پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۳ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۵

نگاهی به رمان نقل گیتی؛

دریچه‌ای به بازشناسی وطن در ادبیات

دریچه‌ای به بازشناسی وطن در ادبیات

 دیرگاهی است که این وطن در ادبیات ملی ما گمشده است و یادمان رفته وطن همانجایی است  که باید ان را ساخت و نه اینکه ببازیاش.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: سعید تشکری نویسنده و منتقد مشهدی در یادداشتی که در ادامه می‌خوانید نگاهی به رمان «نقل گیتی» اثر محمد خسروی راد انداخته است. این رمان به تازگی از سوی موسسه شهرستان ادب منتشر شده است.

نقالِ رمان «نقلِ گیتی» برای من و بسیاری دیگر، خوانش ِ شهری از یک نویسنده آدرس دار و با هویت است.چون رمانش بشدت زاویه‌مند روابط خُرد و کلان ِشهری به شهری دیگراست. کٌنج نویسی زیبا و جان داری دارد.

رمان با تلخی، اما ِشیرین و جذاب اما ساده آغاز می‌شود. دیکتاتوری توجیه پذیر مرد داستان، ریتمِ عالی و ریاضیمند فصلِ اول رمان، ضربهای عاطفی دارد. ما از هم اول، انگار از قهرمان مردِ بدمان می‌آید. زیبایی ملاحت انگیز زن ایرانی عجب وقار و وفایی دارد. حرف به کلام نمیزند و پُر است از درون گرایی. عقلانی بودن قهرمانان رمان، بسیار خوش خوان نشسته است. به قول قهرمان آقای خسروی راد (عقل عقبی) دارای یک پرتوتیپ باگرایش ِ (شهرمن) کجاست هستند.

اعتقاد دارم دارم نویسندگان شهری، در ادبیات ورمان باید وطن را بسازند و نه در آن فقط جا خوش کنند وطلبکار باشند و وطن یعنی تو و نه جزیره‌ای بی هویت. همه ما هویت مان را از وطنمان و بالطبع از شهرمان می‌گیریم. پس باید از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده عبور کنیم. کاری که رمان نقل گیتی انجام می دهد.

گیتی، قهرمان زن در رمان کارکردی چند گانه و چند سویه با کارکردهای وطن دوستی دارد و البته دیرگاهی است که این وطن در ادبیات ملی ما گمشده است و یادمان رفته وطن همانجایی است که باید ان را ساخت و نه اینکه ببازیاش.

گذر از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده در رمان کاملاً جذاب است. پلاستیکی و توضیحی نیست. سرشار از پراتیک است. قهرمانان ادبی رمان، بازگذر از یک پروسه، همه پاشنه آشیلِ شهری دارند و اصلاً هم، رویین تن نیستند. عبور از آتش میکنند تا با عشق، پاک شوند. هنر رمان نویسی آقای خسروی راد در: نقل گیتی» چند گانه است. زن و خاک در متن او بسیار عالمانه و گزنده به کار گرفته شده است. خوبی مرد عراقی و بازگشت به وطنش کربلا بسیار قوی روایت شده است.مرد میرود و هجده سال زندگی مشترک را مثل یک آب طالبی خنک هورت میکشد. دیکتاتوری قشنگ از یک روحیه کاملاً وارسته. این سو زن ایرانی ست و نمیرود. در شهر خود مشهد می ماند. داستان تنه بسیار زیبایی دارد. دفاعیات مرد در کنار آب میوه فروشی «خدارا فراموش نکن» عجب خوب نشسته است. لوکیشن بازیها عالی‌است. روایتهای فصلها، تودر تو و کاملاً جذاب است. فصل ها در منِ راوی کاملاً انسجام یافته و پُر ُکنش است.

رمان موفق به باور من رمانی است، که نویسنده تکنیکهای داستانیاش را از موقعیتهای آن بگیرد و نظریه صادر نکند. در رمان: نقل گیتی» و در ادامه خواهرخواندگی در جمهوری ادبیات مجاز میان زن ومرد، کربلا و مشهد دو نفر هم مدعی هستند. مرد هم می‌گوید زمانی کنار مردم ایران در جبهه علیه صدام در کنارتان علیه دیکتاتوری کشورم عراق جنگیدم، حالا میخواهم کنار مردم خودم باشم.این سرامیک مینیاتوریِ رمانِ خوشخوان و توانمندِ نقل گیتی جناب خسروی راد است. رمان روی خط قضاوت و قساوت عاطفی بسیار زیبا گام برداشته است. مجرم کیست؟ ما؟ ملتی صبور و میهمان نواز که همیشه کار دیگران را راه انداختهایم؟ یا آنها که وقتی کارشان با ما تمام میشود، چشم تَر میکنند و میروند؟ مهاجرینی خوش جنس.

رمان حالا به سمتِ موتور دینامیک تازهتری میرود. این اصلیترین سنتزی است که نویسنده در درون سفر قهرمان مرحلهگذاری میکند. ته مایه زن - وطن و دوگانگی مرد-جنگجو می‌شود. این مساله در رمان چنان خوش نشسته که در عین شاعرانگی زبان زنانه ی رمان که بسیار هم زیبا و محکم است طنزی لذت بخش هم تقدیم خواننده می‌مند. رمان اآقای خسروی راد زمانفروشی نمی‌کند و حتی قطره چکانی هم روایت را جلو نمیبرد. بسیار اسپُورت و البته مینیاتوری زیست تکنیکی میکند. خاله بازیهایِ مرسومِ در خانوادههای خوشبخت و متدین هم، در رمان تاثیر کاربردی دارد. وَهمی نیست و بسیار رئالیته مخاطب را نوازش میکند. رمان در مسیرِ سرف ِ آموزههای اخلاقی تنها تفسیر اخلاقی نمیدهد و رویداد محور است. نمیگویم حادثه و میگویم رویداد.

مثل روایت زوج های پیر و جوان، با زاویه دیدهای متنوع، در پیکره رمان به خوبی تنیده شده و بافت سلولی دارد، هوشمند و زنده است. دیدِ رمان، در شب و روز متکثر است. عطفهای بیفرزندی، اینکه یکی باید بزرگی کند و حتماً هم، باید زنِ زندگی باشد، بسیار جذاب است. رتوشهای رمان بسیار صیقل خورده است، شادیها عمدتاً در گذشته است و حال، پراز غم، و آینده در تنهایی- باران و قهوه عربی مارا به تعلیق میکشاند. رمانهای خوب پرسشگری، بی واسطهگی، مهم تر از همه، ازادی را، همراه با اکتهای جذاب، معاصر سازی میکنند. آقای خسروی راد و شهرستان ادب برای ما کتابی ساخته اند فکور و البته بسیار خوش خوان. مراقب باشیم گم شان نکنیم!

کد خبر 4675981

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha