شفقنا نوشت: اخلاق حرفهای در رسانه شاید این روزها کلیدواژهی صحبتهای رسانهایها در جمعهای خصوصی و عمومی باشد و البته همه بر نقش کلیدی آن در حل بسیاری از مشکلات در فضای رسانهای تأکید میکنند. اما آنچه دربارهی اخلاق حرفهای در رسانههای ایرانی گفته میشود، نتیجهی سلسله تصمیمها و فرایندهای مختلف سیاسی و مطبوعاتی است که شفقنا رسانه در ماههای گذشته در نشستهای متعدد با مدیران رسانههای مکتوب و آنلاین سهم هر یک از این عوامل را بررسی می کند. محمد کریمی، معاون خبری تسنیم؛ علیرضا بهرامی، مدیر اداره فرهنگی ایسنا و محمد قادری، مدیر کل اخبار خارجی و بینالملل مهر در نشست «رسانه و اخلاق» هر کدام بر بخشی از دلایل تأکید کردند اگرچه دربارهی وضعیت موجود رعایت اخلاق حرفهای و حتی بعضی مصداقهای رعایت نکردن اشتراک نظر وجود داشت. تأثیر ساختارهای موجود بر وضعیت فعلی رسانهها، نوشتن مرامنامههای اخلاقی درونرسانهای، فعالیت تشکلهای صنفی پایدار و فراجناحی و البته پیشنهادهای مهمانان براساس تجربههای خود برای بهبود وضعیت موجود از جمله محورهایی بود که در این نشست بررسی شد.
برای شروع بحث، فضای فعلی رعایت اخلاق حرفهای در رسانهها را چه طور ارزیابی میکنید؟
بهرامی: امروزه آثار هنری فلسفی دنیا چه در حوزهی داستان چه در حوزهی سینما به این سمت رفتهاند که در کمال ناامیدی امید را جستجو میکنند. یعنی شرایطی را در داستان میچینند که شما قاعدتاً باید طبق منطق روند آثار هنری به پوچی برسید، اما در نهایت میبینید همان راویان این فضای دهشتناک با روحیه و امیدوارانه نسخهی امید را تجویز میکنند؛ فکر میکنم وضعیت ما اهالی رسانه تقریباً این گونه شده است. بعضی اوقات من فکر میکنم ما دُن کیشوتهایی هستیم که میخواهیم دنیا و محیط پیرامون را تغییر دهیم، اما فرق ما این است که میدانیم شرایط چگونه است و میخواهیم آن را تغییر دهیم.
این مسئله نسبی است؛ به عوامل متعددی از جمله عرف جامعه بستگی دارد و عرف آن چیزی است که در جامعهی ما ارزش و ضدارزش تلقی میشود. در تمام این سالها تمام سیستم آکادمیک ما و مخصوصاً نشر کتابهای علوم ارتباطات ما چون به شکل پایان نامهای پیش رفته است، کاملاً تکرار همان ترجمانی است که در نیم قرن پیش صورت گرفته و چیزی به آن اضافه نشده است اما با همان معیارها هم مقداری احساس شترمرغی به ما دست میدهد، یعنی شما قرار است با آن معیارها ارزیابی شوید ولی معیارهای فرهنگی متفاوتی دارید که نتیجهی آن در بسیاری از موارد با آنچه در آن طرف جریان دارد، کاملاً متناقض میشود.
در نتیجه قضاوت در یک فضای سردرگمی صورت میگیرد که شما در نهایت خود را این گونه رهایی میبخشید که چون امری نسبی است و مطلق نیست و ما در خبر هیچ چیز مطلقی نداریم پس فعلاً نمیدانم کدام درست است. همچنین من فکر نمیکنم هدف هیچ کدام از ما -که زندگیمان را در کار رسانه گذاشتهایم- این بوده که صرفاً در کار رسانه باشیم. بلکه این را مسیری دیدهایم و فکر کردهایم برای رسیدن به تعالی از این امکان استفاده کنیم و به درجهای از یک مفهوم برسیم. حال آن مفهوم میتواند کاملاً مادی باشد مثل توسعهی کشور، یا کاملاً معنوی. فکر میکنم در استفاده از این ابزار هیچ کدام از ما قرار نیست به جنگ عرف و ارزشها برویم. قاعدتاً اگر آن فرمولها برای فعالیت رسانهای است، طبیعی است در جایی که با فرهنگ عمومی ما (که این فرهنگ را سنتها و اعتقادات ایدئولوژیک شکل میدهد) در تضاد باشد، به سمت فرهنگ خود رأی دهیم.
به نظرم ما از دو منظر شرایط نامطلوبی داریم. یکی این که جامعهی ما از خط قرمزهای ساختگی، مجازی و غیرواقعی پر شده است و اینها شرایط را برای روزنامهنگارانی که میخواهند کار مفید انجام دهند، خیلی سخت کرده است. چون معمولاً خط قرمزهای ساختگی پدید می آیند و افراد یا گروههایی در فاصلهی بین این خط قرمزهای ساختگی و خط قرمزهای واقعی به سوءاستفاده، رانت خواری و موقعیتطلبی میپردازند. بنابراین وقتی شما بخواهید یک حرکت سالم رسانهای انجام دهید، ممکن است به گذر کردن از خط قرمزهای واقعی یا ضدارزش بودن متهم شوید. تکثر رو به رشد این موانع مخصوصاً در شرایط یک دهه ی اخیر شدت و گسترش پیدا کرده است. شرایطی که تأثیرات و پیشرفت تکنولوژی و نیز التهابات اجتماعیِ رخ داده در کشور در آن مؤثر بوده است.
نکته ی دوم این است که هرچه زمان گذشته، رسانه بیشتر در این فضای نامطلوب فرو رفته است. این فضای نامطلوب از این نشأت گرفته است که بعضی از رسانهها قرار نیست به فعالیت اطلاع رسانی بپردازند، بلکه قرار است ابزاری برای قدرت یا ثروت باشد و فکر میکنم این باعث شده که خیلی از روزنامهنگاران ما با وجود این که در رسانهای مشغول به فعالیت هستند، به فعالیت و نیز رسانه خود چندان ایمان نداشته باشند.
ما در فضای اطلاع رسانی فعالیت میکنیم و خیلیها دیگر فعالیت نمیکنند، یعنی شما به نقطهای میرسید که به فضای کاری خود ایمان و اعتقاد ندارید و از آن خارج میشوید. من فکر نمیکنم این تصمیم درستی باشد ولی باید به همه کسانی که تصمیم گرفتند تا عطایش را به لقایش ببخشند، احترام گذاشت. افرادی هم هستند که همچنان در آن فضا مشغول کار هستند و دچار رخوت شدهاند، امیدی به تحول ندارند و بعد از آن به سطحیگرایی و روزمرگی میافتند.
اگر بخواهم جمعبندی کنم، باید بگویم اصلاً فضای مطلوبی نیست هرچند یأس مطلق نیست و قطعاً ما به فردایی امید داریم. فکر میکنم علت تصور من از این فضا دو معضل است که در حال حاضر رسانههای ما دارند. یکی خط قرمزهایی است که برای محدود کردن رسانهها و کم کردن دایره تأثیر آنها ایجاد شدهاند.
خط قرمز در حوزهی خاصی مدنظرتان است یا این که به صورت کلی میگویید؟
بهرامی: نه به طور کلی. اساساً شما نمیتوانید فکر کنید الزاماً انگیزههای سیاسی به وجود آورنده خط قرمزهای مقطعی یا سیاسی باشند. خیلی وقتها انگیزههای اقتصادی به وجود آورنده هستند. حتی گاهی خط قرمزهای عقیدتی با انگیزههای اقتصادی به وجود می آیند. مسئله اینجاست که شما اگر در ارزیابی های نهادهای رسمیِ جهانی در برخی از شاخصها از جمله فساد اداری وضعیت مطلوبی نداشته باشید، این موضوع با نداشتن رسانههای فعال استاندارد، رابطه ی مستقیم دارد. نکتهی دوم که در چند سال اخیر خیلی زیاد شده و در زمینهی اخلاق تاثیرگذار است، راهاندازی رسانهها یا شبه رسانههایی که هدف آنها اطلاع رسانی نبوده است بلکه میخواستند ابزاری برای قدرت یافتن فرد یا گروهی باشند، اینها دیگر اساساً استانداردها یا شاخصهای فنی فعالیت رسانهای را رعایت نمیکنند. اخلاق رسانهای هم یکی از همان شاخصها است.
آقای قادری شما هم با آقای بهرامی موافق هستید؟
قادری: ما اگر بخواهیم اخلاق رسانه را به صورت دقیقتر ریشهیابی و دربارهی آن صحبت کنیم. باید ببینیم بیاخلاقی در رفتار رسانهای مد نظر ماست یا بیاخلاقی در سوژهیابی. به نظر من اینها کمی تفاوت دارد.
گاهی میبینید یک رسانه به لحاظ حرفهای کاملاً اخلاقی عمل میکند، یعنی تمام اصول و چارچوبها را رعایت میکند اما در سوژهیابیها، پردازش و موضوعاتی که ممکن است با اخلاق جامعه یا فرهنگی که در آن زندگی یا اطلاعرسانی میکند، خیلی موفق نباشد. بعضی اوقات ممکن است ظاهر یک رسانه به لحاظ موضوعی و گفتمانسازی اخلاقی باشد و کاملاً منطبق با فرهنگ حاکم در جامعه باشد اما به لحاظ حرفهای و رفتار رسانهای، آن رسانه اصول را رعایت نکند.
به عنوان مثال تغییر زمان خبر که شما زمان ارسال خبر را عقب ببرید، غیراخلاقی است. اگر در دنیای غرب حرفهایترین رسانه را در نظر بگیرید میبینید طبق اصولی (حتی ممکن است با افقهای ما همخوانی نداشته باشد) عرفی را پایهگذاری کرده که ممکن است در همان قالب، محتوای غیراخلاقی هم ریخته باشد و این کار را غیر اخلاقی ندانند ولی جابجایی زمان خبر، خبر دزدی و امثال آن را غیر اخلاقی بدانند.
به نظر من اگر بخواهیم به صورت دقیقتر به آن بپردازیم، باید هر دو وجه آن را در نظر بگیریم. ما زمانی دربارهی این بحث میکردیم که چرا در داخل کشوری که ادعای مسلمانی داریم، فقه رسانه نداریم. ما برای تمام اتفاقات اجتماعی روزمره قاعده، اصول و حکم فقهی داریم که مثلا اگر این کار را بکنیم حرام، مستحب یا مکروه است. در حوزه اخلاق هم یک سری باید ها و نبایدها داریم ولی وقتی وارد حوزه رسانه میشویم کمی مرزها شکافته میشود، و دلیل آن هم به نظرم هنوز روشن نیست. بخشی از آن به بیقاعده بودن برمیگردد. به عبارتی اگرچه ما به لحاظ فرهنگ رسانه داری پیشینه خوبی داریم اما در گذر زمان و بازههای زمانی مختلف که نمونههای جدیدی از رسانه وارد بازار شده است، نتوانستهایم خود را با آنها انطباق دهیم و به لحاظ دستورالعمل رفتاری با مشکل مواجه شدهایم.
مثلا بعد از مدت طولانی که رسانه مکتوب جا افتاده است و خیلی از اصول و خط قرمزهای آن کاملاً مشخص است، یکدفعه وارد فضای مجازی میشویم. افرادی که میخواهند به عنوان اصحاب رسانه در این فضا کار کنند یکدفعه با فضای جدیدی مواجه میشوند و ممکن است حس کنند میتوانند در اینجا کارهایی انجام دهند که در رسانه مکتوب قادر به انجام آن نیستند. این اتفاق در اوایل دهه 80 حس میشد که تازه سایتهای اینترنتی مد شده بود.
این حس که فضای مجازی راحتتر از فضای مکتوب است، در حال عمومیت پیدا کردن بود که بعد از مدتی دستگاههای حکومتی و متولی تازه شروع به قاعده چیدن کردند. به نظر من این فاصله زمانی را همیشه در ادوار مختلف داشتهایم. به عبارتی اول اتفاق افتاده است و بعد ما به دنبال چارچوبمند کردن آن بودهایم. این یکی از مهم ترین دلایلی است که به این فضا دامن می زند. در حال حاضر در فضای شبکههای اجتماعی هم شاهد این اتفاق هستیم. یعنی اول برنامهای (به عنوان مثال تلگرام) در دست مردم نهادینه میشود و بعد از مدتی یکدفعه به عوارض بد آن پی میبرند و جالب اینجاست که در حوزهی رسانههای رسمیِ ما هم اثر سوء دارد.
یعنی معتقدید رسانهها نتوانستهاند خود را با این تغییر ابزار همگام کنند و این بر اخلاقی شدن فضای رسانهها تأثیرگذاشته است؟
قادری: هم رسانهایها و هم نهادهای حاکمیتی نتوانستهاند خود را با این وضعیت همگام کنند. این فقط در کشور ما نیست بلکه در همه جا وجود دارد. اگر بخواهم این بخش را جمعبندی کنم در وهله اول باید حوزه مفهوم را از حوزه فرم جدا کنیم. بیاخلاقی گاهی در فرم و صورتِ کار و گاهی هم در محتوا صورت میگیرد. در کشور ما در حوزه محتوا نمیتوان مثال خیلی روشنی پیدا کرد البته در بعضی حوزهها به خاطر اتهامزنیهایی ممکن است این اتفاق بیفتد ولی در حال حاضر ما درگیر بیاخلاقی از جنس فرمی و شکلی هستیم. اگر فرم چارچوبی پیدا کند، بعداً راحتتر میتوان در حوزه محتوا قاعده گذاشت و انتظار داشته باشیم طبق این ریل گذاری و قانونگذاری، رسانهها حرکت کنند.
آقای کریمی شما چه نظری دارید؟ فکر میکنید چه قدر وضعیت با آنچه دوستان گفتند، متفاوت است؟
کریمی: من با احترام به دو نظر بزرگوار خدمت شما عرض کنم، باید اول رسانه و بعد اخلاق رسانهای را تعریف کنیم. همکار عزیز ما اشاره کردند شاید بیش از یک قرن در امر تولید محتوای رسانهای سابقه داریم اما متأسفانه آن طور که باید و شاید رسانه را مسئولان ما نمیشناسند. عدم شناخت صحیح مقام مسئول یا مقام مدیر از رسانه سبب عقب افتادگیهایی شده است که یک بخش آن منجر به خودسانسوری یا به فرمایش دوست عزیزم افزایش خطوط قرمز شده است.
رسانهای که میخواهیم دربارهی آن بحث کنیم تقریباً یک دهه است ظهور و بروز پیدا کرده است. این که چرا در این یک دهه توجه به رسانهها، گرایش افکار عمومی به رسانهها و حضور نیروهای جوان در رسانهها افزایش پیدا میکند، یک تعریف کلی محتوایی داریم مبنی بر این که صحنه جنگ را عوض کردیم و از جنگ سخت به جنگ نرم آمدیم. اگر بخواهیم محتویات رسانه را بررسی کنیم من با نظر دوست بزرگوارم که قائل به فرم و محتوا بود، کاملاً موافق هستم.
دو نوع تعریف برای اخلاق (اخلاق رسانهای و اخلاق عمومی جامعه) داریم. برای اخلاق عمومی جامعه عرف، شرع و وجدان فرد هر کدام تعاریفی دارند و مقولههای مختلف را در قالب اخلاقی یا غیر اخلاقی تعریف کرده است. اخلاق رسانه قطعاً برگرفته از اخلاق افکار عمومی است ولی به خاطر این که رسانه مملو از هیجان، سرعت، درگیری و اضطراب است گاهی اخلاق عمومی را هم میپوشاند.
اگر این گونه سؤال کنیم آیا اخلاق در فضای رسانه رعایت میشود یا خیر؟ پاسخ نسبی است. به عبارتی به رغم گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی که قرار بر این بود انقلاب فرهنگی شکل گرفته و اخلاق جامعه را از اخلاق دنیوی به اخلاق معنوی و رسیدن به مراحل کمال و تعالی انسانی متمایل کند؛ متاسفانه هنوز در فضای رسانه قائل به کپی کاری هستیم.
اخلاق در فضای رسانهای از منظر محتوایی به طور نسبی رعایت میشود. شاید در نگاه رسانهایِ همکاران خوب من، کسر شأن است که خبرگزاری تسنیم خبر را به نقل از ایسنا بزند یا ایسنا به نقل از فارس. چگونه است که اخبار غرب را با افتخار می زنیم؟ و در پیشانی کارمان می نویسیم «به گزارش تسنیم به نقل از بی بی سی» و میدانیم در پشت پردهی بی بی سی چه خبر است. ولی همکاران خوبمان را حمایت نمیکنیم. با این که میدانم زیرکتر از من بوده، جریان را بهتر فهمیده، سوژه بهتری دارد و جریان سازی کرده است ولی من خبر این رسانه را بدون نقل منبع برمیدارم که البته این بیشتر در مطبوعات جاری و ساری است.
یکی از شاخصهای کمیتهی رتبهبندی مطبوعات، انتشار مطلب بدون ذکر منبع است. از پایگاههای خبری، خبرگزاریها، فضای مجازی و ... درخواست میشود اگر مطلبشان را در مطبوعهای بدون ذکر منبع دیدند فوراً اعلام کنند تا از امتیاز آن مطبوعه کم کنند. پس باید اول اخلاق را درون مجموعه خود رعایت کنیم.
نکته دوم، من قائل نیستم اخلاق در جامعه ایرانی رعایت نمیشود، انصافاً در مقایسه با جوامع دیگر میتوانیم نمرهی خیلی خوبی به اخلاقِ مجموعهی جامعهی ایرانی دهیم. اما این اخلاق در فضای رسانهای باید تعریف شود. من اخلاق را به چند بخش تقسیم میکنم. اخلاق در فضای سیاسی ما قطعاً مانند اخلاق در فضای اجتماعی نیست همان طور که اخلاق در فضای اقتصادی به مثابه اخلاق در فضای ورزشی نیست. اگر به این قضیه به صورت رسانهای نگاه کنیم، میبینیم یک رسانهی سیاسی با فضا و هیاهو و جریانسازی که میکند چه از منظر تیتر و چه از منظر محتوا با یک رسانه ورزشی کاملاً متفاوت است. شاید فضای ورزشی ما ادبیات و کلامی را میگیرد که فضای رسانهی دینی ما از آن گریزان است یعنی یک نشریهی تخصصی دینی هرگز آن تیترهای ورزشی را نمیزند.
بنابراین در مجموع باید بگویم اخلاق یکی از حلقههای مفقودهای است که باید خیلی بیشتر به آن توجه کنیم. انتشار مطلب و رسیدن به غایت یک استراتژی رسانهای برای هر رسانه خوب است اما باور من این است که در کنار آن باید به اخلاق، اعتدال و انصاف هم توجه شود. اخلاق را باید فراتر از بحث میزگرد ببینیم. ما در فضای رسانهای صرفاً به تولید محتوا –مشخصاً خبر- توجه میکنیم که این خبر به هر روشی یا به دست میآید یا بعضی از دوستان و همکاران خوبِ من رویای ذهنی خود را در قالب خبر منتشر میکنند.
بنابراین لازم است اول به اخلاق توجه شود و باید اخلاق افکار عمومی را از اخلاق رسانهای تفکیک کنیم. قطعاً من در خانوادهای مذهبی و سنتیِ قائل به اخلاق بزرگ میشوم و وارد فضای رسانهای میشوم اگر بخواهم در این فضا خیلی اخلاقگرا باشم از همکاران رسانهای خودم عقب میمانم. به عنوان مثال پیش از این در رسانهای کار میکردم که مدیریت آنجا معتقد بود نباید وارد موضوعات سیاسی شد. با این که میدانست این کار باعث عقب ماندن از فضای خبر میشود و بر کلیک خور سایت تأثیر میگذارد. در کنار این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که به خبرنگار اجازه میدهد تا با دستکاری در تغییر زمان خبر یا حتی افزودن مطالب غیرصحیح به محتوای خبر بتوانند محتوا را به هر روشی به سمت و سوی خود بکشانند که ما آن را فریب مخاطب مینامیم. بنابراین اخلاق به طور کلی در فضای رسانه موجود است اما جایگاه مطلوبی ندارد.
آقای کریمی، بعضیها معتقدند بخشی از این فضای نامطلوب اخلاقی در رسانهها به خاطر وابستگی رسانه به قدرتها است. این قدرتها میتواند اشخاص یا گروههای سیاسی باشند، شما چهقدر این عامل را مؤثر میدانید؟
کریمی: در تعریف رسانه، ما رسانهی حزبی، دولتی و مستقل داریم. در فضای حال حاضر، در کشور ما هیچ رسانهای نمیتواند ادعا کند مستقل است. قطعاً رگههایی از هواداری حزبی، تشکل، جریان یا رگههایی از بودجهی دولتی در آن نمایان است. همان طور که دوستان اشاره کردند، رسانه ابزاری است برای برخی جریانها و افراد در پیگیری مطامع یا اهداف خود. در این گفته شکی نیست، آنچه در اینجا قابل بحث است این که این فرد یا جریان چقدر قائل به اخلاق و کارکرد حرفهای رسانهای است.
ما تقریباً در مقایسه با کشورهای منطقه از منظر آماری، احزاب متنوع و متعدد داریم اما از لحاظ کارکرد و مشخصاً توجه مردم به احزاب، نمرهی مردم به کارنامهی احزاب صفر است. یعنی احزاب واقعاً در سیکل زندگی افراد نمود بارزی ندارند. به خاطر بالندگی، پویندگی و نشاط فعالی که در فضای جمهوری اسلامی ایران است، هر سال تقریباً یک انتخابات داریم و قطعاً برای گفتگو با مخاطب، افکار عمومی و انتقال پیام نیاز به ابزاری داریم و بهترین ابزار رسانه است. حال این رسانه می تواند از تعدد شبکههای رادیویی، افزایش شبکههای تلویزیونی، افزایش استفاده از پهنای اینترنت برای شبکه های مجازی و افزایش کانالهای اجتماعی تا یک رسانهی هویت دار و صاحب نام باشد.
