به گزارش خبرگزاری مهر، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به تأثیر کرونا بر خویشتن فرهنگی جامعۀ ایرانی پرداخته است:
[۱]. جوششهای اخلاقیِ جامعۀ ایران در وضعِ کرونایی
«مشارکتهای مردمیِ بسیار زیبا» در قالبِ فعّالیّتهای داوطلبانه و جهادی در برابرِ بیماری کرونا، «صحنههای جالب و شگفتانگیز» ی را آفرید که نشانۀ «عمق و رسوخِ فرهنگِ اسلامی» در دلِ مردمِ ایران است. ازاینرو، برخلاف خواسته و ادّعای کسانیکه بهخصوص در دو دهۀ اخیر، در راستای «تحقیرِ فرهنگِ اسلامی ایرانی» تلاش کردند تا مردم را متوجّهِ فرهنگِ غربی کنند، خوشبختانه فرهنگ و ارزشهای اسلامی در مردم، «بسیار قوی و راسخ» است (آیتالله خامنهای، در سخنرانیِ تلویزیونی، ۲۱ فرودین ۱۳۹۹).
از جمله راههای شناختِ «باطنِ جامعه» و پیبردنِ به «واقعیّتهای پنهان و نهفتۀ آن»، مطالعۀ جامعه در «وضعِ مرضی و نابسمانی» است؛ یعنی در حالتی که جامعه دچارِ آفتی گردیده و پارهای از نظمها و قواعدِ جاری، سست شدهاند و در نتیجه، جامعه تا حدّی از حالتِ «تعادل» و «ثبات»، خارج شده است. در این حال است که مشاهده و مطالعۀ «نمودهای عینی» و «تجلیّاتِ ظاهری» میتوانند بهروشنی، بیانگر «روندها و حقیقتهای درونیِ جامعه» باشند. بهعبارتدیگر، همین که جامعه دچارِ «بحران» و «آشوب» میشود، آنچه را که در «وضعِ طبیعی و عادی»، در درونِ خویش، نهفته دارد، بیرون میریزد و «ضمیرِ ناخودآگاهِ» خویش را آشکار میسازد. بیماریِ فراگیر و جانگیرِ کرونا، چنین فرصتی را فراهم کرد و در «عمل» و «عالَمِ عین» نشان داد که جامعۀ ایران، چه اندازه به ارزشهای دینی، «وفادار» و «دلبسته» است. از این آشکارشدگی میتوان بهرههای فراوان برد و به پارهای از پرسشهای مناقشهبرانگیز، پاسخِ قطعی گفت:
آنکه یک دیدن کند ادارکِ آن
سالها نتوان نمودن از زبان
(مثنویِ معنوی، دفترِ سوّم، بیتِ ۱۹۹۴).
[۲]. برآمدنِ نتایجِ فلسفۀ غربی از متنِ بحرانِ کرونا
بهطورِ متقابل، فرهنگ و تمدّنِ غربی نیز محصولِ اجتماعی و عینیِ خودش را در ماجرای بیماری کرونا نشان داد که بر دستاندازی به حقوقِ دیگران و ظلم و تجاوز و خشونت دلالت داشت. رفتارهای برخی از جوامعِ غربی، نتیجۀ منطقی و طبیعیِ «فلسفۀ حاکم بر تمدّنِ غربی» است، از جمله فلسفۀ «فردگرایی»، یا فلسفۀ «مادّیگری و بیخدایی» (و البتّه اگر اعتقادی هم به خدا هست، آن اعتقادِ توحیدیِ صحیحِ عمیقِ معرفتزا نیست). پس در غرب، روحِ وحشیگری وجود دارد که با ظاهرِ آراسته و ادکلنزده و کراواتبستهاش منافاتی ندارد (آیتالله خامنهای، در سخنرانیِ تلویزیونی، ۲۱ فرودین ۱۳۹۹).
عالَمِ «تجدُّدِ غربی»، عالَمِ اخلاق و معنویّت و ستودنِ فضیلتهای عالیِ انسانی نیست، بلکه دعوتِ این عالَم، بهسوی «تفرّد» و «خودپرستی» و «بهرهمندیِ هرچهبیشتر از لذّتهای مادّی» است. ازاینرو، انسانِ معاصرِ غربی که ساختهوپرداختۀ همین «بینش» و «نظامِ معنایی» است، چنین خویشتن و هویّتی دارد و جز در این جهت، گام برنمیدارد. این وضع در جامعۀ غربی، وضعِ «رسمی» و «غالب» است، هر چند پُر واضح است که همگان در مغربزمین، چنین سلوک و روحیّهای ندارند و از اخلاق و انسانیّت، دوره نشدهاند. این موقعیّت نشان میدهد که چگونه «فلسفههای غربی» در «زندگیِ روزمرۀ انسانهای غربی»، اثر نهاده و آنها را گرفتارِ دشواریها و مصائبِ جامعهسوز کرده است:
شَه، یکی جانست و لشکر، پُر ازو
روح، چون آبست واین اجسام، جو
آبِ روحِ شاه اگر شیرین بُود
جمله جوها، پُر زِ آبِ خوش شود
چونکه رعیّت، دینِ شه دارند و بس
اینچنین فرمود سلطانِ عبس
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ پنجم؛ بیتهای ۷۱-۷۳).
پس «تعدّیگری و غلظت و خویشمرکزبینیِ انسانِ غربی»، ریشه در «تجویزهای اینجهانی و مادّهاندیشانۀ فلسفههای غربی» دارد و این فلسفههای غربی هستند که باید به محکمۀ داوریِ عقل و وجدانِ انسانی خوانده شوند و پاسخگوی واقعیّتهای اجتماعیِ تلخ و ناموجّهِ کنونی شوند.
و در مقابل، تابآوری و خویشتنداریِ جامعۀ ایران، ریشه در هویّتِ دینیِ عمیقِ آن دارد، چنانکه در روایاتِ اسلامی آمده است که مؤمنانِ راستین، چنانند که سختی و دشواری، آنها را از پا در نمیآورد و عقب نمیراند، چراکه میتوانند گرفتارهایها و ابتلائات را در خویش، هضم کنند و آنها را به حکمتِ الهی ارجاع دهند: لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ؛ [متّقین،] در سختی چنان بهسرمیبرند، که گویی به آسایش اندرند (سیّدرضی، نهجالبلاغه، ترجمۀ سیّدجعفر شهیدی، خطبۀ ۱۹۳).
[۳]. بحرانِ کرونا بهمثابهِ دستاویزی برای تصویرسازی
کرونا برای بشریّت، یک مشکلِ بزرگ و خطرناک است، امّا این مشکل در مقایسۀ با بسیاری از مشکلات، «کوچک» به حساب میآید، از جمله در جنگهای اوّل و دوّمِ جهانی، چندین میلیون نفر کشته شدند، یا در جنگِ ویتنام که آمریکا به آن حمله کرد، یا در حملۀ آمریکا به عراق. پس نباید از بقیّۀ حوادثِ مهمّی که در دنیا همواره وجود داشته است، «غفلت» کنیم. حتّی هماکنون نیز، میلیونها انسان زیرِ فشارِ ظلمِ دشمنیهای قدرتمندان، رنج میبرند؛ چه در یمن، چه در فلسطین و چه در بسیاری از نقاطِ دیگرِ جهان (آیتالله خامنهای، در سخنرانیِ تلویزیونی، ۲۱ فرودین ۱۳۹۹). بزرگنماییهای رسانهای و مبالغههای تبلیغاتی، ما را از «واقعیّتها» دور میکنند و «تصویرهای وارونه» ای از آنچه که میگذرد، پیشِ روی ما میگذارند، بهخصوص از این جهت که عمدهترین رسانههای جهانی، در اختیارِ سرمایهسالارانِ صهیونیستِ بیمرز و قدرتمند است و جهان، آنگونه که منافعِ آنها اقتضا میکند، به تودههای مردم نمایانده میشود. چهبسا این قبیل «تصویرسازیها» به این دلیل باشد که ذهنیّتِ مردمِ جهان به سمتوسویی کشیده شود که آنها بافته و ساختهاند تا «مسألههای اصلی و ماندگار»، به حاشیه سوق داده شوند و پرسشها و دغدغههای معطوف به آنها، خاموش گردند. باید بر فرازِ اینچنین خدعههایی نشست و عقل و منطقِ خویش را در برابرِ القاءها و تلقینهای رسانهای، غیرفعّال و منقاد نکرد و بهطورِ مستقل، پشتپرده را دید و شناخت:
آن مقلّد، صد دلیل و صد بیان
در زبان آرد، ندارد هیچ جان
(مثنویِ معنوی، دفترِ پنجم، بیتِ ۲۴۸۰).
نظر شما