيب به فارسي ميانه ترجمه شده است در باب نخست خود برخي از صفات طبيب خوب را بر مي شمرد از جمله چنين بيان مي كند: "فاضل تر اطبا آن است كه به معالجت از جهت ذخيره آخرت مواظبت نمايد. به صواب آن لايق تر كه بر معالجت مواظبت نمايي و بدان التفات نكني كه مردمان قدر طبيب ندانند".
اخلاق پزشكي پس از اسلام
ظهور اسلام تاثيرات زيادي بر پيشرفت علوم در كشورهاي اسلامي و خصوصا ايران كه خود مهد علم و تمدن بود گذشت. دانشمندان مسلماني چون ابن سينا و زكرياي رازي كه منشا اثرات مهمي در تاريخ دانش محسوب مي شوند از مفاخر ايران پس از اسلامي مي باشند. تقريبا تمام پزشكان بزرگ مسلمان از علم الهيات اطلاع كامل داشته اند و آنهايي كه تاليفاتي داشته اند هم در زمينه پزشكي بوده و هم در زمان فقه و اخلاق. در آغاز ظهور دين اسلام بسياري از قبايل عرب توجهي به علوم و فنون نداشتند و معدودي از اعراب در كشورهايي چون ايران طب آموخته بودند كه معروفترين آنها دانش آموختگان مدرسه جندي شاپور بودند مانند: حارث بن كلده طبيب زمان پيامبر گرامي اسلام (ص).
به گزارش "مهر"، در زمان خلافت عباسي دانشجويان طب تحصيل خود را با كتاب هاي "فصول" بقراط "مسائل" حنين بن اسحاق و "المرشد" رازي آغاز و بالاخره به تحصيل كتاب هاي "ذخيره" ثابت بن قره حراني و كتاب "المنصوري" رازي مي پرداختند. آنگاه به تحصيل شانزده رساله جالينوس و "الحاوي" رازي و "قانون" ابن سينا مشغول مي شدند كه فهم آن هدف نهايي برنامه پزشكي بوده است . خلفاي عباسي مقرر نموده بودند كه دانشجويان پزشكي بعد از تعليمات عملي و نظري رساله اي بنويسند واگر مورد قبولي استاد واقع شد به كار طبابت بپردازند و پس از فراغت از تحصيل سوگند بقراطي ادا كنند.
در كليه متون معتبر پزشكي كه از دوران شكوفايي علوم در تمدن اسلام ي يعني از اواخر قرن دوم هجري به بعد تاليف و تدوين شده است فصول درباره اخلاق پزشكي و ويژگيهاي يك طبيب وجود دارد.
علي بن ربن طبري (164 - 247 ه.ق) كه از اطبا نامدار مسلمان و استاد رازي بوده است كتابي تحت عنوان "فردوس الحكمه" در 7 جلد دارد كه جلد اول آن را به طرح برخي افكار فلسفي و مقولات اخلاقي در طب اختصاص داده است.
ابوبكر محمد بن زكرياي رازي (251- 313 ه.ق) كه از مفاخر بزرگ ايران اسلام است شديدا به مباني اخلاق پزشكي پايبند بوده است و جزواتي در زمينه مراعات اصول اخلاق پزشكي از او به جاي مانده است. كتاب "طب روحاني" رازي نيز در موضوع اخلاق مي باشد. رازي بنا به تاييد مورخاني چون ابن النديم، جرجي زيدان و گوستاولوبون با همكاران خود بسيار مهربان بوده است و به بيماران خود به ويژه فقرا تفقد مي نموده از حالشان جويا بوده و به عيادتشان مي رفته است و مقرري هايي براي آنها در نظر مي گرفت. در كتاب بسيار معتبر "الحاوي في الطب" و نيز رساله هاي "سرالطب" "محنه الطيب" و "خواص التلاميذ" اشارات رازي به اخلاق پزشكي و احترام به آيين و سنت پزشكي بخوبي نمايان است. از سخنان رازي است كه :"طبيب بايد بيمارش را به بهبود و سلامت اميدوار گرداند ولو اينكه خود اميدي به بهبود بيمار نداشته باشد".
علي بن مجوسي اهوازي (318 - 384 ه.ق) در اثر معروف خود "كامل الصناعه الطبيه" يا "كتاب الملكي" بابي را به اخلاق پزشكان اختصاص داده است و اعتقادات خود و توصيه هاي ساير اساتيد را به عنوان آيين پزشكي در "پندنامه اهوازي" گردآوري نموده است. وي پندنامه اي را به نگارش درآورده است كه از سوگندنامه بقراط جامع تر است و به نظر مي رسد كه اهوازي با توجه به تعاليم اسلامي اصولي را به آن افزوده است.