ظهور و بروز احزاب و شکلگیری جریانهای متنوع باعث شده تا رسانههای ما از نقش ماهوی و اثرگذار خود دور بماند. چون این رسانه برای رسیدن به مطامع فردی یا گروهی، نه برای تحقق برخی از رؤیاها یا خواستهها و نیازهای افکار عمومی در قالب یک ابزار و در اختیار یک جریان قرار میگیرد. این تفاوت بسیار چشمگیری است. رسانه در متن خود عبارت است از ایجاد پل ارتباطی میان مقام مسئول و مردم. همچنین تریبون مردم در بازتاب کاستیها، گفتنیها، نقاط قوت، نقاط ضعف و مشاور مدیران در تصمیمسازی و تصمیمگیری است.
حال با توجه به این که هر سال یک انتخابات شکل میگیرد، میبینیم در فضای سیاسی جامعهی ما رسانه از محتوای اصلی خود دور میشود. بچههای حرفهای رسانه تلاش میکنند در وهله اول به اخلاق رسانهای پایبند باشند، بعد از آن چون در متن و کف جامعه هستند، بخشی از دغدغهها، مشکلات و نیازهای جامعه را میبینند و میخواهند بازتابی داشته باشد. اما مدیریت تصمیمساز رسانه که برگرفته از یک نگاه حزبی یا نگاه جریانی خاصی است، مانع میشود رسانه در این مسیر برود. دوست بزرگوار هم در ابتدای صحبتهای خود به خطوط قرمزها اشاره کردند که در اینجا حالا محل اختلاف است.
اما اغلب رسانهها حتی آنها که وابستگیهای مشخص به افراد و گروهها دارند، ادعا میکنند چنین نیست.
کریمی: این ادعا است. هیچ رسانهای نمیتواند ادعا کند مستقل است. اول لازم است درباره این مسئله بحث شود تا به بحث درباره میزان وابستگی برسیم. طبیعی است هر رسانهای برای این که ضریب نفوذ خود را در سطح جامعه و افکار عمومی گسترش دهد، حداقل تلاش میکند تا در گفتار، خود را جدای از دستگاه حاکمیت و دولت بداند. این جدایی به معنای مغایرت نیست بلکه به معنای عدم کوشش و عدم تامین اعتبار است. شما کدام رسانه را میتوانید مثال بزنید که در فهرست رسانههای اثرگذار نظام جمهوری اسلامی ایران باشد اما وابسته به حزب، جریان یا دولت نباشد.
نکتهی دیگر این که نظام جمهوری اسلامی ایران و نظام مطبوعات آن خطوط قرمز سختی ندارند، این خطوط قرمز ساختگی از کارکردهای حزبی و سیاسی شکل میگیرند. به عنوان مثال ما بر اساس قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران در رسانه قائل به چهار چراغ راهنما (به تعبیر من) در مسیر حرکت رسانه هستیم. قانون مطبوعات، قانون مجازات اسلامی، آییننامههای شورای عالی امنیت ملی و مشخصاً بخشی از قانون اساسی. اصل 24 قانون اساسی میگوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد.
قانون مطبوعات در30 ماده چگونگی ساختار شکلگیری یک رسانه را تعریف میکند، مشخصاً بر روی مادهی 6 با یازده بند میایستد، این 11 بند همیشه باید جلوی چشمان یک فرد فعال رسانهای باشد و حرکت کند. بنابراین ما درون نظام خط قرمز نداریم بلکه این خط قرمز را امثال ما به خاطر وابستگیهای اقتصادی، سیاسی و حزبی ساختیم و مانع از این میشویم تا خانم یا آقای خبرنگار خوب ما در فضای رسانهای به این بخش از فضای افکار عمومی وارد شود. به عنوان مثال: ورود، پردازش و نقد (حتی نقد سازنده) نسبت به این جریان ممنوع است، چرا؟ چون از ماست. شاید بخشی از بدنهی رسانه واقعاً نسبت به خط مشی کلان و حرفهای رسانه خیلی نزدیک نباشند، گاهی هم در تبعید و دور از هم باشند اما از لحاظ حرفهای سوژه را به درستی پیدا میکند، و آن قدر هم از لحاظ سیاسی رسانهای هوشمند است که وارد خطوط قرمز خودساختهی من مدیر مسئول نشود.
آقای بهرامی، اگر بخواهیم همین بحث را ادامه دهیم و مقداری عملی تر بحث کنیم؛ فکر میکنید وجود مرامنامههای اخلاقی در فضای رسانهای چه قدر میتواند به بهبود فضا کمک کند؟ مرامنامهی اخلاقی که در آن به صورت دقیق مشخص است خبرنگار باید به چه نکاتی توجه کند. آیا این وابستگیها مانع اجرایی شدن این مرامنامههای فرضی نمیشود؟
بهرامی: قاعدتاً تدوین استراتژی و خط مشی در این زمینه، گذشته از این که تلاشی قابل تقدیر است، حتماً تاثیرات مثبتی هم دارد. به هر حال شما وقتی با ذهنی منسجم فعالیت خود را ادامه دهید، قاعدتاً کمتر دچار خطا یا لغزشهای سلیقهای میشوید. اما فکر نمیکنم این مرامنامهها آن قدر توان داشته باشند که بتوانند رسانه را از زیر آن منگنه نجات دهند. چون مشکل ما در شرایط فعلی این است که اتفاقاً قوانین موجود برای رسانه اعمال نمیشود. یعنی فکر میکنم بزرگترین خواستهی ما به عنوان اهالی رسانه این نیست که قوانین جدیدی تدوین شود یا از قوانین بگذریم بلکه اگر دولت مردان و مسئولان قوای حاکم ما به همان قانون اساسی تا قانون مطبوعات وفادار باشند و قول دهند همان را انجام دهند، فکر میکنم عجالتاً شرایطی مطلوب یا حتی آرمانی برای رسانهها ایجاد شود.
وقتی گفته میشود صاحبان قدرت، یعنی اعمال زور. در برابر اعمال زور صرفاً داشتن مرام نامه نمیتواند کارساز باشد. بلکه جامعه باید به حدی از بلوغ برسد تا از آن شاخصهایی که در همین بحثها میآید از جمله شاخص احزاب و چهار رکنی که قرار است یکی از آنها رسانه باشد؛ به این برسیم که رسانه در توازن با اینها چه نقشآفرینی میتواند داشته باشد.
واقعیت این است که همه ما به این باور رسیدهایم برخی مسئولان درک درستی از فعالیت مثبت رسانهای ندارند. در پی نداشتن این درک خیلی از مواقع با این مسئله مواجهه میشویم که از ما میخواهند شیر میدان باشیم، اما چون جایی را به درد میآورد فعلاً باید یال و دم نداشته باشیم. یعنی در یک وضعیت بلاتکلیفی از میزان خواستهها و پایبندی به شرایطی که ما را به آن کیفیت از خواستههایمان برساند، قرار گرفتهایم.
اخلاق در رسانه یک شاخصهی رفتاری است، و هر چه قدر هم شما بگویید در جوامع نسبی است ولی در تمام جوامع به یک ساختار کلی از آن پایبند هستند. در نتیجه باید بین نیت اطلاع رسانی و نیتهای دیگر تفکیک قائل شویم. آن فردی که در جایگاه مدیریت رسانه قرار دارد وقتی تغییر زمان مخابره خبر را نه تنها مجاز میداند بلکه توصیه میکند، صلاحیت خود را برای اطلاعرسانی از دست میدهد. چون دروغ یکی از اصلهای مشترک بشری در حوزه اخلاق است یعنی شما ممکن است در زمینهی نیایش در جوامع مختلف اختلاف سلیقه ببینید اما دربارهی راستی و راست گویی تقریباً میتوان گفت در هر مکتب و ایدئولوژی و مرام نامهای یک اصل تأکید شده است. یکی از فجایع این بود که یکی از رسانهها گزارشی از سقوط هواپیمای ایران140 {در نزدیکی مهرآباد} مخابره کرد و زمان مخابره آن قبل از سقوط هواپیما بود. حس رقابت باعث زیر پا گذاشته شدن اخلاقیات شده است. یکی از خبرگزاریها چند سال پیش به پرسنل خود توصیه میکرد که عالمانه خبر دروغ را در روز منتشر کنند و در شب تکذیبیه آن کار شود و از خروجی برداشته شود. چون در این فاصله، تأثیر سیاسی خود را میگذارد. وقتی به دوستان گلایه میکردیم، در کمال بی انصافی مدعی مواردی در فقه بودند که تهمت زدن مجاز است و بعد بر اساس این جمله که هدف وسیله را توجیه میکند، معتقد بودند برای آنچه منافع مملکت اسلامی میدانستند میتوانند به این روشها اتکا کنند.
بنیانها و زیر ساختهایی که اشاره کردم یا باید بهبود پیدا کند یا ایجاد شود. یکی از شاخصههای آن ساختار صنفی است که خیلی هم پیچیده نیست. به عبارتی در خیلی از جوامع صفِ روزنامهنگاران اخلاقمند و غیراخلاقمند را سندیکاهای صنفی جدا و مطرود میکنند. گذشته از این که وقتی هویت صنفی داشته باشید، درجهای از قدرت فردی پیدا میکنید تا از این جلوگیری شود که سعی در وابسته کردن خود به قدرت یا ثروتی داشته باشید و بتوانید در مواجهه با رقبا پیروز میدان باشید. در چنین مواردی فکر میکنم اگر قاعدهمندی را بپذیریم بهتر است. به عنوان مثال همان بحث قوانین موجود و متممهایی که در چند سال آخر به عنوان نظام جامع رسانهای، قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و ... تلاش شد هویتی تشکیلاتی به رسانهها هم در فعالیتها و هم پیگیری حقوقشان دهد. فکر میکنم با تأکید بر این وجه و رویکرد که حتی وجود قانون نه چندان مطابق با آرمانها، بهتر از بلاتکلیفی یا به قول معروف بیقانونی است.
در این زمینه آنچه گاهی دوستان در موقعیت اجرایی تولی گری حوزهی رسانه بیان کردند و گامهایی را در جهت آن برداشتند، موفق نشدند چون نتوانستند سیر تکوینی مناسبی را برای آن تعریف کنند بخشی از آن با بازخورد از طرف بدنه رسانهای مواجه شدند. به نظر من یکی از دلایل آن نبود یک صنف منسجم در حوزه رسانه بود. ما در معاونت مطبوعاتی شورایی داریم که چند صنف در آن حضور دارند و بعضی از آنها حدود چهارده پانزده سال است سابقه فعالیت دارند اما گاهی ممکن است شما با وجود این سابقه مطبوعاتی حتی اسم آن هم برایتان آشنا نباشد.
یکی از مؤلفههای بسیار تأثیرگذار بحث نظام اقتصاد خصوصی است و فکر میکنم تا وقتی محقق نشود ما چالش زیادی در این زمینه خواهیم داشت. نظام اقتصاد خصوصی همواره مورد تأکید بزرگان نظام بوده است و دولتها هم مدعی بودهاند به آن ایمان پیدا کردهاند و وفادار هستند اما در عمل کاملاً عکس آن نمود پیدا کرده است.
آقای قادری شما فکر میکنید با این وضعیت فعلی، آیا مرامنامههای اخلاقی راه مناسبی برای مطلوبتر شدن فضا است؟ همچنین این دیدگاه وجود دارد که تشکلهای صنفی روزنامهنگاری میتوانند این مرامنامهها را جا بیندازند، شما تا چه حد با این موضوع موافق هستید؟
قادری: قطعاً این نکتهی درستی است. ما عموماً در فضای کاری رسانه به این دلیل با مشکل برخورد میکنیم که اگر همان رسانه یا فرد به ذات و فطرت خود برگردد و خود را قاضی در نظر بگیرد، حتماً از رفتارش بدش میآید. به عبارتی منِ خبرنگار یا رسانهای که رفتار غیر اخلاقی انجام میدهیم با بهانههای مختلف سعی در توجیه این رفتار داریم. ما خیلی اوقات خود را به نفهمی میزنیم چون گاهی علایق شخصی، گروهی یا مالی وسط است و در جایگاهی که قرار داریم، چشممان را بستهایم و به عالم و آدم گیر میدهیم و خود را فرهیخته فرض میکنیم. به همین خاطر در همه حوزهها هم اظهار نظر میکنیم و ایراد میگیریم. به همین خاطر مرامنامه نوشتن میتواند مفید باشد. من میخواهم بگویم اگر در هر رسانهای نویسنده خبر، عکس و مشخصاتش در پایین خبر آورده شود میتواند خیلی بازدارنده باشد که ما در مهر این کار را کردیم.
در واقع آبروی رسانه را به آبروی افراد هم تعمیم دادید...
قادری: دقیقاً، چون وقتی نویسنده مشخص نباشد بعضی افراد بدون ترس قلم به دست میگیرند. در حوزهی اخبار بینالملل در مهر این شرط را گذاشتم که مطلب بدون اسم کار نشود، این برای من اولین اماره و گواه بر این است که یک جای این مطلب میلنگد، چون هیچ دلیلی ندارد که نویسنده اسم خود را ننویسد. فراتر از این که نوشتن مرام نامه چگونه است، به نظر من رعایت کردن اصول خبر و نکاتی مثل ذکر منبع خبر به اهالی رسانه برمیگردد و خیلی هم دستورالعملی نیست. یعنی نوشتن دستورالعمل و بخشنامه در معاونت مطبوعاتی زیاد کارساز نیست، بلکه خودِ افراد در رسانه باید رعایت کنند.
نکته بعدی که خیلی مهم است وجود فیلتر برای ورود خبرنگار به رسانه است. تا هر کسی به دلیل بیکاری به خبرنگاری روی نیاورد. به عنوان مثال فردی فنی خوانده ولی چون بیکار بوده الان خبرنگار حوزه سلامت است یا فردی که پزشکی خوانده ولی چون به او مجوز مطب نمیدهند خبرنگار حوزه معدن شده است. اگر بخواهیم بشماریم، خیلی از این موارد در رسانهها وجود دارند.
به نظر من وجود این فیلتر میتواند جلوی این رویکرد را بگیرد. یعنی در وهله اول طرف باید در آن حوزه درس خوانده باشد. به عنوان مثال ما در خبرگزاری مهر سعی کردیم جلوی این مدل رویکرد را بگیریم. به گونهای که طرف در حوزه بینالملل باید یکی از سه چهار رشته مرتبط را خوانده باشد و یک یا چند زبان خارجی بداند تا بتواند در آنجا کار کند. در غیر این صورت استخدام نمیکنیم. چون طرف به میزانی که تخصص داشته باشد، دلش برای کار میسوزد. به عبارتی تعهد و تخصص با هم گره خوردهاند.
نکته بعدی این است که وابستگی رسانه به یک جریان قدرت فی نفسه بد نیست. کما اینکه رسانههای روز دنیا از نشان دادن آن ابایی ندارند. به عنوان مثال قبلاً سی ان ان خیلی نشان نمی داد اما در حال حاضر تمام قد پشت سر دموکراتها میایستد و گزینه خود را خانم کلینتون اعلام میکند. به عبارتی این مهم است که قصد نداشته باشید با اتهام زدن و دروغپردازی رقیب را از صحنه بیرون کنید. این اتفاق هم در کشور ما باید به این نقطه برسد. به عبارتی ایرادی ندارد یک رسانه از دولت، نهاد نظامی یا نهاد حاکمیت فرهنگی ارتزاق کند. به نظر من ایراد اینجاست که شما از پول بیتالمال استفاده کنید اما به فرهنگ جامعه خیانت کنید. چون هیچ رسانهای اساساً نمیتواند ادعا کند بیطرف است. به بیان ساده تر هر خط مطلبی که مینویسید حتماً گرایشی در آن وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد. بالاتر از همه یک رسانه بالاخره یک وابستگی سیاسی و مالی دارد. این که بگوییم یک رسانه به لحاظ اقتصادی به هیچ جا وابسته نباشد، خیلی ایدهآل است. از لحاظ سیاسی هم خودِ آن فرد گرایشی دارد و نمیتوان ان را نادیده گرفت. میخواهم بگویم مهم این است که باید رفتار رسانهای درست باشد.
به نظر من رسانهها باید اول از خودشان شروع کنند. یعنی در وهله اول در ورودیهای خود دقت کنند و هرکسی وارد رسانه نشود. کسی که وارد این حوزه میشود باید سلسله مراتبی را طی کند، یک دوره آزمایشی ببیند تا ببینیم آیا برای این حوزه ساخته شده؟ اخلاق این حوزه را دارد؟ چند گزارش بنویسد تا ببینیم اهل کپی کردن نیست و دست به قلم دارد.
یعنی معتقدید این فیلترهای اولیه میتواند در بحث اخلاقی به آن تشکل صنفی کمک کند؟
قادری: حتما میتواند کمک کند، مثل ماجرای فحش دادن مردم به شهرداریها است، وقتی از آنها میپرسیم خودتان حاضرید تفکیک زباله کنید، پاسخی نمیشنویم در حالی که این کار وظیفه خودِ طرف است و ربطی به حاکمیت و شهرداری ندارد. رسانه هم باید از خودش شروع کند، قبول دارم و نمیخواهم منکر فعالیتها و نگاه حاکمیتی شوم، ولی میخواهم بگویم همه اینها باید از خودمان شروع شود. همان طور که آقای کریمی اشاره کردند بعضی اوقات قبول داریم این رفتار اشتباه است اما میگوییم راه دیگری نیست و باید این بیاخلاقی را جایی انجام دهیم. همه این اتفاقات سر همین بزنگاهها میافتد و اتفاقاً سر همین بزنگاهها اگر خود را نشان دهی، مرد هستی. من خبر را خوردم، جریمه میشوم. چه ایرادی دارد؟ حداقل سنگ بنای غلطی را نمیگذارم.
بهرامی: فکر نمیکنم مسئله این باشد که ایا رسانه مستقل وجود دارد یا خیر؟ بلکه مسئله این است که این رسانه تا چه حد میتواند وابسته باشد، سقف آن کجاست و اساساً هویت رسانهای این رسانه کجا از بین میرود و ابزاری برای برخی منفعتطلبها میشود؟ بحث اینجاست. نه این که بگوییم رسانهای ایجاد کنیم که به هیچ جا و مقامی وابسته نباشد.
کریمی: افکار عمومی حق دارد بفهمد چه کسی برای او نسخه تجویز میکند. هویت اولین لازمه کارکرد رسانهای و ارتباط با مخاطب است. به تازگی در کمیته رتبهبندی امتیاز رسانههایی کم میشود که ارتباط با ما یا ارتباط با مخاطب و مرامنامه نداشته باشند. وقتی بچهای متولد میشود در وهله اول از لحاظ پدر و مادر و به طور کلی هویتی دارای شناسنامه و به جامعه معرفی میشود. رسانه هم یک مولود است، مولودی که قرار است منتشر کننده بخشی از تفکرات باشد. این مولود باید صاحب شناسنامه باشد. شناسنامه در مرام نامه است و مرام نامه نقطه تعالی و اصلاح شده همان ارتباط با ما است. بسیاری از رسانههای ما هنوز صاحب شناسنامه نیستند و قصد دارند هویت خود را پنهان نگه دارند. چه لزومی دارد خط وابستگی مالی خود را افشا نکنند؟ به نظر من هر چه قدر رسانه صحیحتر، سالمتر و اخلاقیتر با مخاطب مواجهه شود، دایره پذیرش مخاطب هم وسیعتر میشود.
متاسفانه نگاه اجمالی به مرامنامههای منتشر شده در پایگاههای خبری و خبرگزاریها واقعیت تلخی را افشا میکند و از روی هم کپی میزنند و این مسئله فقط مختص به فضای رسانه نیست بلکه در شرکتها و حتی پایاننامههای دانشگاه نمود بارز دارد. با این وجود باز هم بر این مرامنامه نقد وارد است چون این مرامنامه ضمانت اجرایی ندارد. به عبارتی کدام دستگاه ناظر و مسئولی کارکرد خبرگزاری ها و سایت ها و... را بررسی می کند تا اعلام کند بر اساس این مرامنامه شما مرتکب خطا شدید.
بحث مرام نامه بحثی درون گروهی است، رسانه اصولی را در این مرامنامه مطرح می کند، خبرنگار هم ملزم به رعایت آن ها است...
کریمی: با توجه به این که هر مرام نامهای با افکار عمومی در ارتباط است، اساس و بنیان آن بر پایه پایبندی به اخلاق، پایبندی به معارف و عرف جامعه، پایبندی به شریعت و نیز پایبندی و حرکت در چارچوب مصالح نظام، حکومت و جامعه است. آیا این مسئله رعایت میشود؟ چه کسی نقد میکند؟ کجا ضمانت اجرایی دارد؟
اما سوای سخن دوستان، به باور من مرامنامه نقطه موفقیت رسانهی رو به رشد جمهوری اسلامی ایران است. نبود جنم رسانهای و استعداد ذاتی در کار خبر باعث شده تا کارشناس متخصص در حوزه اخبار نداشته باشیم. نداشتن کارشناس متخصص در هر حوزه، بیاخلاقی است. بخشی از این بیاخلاقی سهوی و ناشی از غفلت است. به عبارتی عامدانه نیست.
نبود اخلاق به دو دلیل است. در وهله اول تعریف درستی از رسانه نداریم. این هنر جمهوری اسلامی نیست که شخص دوم حکومت در دولتِ خود اعلام میکند که من رسانه را نمیشناسم. این خطا است چون اگر از قدرت بالقوه رسانه مطلع بود اتفاقاً رسانه را به گونهای در جهت القای تفکرات خود به خدمت میگرفت. دلیل دوم، چون مسئولان ما رسانه را نمیشناسند و افکار عمومی هم با یک رسانه ارتباط می گیرد. علی رغم فضای سیاست زده که در جامعه ایران اسلامی حاکم است، اخبار ورزشی بالاترین میزان بازدید را دارند. به عبارتی ذائقه افکار عمومی با کارکرد رسانه 180 درجه تفاوت دارد. افکار عمومی هم براساس استعداد و درک خود بخشی از اخبار را میگیرد.
من معتقدم در زمینه مرامنامه تا اینجا هم که پیش آمدهایم یعنی گامهایی رو به جلو برای ظهور و بروز یک رسانه متخصص حرفهای در فضای رسانهای برداشته شده است. منبع مالی رسانه ایدهآل من کاملاً مشخص است. در تمام نظامهای جهانی رسانه نقش محوری دارد و رسانه رسماً وابستگی خود را به دولت، حزب و ... اعلام میکند و افرادی پای کار میآیند که متخصص در حوزههای خبری هستند. ما بعد از 37 سال هنوز نتوانستهایم خبرنگار متخصص میز آمریکا و میز خاورمیانه پرورش دهیم. ما صرفاً رویداد محور هستیم درحالی که در غرب و مشخصاً در آمریکا فرایند محور هستند.
بحث هویت رسانه نکته مهمی بود که مطرح کردید و به نظر میرسد بر روی مرامنامه میتواند اثر گذار باشد. ولی در بحث رتبهبندی هم به صورت حداقلی به هویت رسانه توجه میشود، یعنی فقط توضیح این که آدرس دفتر کجا است، شماره تماس و غیره. اینها با استانداردهای آن هم فاصله زیادی دارد.
کریمی: ما تا استاندارد قطعاً فاصله داریم ولی تا این حد هم خوب است. من همین اندازه حداقلی را هم مبارک میدانم که کمیته رتبهبندی به رعایت آن فشار آورده است، چون افکار عمومی میخواهد و لازم است با رسانه ارتباط برقرار کند. به عبارتی رسانه پل ارتباطی مردم و مسئولان است و این مردم میخواهند به رسانه سوژه دهند و خبر را تأیید یا نقد کنند.
بهرامی: طبق قانون مطبوعات رسانه باید آدرس، شماره تلفن و... داشته باشد و نبود آن قانون شکنی محسوب میشود. تا چند سال پیش روزنامهها بدون اسم مدیر مسئول منتشر میشدند.
کریمی: معاونت وقت مطبوعاتی وقتی اعلام کرد یارانه کاغذ را بر اساس تیراژ میدهند، رسانه مکتوب مطرح سابقهدار به دروغ تیراژ خود را عدد بالایی اعلام کرد تا بتواند از یارانه کاغذ بهرهمند شود.
تشکلهای صنفی روزنامهنگاری چه قدر میتوانند در این زمینه کمک کنند؟
کریمی: ما تا مدتها از کارکرد رسانه و تأثیرات آن آگاه نبودیم. ظهور، بروز و تکثر رسانه بخصوص فضای کانالهای اجتماعی از رسانه هویتی تعریف میکند که مسئولان خواه ناخواه باید به رسانه توجه کنند. آقای احمدی نژاد که با افتخار در نشست مطبوعاتیاش میگفت من نه کیهان میخوانم نه شرق، در حال حاضر یک پایگاه رسانهای برای خود ایجاد کرده است. هر رسانه هویت میخواهد، افکار عمومی باید با مولد اندیشه، گفتوگو کند. این هویت در شناسنامه رسانه است. شناسنامهای که تا دههی گذشته با خجالت اسم مینوشت؛ در حال حاضر ایسنا، ایرنا و مهر آغازگر آن هستند. بعضی مدیران مقاومت میکنند و میگویند با این کار بچهها را میشناسند و آنها را شکار میکنند. به نظر من این حسن است که خبرنگاران خوب شناخته شوند.
در وهلهی اول شکلگیری تشکل حتی با تعداد انگشتان یک دست هویت شکل گرفته از یک رسانه را تقویت میکند. دوم، این زمینه را ایجاد میکند که بچههای رسانه نسبت به این تشکل پشت و پناهی داشته باشند و در بزنگاهها محافظی داشته باشند. صادقانه به شما بگویم وقتی محافظ آقای رحیمی در را به صورت خبرنگار فارس کوبید هیچ کس پاسخگو نبود، وقتی در گشت شبانه سوزن سرنگ به پای خبرنگار ایسنا رفت و میگویند مبتلا به ایدز شده است، آیا کسی از او خبر دارد؟ حضور یک تشکل صنفی نقطه قوت در این فضای پر پیچ و خم است. این تشکل اتفاق افتاد ولی از بد روزگار در حال حاضر اعضای هیئت مدیره انتخاب شده انجمن صنفی روزنامه نگاران کجا هستند؟
بحث ما کلیتر است البته...
کریمی: سوال من این است انجمنهای شکل گرفته (انجمن روزنامهنگاران و خبرنگاران ایران، انجمن روزنامهنگاران مسلمان و...) که در همه آنها عضو هستم، چه کمکی به من به عنوان خبرنگار میکند؟ وقتی بازخورد بیرونی از محفلهای رسانهای نداریم، چگونه انتظار داشته باشیم و از مقامات مسئول بخواهیم با خبرنگاران درست برخورد کنند؟
بهرامی: آقای کریمی البته نگاه امنیتی در این نقص خیلی مقصر است.
کریمی: من مشخصاً حول تشکل صحبت میکنم. شکلگیری تشکل صنفی یک ضرورت است. این تشکل باید برآمده از متن رسانه و جامعه باشد و فقط بچههای کارکرده رسانهای در آن حضور داشته باشند نه افراد غیر. با این اوصاف این انجمن قطعاً دنبال تحقق وعدههای مالی حمایتآمیز خواهد بود. اشکال کار اینجاست وقتی تشکلی اتفاق میافتد از بیرون وارد میشوند. بنابراین کارکرد حزبی و نگاه جریانی دارند و فقط برای استفاده از اسم و عنوان رسانه آمدهاند.
امیدوار هستید تشکلی فراجناحی در فضای رسانهای ما به وجود بیاید؟
کریمی: پاسخ به این سؤال این است که امیدوارم نگاه به رسانه تغییر کند. در وهلهی اول تعریف رسانه از نگاه ابزاری و به خدمت گرفتن آن برای پیشبرد مطامع شخصی، گروهی و جریانی تغییر یابد و رسانه بلندگو، بازتاب، آئینه و تریبون تمام قد جمهوری اسلامی ایران شود. اگر این تعریف رسانه تغییر کند، نگاه به رسانه هم قطعاً تغییر میکند. وقتی تعریف تغییر کرد نیازمند افراد کارشناس متخصص حوزه رسانه هستیم. اینجاست که نقاط مغفول مثل کادرسازی و ضرورت توجه به صاحبان اندیشه چشم نوازی میکند. وقتی نگاه به رسانه تغییر کرد، امیدواریم تشکل فراجناحی حاصل شود.
تردید نداشته باشید در فضای موجود و با توجه به دو قطب جریان اصلاح طلب و اصولگرا که در فضای رسانه وجود دارند، هر تشکلی حتی با نگاه فراجناحی شکل بگیرد، مانند تعریف رسانه که میگویند خالی از خط مشی و عاری از یک خط نیست، نمیتواند مدعی فراجناحی بودن باشد و قطعاً گرایشی به گروهی خواهد داشت.
آقای قادری نظر شما در این زمینه چیست. فکر میکنید امکان ایجاد تشکل صنفی پایدار و فراجناحی وجود دارد تا بتواند بحثهای اخلاقی را در رسانهها جلو ببرد؟
قادری: به نظر من حتماً باید شکل بگیرد، اما شکل گیری آن بستگی به یک سری فاکتورها و عوامل دارد. دربارهی این نکته که نگاه به رسانه باید عوض شود، به عنوان مثال اگر بخواهیم نگاه به رسانه را در حوزه اقتصادی تعریف کنیم بعضی از خبرنگاران اقتصادی کارت هدیه بگیر هستند.
کریمی: شبه روابط عمومی برای این افراد تعریف بهتری است.
قادری: بله، شبهروابطعمومی هستند. این مسئله حیثیت رسانه را زیر سؤال برده است. در تمام دنیا قاعده و تعریف رسانه این است که باید راهبر باشد نه پیرو و دنبالهرو. ولی خبرنگارهای ما در خیلی از حوزهها دنباله رو هستند. چون احزاب قدرت به گونهای صحنهآرایی و مدیریت میکنند که اگر رسانه بخواهد مخالف و منتقد آنها باشد بایکوت میشود. بنابراین تنها راه خبرنگار این است که به گونهای رفتار کند تا از طرف این احزاب حذف نشود. در سایر حوزهها هم وضع به همین گونه است.
در وهله اول مشکل اصلی ما این است که نگاه حاکمیت و دولت فرق میکند. بحث فعلی با مسئولان روابط عمومی و نهادهای مختلف این است که تعریف رسانه را نمیدانند. لازم است این نگاه عوض شود. دوم این که خبرنگار و رسانه به واسطه این که پل ارتباط بین قدرت با مردم و جامعه است و رسالت مقدسی بر دوش اوست؛ باید فهم خود را به این نقطه برساند که آیینه تمام نمای جامعه باشد. این رسانه و خبرنگار باید دائماً از قدرت مطالبهگری کند، وقتی این گونه عمل کند احساس راهبرگونهای پیدا میکند نه این که فقط دنبال سرپوش نهادن به مسائل جامعه باشد. بنابراین زمانی رسانه میتواند رسانه باشد که دانشگاه باشد نه نمایشگاه.
فرض کنید تشکلی فارغ از دعواهای چندقطبی شکل گرفت و همه آن را پذیرفتند، خبرنگار تا وقتی خود را نشناسد و هویت و کارویژههایش مشخص نباشد، تشکل هم نمیتواند کاری بکند. البته تشکل میتواند برای این مشکلات کاری کند، به عنوان مثال یک کارت شناسایی صادر شود که همه جا آن را بپذیرند.
رایزنی برای آموزش این مباحث که در واقع فهم رسانه شکل گیرد...
قادری: بله. و نیز آموزش پروتکلهایی که خبرنگار باید رعایت کند. به عبارتی در عین حال که زبان خبرنگار باید تند و مطالبهگر باشد، باید پروتکلها را در قالب ادب و اخلاق رعایت کند. تشکل میتواند برای آموزش این موارد مفید باشد. خبرنگار باید با فیلتر دقیق و مشخص وارد رسانه شود و تمام این موارد را پله پله طی کند و یاد بگیرد. بحث ما با بعضی رسانهها در مذاکرات هستهای این بود که چرا هر دفعه برای تشویق، خبرنگارهای مختلف میفرستند؛ در حالی که باید خبرنگار حوزه سیاست خارجه، تخصصی هستهای بفرستند که این خبرنگار باید به زبان انگلیسی مسلط باشد و تمام آداب معاشرت در حوزه بینالملل را هم بداند. علاوه بر تشکل جامع صنفی، باید تشکلهای تخصصیتر هم داشته باشیم. به عنوان مثال انجمن سیاست خارجینویسها، انجمن محیط زیستیها، انجمن اقتصادیها و ... که این برای رشد و تعالی رسانه و خبرنگارها خیلی مؤثر است.
اکثر خبرنگاران خارجی که با آنها برخورد داشتیم، تمام این فرایند را طی کردهاند و وقتی میگوییم ما آن را طی نکردهایم تعجب میکنند. خیلی از این خبرنگاران خارجی در حوزه بینالملل فارغ از این که در چه رسانهای هستند، خود یک برند شدهاند. چون این شخص یک سلسله مراتبی طی کرده تا به اینجا رسیده است. چون هم برای خودش شأنیت قائل بوده و هم این که او را پذیرفتهاند و مطمئناً تشکلها و سندیکاها پیگیری کردهاند و این آدم را جا انداختهاند. به عبارتی عدم فهم رسانه از یک طرف، شناخت جایگاه و شأن خبرنگار از طرف دیگر باعث ایجاد این شرایط شده است. قطعاً ایجاد تشکل میتواند به حل این موارد کمک کند و امیدوارم روزی به آن افقی برسیم که همه ما دوست داریم.
آقای بهرامی، شما هم دربارهی چرایی نداشتن تشکل صنفی پایدار فراجناحی با دوستان موافق هستید؟
بهرامی: مسئولان ما اگر بخواهند به مطلوبیت نسبی برسند چارهای ندارند جز این که به شکلگیری تشکل صنفی فراجناحی تن دهند. چون در وهله اول همه از وجود خبرنگارنماها، رسانهنماها و روزنامهنگارنماها کلافه هستیم. لازم است که ملاک و معیار ارزیابی داشته باشیم. به بیان سادهتر، اگر در این مملکت بخواهید فیلم بسازید باید خانه سینما صلاحیت تهیهکنندگی یا کارگردانی شما را تأیید کند، در غیر این صورت مجوز ساخت به شما نمیدهد و وقتی مجوز ساخت ندهد مجوز اکران هم نخواهد داد. اما اگر سرایدار این ساختمان بخواهد مدیر رسانه شود، ساختار اداری ما حتماً صلاحیت امنیتی و انتظامی او را بررسی میکند تا اگر مشکلی نداشته باشد مدیر رسانه شود. به عبارتی هیچ وقت صلاحیت فنی یا حرفهای و حتی قدرت آن بررسی نشده است که این یکی از نقطه تمایزهای ما با جوامع توسعهیافته است.
از طرف دیگر اهالی رسانه هم چارهای جز شکلدهی به تشکلهای صنفی برای پیدا کردن قدرت رسانهای ندارند. اتفاقا در گفتار و خاطرات پیشکسوتان آمده است که سندیکای قبل از انقلاب فراجناحی عمل میکرد. آقای محمد بلوری خبرنگاری بود که به خاطر فعالیت در حوزه حوادث بازداشت میشود. در خاطراتش میگوید مدیر وقت روزنامه کیهان با نخست وزیری تماس گرفتند و گفتند اگر خبرنگار من تا 48 ساعت دیگر آزاد نشود من یک قیام رسانهای به راه میاندازم و خبرنگارش کمتر از 48 ساعت آزاد شد. شاید همین تجربهها باعث شد تصمیم گیرندگان ما ترجیح دادند تا این قدرت رسانهای وجود نداشته باشد و هیچ مدیر رسانهای نتواند تهدید کند.
در حال حاضر تمام تلاش مسئولان ما در این حوزه این است که به انبوه رسانههای فعال بدون استانداردهای لازم یک هویت ببخشند تا بعداً بتوانند در قواعد قانونی و اخلاقی آنها را پیگیری کنند. وقت آن رسیده است تا مسئولان ما دریابند که ما باید رسانههای استاندارد قوی داشته باشیم. یکی از تبعات نداشتن قدرت رسانهای این است که ما تمام تلاشمان را برای به دست آورن انرژی هستهای کردیم اما چون انرژی رسانهای نداشتیم، به چاله میافتادیم.
در بحث خودسانسوری هم که دوستان اشاره کردند، به پاک کردن صورت مسئله مبتلا هستیم. در ماجرای املاک نجومی برخلاف مدیران برخی از رسانهها که تعدادی از آنها ترجیح دادند بیطرف باشند و هیچ گروهی نداشته باشند، من معتقد نیستم نفس موضوع غیراخلاقی و غیرحرفهای باشد. اتفاقاً این ماجرا حرکت در بخشی از کارکرد تعریف شده برای رسانه است. به عقیده من این پروژهها میتوانستند پروژههای موفق رسانهای باشند (البته فیشهای حقوقی نجومی موفقتر بود) به شرط این که بسترهای استاندارد برای پیاده شدن آنها وجود داشته باشد و قواعد استاندارد رعایت شود. به عقیده من شفافسازی هم جزو کارکردهای اصولی است که برای رسانه قائل شدیم.
هر چه قدر رسانه شفافسازتر و آزادتر باشد، فساد اداری کاهش مییابد و دیگر گرفتار این مسئله نمیشویم که با وجود نهادهای نظارتی اختلاس سه هزار میلیاردی و فیشهای نجومی داشته باشیم. آن قدر این صورت مسئله را پاک کردیم، این انرژی وقتی جمع میشود و یک مرتبه رها میشود تبدیل به یک چالش هیجانی آزاردهنده میشود. نکته دوم، این که مردم کلاً به مسئولان پاسخگو و رسانههای افشاگر اعتماد بیشتری دارند. مگر در قضیه فیشهای حقوقی و املاک نجومی مردم ما باور نکردند؟ حالا ما هم گفتیم در جایگاه قانونی باید رسیدگی شود و با متخلفان برخورد میشود. اما صدایی که از مردم میشنویم صدایی منطبق با تریبون رسمی حاکمیت نیست. مردم کاملاً پذیرفتند و سندی برای احساسشان پیدا کردند.
در زمینه افشاگریهای اخیر، باید ببینیم آیا فعالیت رسانهای آن سایت بوده است یا یک افشاگری سیاسی که در اختیارش قرار داده شده است تا از آن برای انتشار استفاده کند. من گزارش تحقیقی که نشان دهنده کار تیمی چند ماهه بر روی ابعاد قضیه باشد، در رسانههای معتبرتر (که ممکن است رویکرد سیاسی مشترک هم داشته باشند) ندیدم. باید به این مسئله هم بپردازیم به جهت این که مارگزیده هستیم و از ریسمان سیاه و سفید می ترسیم بهترین کار را در پاک کردن صورت مسئله می بینیم. و این می تواند تاکید بر این مسئله باشد چون ما ساختار استاندارد رسانه ای نداریم ماجرای فیش های حقوقی و املاک نجومی نمیتواند آن بروز استاندارد فعالیت رسانهای را از خود نشان دهد و در کمال کم انصافی به نشانهای برای بیاخلاقی و رفتار حرفهای نداشتن تبدیل میشود. من بر روی این قضیه مصر هستم که اینها چون اصلاً از آن نقشی دور نیستند که برای رسانه قائل هستیم، هر کدام میتوانستند پروژههای موفق اطلاعرسانی باشند.
کریمی : من در تکمیل فرمایش دوستان چند مصداق عینی رسانهای در زمینه ضرورت وجود تشکل بگویم. وجود تشکل هویتبخشی میکند. من در حال حاضر نمیتوانم مطب بزنم و ادعا کنم دکتر هستم چون باید از نظام پزشکی کدی بگیرم. شما به راحتی نمیتوانید در برخی از صنفهای صنعتی وارد شوید اما برای ورود به رسانه این کار خیلی راحت است. چون تشکل ندارد که اول گزینش و بعد تحقیق کند. یکی از اعضای فعال رسانههای عربی میگفت در جوامع انسانی حکومت روی دو گروه پزشک و خبرنگار خیلی توجه دارد. پزشک به خاطر هوش بالا و خبرنگار هم به خاطر دسترسی راحت به اطلاعات و اخبار در مقایسه با افراد. دوستان اشاره فرمودند آقای مصطفی مصباح زاده مدیر مسئول کیهان آن قدر قدرتمند بود و وقتی من در سال 67 وارد کیهان شدم کارت کیهان آبی رنگ بود و این کارت مجوز ورود من به تمام محدودههای طرح ترافیک بود. اما بعدها برای خبرنگاران یک کارت خاص صادر کردند و من به چشم خودم دیدم عزیزی در بانک زیر پل کریم خان خواست کرکره را پایین بکشد، کارتهای جیبش ریخت و یکی از این کارتها، کارت خبرنگاری بود. چون این کارت مجوز ورود به طرح ترافیک بود. این تشکل به این زوائد پایان میدهد یعنی دیگر شخصیت رسانهای خانم یا آقایA و B دارای یک هویت رسانهای حرفهای میشود.
بهرامی: البته تشکل واقعی.
کریمی: بله. نبود تشکل باعث میشود ما نتوانیم مدیریت بحران کنیم. اخبار درون خانواده را ما سر کوچه جار نمیزنیم، تمام جوامع هم به هر حال آلودگی و فساد مالی دارند. در جامعهی انگلیس طی 5 سال 150 مورد اسید پاشی اتفاق میافتد که منجر به از بین رفتن چهره میشود. در تحقیقی که انجام دادیم طی 10 سال گذشته در جامعهی ایرانی 30 اسیدپاشی اتفاق افتاده که چند مورد به حادثهی تلخ منجر شده است. اما چرا موج اسیدپاشی اصفهان وسیع میشود؟ نبود تشکل و کارشناس متخصص علت آن بود. آن قدر این موج تأثیر گذاشته بود که در بوستان آب و اتش وقتی به روی هم آب میپاشیدند گفته میشد اسید پاشی اتفاق افتاده است و... . اتفاقاً نظام رسانهای نظام سلطه اصلاً هم شفاف نیست. سریال تیراندازی در آمریکا را رصد کنید، اگر ما یک میلیونم این اتفاق را در ایران داشتیم، رسانههای غربی چه کار میکردند؟ ما چون تشکل نداریم آموزش هم نداریم، چون آموزش نداریم بلد نیستیم از فرصتها و تهدیدها به خوبی استفاده کنیم.
بهرامی: ما روزنامهنگاران در انتخاب واژهها مقداری دقت میکنیم، عرض کردم از منظرهایی آزادی بیان آنها خیلی جلوتر از ماست. قاعدتاً میتوان چند مورد دیگر مثال زد. به عنوان مثال حمله به مهاجران در آلمان هیچ وقت خبری نمیشود و تناقض بزرگ هولوکاست هم که با هیچ معیاری توجیه نمیشود. اما به هرحال باید به فکر فرو برویم که چگونه است ما معیارهای اسلامی داریم ولی اندیشمندان ما از زمان آقای اسدآبادی میگویند در غرب مسلمان ندیدند و اسلام دیدند. بخشی از آن به این برمیگردد که ما در حقیقت تفکریِ خود ارزشهایی داریم ولی در واقعیت آن ارزشها تبدیل به ضد ارزش میشوند. برای نمونه در رسانههای جوامع غربی وقتی میخواهند یک نفر را از زندگی ساقط کنند میگویند فرار مالیاتی داشته یا دروغ گفته است. آیا در کشور ما فرار مالیاتی و خلاف واقع گفتن امر مذمومی است؟ به نظر من در بدنه اجتماعی ما این تبدیل به یک تجلیل شده است و آن را زرنگی میدانند. به این فکر نمیکنند این فرد خائن به خود، مملکت و مردم است. این تناقضهایی است که بین حقیقت ما در برخی از وجوه و واقعیت ما ایجاد شده است که ما را باید به فکر فرو ببرد.
این تضادها و تناقضها در جای خود وجود دارد اما آنچه در جوامع توسعه یافته از لحاظ رسانهای در برخی زمینهها اتفاق افتاده خیلی پیش از ما است و فکر میکنم ما برای داشتن آن وضعیت، ابزار، حالت و موقعیت محقتر بودیم ولی آن را از دست دادیم. باید در این مصلحتسنجیها، خطوط قرمز ساختگی، پاک کردن صورت مسئلهها و نگاه همیشگی امنیتی نسبت به حوزهی رسانه تأمل و تفکر کنیم. ما هیچ وقت استراتژی رسانهای مشخصی حتی در اتفاقات بزرگ دیپلماسی کشور نداشتیم. به عنوان مثال تنها استراتژی رسانهای برای ماجرای اسیدپاشی بازداشت کردن بود. من در ایسنا مسئول بخشهایی هستم که کاملاً با حج درگیر است در مواجهه با مقوله حج هر چیزی اجرا میکردیم تشخیص فردی بود و هیچ استراتژی مشخصی وجود نداشت. نگاه امنیتی ما فقط پاک کردن صورت مسئله است، فقط میگویند انجام ندهید، ننویسید و ورود پیدا نکنید که به عقیده من از این طریق ما هیچ وقت ضریب نفوذ پیدا نمیکنیم.
الآن سؤال من این است که جز برخی از برگههای شورای عالی امنیت ملی که به صورت کلی برای برخی از موارد کلی صادر میشود، استراتژی رسانهای داریم؟ به عنوان مثال دربارهی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حال حاضر استراتژی رسانهای و ملی ما چیست؟ دربارهی یمن و عربستان و غیره هم همین طور. به بیان سادهتر، حتی در مقاطع حساس یک استراتژی مشخص نمیشود تا بتوانیم منافع ملی را تأمین کنیم. همیشه رویداد اتفاق افتاده و حسرت خوردهایم. بعد از آن دیواری کوتاهتر از رسانهها پیدا نکردیم. به همین دلیل وضعیت و ضرر به وجود آمده را نتیجه عملکرد رسانهها دانستیم.
آقای قادری پیشنهاد شما برای ایجاد وضعیت مطلوب چیست؟ و این که پیشنهادهای دولت چه قدر میتواند کمک کند؟
قادری: به نظر من حضور یک آدم کار بلد در معاونت مطبوعاتی یکی از موهبتهای این دوره برای اهالی رسانه است. میخواهم بگویم الآن فضا فراهم است و میتوان این مشکلات را حل کرد ولی به نظر من تن ندادن رسانهها معضل است. فارغ از حوزه متولی رسمی و اصلی که معاون مطبوعاتی ارشاد است، باید نوع نگاه حوزههای دیگر هم عوض شود. به عقیده من تأکید مؤکد به رئیس جمهور و رئیس دولت در جلسات مختلف میتواند خیلی راهگشا باشد. به عبارتی رئیس جمهور و رئیس دولتی که نگاه او به رسانه درست باشد این نگاه به تمام زیر مجموعهها تسری پیدا میکند. علاوه بر آن، رسانه هم باید بخواهد و در حل مشکلات پیش قدم شود. به عبارتی رسانههای رسمی باید اجازه ندهند رسانههای تقلبی دائماً زیاد شوند.
دربارهی ماجرای املاک نجومی منظور من این نبود که این کار نباید انجام میشد. بلکه به نظرم این فرد برای این که بتواند در حوزه رسانه کار درستی انجام دهد، باید پیگیری میکرد. سره را از ناسره جدا میکرد و یک گزارش تحقیقی انجام میداد. اعتبار رسانه لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه جمع میشود و نباید اجازه داد تا فرایند غلطی به اعتبار رسانه خدشه وارد کند.
اگرچه ساختارهای موجود کفاف نمیدهد ولی بسترها و محملهای قانونی وجود دارد که بتوان بر بستر این قانونها اتفاقات خوبی رقم بخورد. به عقیده من تشکلها میتوانند به این مسئله کمک کنند ولی باید نگاههای سیاسی را کنار بگذارند. دوستان ما در فضای رسانه خواسته یا ناخواسته دنبالهرو نگاه سیاسی شدهاند و این خیلی مضر است. قبول دارم رسانهای، رسانه دولت یا نهاد نظامی یا رسانه یک نهاد فرهنگی است؛ اما چرا در ماجراهای صنفی اصحاب رسانه دست در دست هم نمیگذارند تا جلوی نگاه افراطیِ امنیتی و بیضابطه قضایی را بگیریم. مطمئناً وقتی حرف حساب بزنیم کسی مخالفت نمیکند. اگر این دیالوگ درست برقرار شود، اتفاقاً آن نهادی هم که باید نسبت به آن مطالبه شکل گیرد، مجبور می شود تن دهد.
پس در واقع یکی از پیشنهادهای اصلی شما بیشتر شدن تعامل بین رسانهای ها و سازمان ها است؟
قادری: الان تعامل وجود دارد ولی تعاملی انحرافی است، که اصلا نمیتوان اسم آن را تعامل گذاشت.
کریمی: تعامل یک طرفه است.
قادری : از این جلسهها خیلی برگزار میشود ولی فقط صحبت است و هیچ استراتژی از آن در نمیآید.
بهرامی : فقط می گویند کمک کنید.
قادری: نهادهای مختلف معمولاً سلسله جلسات منظمی دارند ولی وقتی در این جلسات حضور پیدا میکنیم بیشتر اطلاعات سوخته است و به درد نمیخورد. در موردهای حساس عموماً خوداجتهادی میکنیم. نکته بعدی فاصله سنی نسل جدید خبرنگار و رسانهایها با نسلهای اول، دوم و سوم انقلاب است. به عبارتی نمیخواهند باور کنند این نسل جدید توانایی و فهم دارد و میتواند مدیریت کند. میترسند میدان را به نسل جدید بدهند در حالی که در دههی 60 بعضی از همین افراد بیست و هفت هشت ساله بودند که جنگ را اداره کردند. باید به این افراد میدان داد و در عین حال آنها را کنترل و مدیریت کرد. وقتی به این افراد میدان ندهیم، آنها هم ممکن است به رسانههای جریان معاند روی بیاورند.
شناخت فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم خیلی مهم است. نسل جدید با خیلی از ابزارهای جدید آشنا هستند. دو سال پیش جلسهای در یکی از نهادها داشتیم و خیلی از مدیران ما نمیدانستند شبکههای اجتماعی یعنی چه؟ آن روز در آن جلسه گفتم شما تا سیلی محکمی از فیس بوک در سال 88 نخوردید به ضرورت شناخت آن پی نبردید. بعضی هم همان طور که آقای بهرامی گفت صورت مسئله را پاک میکنند.
با وجود آقای انتظامی فرصت خوبی است تا رسانهایها در این دوره بیشتر به ساختارها بپردازند. به هر حال با همین تشکلهای نصف و نیمه هم میتوان کار کرد. ولی در حال حاضر مکانیسم آن روشن نیست، چون من معتقدم اساساً چرا باید 180سایت یک دفعه درخواست مجوز کنند؟ اصلا این همه سایت و رسانه به چه درد میخورد؟
البته سیستم مجوز در ایران و چند کشور دیگر فقط وجود دارد...
بحث من کمیت است. کجا کمیت رسانه الزاماً به درد ما میخورد؟ کیفیت مهم است. شما اگر بتوانید تمام آن کمیت را به کیفیت مطلوب برسانید، مشکل وجود ندارد. من معتقدم این سایتها بازار خرابی میکنند. به عبارتی تمام حیثیت رسانهای شما به خبط یک آدم تازه از راه رسیده مربوط میشود که یک سایت را بالا آورده و بعد یک خبر را در سایت و کانالهای تلگرامی منتشر میکند. بعد تمام رسانههای رسمی و دستگاه حاکمیتی باید تمام تلاش خود را برای پاک کردن اثر این خبر به کار ببرند.
فکر میکنید دلیل این اتفاق به خاطر کمیت رسانه های موجود است...
قادری: بله. دست و بال رسانه های رسمی بسته است. به عبارتی به شما اجازه ورود در یک حوزه داده نمیشود ولی یک نفری که همه زیر و بمهای داخل کشور را میداند و به اسناد هم دسترسی دارد، یک سایت تأسیس میکند و به رو کردن اسناد میپردازد. در اینجا دست رسانههای رسمی بسته است، اگر ورود کنند اجازه ورود ندارند و وقتی هم اجازه دارند کارشناس تخصصی ندارند.
پس تعدد رسانه مشکل ندارد. به نظر شما مشکل جایی است که رسانه ی رسمی نمی تواند با رسانه غیر رسمی رقابت مناسب داشته باشد؟
قادری: بله، هم رقابت مناسب نیست و هم این که با وجود این همه سایت نیاز به خبرنگاران خبره و حرفهای است. 5 هزار خبرنگار بر اساس آمار رسمی وزارت ارشاد داریم. ما حداقل حدود 700 سایت با عنوان خبری- تحلیلی داریم که اگر بخواهیم در هر سایت یک خبرنگار هم کار کند، 700 نفر فقط در سایتها کار میکنند. پس معلوم است که خبرنگارهای این همه رسانه متخصص حوزه نیستند، در غیر این صورت این 5 هزار نفر خبرنگار چگونه تقسیم شدهاند؟
آقای کریمی، پیشنهاد شما برای بهبود وضعیت چیست؟
کریمی: من با نظر دوستان درباره این که باید قانون اصلاح و فضای رسانهای ما نظاممند شود، موافق هستم. هر ساختاری وقتی در چارچوب ساختار و نظام خود برود، انحراف کمتری اتفاق میافتد. اگر فضای رسانهای ما ساختار قاعدهمندی داشت، هیچ مقام مسئولی قبل از حضور در یک برنامه به خود اجازه نمیداد تا به سردبیر سکه تقدیم کند. در نظام ساختارمند تشویق و تنبیه، پرسش و پاسخ، فضای پیگیری و قاعدهمندی حرفهای وجود دارد. این فضا اگر حاکم بود دیگر نگران حضور افردای نبودیم که بخواهند جامعه خبرنگاری را آلوده کنند.
گامهایی اتفاق افتاده که مقدمه شکلگیری یک نظام قاعدهمند حرفهای و تخصصی رسانه است. یکی از اشکالات نظام مدیریتی جمهوری اسلامی ایران این است که به ایده و عقیده سیاسی فرد نگاه میکنند نه به محتوای برنامه فرد. در جمهوری اسلامی ایران برنامهای را سراغ نداریم که یک مجری مشخص آن را شروع کند و به انتها برساند. هر برنامهای آن قدر مجریاش عوض شده و ضریب و تبصره خورده است که از نگاه اولیه خود فرسنگها فاصله گرفته است.
دغدغه من این است که نگاه قانونمندسازی و نظاممندسازی فضای رسانهای به سرانجام برسد. تردید نداشته باشید در آینده ما در فضایی ورود خواهیم کرد که رسانه شاید زودتر از دستگاه دیپلماسی کشور و دیپلماسی خارجی پاسخ دهد. به عبارتی رسانه اول جلو میرود و فضاسازی میکند. فضای جهانی این را تجربه کرده است. بچههای کارشناس خبره و متخصص، فضای افکار عمومیِ جامعه هدف را به گونهای تحت تأثیر قرار میدهند تا آن سیاست بتواند به جامعه و فرهنگ ما وارد شود. نحوهی شکل گیری این ساختار آغاز خوبی است و امیدوارم به سرمنزل مقصود برسد.
این که میگوییم با تهدید و تشویق و تنبیه و... 180 سایت را تازه به سرمنزل مقصود آوردهایم، خوب نیست. به عبارتی اگر ما ساختار، مرام نامه و قوانین محکم و قابل اعتماد داشتیم هیچ فردی به خود اجازه ورود به فضایی را نمیداد که به درستی شناخت ندارد.
معمولاً بیشتر خطاها را حلقهی ششم رسانهها انجام میدهد. یک رسانه مرجعیت دارد و پیشانی کار است و به درستی میداند که تهدیدها و فرصتها کجا هستند و در فضای عملیات روانی چه خبری را تحلیلی یا قطره چکانی بیاورد و کدام را حذف یا در کنار شایعه قرار دهد. حلقه ششم و هفتم برای بالا رفتن بازدیدکنندگان خود سعی میکنند به هر نحوی مخاطب را به خود جذب کنند و عجیب است که تاریخ مصرف دارند و به فاصله یک روز یا یک ماه موجی ایجاد میکنند و بعد از بین میروند و رسانههای رسمی به جای این که زمان خود را برای پیشبرد برنامهها صرف کنند، باید صرف از بین بردن حاشیههای به وجود آمده کنند.
خاستگاه بحث فیشهای حقوقی که دوستان اشاره کردند، شبکههای اجتماعی بود. به عبارتی شبکههای اجتماعی خود را به عنوان یک قدرت رسانهای معرفی میکند. ما چرا برای شبکههای اجتماعی یک سازمان تعریف نمیکنیم که این سازمان موظف باشد براساس ذائقه مخاطب تولید محتوا کند؟ پربینندهترین کانالهای اجتماعی ما یا اخبار فان منتشر میکنند یا شایعه، و چون قاعده و قانونی وجود ندارد وارد حریم خصوصی مردم میشوند.
در وهله اول از این که صفحه رسانه شفقنا برای رسیدن به یک فضای قانونمند و قاعدهمند نظام مطبوعاتی این موضوع را دنبال میکند، جای خوشحالی است و امیدوارم این بحثها استمرار پیدا کند و آن قدر در جریان سازی جلو برود که بتوانیم به یک نقطه مثبتی برسیم. نکته بعدی به عنوان حرف آخرم این است که ساختارمندی مانع از یکهتازی و انحراف رفتن میشود چون این سازمان است که افراد را تحریک میکند تا در خط مشی و فضای سازمانی خود حرکت کند. به عبارتی فرد هیچ گاه نمیآید سازمان را تحت تأثیر خود قرار دهد چون هر فردی برای ورود به این سازمان خط مشی آن را (اعم از پوشش، ساعت کاری و قوانین داخلی) میپذیرد و وارد میشود. ساختارمندی این فرصت را فراهم میکند تا هر کسی بخواهد وارد فضای رسانهای شود براساس تابلوهای حرکتی، قوانین و قاعده نظام حرکت کند. در این هنگام است که میتوان به سراغ ضعفها رفت.
آقای کریمی اشاره کردید باید سازمان شبکههای اجتماعی برای تولید بهتر محتوا تشکیل شود. سوال این است آیا لزوما اضافه کردن سازمانها و سرفصل های سازمانی میتواند باعث بهتر شدن تولید محتوای شبکههای اجتماعی شود؟ اگر فضای رسانهای بهتر شود، خبرنگارها امکان فعالیت بهتری داشته باشند و مسئله دسترسی به اطلاعات بهتر رعایت شود، آیا بهبود تولید محتوا خود به خود اتفاق نمیافتد؟
کریمی: سؤالتان را این گونه تعریف میکنم، آیا شکل گیری یک سازمان دیگر باعث نمیشود به عنوان مثال ما چند سازمان داشته باشیم ولی محتوا یا قانون نداشته باشیم. یکی از کارکردهای رسانه پیشبینی آینده است. آقای قادری گریزی زد و عبور کردند. سال 88 وقتی کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا بود، گفت: ما با فیس بوک توانستیم در ایران اتفاقاتی را انجام دهیم. من به بچهها گفتم روی این مسئله فوکوس کنید چون ایشان بهتر و صاحب نظر تر از من در حوزه منطقهای و خارجی است. در آمریکا دسترسی به فیس بوک محدودیت دارد. شبکههای اجتماعی چه چیزی در خود مستتر دارند که رهبر انقلاب میفرمایند اگر رهبر انقلاب نبودم، رئیس شورای مجازی میشدم؟ رسانه به دنبال پاسخ به دو سوال چرایی و چگونگی است. من در حال حاضر بر روی چگونگی ساخت سازمان صحبت نمیکنم بلکه بر روی چرایی این پدیده صحبت میکنم. این پدیده چرا اتفاق میافتد؟ چرا میگویند در حال حاضر هر فرد ایرانی نزدیک به 4 ساعت از زمان خود را درگیر شبکههای اجتماعی (مثبت یا منفی)است.
من منظورم از طرح این موضوع شکلگیری و زاییده شدن یک سازمان نیست. بلکه هدفم این است که در قالب یک نظام ذهنیِ سازمانی وارد شبکه های اجتماعی شویم. چون چه بخواهیم چه نخواهیم هم خبرنگار نسل آینده تیزهوشتر است و هم افکار عمومی حال حاضر فست فودی است و بریده خبرها را میخواهد. خبرنگار الآن حاضر نیست همانند محمد بلوری به تحلیل حوادث بپردازد. به عبارتی اوج کار حوادثی ما سه پاراگراف است. به عقیده من شبکههای اجتماعی در آیندهای نزدیک به کار مکتوب میپردازند و در فضای حال حاضر در دنیا یک تغییر ماهوی ایجاد میکنند. این شبکهها قدرت حذف رسانههای مکتوب و خبرگزاریها را ندارند ولی نگاه مردم به تدریج به سمت شبکههای اجتماعی میرود. من میگویم باید این شبکههای اجتماعی را به گونهای مدیریت کنیم تا متناسب با ذائقه مخاطب باشد.
آقای بهرامی، پیشنهادهای دولت در زمینه قانون انتشار رسانهها و سازمان نظام رسانههای همگانی میتواند کمک کند؟
بهرامی: برای این که بحث طولانیتر نشود من به صورت جمع بندی به بیان چند سرفصل میپردازم. قبل از آن چون اشاره کردید که در هیچ جای دنیا برای فعالیت رسانهای مجوز نمیگیرند خواستم بگویم مجوز انتظامی امنیتی نمیگیرند اما مجوز فنی و سخت افزاری میگیرند. ما 48 خبرگزاری مجوز دار داریم و به اندازه دایره خودمان تاثیرگذار نیستیم ولی در کشورهای دیگر با دو خبرگزاری ما را تحت تأثیر قرار میدهند و این یک پارادوکس است.
به نظر من راهکار برون رفت از وضعیت موجود این است که بر روی این موارد تأکید کنیم. اول ایجاد تشکلهای صنفی واقعی و فراگیر؛ دوم، جاری شدن قوانین موجود و در دست تصویب و سوم، استقرار اقتصاد خصوصی در کل شئون کشور و به تبع آن رسانه. از این طریق هم رسانه میتواند استقلال کاری داشته باشد و هم مخاطب میتواند دربارهی کیفیت رسانه اعلام و اعمال نظر کند. وقتی رسانه شما وارد بازار بورس میشود و سهامش افزایش پیدا میکند، آیا ما میتوانیم روزنامههایی داشته باشیم که سی یا چهل سال آنها را تحمل کنیم. به خودی خود یک سری از دغدغهها در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند. به هر حال هم استقلال کاری رسانه با اقتصاد خصوصی تأمین می شود و هم مخاطب می تواند نظر خود را درباره ی کیفیت رسانه اعمال و اعلام کند و سرنوشت رسانه را رقم بزند.
نکته ی چهارم شاید به اهمیت سه نکته ی قبل نباشد اما به نظر من گفتن آن بد نیست. صداوسیما همانند بقیه شئون زندگی اجتماعی، در بحثهای امروز هم میتواند با یک تجدیدنظر اساسی الگوسازی کند. یعنی رسانه ی رسمی پرنفوذ فراگیر ما دچار وضعیتی نباشد که هم ضریب نفوذ نداشته باشد و عملاً در رقابتها کم بیاورد هم اینکه افراط و تفریط نداشته باشد. یعنی جاهایی از در دروازه وارد نشود و یک جایی از سر سوزن بخواهد تو برود.
اگر به بیانات بزرگان اهل فن و رویکرد مخاطب توجه کنیم، فکر نمیکنم وضعیت مطلوبی داشته باشیم. بنابراین باید یک فکر اساسی کنیم. بحث ما آسیب شناسی آنجا نیست. به عقیده من خیلی از زمینهها حتی اخلاق حرفهای در صداوسیمای ما رعایت نمیشود و متأسفانه چون در یک وضعیت انفعالی به راهش ادامه میدهد سعی میکند به عقب ماندگیاش واکنشی داشته باشد و خیلی استراتژی مدون و مشخصی ندارد و این الگویی برای فعالیت رسانهای شده و تعمیم پیدا کرده یا حتی توجیه شده است. به عبارتی وقتی رسانههای ما این رویکرد و اتفاقات را در صداوسیما میبینند فکر میکنند این صدایی است که از یک جناح سیاسی برمیخیزد و باید رفتاری از خود بروز دهند تا جناح سیاسی فرضی را تضعیف کنند. من فکر میکنم این مسائل نقش مخربی دارد و الگوی منفی ایجاد میکند.
با تاکید بر اینکه روند توسعه همیشه گام به گام است، اگر این چهار مورد رعایت شود گامی بزرگ برداشتهایم. یکی از مشکلات جامعه ما این است که مدیران در همان سالهای اول فعالیت خود میخواهند به شصت یا هفتاد درصد پیشرفت برسند، اما کافی است به سخنرانی مدیرعامل تویتا در اول هر سال میلادی مراجعه کنیم. هر سال اعلام میکند ما در سال جاری قرار است مثلا 8 درصد یا 8 هزارم درصد پیشرفت تولید داشته باشیم. ولی از نظر مدیران ما این حرفی خندهدار است چون پیشرفت باید 80 درصد باشد و باید فضا را کلا متحول کند. اقای انتظامی اگر 5 درصد تغییر هم ایجاد کرده باشد به نظر من اتفاقی مفید است و باید 5درصد را از نفر بعدی هم انتظار داشته باشیم.


نظر شما