خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: روز نهم ربیع الاول از روزهای مبارک شیعیان است که میتوان آن را بعد از محرم و صفر و شهادت امام حسن عسکری (ع) آغازی بر اعیاد اسلامی موجود در ماه ربیع الاول دانست اما عدهای تلاش کرده اند تا با تمسک به مسائل بی اصل و سند و یا حداقل اختلافی، از آن سو استفاده نموده و به ایجاد اختلافات مذهبی بین مسلمانان آن هم در آستانه هفته وحدت دامن بزنند. روز نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) و روز مرگ عمر بن سعد یکی از فرماندهان سپاه یزید به دست مختار ثقفی است.
عدهای تلاش دارند تا با برگزاری مراسمهای نامتعارف در این روز که با روش معصومین (ع) و فتاوای علمای شیعه مغایرت دارد اعلام برائت خود را نسبت به دشمنان اهل بیت (ع) نشان دهند حال آنکه اصل واجب برائت از دشمنان خدا و اهل بیت (ع) باید در همان روش و مسلکی صورت بگیرد که اهل بیت (ع) و علمای امامیه بدان راهنمایی فرموده اند.
برخی رفتارهای نامتعارف نه تنها بر خلاف آیات قرآن کریم و مشی اهل بیت (ع) در مواجهه با مخالفان خودشان است بلکه بر خلاف مصلحت عمومی جامعه اسلامی و مسلمین میباشد. به همین دلیل بارها و بارها رهبر معظم انقلاب و در کنار ایشان سایر مراجع تقلید بر حرمت و خلاف قانون بودن کارهای نامتعارف و اختلاف افکنی میان مسلمین و مذاهب مختلف تاکید کرده اند و همگان را از عواقب سو آن بر حذر داشته اند. به عنوان مثال آیت الله العظمی بهجت (ره) در این زمینه میفرمود:
چه بسا… این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. (.....) بنده خیال میکنم اهل علم، اگر میخواهند اینجا (عیدالزهرا) خدمتی بکنند به اهلبیت علیهمالسلام، برای اهل استدلال از اینها متعیّن است، که سعی بکنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ذکر بکنند؛ ساده، برهانی، یقینآور، بهطوریکه اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و اذن داده شود به دیوار که بگو، تصدیق کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند اینطور ادله را پیدا کنند، پیدا میکنند. نه سبّی، نه طعنی، نه شَتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه این [استدلال کردن] مهمتر است و ممکن است خدا میداند چقدرها را داخل در حق کند. از این مطلب غافلند که بابا این مقدم است. یکی از این دهتا [استدلالی] که در عمر خودش تهیه کرده است، خدا میداند چقدرها را مستبصر میکند.
جدای از این مباحث یکی از اصلی ترین بحثهایی که بین دانشمندان علوم اسلامی و همچنین مورخین وجود دارد این است که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت قائل اند روز مرگ خلیفه دوم اواخر ماه ذی الحجه سال ۲۳ قمری بوده است. طبق بررسیهای به عمل آمده تمامی دانشمندان و مورخین اهل سنت تاریخ مرگ خلیفه دوم را بین بیست و سوم تا سی ذی الحجه سال ۲۳ قمری ذکر کرده اند و در میان دانشمندان شیعی هم بسیاری از دانشمندان قائل به همین تاریخ هستند.
نهم ربیع الاول به روز مرگ عمر بن خطاب خلیفه دوم منسوب شده است. دلیل این انتساب روایتی است که به «رفع القلم» مشهور است. برخی معتقدند که تاریخچه این انتساب به قرن ششم هجری برمیگردد؛ اما پس از دورهای سکوت، با ظهور صفویه و گسترش تشیع، بهعنوان دیدگاه مشهور معرفی و بخشی از فرهنگ شیعی شناخته شده است. انتساب تاریخ مرگ عمر به این روز موافقان و مخالفانی داشته است:
دیدگاه موافقان
عبدالجلیل قزوینی (درگذشت قرن ششم هجری) بدون استناد به منبعی به قتل عمر در این روز اشاره کرده است (رازی قزوینی، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، ۱۳۵۸ ش، ص ۳۵۳)؛ اما هاشم بن محمد دیگر عالم این دوره، دلیل این انتساب را روایتی از احمد بن اسحاق مشهور به رفع قلم دانسته است (حلی، المحتضر، ۱۳۷۰ ق، ص ۴۴). علامه مجلسی که در دوره صفویه میزیسته اند، ضمن اشاره به روز مرگ عمر در این روز، دلیل اصلی آن را نیز روایت رفع القلم دانسته است (مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۳۱، ص ۱۱۹ و ۱۲۰).
دیدگاه مخالفان
در برابر دیدگاه موافقان، تعداد زیادی از علمای شیعه و اهل سنت معتقدند خلیفه دوم در اواخر ماه ذی الحجه از دنیا رفته است. برخی از ادله مخالفان عبارتند از:
۱- بر اساس منابع متعدد تاریخی شیعه و اهلسنت، قتل عمر در روزهای پایانی ذیالحجة سال ۲۳ ق اتفاق افتاده است. بر اساس این منابع عمر در ۲۶ یا ۲۷ ذیالحجه توسط ابولؤلؤ غلام مغیرة بن شعبه مجروح شد و سه روز بعد در ۲۹ و بنابر قولی ۳۰ ذیالحجه از دنیا رفت. در میان مورخان سنی میتوان به طبری، مسعودی و از میان منابع معتبر و متقدم شیعه میتوان به شیخ مفید و ابنادریس حلی و یعقوبی اشاره کرد.
شیخ مفید (۴۱۳ ق): شیخ مفید در مسارالشیعه مینویسد: «فی الیوم السادس و العشرین سنة ۲۳ ثلاث و عشرین من الهجرة طعن عمربن الخطاب… و فی التاسع و العشرین منه قبض»؛ عمربن خطاب در ۲۶ ذی الحجه سال ۲۳ هجری ضربه خورد و در روز ۲۹ همان ماه درگذشت.(مفید، مسارالشیعه فی مختصر تواریخ الشریعة، ص ۴۲)
ابن ادریس حلی (م ۵۷۸ ق): وی در کتاب السرائر به شدت احتمال کشته شدن عمربن خطاب در روز نهم ربیع را رد میکند و مینویسد: «فی الیوم السادس و العشرین منه، سنة ثلاث و عشرین من الهجرة، طعن عمربن الخطاب و فی التاسع و العشرین منه، قبض عمربن الخطاب… و قد یلتبس علی بعض أصحابنا یوم قبض عمربن الخطاب، فیظن أنّه یوم التاسع من ربیعالأول، و هذا خطأ من قائله، بإجماع أهل التاریخ و السیر، و قد حقق ذلک شیخنا المفید، فی کتابه کتاب التواریخ، و ذهب إلی ما قلناه»؛ (حلّی، السرائرالحاوی لتحریرالفتاوی، ج ۱، ص ۴۱۸) عمربن خطاب در ۲۶ ذیالحجه سال ۲۳ هجری ضربه خورد و در ۲۹ همان ماه درگذشت. اما این امر بر بعضی از اصحاب ما مشتبه گشته و آنان پنداشته اند که عمر در نهم ربیع الاول به قتل رسیده است. اما به اجماع مورخان و سیره نویسان، قول نهم ربیع خطایی است که از قائل آن سر زده است. شیخ مفید نیز در کتاب تواریخ خود قول ۲۶ ذیالحجه را صحیح دانسته و همانند ما نظر داده است.
سیدبن طاووس (م ۶۶۴ ق): سید در کتاب اقبال الاعمال یادآور میشود که گروهی از شیعیان ایرانی نهم ربیع را روز قتل عمر میدانند، ولی او نتوانسته مؤیدی بر این مطلب بیابد و در بیان اعمال ذیالحجه متذکر میشود که عمر در این ماه کشته شده و در ادامه از کتاب حدائق شیخ مفید به توضیحی درباره این روز میپردازد (سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۳۷۹)
شیخ ابراهیم کفعمی (م ۹۰۵ ق): وی در کتاب جنهالامان الواقیه و جنهالایمان الباقیه که به «مصباح کفعمی» مشهور است، مینویسد: «فی السابع و العشرین طعن عمربن الخطاب و من زعم انه قتل فی یوم التاسع من ربیعالاول فقد اخطأ و قد نبهنا علی ذلک فیما تقدم عند ذکر شهر ربیعالاول »؛۳۵۷ عمربن خطاب در ۲۷ ذیالحجه ضربه خورد و هر کس پنداشته عمر در نهم ربیع به قتل رسیده، بیگمان اشتباه کرده است و ما در بخش ماه ربیعالاول به این مطلب آگاهی دادیم. وی کشته شدن خلیفه در ۲۶ ذیالحجه سال ۲۳ را اجماعی شیعه و اهل سنت میداند (ابراهیم کفعمی، المصباح، ص ۵۱۰).
علّامه حلّی (م ۷۲۶ ق): وی در کتاب خویش، ۲۶ ذیحجه را روز ترور عمربن خطاب شناسانده است (حسنبن یوسف حلّی، تذکره الفقها، ج ۶، ص ۱۹۵؛ همو، منتهی المطلب، ج ۲، ص ۶۱۲)
شهرت قتل خلیفه دوم در ذی الحجه به گونه ای بوده که بسیاری از بزرگان همچون شیخ بهایی، با وجود معاصر بودنشان با دوران صفویه که اوج فعالیتهای تبلیغی برای ترویج تشیع است، با صراحت ۲۶ ذیالحجه را تاریخ قتل عمربن خطاب معرفی کرده اند (شیخ بهایی، توضیح المقاصد، ص ۳۳) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذیالحجه در میان عالمان شیعه مینویسد: «اقول ما ذکر أنّ مقتله کان فی ذیالحجه هو مشهور بین فقهائنا الامامیه»؛ این سخن که عمر در ذیالحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است (محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۱۸).
شیخ عباس قمی در تتمه المنتهی تاریخ قتل عمر را ۲۶ ذی الحجه دانسته اند (شیخ عباس قمی، تتمه المنتهی، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، ص ۲۱۸۵)
منابع اهل سنت نیز بر تاریخ ذی الحجه اجماع دارند.
برخی منابع شیعه و اهل سنت که مرگ خلیفه دوم را در ماه ذی الحجه برمی شمارد
مرُوج الذَهب، علی بن حسین مسعودی (متوفی ۳۴۶)، ج ۲، ص ۱۳۵۲
تاریخ یعقوبی، یعقوبی (متوفی ۲۸۴)، ج ۲، ص ۱۵۹
تاریخ مدینه، ابن شَبه نمیری (متوفی ۲۶۲)، ج ۳، ص ۸۹۵ و ۹۴۳
تاریخ خلیفه بن خیاط، خلیفه بن خیاط عصفری (متوفی ۲۴۰)، ص ۱۰۹
أخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری (متوفی ۲۸۲)، ص ۱۳۹
تاریخ کبیر، بخاری (متوفی ۲۵۶)، ج ۶، ص ۱۳۸
المصنف، ابن أبی شیبه کوفی (متوفی ۲۳۵)، ج ۸، ص ۴۱
تاریخ طبری، طبری (متوفی ۳۱۰)، ج ۳، ص ۲۶۵
المعارف، ابن قُتَیبه دینَوری (متوفی ۲۷۶)، ص ۱۸۳
فتوح، أحمد بن أعثم کوفی (متوفی ۳۱۴)، ج ۲، ص ۲۳۲۹
موطأ، مالک بن انس (متوفی ۱۷۹)، ج ۲، ص ۸۲۴
الآحاد والمثانی، ضحاک (متوفی ۲۸۷)، ج ۱، ص ۱۰۲
المصنف، عبدالرزاق صنعانی (متوفی ۲۱۱)، ج ۱۱، ص ۳۱۵
مسند احمد، احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱)، ج ۱، ص ۵۵
طبقات الکبری، محمد بن سعد (متوفی ۲۳۰)، ج ۳، ص ۳۶۴
أنساب الأشراف، بلاذری (متوفی ۲۷۹)، ج ۱۰، ص ۴۳۹
المحبر، محمد بن حبیب هاشمی بغدادی (متوفی ۲۴۵)، ص ۱۴
الثقات، ابن حبان (متوفی ۳۵۴)، ج ۲، ص ۲۳۸
مسند ابن جعد، علی بن جعد بن عبید (متوفی ۲۳۰)، ص ۱۹۵
التنبیه والإشراف، علی بن حسین مسعودی (متوفی ۳۴۵)، ص ۲۵۰
استیعاب، ابن عبد البِرّ (متوفی ۴۶۳)، ج ۳، ص ۱۱۵۲
المعجم الکبیر، طبرانی (متوفی ۳۶۰)، ج ۱، ص ۷۰
مستدرک، حاکم نیشاپوری (متوفی ۴۰۵)، ج ۳، ص ۹۲
التعدیل والتجریح، سلیمان بن خلف باجی (متوفی ۴۷۴)، ج ۳، ص ۱۰۵۴
سنن کبری، بیهقی (متوفی ۴۵۸)، ج ۸، ص ۱۵۰
البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (متوفی ۵۰۷)، ج ۵، ص ۱۹۱
تاریخ مدینۀ دمشق، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱)، ج ۴۴، ص ۱۴
صفوه الصفوه، ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)، ج ۱، ص ۲۹۱
الإنباء، ابن عمرانی (متوفی ۵۸۰)، ص ۴۸
اُسدالغابه، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰)، ج ۴، ص ۷۷
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (متوفی ۶۵۶)، ج ۱۲، ص ۱۸
مفید، مسارالشریعه، ۱۴۱۴ ق، ص ۴۲
ابنادریس، السرائر، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۴۱۹
شیخ عباس قمی، تتمه المنتهی، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، ص ۲۱۸۵
حسن بن یوسف حلّی، تذکره الفقها، ج ۶، ص ۱۹۵؛ همو، منتهی المطلب، ج ۲، ص ۶۱۲
ابراهیم کفعمی، المصباح، ص ۵۱۰
سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۳۷۹
۲- بر اساس گزارشهای تاریخی، بیعت با عثمان، خلیفه بعد از عمر، در اواخر ذیالحجة یا اوائل ماه محرم صورت گرفته است که این ماجرا قرینهای برآن است که مرگ خلیفه دوم در اواخر ماه ذی الحجه اتفاق افتاده است چرا که بلافاصله بعد از ترور خلیفه دوم شورای ۶ نفره تشکیل شد و بیعت با عثمان به عنوان خلیفه صورت پذیرفت. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۳۸۷ ق، ج ۴، ص ۱۹۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج ۲، ص ۱۶۲)
۳- مردم کاشان که در قدیم برگزارکننده مراسم نهم ربیعالاول در محل بنای ابولؤلؤ بودهاند، ابتدا آن را در ماه ذیالحجه برپا میکردند.(افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، تحفه فیروزیه (گزارشی از کتاب)، به کوشش رسول جعفریان، قم، بیجا، ۱۳۷۸ ش، ص ۸۲)
روایت رفع القلم
مهمترین مستمسک کسانی که قائل به مرگ خلیفه دوم در روز نهم ربیع الاول هستند روایت رفع القلم است. اولاً این روایت در هیچ کدام از جوامع حدیثی متقدم نیامده است و ثانیاً به لحاظ سند و متن از اشکالات عدیده ای برخوردار است که علمای علم حدیث نقدهای بسیاری را بر آن وارد میدانند اما بسیاری از دانشمندان تاریخ اسلام معتقدندبه فرض پذیرش این روایت ضعیف، این حدیث در قیاس با اخبار متعددی که در منابع مختلف شیعه و سنی نقل شده است به لحاظ پذیرش تاریخ مرگ خلیفه دوم محل اعتنا نخواهد بود.
در ادامه به بررسی اجمالی روایت رفع القلم میپردازیم:
مجلسی روایتی را از کتاب "زوائد الفوائد" سید بن طاوس و کتاب "المحتضر" شیخ حسن بن سلیمان، در فضیلت روز نهم ربیع الاول و اعمال آن نقل میکند. ابتدای روایت گویای این است که قتل و کشته شدن خلیفۀ دوم در روز نهم ربیع بوده است. برای این روز اعمال مستحبی زیادی بیان و در بزرگی و شأن این روز بسیار سخن فرسایی شده است. قبل از آن که دربارۀ متن این حدیث توضیحی داده شود، برخی مطالب دربارۀ منبع این حدیث و راویان آن را بیان میکنیم.
