۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۹:۴۸

یادداشتی از عبدالله محمدی؛

چهره ها و جلوه های حق و باطل در کربلا

چهره ها و جلوه های حق و باطل در کربلا

عاشورا تابلویی برای عبرت تاریخ است. شاخصه های مسیر حق و باطل در تابلوی کربلا در قالب چهره های حاضر در دو جبهه مصداق یافت.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام عبدالله محمدی استادیار موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در یادداشتی با عنوان چهره ها و جلوه های حق و باطل در کربلا، به رویش ها و ریزشها در کربلا پرداخته است:

عاشورا تابلویی برای عبرت تاریخ است و مخاطب آن نه فقط مسلمانان و شیعیان، که تمام کسانی که فطرت انسانی دارند. شاخصه های مسیر حق و باطل در تابلوی کربلا در قالب چهره های حاضر در دو جبهه مصداق یافت.

عبدالله بن عمر از شخصیت های مورد توجه زمان خود بود. جزو چند تنی است که معاویه درباره آنها به یزید توصیه خاص کرده بود. معاویه به یزید گفت او در ابتدا با تو بیعت نخواهد کرد، ولی بالاخره به تو خواهد پیوست. خود گفته بود خواهان اختلاف نیست و اگر همه مردم بیعت کنند، بیعت می کند. خود را زاهد نشان می داد، سعی می کرد هر جا پیامبر نماز خوانده است، نماز بخواند. با هر جنگی مخالف بود. میگ فت من در هیچ جنگی شرکت نمی کنم، و پشت سر هر کسی پیروز شود نماز می خوانم!

امام علی(ع) ویژگی او را چنین معرفی کردند: نه حق را یاری و نه باطل را خوار و نابود کرد. هنگام حرکت امام حسین(ع) به سمت کربلا، دعوت او را اجابت نکرد، ولی از حضرت خواست اجازه دهد، جای بوسه گاه پیامبر(ص) در سینه امام(ع) را ببوسد. سالها پس از واقعه کربلا، شبانه به سراغ حجاج بن یوسف رفت و اظهار کرد می خواهد بدون بیعت با امام حق نمیرد. حجاج نیز پایش را از رختخواب بیرون آورد و گفت با پایم بیعت کن!!

مقدس مآبانی که به  ظواهر دین اهمیت می دهند ولی باطن دین و ولایت را درک نمی کنند، سعی می کنند با میانه روی چهره صلح طلب و محبوب همگان از خود بسازند، بین خطوط حرکت کرده و مرزهای حق و باطل را کمرنگ جلوه میدهند، بالاخره به ولایت شیطان خواهند مُرد.

احنف بن قیس تمیمی مردی دارای نفوذ کلام و مؤثر بود. در جنگ صفین و نهروان از یاران و فرماندهان سپاه حضرت علی(ع) بود. هنگامی که معاویه خواست برای یزید بیعت بگیرد بزرگان را جمع آوری کرد و نظرشان را جویا شد. احنف پاسخ داد: اگر میدانی صلاح کار امت اسلام در این است چنین کن، با ما مشورت مکن، شأن ما گفتن «سمعاًَ و طاعة» است!

از معدود کسانی است که امام حسین(ع) در جریان کربلا مستقیماً به او نامه نوشت، ولی احنف سرباز زد. پس از عاشورا نیز به عبدالله بن زبیر گروید و در مقابل مختار قیام کرد. غیاب مبنای معرفتی، سبب میشود انتخابهای صحیح نیز پایدار نبوده و همراهی مقطعی با جبهه حق، اثر ماندگار نداشته باشد. حق را به خاطر حق خواستن، هدایت بخش خواهد بود.

امام حسین(ع)، در مسیر حرکت خویش با افراد بسیاری گفتگو کرد. در موقعیتی مشابه، افراد تصمیم‌های گوناگون گرفتند. زهیر بن قین و عبیدالله بن حرّ جعفی، هر دو از افراد مؤثر و دارای سابقه منفی بودند. امام (ع) هر دو را دعوت کرد. حتی هنگامی که عبیدالله از ملاقات با امام سر باز زد، امام خود به خیمه او رفت. زهیر در ابتدا مردد بود، ولی به کمک همسرش از این فرصت بهره جست و جاودانه شد.

امام به عبیدالله بن حرّ جعفی فرمود: گناهان بسیاری داری، می خواهی توبه کنی و پاک شوی؟ پاسخ داد: می دانم کسی که از تو پیروی کند به سعادت ابدی نائل می شود ولی از مرگ می ترسم. اسب و شمشیر منحصر به‌فردی دارم و آن را به تو هدیه میدهم. امام فرمود به اسب و شمشیر کسی که جانش را دریغ کند، نیاز ندارم.  عبیدالله تا آخر عمر در پشیمانی و حسرت سوخت و در درگیریهای سالهای بعد از ترس خود را به آب افکند و با خفت از دنیا رفت.

هرثمه با امام علی(ع) در صفین بود. راوی روایتی است که امام علی(ع)  مشتی خاک کربلا را برداشت و فرمود: خوشا به حال تو ای خاک! مردانی از تو محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت می شوند. در ماجرای کربلا در سپاه عمر سعد بود. با دیدن درختی یاد صفین افتاد و از سپاه عمر سعد جدا شد. خود را به امام رساند و ماجرای صفین را نقل کرد. امام فرموند: با ما هستی یا علیه ما! هرثمه پاسخ داد: هیچ کدام، دخترانم در شهر تنها هستند و نگران آنها هستم. امام (ع) فرمود: پس به جایی برو که صدای ما را نشنوی، کسی که صدای ما را بشنود و یاری نکند، با صورت در آتش است. دلبستگی و تعلق او نتوانست بیداری موقت او را مؤثر سازد.

امام آینه ای است که در برابر اشخاص مختلف قرار گرفته و لایه های پنهان وجود ایشان را به خودشان و تاریخ می نمایاند. محبت دنیا مهمترین عامل تیره بختی چنین افرادی بود. شیطان بهانه های دینی و عاطفی را در دهان ایشان نهاده و از زبان خودشان گفتگو کرد.

علی بن عبدالله حنفی و سعید بن عبدالله حنفی دو برادر بودند. سعید، عابد و شجاع کوفه و نامه رسان به بزرگان کوفه و بالعکس نامه رسان مسلم به امام حسین(ع) بود. همراه امام به کربلا بازگشت. ظهر عاشورا هنگام نماز، خود را سپر امام حسین(ع) کرد و پس از اصابت سیزده تیر به زمین افتاد. قبل از شهادت، به امام عرض کرد: آیا به عهدم وفا کردم؟ امام فرمود: در بهشت هم همراه من خواهی بود. برادرش علی بن عبدالله از یاران عمر سعد بود که به امام اعتراض کرد که برادرم را گمراه کرده ای!! شهادت برادر نه تنها برای او سودمند نبود، بلکه گستاخی او به حجت الهی را بیشتر کرد.

دو برادر دیگر به نام های سعد بن حرث و ابوالحتوف انصاری از باقیماندگان خوارج و در سپاه عمر سعد بودند. عصر عاشورا امام(ع) پس از شهادت یکایک اصحاب و خویشانش، بانگ «هل من ناصر ینصرنی» سر داد. این دو برادر با شنیدن ندای دعوت الهی، به خود آمدند و بر سپاه عمر سعد یورش بردند و هر دو به شهادت رسیدند. ایشان تا آخرین ساعات در سپاه باطل بودند ولی توانستند از این دعوت امام، راه هدایت خود را بیابند.

سرنوشت این دو برادر راه یافته را مقایسه کنیم با ضحاک بن عبدالله مشرقی که همراه دوستش مالک بن نضر ارحبی در مسیر کوفه با امام مواجه شدند. پس از شنیدن سخنان امام، مالک بن نضر، بهانه آورد که مقروض هستم و حضرت را تنها گذاشت. اما ضحاک قبول کرد، همراه امام باشد، اما مشروط به آنکه یاریش برای امام سودمند باشد. روز عاشورا تا ظهر در کنار امام بود و حضرت مرتب او را تشویق می کرد، تا سست نشود. ضحاک پس از آنکه شهادت اصحاب و بنی هاشم را دید و از سرنوشت جنگ مطلع شد، به نزد امام آمد و وعده خود را یادآور شد. امام به او رخصت داد و پرسید چگونه می خواهی بروی در حالی که اسبی باقی نمانده است؟ گفت مرکبی را در خیمه ای پنهان کرده ام! او امام را در میان دشمنانش تنها گذاشت و فرار کرد.

وجود این شخصیت ها در دو سپاه تصادفی نبود. همان گونه که عاشورا نه یک اتفاق، که جریانی زنده برای هدایت بشر است، حضور تک تک این افراد نیز برای هدایت نسل های گوناگون تاریخ است. هر کس می تواند اوصاف خود را با چهره های این تابلو مقایسه کند.

در هستی هیچ امری تصادفی نیست، هیچ کس از روی اتفاق و ناگهانی عاقبت به خیر یا شر نمی شود. حسن عاقبت میوه زندگی است. مجموعه انتخابهای افراد سرنوشت ایشان را رقم می زند؛ هرچند ما ندانیم افراد در لحظه های زندگی خویش چه انتخاب هایی کرده اند.

امام، قرآن ناطق است که دعوتی همگانی و مستمر دارد. این دعوت سبب رشد کسانی است که قابلیت دریافت هدایت الهی را دارند و باطن تاریک کسانی که استعداد درونی ندارند را آشکارتر می سازد. «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الّا خساراً.»

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست/ در خاک، سبزه روید و در شوره زار خس.

کد خبر 4716107

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha