به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از ناصر فکوهی است که در ادامه می خوانید؛
فروپاشی اجتماعی، نه به معنای بازگشت به طبیعت ولو در سختترین اشکال آن و از دست دادن فرهنگ، بلکه به معنی ازهمپاشی و در همریختگی سازوکارهایی است که یک جامعه صوری را در یک برهه زمانی - مکانی در قالب یک «جامعه» واقعی قابل درک می کند.
داشتن یک جامعه صوری به معنای داشتن یک جامعه آرمانی، جامعه توسعهیافته یا در حال توسعه، جامعه با فرهنگ اسلامی یا مسیحی، یهودی یا بودایی نیست.
داشتن جامعه به معنای وجود یک یا چند سیستم اقتصادی مبتنی بر سرمایه داری یا اقتصاد کنترل شده و یا ترکیبی از این دو نیست.
داشتن جامعه نیاز به «جامعه بودگی» دارد یعنی داشتن ِ«موقعیت» و «شرایطی» واقعی و حداقلی که بتوان بر پایه آنها یک جامعه را کاربردی کرد: این ها عبارت اند از وجود نظامهای ارزشی و سبک زندگی ولو متعدد ولی در یک همسازی حداقلی، وجود سازوکارهای مدنی و کنشگران با حداقلی از عقلانیت، حداقلی از اعتماد نسبت به یکدیگر و نسبت به سازوکارهای تنظیم و نظم اجتماعی، حداقلی از چشم انداز «با هم بودن» و تمایل به «با هم ماندن»، وجود نظام های هویتی واقعی و حس تعلق سرزمینی، داشتن حس واقعی نسبت به گذشته و حال و آیندهای کمابیش مشترک و تمایل به برخورداری از زندگی مشترک و تجربه کردن آیندهای تلخ یا شیرین «با هم».
اگر این موارد در جامعهای صوری که صرفا نامی از جامعه برخود دارد، در یک برهه زمانی / مکانی وجود نداشته باشد و یا به هر اندازه که کاهش یابند و به صفر نزدیک شوند میتوان در «جامعه بودگی» آن جامعه شک کرد و آن را در معرض اضمحلال دائم یا موقت(در دورانی کوتاه یابلند) به شمار آورد.
نظر شما