پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۲۳ آبان ۱۳۸۴، ۱۶:۳۹

/ نقد شفاهي تئاتر/

حسن پارسايي: "در ميان ابرها" و هم آميزي و تكوين متقابل ذهنيت به عينيت

حسن پارسايي: "در ميان ابرها" و هم آميزي و تكوين متقابل ذهنيت به عينيت

حسن پارسايي، نويسنده، مترجم و منتقد تئاتر، درگفت وگو با خبرنگار تئاتر "مهر" نقد و نظرهاي ظريفي در باره نمايش "در ميان ابرها" كه هم اكنون در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر بر روي صحنه است،مطرح كرد.


" حسن پارسايي "

عضو انجمن منتقدين خانه تئاتر ايران، در نقد اين نمايش، گفت : نمايش " درميان ابرها " سعي دارد مفاهيم انساني آبستره ( غيرقائم به ذات ) را جنيني كند. يعني اعتقاد به زايش انسان را كه يك موضوع سوبژه  (ذهنيت گرا) وآبستره است، تبديل به پديده اي ابژه ( عينيت گرا ) كند. به اين معني كه اعتقاد به انسان به جنيني شدن وتولد او مي انجامد . برآن است از زن يك مريم مقدس بيافريند تا يك مسيح متولد شود . زيرا اين جنين پدرندارد ودختردرآب رودخانه حامله شده است .

حسن پارسايي افزود: دردنياي مدرنيسم معاصرمتاسفانه ديگرجايي براي يك مريم مقدس وزاده شدن مسيح نمانده است . اين پرسوناژها گرچه ظاهرا به آرزوي خود دست مي يابند يعني ازمبدا مي گريزند وبه مقصد مي رسند . اما تراژدي واقعي آنها دراين است كه مقصد هم جهنمي همانند مبدا است . درنهايت سفرشان مانند آن جنين نارسي است كه با كاميابي همراه نيست .

اين منتقد تئاتر در  ادامه گفت : اميررضا كوهستاني دستمايه اي اجتماعي را بهانه ورود به دنياي روانشناختي ومذهبي قرارمي دهد وسعي مي كند ما را به جايي برساند كه ژرفاي تاسف بارتراژدي سفري پراجباروادباررا تجربه كنيم ودرنهايت دچارسوال شويم ودرپي يافتن پاسخهايي براي وقوع اين مهاجرتهاي تلخ باشيم . واينجاست كه نمايش خود به خود سياسي هم مي شود واساسا اين همان علتهاي اوليه شكل گيري تم نمايش است .

پارسايي افزود: پرسوناژهاي نمايش درميان ابرها قرارنيست با شمردن يك تا سه بميرند. زيرا درجايي ازنمايشنامه به آن اشاره مي شود . بلكه آنها درحاليكه زندگي مي كنند مي ميمرند . اين نمايش كلا شكل وشاكله اي اكسپرسيونيستي دارد وازتاريكي وسايه و نور رها زياد استفاده مي كند . صحنه همواره تركيب وتضاد واره اي ازدونورسياه وسفيد است كه همانند محتواي دلتنگ كننده وتلخ نمايش ، نورسياه همواره غالب است . نمايش سفري ازيك مبدا به مقصد را حكايت مي كند كه به مثابه سفرازيك جهنم به جهنم ديگراست . اما دغدغه قابل تامل اين اثرآن است كه پرسوناژها ، معناداروژرف انديش اند  وهنوزنهاده هاي دروني وانساني خود را ازدست نداده اند ومهاجرت آنها دليل قابل تاملي را درذهن تماشاگرباقي مي گذارد . زيرا با مهاجرت آنها ارزشها هم مهاجرت مي كنند . نكته مهم درمورد آن اينست كه نمي توانند ازآنچه كه قبلا بوده اند جدا شوند وفقط جسمشان سفرمي كند نه ذهنشان. ما شاهد دو روند درنمايش هستيم روند سفرپرسوناژها كه ظاهرا روبه جلوصورت مي گيرد وروند ذهني كارگردان وتماشاگركه ازفضاي بيرون پرسوناژها به درون آنها صورت مي گيرد . درنتيجه ما دركل با دوفرآيند يكي روبه جلو وديگري روبه عقب روبروهستيم وهرچه پرسوناژها روبه جلوحركت مي كنند ما بيشترگذشته وپس زمينه ها بومي ، فرهنگي واعتقادي قبلي آنها دست مي يابيم . هنگامي كه آنها ظاهرا به مقصد مي رسند ،