کتاب زوائد الفوائد که به تصریح علامه مجلسی از آثار سید بن طاوس است ،[۱] توسط آقا بزرگ تهرانی به فرزند سید بن طاوس، یعنی رضی الدین علی، نسبت داده شده است .[۲] علامه محسن امین نیز این کتاب را صریحاً به فرزند سید بن طاوس نسبت میدهد و میگوید: سید رضی الدین در صفحاتی از کتاب تأکید کرده که اسم و کنیه اش، مانند اسم و کنیۀ پدرش؛ مرحوم سید بن طاوس است .[۳] بنابراین، صحیح این است که کتاب از آن فرزند سید بن طاوس باشد.
روایت روز نهم ربیع در کتاب " المحتضر" حسن بن سلیمان نیز آمده است، و روایتی را که مجلسی در قسمت سرگذشت خلیفۀ دوم نقل میکند، به تصریح خودش از کتاب "المحتضر" است .[۴] البته علامه مجلسی این روایت را در قسمت دیگری از کتاب بحار الانوار که مباحث دعا را آورده است، از کتاب سید بن طاوس نقل میکند .[۵]
بررسی حدیث
الف. این حدیث در منابع اولیه نیامده، و با توجه به محتوای آن که در صدد ایجاد و تبیین یکی از اعیاد بزرگ شیعیان بوده، بسیار بعید است که در هیچ کدام از کتابهای روایی نیامده باشد و بزرگانی مانند شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی از آن غافل باشند.
ب. بنابر نقل علامه مجلسی؛ سید بن طاوس از شخصی به نام " ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ" وَ " یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ" این جریان را نقل میکند در حالی که همین جریان را شیخ حسن بن سلیمان از مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ الْوَاسِطِیِّ (ونه ابن ابی العلاء) وَ یَحْیَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیحٍ (ونه حویج) الْبَغْدَادِیِّ، نقل میکند که بنابراین در مشخصات هر دو راوی این حدیث در این دو کتاب اختلاف وجود دارد.
ج. عبارت "یوم رفع القلم"، اگر به معنای روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمیشود و مردم در انجام
هر گناهی آزادند؟! چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی در تعارض است.
علاوه بر این که چنین تفسیری از "یوم رفع القلم" با دیگر قسمتهای این روایت طولانی ناساز گار است. در این روایت، روز نهم ربیع الاول را روز زهد، روز توبه، روز انابه و بازگشت به سوی خداوند، و روز تزکیۀ نفس خوانده است .[۷] چنین صفاتی چگونه با روزی به این عنوان که هر گناهی در آن آزاد است، قابل جمع است؟!
د. در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و در کتاب فضائل الشیعه شیخ صدوق، دو روایت به این مضمون آمده است که از شیعیان اهل بیت (ع) قلم برداشته شده است. این دو روایت به طور مطلق آمده و محدود به نهم ربیع الاول هم نشده است.
در عیون اخبار الرضا (ع) میفرماید: از پیروان ما قلم برداشته شده است، راوی گفت: پرسیدم چگونه چنین چیزی ممکن است ای آقای من؟ فرمود: چون مأمور شده اند در دولت باطل به تقیّه رفتار کنند و در این کار از ایشان پیمان گرفته شده است، مردم همه در امانند و آنان در کمال خوف و بیم بسر میبرند و به خاطر ما ایشان را تکفیر میکنند، ولی ما به خاطر آنان تکفیر نمیشویم، و آنان در راه ما کشته میشوند، لکن ما برای ایشان کشته نمیشویم، هیچ کدام از شیعیان ما نیست که مرتکب گناهی شود مگر آنکه اندوه و غمّ او را فرو میگیرد. چنان که گناهان او را برطرف میکند هر چند گناهانش به تعداد دانههای باران باشد، یا به تعداد ریگ و شن بیابانها، و خارها و درختها، و چنانچه در امور شخصی اش مبتلا به اندوه نشود دربارۀ خانوادهاش یا اموالش غمی به او خواهد رسید، و اگر در امر دنیایش غمی به او نرسد و مبتلا به مصیبتی نگردد، خواب ناراحتکنندهای بیند که آن موجب ریختن گناهان او گردد .[۸]
در کتاب فضائل الشیعه نیز آمده است: ابو حمزه میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: قلم از شیعه برداشته شده، برای اینکه خداوند آنان را با عصمت و ولایتش [از گناه و معصیت] نگه میدارد .[۹]
با دقت در این دو روایت به معنای متفاوتی از "رفع قلم" میتوان رسید؛ رفع قلم با توجه به این دو روایت به خصوص روایت عیون اخبار الرضا (ع) که امام (ع) به خوبی، آن را توضیح داده است؛ چنین میتواند باشد: رفع قلم به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان و آن هم به خاطر سختیها و مشقاتی است که در راه دین خدا می کشند. این معنا بسیار متفاوت است با این که بگوییم شیعیان در پارهای از زمان آزادند که هر عملی را انجام دهند و هیچ گناهی هم برایشان نوشته نمیشود. بلکه این روایت میفرماید: احیاناً شیعیان گناهانی انجام میدهند که باید به خاطر آن عقاب شوند ولی خداوند به خاطر رنج و سختیهایی که آنان در راه دین و مذهب اهل بیت (ع) متحمل میشوند، گناهان آنان را به تدریج بخشیده تا در قیامت بدون گناه محشور شوند. چنین معنایی با اصول اعتقادی هماهنگ است. قرآن کریم میفرماید: و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند، قطعاً گناهانشان را میزدودیم و آنان را به بوستانهای پر نعمت درمیآوردیم .[۱۰] از این سنت الهی به عنوان " تکفیر" یاد میشود .[۱۱]
در روایت کتاب فضائل الشیعه نیز، "رفع قلم" به این معنا آمده است که خدواند چون شیعیان (واقعی و مخلص) را با عصمت و و لایتش حفظ میکند، آنان گناهی انجام نمیدهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنیتر، سالبه به انتفاع موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده است؛ چون چیزی برای نوشته شدن وجود ندارد، نه آن که گناهانی انجام میدهند ولی نوشته نمیشود.
در نتیجه در صورتی که حدیث نهم ربیع الاول را قبول کنیم و از اشکالات سندی یا محتوایی آن چشم پوشی کنیم، میتوان عبارت "یوم رفع القلم" را در آن به این گونه ترجمه و تبیین کرد که روز نهم ربیع الاول روزی است که خداوند در آن روز، گناهان شیعیان را به خاطر همۀ سختیها و رنجهایی که در راه تقیه و در راه مذهب اهل بیت (ع) دیده اند، با توجه به حکمت خود از بین میبرد.
این روایت علاوه بر آن که خبر واحد است از اشکالات منبعی و سندی برخوردار بوده و عدهای به محتوای آن هم نقد وارد کرده اند لذا پیروزی نظر این حدیث در باب مرگ خلیفه دوم در تاریخ نهم ربیع الاول در مقابل اخبار متعددی که مرگ خلیفه دوم را در ذی الحجه بیان میکند سخت به نظر میرسد.
([۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۵۱، انتشارات دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.؛ [۲] تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ۱۲، ص ۵۹[۲] ، اسماعیلیان،قم، ۱۴۰۸ق.؛ [۳] امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج۲، ص ۲۶۷، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ق.؛ [۴] بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۱۲۰.؛ [۵] بحار الأنوار، ج ۹۵، ص: ۳۵۱؛ [۶] زلزله، ۷ و ۸.؛ [۷] بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۱۲۸.؛ [۸] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا ع، ترجمه غفاری و مستفید، ج۲، ص ۵۷۵، نشر صدوق، تهران، ۱۳۷۲ش.؛ [۹] صدوق، محمد بن علی، فضائل الشیعة، ترجمه توحیدی، ص ۴۳، انتشارات زراره، تهران، ۱۳۸۰ض.؛ [۱۰] مائده، ۶۵.؛ [۱۱] برای آگاهی بشتر نک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، تلخیص ربانی گلپایگانی، ص ۴۵۱، انتشارات موسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۴۲۸ق)
دیدگاه برخی از مراجع تقلید در باب حدیث رفع القلم
رهبر معظم انقلاب، آیت الله العظمی خامنهای: هرگونه گفتار یا کردار و رفتاری که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام اکید است.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اولاً: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم و ثانیاً: بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر و ثالثاً: تولّی و تبرّی راههای صحیحی دارد نه این راههای خلاف.
آیت الله العظمی نوری همدانی: چیزی به عنوان رفع قلم در روز به خصوصی نداریم و مسلمانان باید از تفرقه بپرهیزند و از هر چیزی که موجب وهن مذهب است جداً اجتناب نمایند.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی: حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایام سال نسبت به آن وجود ندارد و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست.
نظر مرحوم علامه مجلسی
مرحوم علامه مجلسی یکی از دانشمندانی است که مرگ عمر را در نهم ربیع الاول میداند اما خود ایشان در اینکه منابع و دانشمندان متقدم بر ایشان سالروز مرگ خلیفه دوم را اواخر ماه ذی الحجه میدانستند ادعای اجماع کرده است. علامه مجلسی در این خصوص ادعای اجماع دارد و به نقل از شیخ مفید میگوید عمر در روز دوشنبه، ۲۶ ذیالحجه سال ۲۳ ه. ق.، ضربه خورد و در ۲۹ ذیالحجه از دنیا رفت و همه شیعه و سنی بر این مطلب اجماع دارند (مجلسی، ۱۴۰۴: ۳۱/۱۱۹). وی از صاحب کتاب انیس العابدین نقل میکند که جمهور شیعه گمان میکنند در این روز عمر به قتل رسیده است، در حالی که چنین چیزی صحیح نیست (همان).
قال محمد بن إدریس فی سرائره: من زعم أن عمر قتل فیه فقد أخطأ بإجماع أهل التواریخ والسیره، وکذلک قال المفید; فی کتاب التواریخ. وإنما قتل یوم الإثنین لأربع بقین من ذی الحجة سنة ثلاث وعشرین من الهجرة، نص علی ذلک صاحب الغرة وصاحب المعجم وصاحب الطبقات وصاحب کتاب مسار الشیعة وابن طاوس، بل الإجماع حاصل من الشیعة وأهل السنة علی ذلک. انتهی. والمشهور بین الشیعة فی الأمصار والأقطار فی زماننا هذا هو أنه الیوم التاسع من ربیع الأول، وهو أحد الأعیاد، ومستندهم فی الأصل. بحار ج ۳۱ ص ۱۱۹ و ۱۲۰
علامه مجلسی ضمن اینکه نقل شیخ مفید مبنی بر ادعای اجماع میان شیعه و اهل سنت در تاریخ ذی الحجه را مطرح میکند اما خود آن را نمیپذیرد و بیان میکند که در میان علمای زمان او نهم ربیع الاول نظر مشهور است؛ این خود مطلب قابل تاملی است که چه طور متقدمان و صاحبان جوامع روایی اولیه این حدیث را ندیده و آن را در کتب روایی خود نیاورده اند و همچنین بر تاریخ ذی الحجه برای مرگ خلیفه دوم اجماع داشته اند اما نظر علمای متاخر چیز دیگری شده است.
چرا نهم ربیع الاول؟
اینکه چرا نهم ربیع الاول به سالروز قتل خلیفه دوم و برگزاری جشن معروف شده است، دانشمندان احتمالاتی را در این خصوص مطرح کرده اند:
۱- اولین و مهمترین دلیل همان حدیث رفع القلم است که بحث در باب آن گذشت.
۲- عمر بن سعد پسر سعد بن ابی وقاص (از صحابی پیامبر (ص) است. وی از سوی عبیدالله بن زیاد به فرماندهی سپاه کوفیان برای مقابله با امام حسین (ع) منصوب شد و در روز دهم محرم امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش به دست سپاهیان او به شهادت رسیدند. علامه مجلسی در زاد المعاد گفته است بنابر قولی عمر بن سعد در روز نهم ربیعالاول به دست مختار بن ابوعبیده ثقفی کشته شد (مجلسی، زاد المعاد، ۱۴۲۳ ق، ص ۲۵۸). برخی احتمال داده اند که شاید هم نامی عمر بن خطاب و عمر بن سعد باعث شده است تا بعضی گمان کنند که سالروز مرگ عمر بن خطاب نهم ربیع است درحالیکه نهم ربیع سالروز به درک واصل شدن عمر بن سعد میباشد.
۳- یکی از پژوهشگران معاصر احتمال میدهد که ریشه انتساب نهم ربیع الاول به روز قتل عمر، به دوره دولت شیعی آلبویه برمیگردد؛ در این دوره نزاعهای فرقهای در قالب بزرگداشت ایامی نظیر همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) در غار و مراسم عزا برای مصعب بن زبیر از سوی حنابله متعصب در واکنش به برگزاری عید غدیر و عاشورا از سوی شیعیان وجود داشت. در راستای همین نزاعهای فرقهای شیعیان بهدنبال آن بودند که در روز قتل عمر شادمانی کنند؛ اما بهدلیل آنکه روزهای پایانی ذی الحجه، مصادف با محرم و ایام عزاداری امام حسین بود، این مراسم به بعد از ایام محرم و صفر یعنی ربیع الاول برگزار شد و به تدریج این تلقی پیش آمد که روز قتل عمر در ربیع الاول بوده است (صادقی کاشانی، نهم ربیع؛ روز امامت و مهدویت، مشرق موعود، ۱۳۹۱ ش، ص ۴۴ و ۴۵)
۴- عدهای ریشه جشنهای نهم ربیع را بعد از آغاز امامت امام زمان (ع) به جهت انتظار برای ظهور حضرت و گسترش عدل و داد برشمرده اند و عدهای دیگر بیان کرده اند در روز آغاز امامت امام زمان (ع) به این علت جشن میگرفتند که ایشان پس از ظهور، غاصبین حق اهل بیت (ع) را مجازات خواهند کرد.
دیدگاه کارشناسان معاصر
برخی از کارشناسان زبده تاریخ اسلام در عصر کنونی هم معتقدند که تاریخ مرگ خلیفه دوم در اواخر ماه ذی الحجه سال ۲۳ قمری بوده است. به عنوان مثال حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی از اساتید برجسته تاریخ اسلام در پاسخ به سوال نگارنده مبنی بر تاریخ مرگ خلیفه دوم، نهم ربیع الاول را مردود دانسته و اواخر ماه ذی الحجه سال ۲۳ قمری را به عنوان سالروز مرگ خلیفه دوم بیان کردند.
حجت الاسلام والمسلمین جواد سلیمانی استاد تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) هم در پاسخ به سوال نوارنده تاریخ نهم ربیع را به عنوان سالروز مرگ عمر صحیح ندانستند.
محمدحسین رجبی دوانی، استاد برجسته دانشگاه در حوزه تاریخ اسلام هم در مصاحبهای با بیان اینکه برگزاری مراسمی تحت عنوان «عید الزهرا» یک امر عامیانهای است که نمیتوان آن راپای ارزشها و شعائر شیعه تلقی کرد، به طوری که علمای بزرگ شیعه پرداختن به این مسائل را مخل وحدت مسلمانان میدانستند، تصریح کرد: برپایی چنین جشنهایی یک کار عامیانهای است که برخی از افراد بدون توجه به مصالح مسلمین مطرح کردند، در حالی که مرگ خلیفه دوم درنهم ربیعالاول، از لحاظ تاریخی اعتباری ندارد.
بنابر این به طور کلی سالروز مرگ خلیفه دوم در تاریخ نهم ربیع الاول اتقان لازم را ندارد و اجماعی برآن نیست و برگزاری مراسمهای غیر متعارفی که در این روزها برگزار میشود هم بعضاً مغایر با سنت معصومین (ع) و فتوای مراجع معظم تقلید و مخالف مصلحت جامعه اسلامی است. البته برائت از دشمنان اهل بیت (ع) واجب است اما آنچه که باید بدان توجه شود این است که راه ابراز برائت باید مطابق سنت معصومین (ع)، نظر ولی فقیه و مراجع معظم تقلید باشد و هرگونه رفتاری که باعث ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان شود قطعاً خلاف شرعی و جرم قانونی است.
نظر شما