۱۱ مرداد ۱۳۸۵، ۱۵:۵۲

در نخستين نشست گفتمان اصولگرايي مطرح شد:

اصولگرايي اسلامي با پذيرش آموزه هايي از دنياي جديد همراه بود / اصلاح، اجتهاد و مصلحت ازمصاديق اساسي گفتمان اصولگرايي است

رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك در افتتاحيه نخستين جلسه از سلسله نشست هاي گفتمان اصولگرايي به بيان نظرات خود درباره نحوه شكل گيري و بالندگي اين گفتمان پرداخت.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، دكتر ذاكر اصفهاني در اين نشست نقطه رشد گفتمان اصولگرايي را سال 1380 عنوان كرده و طي مسيرفكري و فرهنگي 4 ساله تا 1384 را دوران تبديل شدن اين رويكرد به يك گفتمان اصلي دانست. وي اشاره مقام معظم رهبري مدظله العالي به منشور اصولگرايي را اصلي ترين بهانه براي حركتي نو در جهت تبيين اين نگرش اصيل انقلابي عنوان كرد و افزود: در اين سلسله نشست ها بر آنيم تا نكات اصلي مورد اشاره معظم له را به عنوان شاخص هاي منشور اصولگرايي با بررسي علمي و تبيين تئوريك تدوين كنيم.

ذاكر اصفهاني عدالت در جامعه اسلامي، جهاد علمي، تقويت هويت اسلامي و انقلابي و اصولگرايي اصلاح طلبان را از جمله اين شاخص ها عنوان كرد.

در اين نشست، دكتر بهروز لك ضمن اشاره تاريخي به مساله بنيادگرايي اظهار داشت: بنياد گرايي ديني اصطلاحي است كه در تاريخ تفكر سياسي ابتدا به صورت خود خواسته توسط پروتستان هاي انجيلي در آمريكا در نخستين دهه هاي قرن بيستم به كار رفت. با گسترش وفعال شدن جريان احياي فكر اسلامي دربرابر تهاجم فرهنگي فراگيرفكري فرهنگي غرب اصطلاح بنياد گرايي ديني به منظور منفي جلوه دادن آن از سوي جريانات غرب بدان اطلاق گرديد. هر چند غربيان تلاش كرده اند احياگران اسلامي را به تحجرگرايي منسوب كنند وليكن يكي از خصلت هاي مهم جريان اصول گرايي تبيين عقلاني آموزه هاي اصيل اسلامي است.

وي افزود: اصولگرايي اسلامي با پذيرش آموزه هايي از دنياي جديد همراه بود. اموري همچون جمهوريت، انتخابات، پارلمان و قانون اساسي همگي مواردي بودند كه امام خميني(ره) آنها را در تفكر خويش با اصول اسلامي همراه ساخته وبا جوهري اسلامي و روزآمد از نظر شيعي تبيين نمودند.

وي ضمن بررسي رويكردهاي پنج گانه حاكم مسلط بر كشور به جريان هاي سياسي چپ، راست، سازندگي، اصلاحات واصول گرايي اشاره اي اجمالي داشت. اين استاد دانشگاه دوران حضوروتفرق جريان مرسوم به اصلاح طلبي را فرصتي براي بازسازي نيروهاي ارزشي درقالب گفتمان جديدي به نام گفتمان اصولگرايي دانست وافزود: هرچند اين گفتمان ازسوي رقباي خود باعناويني چون محافظه كار، تحجرگرا، سنتي و... ياد مي شد، اما اين گفتمان با به كارگيري اصطلاح اصولگرايي در صدد فعال كردن مجدد ارزشهاي انقلاب اسلامي دربرابرتجدد نظرطلبي جريان اصلاح طلب برآمد.اومهم ترين دليل محوري ومولفه گفتمان اصولگرايي را ولايت فقيه و مشروعيت الهي حكومت اسلامي دانست.

سخنران ديگر اين نشست حجت الاسلام علي ذوعلم نيز در سخناني اظهار داشت: لازمه اصول گرايي تحول است وليكن بين تحول اصول گرايانه با تحول غيراصولگرايانه تفاوت وجود دارد. وي اعتقاد ناب توحيدي را منوط به پذيرش اصول و چارچوب هاي ثابت در متن تحولات تاريخي و اجتماعي دانست و هم چنين امان دستيابي و شناخت اصول را از راه عقل و وحي و التزام و عمل به اين اصول را ازمباني نظري اصولگرايي برشمرد. او با تكيه برآيات و روايات به توجيه اصولگرايي منبعث از قرآن پرداخت.

وي سه اصل اصلاح، اجتهاد ومصلحت راازمصاديق اساسي گفتمان اصولگرايي دانست وافزود: اگر اجتهاد پذيرفته نشود راهكار هاي اجتماعي مسدود خواهد شد. تجربه تاريخي نشان مي دهد رويكرد تحولگرايانه جامعه را به سمت جامعه اي پيشرفته سوق مي دهد. تحول خواهي اصلي فطري است.

اين استاد دانشگاه هدفمند بودن، عدم گسست، تزايد و تجميع توانمندي ها و پشتوانه عقلاني و منطقي داشتن و تعادل و پرهيز از افراط و تفريط را از خصلت هاي تحولات اصولگرايانه دانست و بيان كرد: تحول غيراصولگرايانه پتانسيل اجتماعي را به نقطه اي تاريك سوق مي دهد و هزينه و سرمايه اجتماعي را هدر مي دهد. وي علم گرايي افراطي در غرب و تكيه بيش از اندازه بر كمونيسم را از مصاديق تحول غيراصولگرايانه در جهان دانست و در ايران ما نيز انحراف مشروطه از اصول ثابت را مصداق تحول غير اصولگرايانه برشمرد.

ديگر سخنران نشست گفتمان اصول گرايي حجت الاسلام دكتر پارسانيا بود.وي در ابتدا اظهار داشت:  لفظ گفتمان خالي از مناقشه نيست و موجب يك سري مغالطات شده است پارسانيا اصول گرايي را از ابعاد معرف شناسانه، مباني هستي شناختي، مباني انسان شناختي و حوزه فلسفه سياسي و مباني تمدني قابل بحث و بررسي دانست. وي مهم ترين مبناي اصول گرايي را مرجعيت عقل روحي برشمرد و افزود: پيامد مرجعيت اين دو رفتاري را پديد مي آورد كه چيزي ضد عقل در آن وجود ندارد وليكن فراعقل در آن وجود دارد. نسبت بين عقل و وحي طولي است و واسطه بين عقل و وحي نقل است و نقل جايگاه ويژه اي بين اصولگرايان دارد و نقل مي تواند اجماع، سنت و كتاب باشد. حضورعقل در مناسبات اجتماعي افق هاي جديد را نظير نقد مي شكافد، بنابراين در جريان اصول گرايي نقد و انتقاد جايگاه ويژه اي دارد.اصولگرا ديني را بايد دنبال كند كه هويت عقلاني و داراي ويژگي علم ديني است. امروز معناي علم را محدود به دانش آزمون پذير (science) كرده اند.

درحاليكه علم هم وحي و هم دين را در بر مي گيرد و با محدود كردن علم به امور پوزيتيويستي خواستند دين را محدود كنند. در نزد اصولگرا همه ابعاد فكري هويت علمي به معناي عام وجود دارد.

دكتر پارسا نيا افزود: در نقطه مقابل اصول گرايي، تحجر قرار دارد كه مرجعيت نقل را بدون حضور عقل و يا با محدود كردن حضور عقل مي پذيرد و يا به تفكيك بين عقل و دين مي پردازد. متحجرين به اجتهاد روشمند اعتقادي ندارند. اصولگرا گزاره هاي عبادي را صرفا تعبدي نمي داند، بلكه آنها را داراي پشتوانه عقلاني و معرفتي مي داند. ظاهرگرايي و اخباري گري از مصاديق غيراصولگرايي تاريخي است.

طرف ديگر مقابل اصولگرايي كساني اند كه مرجعيت وحي را برنمي تابند. در نظر اصول گرايمان و هويتي معرفتي قابل تامل است. اصولگرايي دردوحوزه چالش دارد: يكي كساني كه عقل رامردود مي دانند وديگري جرياني كه وحي را به حاشيه مي رانند. دردنياي مدرن وحي كنار گذاشته مي شود وتقابل خود را سنت يعني وحي مي داند. خطر ديگر براي جريان اصول گرايي عقلانيتي است كه دربرابروحي مي ايستد. يعني هم عقلانيت مدرن، هم عقلانيت عرفي وهم عقلانيت پويزيتيويستي ودرشرايط جديد عقلانيت عرفي در تقابل جدي با جريان اصول گرايي است. در جامعه ما به دليل پيشتازي فلسفه اسلامي و عقلانيت اسلامي، ظاهر گرايي و عقلانيت عرفي جايگاه خود را نيافته است.

جريان اصولگرايي بايستي سياستگذاري نويني را براي عرصه فرهنگ و آموزش علمي كشور داشته باشد و مباحث علم ديني و سازمان دادن علوم براساس محوريت و مرجعيت عقل و وحي را تئوريزه نمايد.

در پايان دقايقي به پرسش و پاسخ و گفتگوي حاضريني كه عمدتا از صاحبنظران دانشگاهي و حوزوي بودند با اساتيد اختصاص يافت.

کد خبر 361926

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha