به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، 11سپتامبر 2001 بدون شك نقطه عطفي در تحولات دولت - ملتها در عرصه جهاني شدن است. دولت در انديشه سياسي، تنها بازيگر مستقل در فضاي بين المللي است؛ بازيگري كه مولفه هايي چون: خودياري، سرزمين، جمعيت، حكومت و منافع و اهداف خاصي دارد. در چارچوب نظريات رئاليستي دولت فعال مشروع و قانوني جامعه جهاني است و نهادهاي بين المللي مانند سازمان ملل متحد ، شوراي امنيت ، سازمان تجارت جهاني، آژانس بين المللي انرژي اتمي و ديگر نهادها به خواست و اراده دولت ها بوجود مي آيند. فلذا نهادهايي مستقل نيستند. دولتها هستند كه نهادهاي بين المللي را مشروعيت مي بخشند ، يعني اراده جمعي دولت ها كه به دليل منافع و اهداف ملي خويش در راستاي همكاري با يكديگر سازمانهاي ديگر را بوجود مي آورند.
ساختار مبتني بر بازيگري مشروع دولت، در عرصه بين الملل تثبيت شده است. از اين رو از نگاه دولتها همه چيز بايد ثابت بماند از جمله مرزها، نهادهاي اساسي بين المللي، وضعيت و نوع رابطه دولتها و قواعد حاكم بر آن، از جمله اصل منافع ملي، روابط بينا دولتي مانند جنگ و همكاري.
اما حادثه 11 سپتامبر اصول حاكم بر فضاي بينا دولتي عرصه بين الملل را فرو ريخت. حمله به ساختمان تجارت جهاني، واقعه اي بود كه در انديشه هاي ليبراليستي، رئاليستي و در قالب اهداف ناسيوناليستي قرار نمي گرفت، تروريستها به دنبال منافع ملي كشور خاصي نبودند، روش آنها به گونه اي بود كه با تخاصم دولتها تطابق نداشت. مقابله و برخورد با آنها نيز شرايطي كاملا متفاوت را ايجاب مي كرد. القاعده گروهي منسجم اما پخش شده در سراسر جهان بود، آنها در همه جا بودند اما در هيچ كجا يافت نمي شدند.
تروريستها سرزمين و دولت خاصي نداشتند و هر آن مكان خود را جابجا مي كردند. عاملين حادثه 11 سپتامبر با اينكه خاستگاهي عربي و شرقي داشتند اما مقيم دولت آمريكا بودند. ماهيت فرامليتي تروريستها واشنگتن را با ابهام و سردرگمي خاصي روبرو كرد. همين ابهام باعث سياستهاي خطرناك آمريكا براي تغيير جهان و بويژه خاورميانه شد. تلاش آمريكا براي مبارزه با تروريسم دو جنگ وحشتناك را در افغانستان و عراق بدنبال داشت. و انديشه يكجانبه گرايي خطرآفرين آمريكا با مطرح شدن "هر كه با ما نيست ، دشمن ماست" و "محور شرارت" جهان را دچار چالشي عظيم كرد. در ادامه استراتژي ايجاد خاورميانه بزرگ، وضعيت فاجعه باري چون جنگ لبنان را به بار آورد.
به گزارش "مهر"، همه اين تحولات ناشي از فروپاشي انديشه هاي رئاليستي و دولت مدار بود كه همه چيز را "سخت" و غيرمنعطف مي ديد. يازده سپتامبر نوعي حادثه پسامدرني بود كه مولفه هاي دولت مدرن را زير سئوال برد. فروپاشي امنيت سخت ، بي فايده بودن تجهيزات و تسليحات نظامي ، نامشخص بودن سرانجام مقابله با تروريسم، ناتواني دولت آمريكا در پايان دادن به تروريسم، ترس هميشگي از حادثه اي بدتر از 11 سپتامبر، همگي از وضعيت خاص جهان پس از 11 سپتامبر حكايت مي كرد.
11 سپتامبر شالوده و قواعد روابط بين الملل را به هم ريخت ، مرزها را در هم كوبيد، جغرافيا، ملت و ناسيوناليسم را كنار زد و فضاي جديدي را بوجود آورد كه هدفش نوعي انتقامجويي از غرب بود.
11 سپتامبر چيزي جز پيامد و زاييده غرب و بويژه آمريكا نبود. سياست هاي غرب به سردمداري آمريكا پس از جنگ دوم جهاني وضعيت جهان را به سويي هدايت كرده است كه هزينه حيات و بقاي ديگران را تا سر حد مرگ بالا برده است. گويي ديگران براي مقابله با سياستهاي آمريكا چاره اي جز از بين بردن دشمن با مرگ خويش ندارند.
11 سپتامبر حادثه اي فرامليتي، ضد غربي، انفجاري، بي قاعده ، فراساختاري شالوده شكن و البته خاص بود كه غرب و سياستهاي سلطه طلبانه آمريكا را نشانه گرفت و ظاهرا ادامه دارد و مانند آتش زير خاكستر بدنبال فوراني دوباره است.
نظر شما