به گزارش خبرگزاری مهر، خانواده سازماني پويا، زنده و بنيادين است، لذا همانند هر سازمان ديگري، اهداف خاصي براي تشكيل و تداوم آن مي توان در نظر گرفت. تشكيل خانواده پديده اي است كه در نيمه اول زندگي روي مي دهد، لذا هدف آن، از آرمان كل زندگي جدا نيست. اما اينكه هدف زندگي كدام است، از ديدگاههاي مختلف،پاسخ هاي متفاوتي براي آن وجود دارد.
از ديدگاه برخی هدف زندگي يافتن توفيق و جايي در جهان است. از یک ديدگاه دیگر هدف زندگي از خود فرا رفتن و جذب معنایی است. از ديدگاه اسلام، هدف زندگي نيل به سرحد كمال و بالندگي است. برای خانواده بدون شک اهدافی وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
تحقق جامعه سالم
خانواده واحد بنيادين جامعه و تابعي ازآن محسوب مي شود. تشكيل خانواده از يك لحاظ به اين معناست كه به خواست ها و تمايلات انسانها در حد اعتدال و در محدوده قانوني آن پاسخ داده شود. در اين صورت موجبي براي آسيب ها و انحرافات اخلاقي و فرهنگي باقي نمي ماند. در غير اين صورت با كاهش نرخ ازدواج و نيز بالا رفتن سن ازدواج زمينه اي بوجود مي آيد كه فرد براي پاسخ به خواست هاي دروني اش به هر وسيله اي و از هر راهي اقدام نمايد. در واقع انگيزه براي ارتكاب اعمال غير اخلاقي و نيز ضد اخلاقي به وجود مي آيد و تداوم اين امر به مروز زمان جامعه را به آلودگي و انحطاط مي كشاند. از اين رو، هر تلاش و كوششي به منظور تشكيل خانواده، در واقع گامي در جهت تحقق جامعه سالم محسوب مي شود.
علاوه بر اين، تشكيل خانواده موجب افزايش اميد به زندگي حس مسئوليت پذيري،جستجوي شغل و درآمد مكفي،تلاش در جهت ارتقاي سطح تحصيل و رشد آگاهيهاي عمومي در دختران و پسران شده و بر نوع زندگي آنان تاثير مي گذارد. هر يك از اين مقوله ها در پيشرفت و تحول جامعه اي كه درآن زندگي مي كنند، تاثير گذار است.
تداوم نسل
يكي از اهداف اساسي تشكيل خانواده، تداوم نسل است. شايد انگيزه همه انسانها براي داشتن فرزند به نيرومندي انگيزه ازدواج نباشد. براي اين دسته از زوجهاي جوان، تشكيل خانواده، شرط لازم و كافي براي فرزندآوري تلقي نمي شود؛ با اين حال مي توان عواملي را جستجو كرد كه هر كدام انگيزه قابل توجهي براي داشتن فرزند به حساب آيند. برخي از اين عوامل عبارتند از؛
- رفع يكنواختي زندگي؛ فرزند كانون زندگي را از حالت يكنواختي خارج كرده به آن شور و نشاط مي بخشد.
- نياز به جاودانگي؛ هر يك از زن و مرد، فرزند را دليلي براي تداوم حيات خويش دانسته از اين طريق به نياز"جاودانه ماندن"خود پاسخ مي دهند.
- جاذبه هاي خلقت؛ ارسطو معتقد است كه جاذبه هاي خلقت روح زن و مرد را بر مي انگيزد تا در سايه وصال، عشق و محبت متقابل خود را تقويت كنند و فرزند، ثمره عشق پاك زن و مرد به يكديگر محسوب مي شود.
- تعالي نسل؛فرزند به جهت برخورداري از زمينه هاي ژنتيكي كه از والدين دريافت مي كند از شباهت هايي با هر يك از والدين برخوردار است و چون آدمي به جهت غريزه حب ذات، به خويشتن و آنچه مربوط به اوست و از جمله فرزندانش، علاقه ويژه اي دارد تشكيل خانواده نه تنها به"تداوم نسل"نيز مي انجامد. بديهي است علاقه به فرزند،زمينه ساز تربيت شايسته است.
- معنا بخشيدن به زندگي؛ انگيزه ازدواج تشكيل خانواده، تولد فرزند به ترتيب حلقه هايي از چرخه حيات مشترك است و با ظهور هر يك، تعلقات روحي و عاطفي جديدي نيز به و جود مي آيد. ابتدا احساس تعلق به همسر، وجود آدمي را متاثر مي سازد و پس ازآن، احساس تعلق به فرزندان و فرزندان به والدين، موجد پيوندهاي عاطفي نويني مي شود.
حراست ايمان
هدف ديگر تشكيل خانواده،حفظ و تقويت ايمان است. ايمان به معناي تسليم توام با اطمينان خاطر در برابر خداست. در تفسير الميزان، اين واژه به معناي استقرار اعتقادات در قلب،آمده است. ايمان همانند ساير ويژگي هاي آدمي در معرض فزوني يا كاستي قرار مي گيرد. عوامل زيادي در حفظ و تقويت ايمان موثر است؛كه از جمله آنها مي توان به خودسازي، معاشرت صحيح، تفكر هدفمند، مراقبه و نيز تشكيل خانواده اشاره كرد.
زندگي مشترك موجب مي شود كه زن و مرد نسبتا سروسامان روحي يافته و از پراكندگي فكري به انسجام فكري و از سرگرداني به هدف داري برسند و اين پيوند زوجين را به نوعي تعهد ايماي و اخلاقي نسبت به يكديگر بر مي انگيزد به گونه اي كه نوعي احساس مسئوليت را درآنها تقويت مي كند؛ مسئوليتي كه در قبال آن از ديگران چشم بپوشند. در روايتي آمده است كه چون ازدواج كردي،از غير همسرت چشم بپوش.
جمال اجتماعي
توجه به اين واقعيت كه يكي از نيازهاي رواني، احتياج به منزلت اجتماعي است موجب مي شود كه راهكارهاي تامين آن مورد بررسي قرار گيرد. فرد براي دستيابي به اين هدف مي تواند علاوه بر موقعيت هاي شخصي، از طريق مناسبات اجتماعي نيز اقدام كند. ازدواج هويت جديدي به انسان مي دهد، زيرا او را به محبوبش پيوند مي دهد و زندگي وي واجد معناي تازه اي مي شود.
رشد و بالندگي
ازدواج از يك منظر، ايجاد تحول در سبك و كيفيت زندگي است. زيرا الگوي جديدي از ارتباطات انساني مي آفريند. اين تغييرات شامل مولفه هاي گوناگوني است از جمله انگيزه زندگي، زوج جوان به درستي در مي يابند كه انگيزه هايشان در مقايسه با گذشته از جهات كمي و كيفي دگرگون شده و اكنون براي حفظ و تداوم زندگي، انگيزه هاي بيشتري دارند به و يژه همسران جواني كه ازدواج را نوعي پيوند فكري و فرهنگي تلقي مي كنند،بيش از سايرين از زمينه هاي رشد و پويايي برخوردارند. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه رابطه تشكيل خانواده و سلامت جامعه، رابطه اي منطقي، معقول و با معناست.
نظر شما