به گزارش خبرنگار مهر، داستان ورزش ایران، قصه بلندی از آمدن ها و رفتن های جوانمردان، پهلوانان، عیاران و رادمردانی است که برای اعتلای دین و حفظ شرافت جوانمردی پای به عرصه نهادند. قصه پهلوانان و جوانمردان، قصه جدال میان نورو ظلمت و حق و باطل است و فراموشی عهد جوانمردان و عمل پهلوانان به منزله فراموشی شیوه ورزشی آنان و به مثابه فراموشی عهدی است که آنان بدان متعهد بودند. برای آگاهی از شاکله این داستان به گفتگو با دکتر «اسماعیل شفیعی سروستانی»، نویسنده و محقق پرداختیم که در ادامه می خوانید؛
*تعلیم و تربیت در ایران باستان چگونه بوده است؟
در آن دوران تعلیم و تربیت از وظایف جدی دستگاه مذهبی بود. اسناد بسیاری در این زمینه وجود دارد که از نوع تربیت جوانان در ایران باستان و توجه آنان به تربیت جسمانی و نفسانی، حکایت دارد. در برخی از کتیبه های داریوش از ایران با نام سرزمین اسبان خوب و مردان خوب، یاد و حتی در سیره امیران هخامنشی، اشکانی و ساسانی ذکر شده است که آنان خود به شکار و ورزشهای مردانه معتاد بودند.
نکته قابل توجه، پیوند نزدیک تربیت بدنی، با استراتژی کلان امیران و گردانندگان حکومت است. این پیوند نزدیک از یک سو، امکان اتحاد میان اعمال فردی ایرانیان و نیات کلی و عمومی جامعه ایرانی را فراهم میکرد، به گونهای که هر کودک و نوجوانی، از همان ابتدا برای ایفای نقشی بزرگ در آینده تربیت میشد و از سوی دیگر، به مجموعه اعمال و کردار فردی، چنان رنگ و جلای فضایل مذهبی میزد که همه اعمال و فنون صیغهای از دیانت و فرهنگ میگرفتند. به عبارت دیگر میان فرهنگ عمومی جامعه ایرانی و صورتهای مختلف حیات مدنی و اجتماعی، نوعی وحدت و یکپارچگی به وجود میآورد.
*ایرانیان باستان چه نگرشی به ورزش و تربیت بدنی داشتند؟ در واقع هدفشان چه بود؟
هدف غایی از تربیت مردان نیل به سجایای جوانمردی، معرفت و بزرگواری بود و کسی را پهلوان میشناختند که نه تنها در غالب ورزشها اعم از سواری، تیراندازی و ... سرآمد باشد بلکه بتواند در میدان جنگ تن به تن (کشتی) حریف خویش را بر خاک افکند و سپاهیان را تا دستیابی به پیروزی نهایی یاری دهد.
*به پهلوانی اشاره کردید در آن زمان تربیت پهلوانی ایرانیان به چه صورت بود؟
تربیت پهلوانی، غایت و مقصود، تربیت بدنی و ورزش بود. تربیت، رادمردی و پهلوانی، نتیجه قدیمیترین تربیت سنتی و اجتماعی ایرانیان بود و پهلوانان نمونههای زیبا و کامل شهامت اخلاقی، دلیری، سلحشوری و مردانگی بودند.
مؤثرترین و درعین حال واقعیترین نمونه مردان در نزد ایرانیان، قهرمانان و پهلوانانی بودند که حسن خلق، هوشمندی، عفت و تنومندی جسم را توأمان داشتند. تصویر واضح این نظام تربیتی در آثاری چون شاهنامه فردوسی و دیگر آثار فرهنگی به چشم میخورد.
پهلوانان در هر دوره، پس از پشت سر نهادن مراحل سخت تربیتی و اثبات پهلوانی خود در میدان رقابت با پهلوانان به مقام جهان پهلوانی میرسیدند و تنها آنکه از نظر اخلاق سرآمد و از توانایی بیشتری برخوردار بود، به مقام قهرمانی میرسید. در واقع پهلوانی در خود معنی اخلاقی ویژهای داشت. شاید هیچیک از ثمرات مستتر در میان مراحل تربیتی مهمتر از کسب معرفت نباشد. چنانکه پهلوان، انسان نیرومند اهل معرفت تعریف شده است.
*چه رابطه ای میان اعتقادات و صورت اعمال ورزشی وجود داشت؟
ارتباط و در هم تنیدگی عجیب ورزش، امنیت، زندگی اجتماعی، ملکداری، نظامیگری و... نشان میدهد که در نزد ایرانیان هیچ امری مهمل و بیهوده نبوده و همه حرکتها و سیاستهای اجتماعی درازمدت با توجه به برنامههای حساب شده صورت میگرفته است. از همین رو، کودکان و جوانان برای حضور در صحنه عملی زندگی جمعی و فردی خود تحت آموزش و تربیت قرار میگرفتهاند.
حضور پهلوانان در صحنههای سخت زندگی مردم اگرچه از سویی انعکاس پیوند عمل ورزشکاران و تربیت ویژه ورزشی آنهاست اما از دیگر سو، نمایانگر کارایی فنون ورزشی و اعمال ویژه آن در میدان زندگی اجتماعی و جنگ رودررو با خصم نیز است. این اعمال هیچ ارتباطی با عمل پادشاهان و کاستی و نقصانشان در حکمرانی ندارد. پهلوان نامی، پیش از آنکه چشم بر خوان امیران دوخته باشد کاملا واقف به نقش و تأثیر خود در حیات فرهنگی و خاکی قوم بودهاند.
*تربیت بدنی ایران بعد از اسلام به چه شکلی ترسیم می شود؟
ظهور اسلام، خونی نو در رگ های افسرده ایرانیان و جویندگان منش و خوی جوانمردی جاری کرد. آنان نه تنها به خدمت اسلام درآمدند بلکه دامان خود را نیز مهیای پرورش آن نمودند. میتوان گفت که میان خصلت جوانمردی ایرانیان و مذهب تشیع امامان معصوم(ع) چنان نزدیکیای وجود داشت که ایرانیان، ضمن مقابله با خلفای اموی و عباسی، از ایران مهد مناسب و شایستهای برای رشد مذهب تشیع و حراست از آیین و منش جوانمردان پیرو ولایت ساختند.
در واقع، این پهلوانان و پیروان سنت ورزشی بودند که در صحنه سیاست و عمل اجتماعی وارد شدند و با وجود محدودیتهای حاصل از سیاست خلفای اموی برای حضور رسمی جوانان در میدان سواری، تیراندازی و...، آلات و ادوات جنگی، در هیأت آلات ورزشی به صحن زورخانه کشیده شدند. سپر جای خود را به سنگ، گرز جای خود را به میل و کمان خود را به کباده داد و کشتی به عنوان بارزترین فن ورزشی عهدهدار آماده ساختن جسم و جان جوانان شد به گونهای که سرداران بسیاری از میان گودها بیرون آمدند و طی قرنهای متمادی همچون دژی از سرزمین اسلامی در برابر متجاوزان ایستادگی کردند.
استبداد خلفای اموی از اداره ممالک اسلامی و در مقابل آن تمایل ویژه ایرانیان برای به دست آوردن جایگاهی مستقل، در عین حفظ فرهنگ مذهبی خود، باعث شد پهلوانان با پیش گرفتن شیوه عیاری، داد مظلومان را از ظالمان بستانند و در اولین فرصت نیز رسم عیاری خود را در هیأت تشکیلات سیاسی- اجتماعی بنا نهادند. به این ترتیب تربیت بدنی ایران که در بطن نظام تعلیمی و تربیتی ایرانیان جای داشت از صحنه عمل اجتماعی و میدانهای نبرد به میدان و صحن زورخانهها کشیده شد و این سنتها در همه اعصار و قرون بعد از ظهور اسلام تا عصر قاجار، کم و بیش در عرصه ورزش ایران نمایان بود.
*به نمونه ای از الگوی تربیت پهلوانی در ایران هم اشاره ای داشته باشید.
از پهلوان محمد خوارزمی معروف به پوریای ولی که چهره وی در تاریخ تربیت پهلوانی و ورزش زورخانهای میدرخشد میتوان به عنوان مرشد و نمونه تربیت پهلوانی در میان ورزشکاران ایران (بعد از اسلام) یاد کرد. پهلوان خوارزمی، یک نمونه از خیل پهلوانان است. او در پناه ورزش، اخلاق و عمل را در خود جمع کرد و الگویی تمام عیار برای دیگران شد. به جرات می توان گفت سوانح احوال هریک از پهلوانان حکایت از بروز وجهی از تقوا، تدین، زهد، صفای باطن، علم، فضیلت و گاه کرامت در آنها دارد.
بهتر است بگوییم آنچه که موجب شد ادب پهلوانی و اخلاق ورزشی در میان مناسبات عمومی و معاملات مردم جاری شود بر سه اصل، فرهنگ مذهبی، الگوهای اخلاقی و نظام تربیتی ویژه استوار بود. در گذشته فرهنگ و ادب مذهبی همه توان خود را از مجموعه اعتقادات دینی کسب میکرد و پهلوانان و مرشدان نمونهای کامل و الگویی عینی بودند که دیگران را مجذوب ادب خویش میساختند. در واقع، همراهی و هماهنگی میان مناسبات مادی و فرهنگ عمومی، باعث انتشار عملی و عینی اخلاق ویژه پهلوانان در میان مردم میشد.
*نقطه اوج تربیت پهلوانی چه بود؟
ولایت، اساس و بنیاد فتوت و پهلوانی است. همه آنچه که در صحنه زندگی عملی و حیات فرهنگی ورزشکاران عرصه تربیت پهلوانی آشکار میشود؛ ناظر بر وجود نوعی اعتقاد و تفکر ویژه است. مجموعه ای از اصول که حراست از آن مردان معتقد را وامیدارد تا زندگی فرهنگی و مناسبات مدنی خود را متناسب با آن اصول سامان دهند. اگر فتوت و جوانمردی را روح سنت پهلوانی و ورزش سنتی بدانیم، می توان ولایت را اساس و جان مایه فتوت دانست.
*چگونگی زوال تربیت پهلوانی ایران را توضیح دهید.
در گذر ایام، ورزش نیز مانند دیگر مناسبات و امور مردم از دگرگونی و تغییر در امان نماند و طی قرون پیاپی (تا عصر قاجار) بسیاری از صورتها و هم چنین اخلاق و سیرت این امر دستخوش دگرگونی شد. بخشی از این تغییرات اقتضای تاریخی بود و بخشی دیگر از آن هم مربوط به غفلت مردم می شد.
در گذر ایام، برخی از سلاطین توجه خاصی به مقوله تربیت بدنی داشتند و به سبب علاقه خود موجب رواج آن شده بودند و برخی دیگر، از کنار آن گذشتند و مدیریت این امر بر عهده مردم قرار گرفت و آنان بنابر صبغه تاریخی و سنت فرهنگی در کوچه و برزن از آن پاسداری کردند و در ورزشخانهها، فنون و اخلاق ویژه ورزشی را به جوانان خود منتقل ساختند.
با حملات مغول در قرن ۶ و ۷ قمری سازمان اجتماعی و بافت فرهنگی ایران اسلامی برای مدتی دچار اختلال شد و ورزش میدانی و پهلوانی آسیب دید. اما در عصر شاه اسماعیل و دیگر سلاطین صفوی مجددا، ورزشهای پهلوانی، زورخانهای و مسابقات میدانی رونق یافت. در این دوره به قدری زورخانه اهمیت پیدا کرد که مردم کوچه و بازار حاجت خود را به صحن زورخانهها میبردند. در این عصر، ورزشهای شمشیربازی، اسب دوانی، دو، چوگان بازی، شنای در آب و مخصوصاً کشتیگیری خیلی رواج داشت.
عصر صفویه هم عصر آشنایی ایرانیان با غرب هم زمان با آشنایی مردم ژاپن با دنیای غرب بود. ژاپنیها راهی را برگزیدند که به غربی شدنشان میانجامید و ایرانیان هم راهی را برگزیدند که نه آنان را به مدینه دینی میرساند و نه به مدینه غربی. در واقع ایرانیان غربی نشدند بلکه غربزده گشتند.
و همچنین تربیت پهلوانی در زمان شاهان قاجار به تماشای کشتی در میدان ارگ در ایام جشن، انتخاب پهلوان پایتخت خلاصه می شد اما هیچگاه ورزش پهلوانی از تشکیلاتی منظم و سازماندهی اصولی برخوردار نشد. در این عصر، تنها قدرت پهلوانان بود که به تنهایی در برابر سیلی که از سوی غرب میآمد مقاومت میکرد و هم آنان نیز ساحت این ورزش را از آلودگیها در امان نگه میداشتند.
ناصرالدین شاه، علاقهای خاص به ورزش پهلوانی داشت و همواره در عید نوروز برای تماشای کشتی پهلوانی با درباریان به میدان ارگ میآمد. پهلوانان، مبدل به آذینبندان دربار و به کلی از میدان فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی که قرنها در آن حضور داشتند، خارج شده بودند. بر همین اساس هدف غایی امر تربیت بدنی در این عصر، در هوای تمنای پست امیران به دست فراموشی سپرده شد و مقام انسانی نیز چنان نازل شد که بسان عروسک خیمه شببازی با او رفتار کردند. این نزول شأن، نه تنها درباره انسان، که شامل ابزار و ادوات ورزشی هم که تبدیل به ادوات لهو و لعب میشدند، نیز شد.
*کمی هم به تبعات نزول جایگاه پهلوانی اشاره کنید.
جابهجایی نادرست شئون، سبب انحطاط اخلاقی و دگرگونی فرهنگی شد. مردان مؤدب و تربیت شده در مسلک فتوت و جوانمردی که همچون دژی از کیان اخلاقی و خاکی ملت خود دفاع میکردند در خدمت اربابان زور و نابخردان صاحب جاه درآمدند تا اسباب طرب شوند. بدین گونه به مرور راه تربیت پهلوانی بی رهرو ماند و بستری برای اظهار وجود ورزش قهرمانی به وجود آمد. بدعت های نکوهیده در میان اقوام جاری شد و ورزشکاران به ورزش حرفهای که به دور از اخلاق و ارزشهای الهی بود، روی آوردند.
در نهایت آنچه از سنت تربیت بدنی و همه وجوه اعتقادی، اخلاقی و عملی آن باقی ماند، پارهای از فنون کشتی بود و صورتهایی بیرمق از اخلاق پهلوانی که آن هم چون آفتاب لب بام کم رنگتر و کمرنگتر از قبل میشد. کشتی پهلوانی راهی فدراسیون شد تا در هیأت ورزش کشتی، بتواند در میدانهای ورزشی در کنار بازیهای مدرن به نمایش گذاشته شود.
در سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۶، مراسم کشتی پهلوانی در ایران برگزار شد و هر سال پهلوان اول کشور از دست محمدرضا پهلوی بازوبند پهلوانی می گرفت تا این که طی سال ۳۶ و ۳۷ و ۳۸، غلامرضا تختی سه سال متوالی به عنوان پهلوان کشور برگزیده شد و پس از او دیگر هیچگاه کشتی پهلوانی سامان نگرفت و از صحنه ورزش ایران حذف گردید. این امر نه یک امر محتوم بود و نه یک موجبیت تاریخی، بلکه مسیری بود که غفلت، دوری از هویت حقیقی، از خود بیگانگی و شیفتگی در برابر غرب آن را هموار کرده بود.
*پای توپ چه زمانی به ورزش باز شد؟
توپ، سرآغاز ورزش نوین ایران در عصری بود که همه سیرت و صورت تربیت بدنی سنتی و پهلوانی پابهپای دیگر مناسبات فرهنگی و مدنی رو به غرب آورده بود. انفعال فرهنگی، میدان مناسبی برای حضور جریان فعال و در عین حال عقیم و وابسته روشنفکری بود. چنانکه همه امر تعلیم و تربیت، به دست فرنگی مآبان قرن ۱۳ قمری افتاد و همانان نیز بدعتگذار امر ورزش شدند. تا سال ۱۲۹۹ شمسی که اروپاییان مقیم ایران در بیابانهای حاشیه تهران توپ بازی میکردند، بچههای ایرانی تماشاچی بودند.
اما موج غربزدگی، زیر پای بزرگترهاشان را خالی کرد و آنها نیز دست و پا شکسته مشغول آموختن مقررات بازی با توپ شدند. این جریان ورزشی، در ابتدا مانند بسیاری از امور جنبه قانونی و رسمی نداشت، اما کم کم در هیأت سازمانی اجتماعی هویت پیدا کرد. سال ۱۳۰۶ شمسی، سال تصویب قانون ورزش اجباری بود که توسط وزیر فرهنگ وقت به مجلس برده شد. این قانون در ۱۴ ماده تصویب شد. اما، معلمان تربیت شده متناسب با آن برنامه در کشور نبود تا پاسخگوی نیاز عمومی مدارس باشد. ضمن آنکه مقاومتهای مردم ساکن در شهرستانها و کسانی که رواج ورزش مدرن را، ضدیت با اخلاق سنتی و احکام دینی تلقی میکردند، مانع بسط سریع این امر بود. در همان سال، وزارت جنگ کانون ورزش ایران را تاسیس کرد.
همچنین بین سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۵ فعالیتهای گستردهای از سوی برخی انجمنها و سازمانهای دولتی برای گسترش ورزش نوین صورت گرفت. وزارت معارف نیز در آن زمان نمایندگانی را برای توسعه و ترقی ورزش مدرن با ایالات و ولایات مختلف بسیج کرد تا به صورت رسمی و قانونی، امر ورزش مدرن را به مسئولان اجرایی و فرهنگی هر استان ابلاغ نماید. دستور محرمانه دولت رضاخان به کلیه سازمانها و ادارات رسمی، مبنی بر اجرای دو فرمان درباره کشف حجاب و توسعه ورزش مدرن، حکایت از وجود یک برنامه مدون و دیکته شده دارد.
آن زمان، رضاخان دستور تشکیل انجمن ملی تربیت بدنی را تحت ریاست ولیعهد صادر کرد. شکلگیری تشکیلات تعلیم و تربیت بر پایه و اصول جریان فراماسونری و تألیف کتب در قالب منابع آموزشی، نشر روزنامهها، مجلات و توسعه روشنفکری در قالب آثار ادبی و هنری، ساختار جدید اخلاق کودکان و نوجوانان ایران را با گریز از سنتها و آداب مذهبی، آشنا می کرد. فرهنگی که با گذر از مشروطیت و تاثیر بر سیاست و تعلیم و تربیت آغاز و به ورزش و تربیت بدنی جدید وارد میشد.
تأسیس سازمان پیشاهنگی نقطه عطف مهمی در تاریخ تعلیم و تربیت و ورزش ایران است. انجمن فراماسونری بینالمللی، به منظور شکستن مانع بزرگ، فرهنگ سنتی در میان کشورهای مشرق زمین، همچون ایران، مصر، ترکیه و عراق، اقدام به تأسیس باشگاههای روتاری، لاینز و پیشاهنگی کرد.
نکته جالب توجه در همه این برنامهها حضور توپ گرد است. پس از ورود توپ، در سال ۱۳۱۸، دانشسرای مقدماتی تربیت بدنی و در سال ۱۳۳۵، دانشسرای عالی به منظور تربیت کارشناسان تربیت بدنی تأسیس شد. همچنین شاه ایران که همه دوره جوانی خود را در دانشگاههای اروپایی، به دنبال توپ دویده بود، تنها راه نجات جوانان را در بازی فوتبال میدانست. ورزشکاران در گذشته همواره موظف به حفظ ادب دینی و احکام مذهبی بودند و در غیر این صورت به وسیله مرشدان از ادامه تمرین حضور در ورزشخانه منع میشدند. اما در زمان پهلوی دست اندرکاران امور ورزشی که عمدتاً از میان سیاستمداران، ارتشیان و شاهزادگان انتخاب میشدند، چشم خود را بر همه نظام اخلاقی و فرهنگ مذهبی بستند.
*باشگاهها چگونه تاسیس شدند و چه تاثیری در امر تربیت بدنی داشتند؟
تثبیت ورزش مدرن در میان جامعه ایرانی مشکل بود، چون ایرانیان میان سنت تربیت بدنی خود و ورزشهای مدرن سنخیتی احساس نمیکردند و آن را در تعارض با روح متعالی و اخلاقی پیشینیان خود میدیدند. از همان سالهای اولیه پیدایش و اوجگیری ورزش مدرن در ایران، کلوپها و باشگاههای خصوصی تأسیس شدند تا به موازات حرکتهای رسمی ملی، امکان بسط فراگیر این ورزش را فراهم آوردند. به تدریج در این باشگاهها، انواع و اقسام فنون ورزشی آموزش داده شد و به مرور زمان، ورزشی جدید توسط گردانندگان باشگاه توسعه مییافت.
نکته جالب توجه این که، قطب ورزش سنتی ایران یعنی کشتی، از میان ورزشخانههای سنتی به میدان فوتبال کشیده شد تا در میانه دو بازی، وسیله تفریح و تفرج تماشاگران فوتبال را فراهم آورد. با ورود انواع و اقسام ورزشهای اروپایی، به موازات دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی ایران، فنون تربیت بدنی سنتی و فرهنگ ویژه آن صورتی تزیینی یافتند. استفاده از لفظ ورزش باستانی نیز خود شگفتی دیگری است که بلافاصله در ذهن خواننده، ورزشی کهنه، عتیقه، غیر قابل مصرف و تزئیناتی را زنده میکند.
در راستای تاسیس باشگاه ها، باشگاه جعفری، توسط محمدرضا پهلوی افتتاح شد. این باشگاه که توسط شعبان جعفری تأسیس شد، عامل بسیاری از مسائل ورزشی و حتی سیاسی عصر بود. باشگاه و کلوپها به تبع تمایلات مؤسسان و دست اندرکارانشان به بازوهای سیاسی و رواج اخلاق مبتذل، تبدیل شدند و اگرچه عنوان کلوپ تفریحات سالم را با خود داشتند اما در اصل بدل به قمارخانه شدند.
از شهریور ۱۳۲۰، در ایران باب جدیدی برای تأسیس فدراسیونهای مختلف باز شد. از جمله مقدمات تأسیس فدراسیون کشتی نیز فراهم شد تا از آن پس به عنوان یکی از انواع ورزشها، فعال بماند. تأسیس فدراسیونها، به منزله تثبیت ورزشهای مدرن و پذیرش عمومی آن بود. همچنین ورزش، به دنبال تمنای سرمایهداران، تبدیل به وسیلهای شد تا از طریق آن امکان فروش کالا و حضور در بازارهای جهانی فراهم آید.
طی سالهایی که ورزش ایران، متحمل تغییراتی اساسی در ساختار فرهنگی خود میشد، دست اندرکاران امور ورزشی و تعلیم و تربیت جوانان، اقدام به مطالعهای فراگیر (تاریخی و فرهنگی) در این باره نکردند و هر روز ورزش ایران بیشتر آلوده به ورزشهای اروپایی می شد و در نهایت ارتباط ورزش با دین داری، نظام تعلیم و تربیت و حضور در صحنههای اجتماعی و سیاسی قطع شد.
در اصل ماهیت ورزش مدرن اینگونه بود همچون که ربا، ذاتی در نظام اقتصادی غرب و استکبار ورزیدن ذاتی در نظام سیاسی و فرهنگی آن. همچنین عریانی معماری مدرن، انعکاسی از عریانی انسان را به نمایش می گذاشت و به تبع آن عریانی از هویت معنوی و عریانی از اخلاق دینی آخرین مقصد اقوامی است که در خیال خود از غرب و فرهنگ و تمدن آن بهشت میسازند.
*عریانی فرهنگی در ورزش چه تبعاتی داشت؟
دهه چهل، دهه اوج مصرف مشروبات الکلی بود و ایران، افتخار مصرف سالیانه چهل میلیون بطر آبجو و دوازده میلیون بطر عرق را با خود داشت. تغییر نام سازمان تندرستی جوانان و تربیت بدنی ایران در سال ۱۳۴۰ به تربیت بدنی و تفریحات سالم ایران پای دستگاههای قمار نظیر جک پات، بولینگ، بیلیارد و... را در عرصه ورزش مدرن باز کرد و ورزشکاران از این امر نیز بینصیب نماندند.
باده گساران و وافورکشهای ورزشکار به عیش و نوش می پرداختند و برای بدست آوردن مقام و مدال از قرص و دارو بهره می بردند تا بتوانند نیرو و توان خود را بازیابی کنند. قربانیان قرص و مدال، اخلاق را در ورزشگاهها به مسلخ کشیدند و میدانهای ورزشی را که در حقیقت میدان بازی بودند تبدیل به قمارخانه کردند. اخبار داغ برد و باختها، زد و خورد تماشاگران در میدانهای ورزشی و بالاخره دعوای مضحک سرخ و آبی چنان معرکه را گرم می کردکه دیگر هیچ اثری از صورت بیروح ورزش هم نماند، تا چه رسد به تربیت بدنی، تربیت نفسانی و معرفتی که هر انسان برای نجات خود از دام بلا بدان نیازمند بود.
*پس از پیروزی انقلاب ورزش ایران چه جایگاهی پیدا کرد؟
آنچه که مردم در صحنه ورزش ایران دیده بودند و در خاطر داشتند منجر به نوعی بیاعتنایی از سوی مردم در سالهای اولیه انقلاب به این موضوع مهم شد. اما از آنجا که درباره دیگر مناسبات فرهنگی و مادی، تأملی جدی و مطالعهای عمیق صورت نگرفت امر تربیت بدنی ایران نیز در حالتی معلق و وضعی انفعالی باقی ماند. بدون شناخت وجوه فکری، فرهنگی و مدنی غرب، و شرایط تاریخی ویژهای که ملت مسلمان ایران در آن قرار داشت امکان هیچ برنامهریزی جدی نبود.
پس از انقلاب نیز دوباره عجله و شتاب به یاری وضع انفعالی آمد. گویی همگان فراموش کرده بودند که انقلاب اسلامی، نقطه آغاز رویکردی نوین به عالم و طرحی نو برای احیای همهفرهنگ و سنت فراموش شده دینی در جهانی عاری از دین بود. غفلت از مطالعات فرهنگی و شیفتگی در برابر غرب باعث شد که مردم فرهنگ و مدنیت غربی را مطلوب همه عصرها بدانند و با اصلاح صور قبیحه آن، به اصطلاح آن را بومی سازی کنند.
نظر شما