پند نامه پزشكي اهوازي
بنام خداوند بخشنده مهربان
"هركه بخواهد پزشك دانشمندي گردد بايد به پندهاي بقراط حكيم كه در زمان خود براي پزشكان گفته پيروي نمايد. نخستين موعظت آن است كه ستايش پروردگار و فرمانبرداري خداوند عزو جل را به جاي آرند و پس از آن استادان خود را بزرگ دارند و در خدمت و سپاسگزاري و گرامي داشتن آنان همت گمارند. همچنان كه در حق پدر و مادر خود احترام و نيكي مي كنيد و آنان را در دارايي خود شريك مي دانيد بايد در حق استادان نيز چنان كنيد. فرزندان استادان را نسبت به خود برادر بدانيد وهر كه بخواهد طب بياموزد و استحقاق آن را داشته باشد بدون اجر و مزد و شرط و اميد تلافي به آنها ياد دهيد و آنان را به منزله فرزندان خود و معلمينتان بشماريد و از مردمان پست مانع شويد كه اين علم شريف را فرا گيرند. پزشك بايد در درمان بيماران و حسن تدبير و معالجه آنان چه با غذا و چه با دارو بكوشد و منظورش از درمان استفاده و پول پرستي نباشد و بيشتر اجر و ثواب را در مد نظر دارد هيچ گاه داروي خطرناك به بيمار ندهد و وصف آن را نيز به بيمار ننمايد و مريض را به چنين داروها نه دلالت كند و نه از آن سخني راند. از تجويز داروهاي سقط كننده جنين پرهيز نمايد و آنها را به احدي معرفي نكند. پزشكي بايد پاك و با كيش و خداپرست و خوش زبان و نيكو روش باشد و از هر ناپاكي و پليدي و گناه دوري جويد. نسبت به زنان چه بانو و چه كنيز از نظر بد نگاه نكند و به منزل آنان جز براي درمان و معالجه وارد نشود. طبيب بايد از بيماران راز بيماران را محفوظ دارد از افشا سر آنها به خودي و بيگانه و نزديكان و دوران دوري جويد چراكه بسياري از بيماران بيماري خود را از پدر و مادر و كسان خود و مستور و مكتوم مي دارند ولي آن را به طبيب مي گويند (مانند دردهاي رحمي و بواسير و امثال آنها) پس طبيب بايد از خود بيمار در كتمان بيماري بيشتر دقت نمايد. بر پزشك است كه در جميع احوال بر آنچه كه بقراط حكيم فرموده رفتار نمايد و رحيم و پاك چشم و مهربان و خير رسان و خوش زبان باشد و در درمان بيماران به خصوص مسكينان و فقرا به جد كوشد. در فكر سود و اجر از اين دسته نبوده بلكه اگر ممكن شود دارو را از كيسه خود بدان ها بدهد و اگر اين كار ممكن نگردد به درمان آنها پرداخته شب و روز به بالينشان حاضر شود. مخصوصا اگر بيماري آنها حاد و تند باشد چرا كه بيماريهاي حاد زود تغيير و دگرگوني پيدا كنند. براي پزشك شايسته نيست به خوش گذراني و تنعم و لهو ولعب مشغول باشد و ملول نگردد بلكه خود را مجبورنمايد كه هرچه مي خواند ياد گيرد و حتي مطالب را در آمد و رفت متذكر شود و آنچه را كه محتاج اليه است چه علما و چه عملا در ذهن خود فراگيرد تا هميشه محتاج به مراجعه كتاب نباشد. به علت آنكه گاهي اتفاق افتد كتاب را آفت رسد در اين صورت به آنچه محفوظ دارد رجوع نمايد. بايد مطالب را در جواني آموخت به دليل آنكه نگاهداري و حفظ آنها در اين موقع از پيري كه مادر فراموشي است آسانتر مي باشد. طالب علم طب بايد پيوسته در بيمارستان ها و محل بيماران در خدمت استادان دانشمند و پزشكان حاذق به كارهاي بيماران و احوال آنان پردازد تا در مصاحبت و خدمت اين استادان و پزشكان زبردست از عوارض و احوال بيماران آنچه كه خوانده است يادگرفته از نيكي و بدي فرجام بيماري ها آگاه شود اگر چنين كند در اين صناعت به مقامي بلند مي رسد. بنابراين اگر كسي بخواهد طبيبي حاذق و فاضل باشد بايد بدين دستورها رفتار كند و اين پندها را در گوش داشته به صفات اخلاقي كه ذكر شد خوي گيرد و در عمل كردن بدان ها سستي نورزد و كوچك نشمارد. اگر بدين رويه رفتار نمود درمانش در بيماران موثر خواهد گشت و مردم بد و اعتماد نموده و بدو خواهند گرويد و او نيز به دوستي و ذكر خير آنان نايل شده واز قبل مردم منتفع خواهد شد. خداوند متعال از همه داناتر است" .
كتاب "هديه المتعلمين في طب" تاليف ابوبكر ربيع ابن محمد احمد الاخويني از شاگردان رازي كه طبيب سرشناس و پرتجربه قرون چهارم و پنجم محسوب مي شود نيز داراي مقدمه مفصلي حاوي بسياري از نكات اخلاق پزشكي مي باشد.
شيخ الرئيس ابوعلي حسين بن عبدالله سينا (370 - 427 ه.ق) ملقب به ابن سينا چهره سرشناس طب در اسلامي ايران و جهان است كه آثار منسوب به او بيش از صد عنوان مي باشد. از اين ميان 16 كتاب او در مورد علم، طب است و در برخي از آنها رهنمودهاي ارزنده اي درباره راه و رسم معلمي طبابت وطلبگي علوم آورده است.
كتاب هاي معروفي چون "مفتاح الطب ومنهاج الطلاب" (ابوالفرح علي ابن الحسين ابن هندو) و "اخلاق ناصري" (خواجه نصيرالدين طوسي) نيز در حيطه اخلاق پزشكي مطالبي دارند. سيداسماعيل جرجاني(434 - 531 ه.ق) كه از مردان نامدار تاريخ پزشكي ايران محسوب مي شود نيز در كليه كتب خود با نثري زيبا به نكته ها و قصه هاي آموزنده اخلاق پزشكي اشاره نموده است.
يكي ديگر ازتاليفات ارزشمند پيرامون اخلاق پزشكي كتاب "ادب الطبيب" اسحاق بن علي الرهاوي ميباشد كه شامل 20 فصل است و توسط انجمن فلسفه امريكا در سال 1967 به انگليسي ترجمه شده است.
به گزارش "مهر"، تمام موارد فوق نشانگر ايناست كه حكيمان و انديشمندان اين ديار در لابه لاي مطالب پزشكي اشارات ارزشمندي به اخلاق پزشكي داشته و ارزش ويژه اي براي آنان قائل بوده اند. ارزش والاي اخلاق نزد پزشكان در برخي نوشته ها و اشعار نويسندگان و شعرا اين مرز و بوم نيز انعكاس يافته است. نظامي عروضي سمرقندي نويسنده و شاعر قرن ششم هجري قمري كه خود پزشك بوده است مقاله چهارم از چهار مقاله خويش را به "علم طب و هدايت طبيب" اختصاص داده است. نظامي چنين بيان مي كند: "پس طبيب بايد كه نيكو اعتقاد بود و امر و نهي شرع را معظم دارد. بايد كه رقيق الخلق حكيم النفس و جيد الحدس باشد."
آنچه مسلم است اين است كه انديشمندان و پزشكان ايراني حتي در اوج شكوفايي دانش و پزشكي از اخلاقيات غافل نبوده اند و معتبرترين كتب اخلاقي در امر طبابت در زماني نوشته شده است كه بزرگترين دانشگاهها و مراكز علمي و غني ترين كتابخانه ها را در اختيار داشته اند. هرچند در چند قرن اخير درخشش انديشمندان مسلمان در زمينه توسعه و بهره برداري از علوم و پزشكي به علل مختلفي به افول گذاشته اما به نظر مي رسد با گسترش جامعه مسلمانان در سراسر جهان و توجه ويژه به طب اسلامي در ساليان اخير بتوان پويايي و تلاش افزونتري را در حيطه طب جهان اسلام شاهد بود. در حال حاضر بسياري از مراكز پزشكي اخلاق پزشكي را به شيوه نوين مورد توجه قرار داده و مباحث جديد مطرح را جهت پاسخگويي به جامعه اسلامي با قوانين و فقه اسلامي تطبيق نموده و راهكارهايي نشان داده اند.
باتوجه به فرهنگ غني اسلامي كه در قرون پيش توجه ويژه به تعليم و تعلم را در پي داشت مسلما همانگونه كه در فصول قبل نيز اشاره شد روز آمد نمودن دانش اخلاق اسلامي و كاربردي نمودن آن در حيطه طبابت و موضوعات و مباحث جديدي چون پيوند عضو ، بيوتكنولوژي، ايدز و غيره يك ضرورت اساسي است.
منابع : موازين اخلاق در پژوهشهاي علوم پزشكي/ دكتر يدالله فرهادي، دكتر علي رضا موسوي جراحي، دكتر زهره حقيقي؛ پزشك و ملاحضات اخلاقي/ دكتر باقر لاريجاني؛ پايگاه اطلاع رساني "مركز مطالعات و تحقيقات اخلاق پزشكي" و "مركز تحقيقات اخلاق و تاريخ پزشكي".
نظر شما