به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر نوشتاری از سیدکاظم سیدباقری عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که در ادامه میآید؛
از همان روزهای نخستین ظهور دین اسلام و حرکت پیامبر گرامی اسلام (ص)، سنگ بنای اندیشههای سیاسی در مکه بنا نهاده شد. با توجه به آن که آغازین شعار اسلام، توحید بود، این امر به معنای نادیده انگاشتن همۀ بتها، معبودهای دروغین، بود که در ذهن انسان جاهلی، جا خوش کرده بود. با طرح «الله» همۀ «اله» های پنداری فرو ریختند. با توجه به همین امر است که از همان روزهای آغازین علنی شدن دعوت حضرت محمد (ص)، رویاروییها، چالشها، کشمکشها و درگیریها آغاز شد تا شاید آن پیام، مورد پذیرش قرار نگیرد، زیرا پذیرش آن توسط مردم و جوانان به معنای فروریختن قدرت کسانی بود که سالها به بهانههای سست، خود را بر امور مادی و زندگی اجتماعی مردم، مسلط و غالب کرده بودند. اما مردم ستمدیده و جوانان مشتاق، در جستجوی نجات بخش و خواهان خروج از وضعیت ناخوشایند زندگی بودند؛ آنان از ستم، نابرابری، قتل و کشتار، استبداد و بهرهکشی زرسالاران و زورمداران خسته شده بودند و در پی ندائی رهابخش بودند.
لفظ «جاهلیت» در حقیقت، شامل تمام پدیدههای خشونت، درندگی، استبداد، خودپرستی و… میگردد. در این دوران، زور و قدرت، حرف اول را میزند، اراده ظالمان، قانون محسوب میشد و قبایل همواره سرگرم حمله به یکدیگر بودند، پس دلاوری در جنگ و پیکار و استقامت در برخوردهای قبیلهای، دارای اهمیتی دوچندان بود.
سازمان قبیله ای اعراب مبتنی بر اصل خویشاوندی یا همخونی که عامل وحدت و عصبیت اجتماعی محسوب میشد، قرار داشت. بنابراین، پایبندی جوانمردانه به خویشاوندان و فداکاری بی چشم داشت در راه ایشان از جمله آرمانهای والای زندگی شمرده میشد. برخی از پژوهشگران نیز با استناد به شواهد، «جهالت» را در برابر «حلم» میدانند. مسلم است که جاهلیت در برابر «اسلام» است و بنابراین، مقصود از جاهلیت، در قرآن، عصری است که با تمام موازین و ارزش-های اخلاقی و دینی و فرهنگی، درست در مقابل اسلام بوده است.
در نهج البلاغه، حضرت علی (ع)، جاهلیت را این گونه وصف کرده و مورد انتقاد قرار داده است:
همانا خدا محمد را برانگیخت، تا مردمان را بترساند، و فرمان خدا را چنان که باید، رساند. آن هنگام، شما ای مردم عرب! بدترین آئین، را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشین تان گرزه مارهای زهردار. آب تان تیره و ناگوار، خوراک تان گلوآزار. خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان. بتهاتان همه جا بر پا، پای تا سرآلوده به خطا.
و نیز در خطبه ۹۵ چنین میفرماید:
او را برانگیخت، در حالی که مردم سرگردان بودند و بی راهۀ فتنه را میپیمودند، هوا و هوس آنان را سرگشته ساخته، بزرگی خواهی آنان را به فرو دستی انداخته بود، از نادانی جاهلیت، خوار، سرگردان و در کارها نااستوار به بلای نادانی گرفتار. او که درود خدا بر او باد, خیرخواهی را به نهایت رساند, به راه راست رفت و از طریق حکمت و موعظه نیکو, مردم را به خدا خواند.
در جامعۀ جاهلی، قبیله و انگارههای قبیلگی حاکم است، قبیله، گروهی از مردم دارای سرزمین واحد، زبان مشترک و فرهنگ، راه و رسم زندگی نسبتاً یک نواخت، متشکل از چند گروه محلی میباشد و در رأس آن قدرت سیاسی و مدیریتی خاص، اعمال نفوذ و رهبری میکند. این جماعت به نَسَب واحد و جدّ اعلی می رسند؛ در نزد عرب زمان پیامبر (ص)، بالاتر از آن، اجتماعی وجود نداشت.
در این دوران، ارزشهایی چون شجاعت در پیکار، بردباری در مصائب، وفاداری به قبیله و رئیس آن، سخاوت با نیازمندان و تنگدستان، مهماننوازی و پافشاری در انتقام، مطرح است که طبعاً به اندیشهای برتر در حوزۀ سیاسی نمی-انجامد؛ از دیگر سو، تعصبهای ناروا افراد جامعه را به پایبندی نسنجیده و غیرعقلی به عادات خرافی گذشتگان، شدت عمل در کارها، خشونت، عدم آرامش و شکیبایی، عدم باور به خدا، و پیروی از خواستههای نفسانی میکشاند. قرآن کریم از این، پنداشتههای ناروا و اصرار بر آنها، به «حمیت جاهلی» تعبیر میکند:
إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوی
در چنین جامعهای و پس از سه سال دعوت پنهانی، پیامبر گرامی اسلام (ص) با فراخوان عمومی، دعوت «آشکارا» به اسلام را آغاز کرد. رسول خدا (ص) در اوایل بعثت و دعوت علنی، نزد قبیله «بنی عامر بن صعصعه» که از قبایل بزرگ و متنفذ عرب بود رفت و آنان را به اسلام فراخواند. رئیس قبیله گفت اگر من این جوان را از قریش بگیرم به دست او بر عرب چیره خواهم شد. در پاسخ به دعوت پیامبر (ص) گفت: اگر در این امر با تو بیعت کنیم و در پرتو حمایت ما، خداوند تو را بر مخالفان چیره سازد، آیا امارت و زمامداری بعد از تو برای ما خواهد بود؟ پیامبر (ص) فرمود امر جانشینی به دست خداوند است و هر جا که بخواهد آن را قرار میدهد؛ رئیس قبیله با توجه به این امر از پذیرش اسلام، خودداری کرد.
همۀ این امور بر آن است که در دولت آن حضرت، ارزشهای الهی حاکمیت داشت.
نظر شما