در ميان ابرها - كاري از: امير رضا كوهستاني

ما درمي يابيم كه آنها به هيچ مقصدي نرسيده اند زيرا حاصل داده ها وداشته هاي ملي وفرهنگي و مذهبي خودشان هستند وهيچ جا براي آنها امن نيست . سفرآنها را مي توان يك سفرجنيني نارس به حساب آورد درست مثل آن جنيني كه زن با خود حمل مي كند. اين سفربراي رسيدن به خويش نيست بلكه براي دورشدن ازخويشتن است . كه وقوع آن غيرممكن به نظرمي رسد .

عضو انجمن منتقدين خانه تئاتر ايران تصريح  كرد: كارگردان نمايش با درايت وتوانمندي لازم كاري نو، معنا داروعميق ارائه داده است . اوما را هم به درون جسم وذهن پرسوناژها مي برد ودرحقيقت هيچ چيزآنها را برما پوشيده نمي دارد .پرسوناژهاي اوگمشده وسرگردان هستند اما ازلحاظ هويت شخصي هنوزگمشده به حساب نمي آيند. وهمين موضوع را تلخ ودردناك كرده است. مي توان گفت توقع آنان هم توقعي انساني است آنها همه چيزوهمه اعضاي خانواده اشان را ازدست داده اند . دختر از تنهايي رنج مي برد ومي خواهد مادرشود اوجنيني را ازيك سردنيا به نقطه اي ديگرمي برد . مرد هم ازبي اعتمادي و بي اعتقادي وتنهايي ديگران رنج مي برد .

حسن پارسايي در ادامه نقد خود بر نمايش "در ميان ابرها" گفت : دركل، مي توان گفت بازيها كاملا دروني است وهم ارز و با همسان با محتوا با رويكرد روانشناختي نمايش صورت مي گيرد. هردوبازيگر( حسن معجوني - باران كوثري ) درحد بازيگران حرفه اي بازي مي كنند . ازلحاظ ساختارموضوعي اوج وفرود پرتنش دركارنيست . درونمايه نمايش مثل امواج همان دريايي كه اين پرسوناژها برآن جلومي روند وخطرمي كنند، بصورت خطي وبراساس پيوند يك موقعيت به موقعيت ديگرشكل مي گيرد. مي توان گفت كه آغازوپايان اين نمايش دو بن بست است كه پرسوناژها همانطوركه به شكل دايره اي پيش مي روند  دائما موقعيتهاي يكساني را تكرارمي كنند كه هيچ چشم اندازروشني براي آن قابل تصورنيست .

اين منتقد تئاتر افزود: نمايش نور را تبديل به يكي از المانهاي صحنه كرده است وازتاريكي به بهترين شكل ممكن استفاده مي كند بطوريكه تبديل به كلام مي شود وبه كنشمندي وحس آميزي وحتي تعميق وتعليق نمايش كمك فراوان مي كند . واگويه هاي جنبي نمايش وموسيقي حس آميزوگاه اخطارگونه آن همه چيزرا براي ما دروني مي كند .

حسن پارسايي، نمايشنامه نويس، مترجم و منتقد تئاتر در پايان گفت:   نمايش " درميان ابرها " به كارگرداني اميررضا كوهستاني تاكيد قابل توجهي روي داده هاي بصري دارد كه اين ويژگي تا حد زيادي به ديالوگ ها هم منتقل شده است. كارگردان به بيان وچگونگي اجرا وانتقال تم نمايش اهميت فراوان مي دهد وگرچه واگويه ها وبرون فكني هاي راويان كه  هردو پرسوناژهاي اصلي نمايش محسوب مي شوند ، زياد است اما درنهايت به "دوسويه شدن " ارتباط نمايش با مخاطب مي انجامد وتماشاگران را به درون نمايش مي كشاند ، تا جايي كه همدردي آنها را برمي انگيزد .

کد خبر 252641

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha