به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی دلشاد تهرانی استاد قرآن و حدیث و پژوهشگر نهج البلاغه و مثنوی معنوی در یادداشتی درباره اثرات یاد مرگ و مرگ اندیشی از دیدگاه امام علی (ع) پرداخته است:
در آموزههای امام علی (ع) و در نهج البلاغه یاد مرگ و مرگ اندیشی بسیار برجسته دیده میشود که هیچ چیز چون آن، آدمی را از گردنفرازی و گردنکشی فرود نمیآورد و به تواضع و فروتنی در برابر حقیقت هستی نمیکشاند. انسان با مرگ اطرافیان و دوستان و دیگران پیوسته مرگ را در برابر خویش می بیند و با این احوال چنین گردنفرازی و گردنکشی مینماید. اگر مرگ نبود چه میکرد؟! غفلت آدمی از مرگ و معاد، خود، عاملی بزرگ در عصیان و تباهگری است. امیرمومنان علی (ع) تلاش بسیار کرده است تا این غفلت را بزداید و آدمی را با مرگ اندیشی آشتی دهد و بدین یاد، او را از دام تبختر و تکبر، و تجاوز و تعدی آزاد سازد.
آن حضرت در ضمن خطبهای به مردمان چنین سفارش فرموده است: «أُوصِیکُمْ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلاَلِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ، وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ، طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ! فَکَفَی وَاعِظًا بِمَوْتَی عَایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبِینَ، وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ، فَکَأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّارًا، وَ کَأَنَّ الاْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَارًا. أَوْحَشُوا مَا کَانُوا یُوطِنُونَ، وَأَوْطَنُوا مَا کَانُوا یُوحِشُونَ، وَ اشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا، وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیْهِ انْتَقَلُوا. لاَ عَنْ قَبِیحٍ یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً، وَ لاَ فِی حَسَنٍ یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیَادًا. أَنِسُوا بِالدُّنْیَا فَغَرَّتْهُمْ، وَ وَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ. فَسَابِقُوا رَحِمَکُمُ اللهُ إِلَی مَنَازِلِکُمُ الَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَ الَّتِی رَغِبْتُمْ فِیهَا، وَ دُعِیتُمْ إِلَیْهَا. وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللهِ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَی طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِیَتِهِ، فَإِنَّ غَدًا مِنَ الْیَوْمِ قَرِیبٌ. مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِی الْیَوْمِ، وَ أَسْرَعَ الاَْیَّامَ فِی الشَّهْرِ، وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَةِ، وَ أَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ!» (نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۸)
شما را به یاد کردن مرگ و کاستن بیخبریتان از آن سفارش میکنم. چگونه از چیزی غافلید که شما را رها نمیکند و از شما غافل نیست؟ چگونه از کسی که مهلت نمیدهد (ملک الموت) مهلت میطلبید؟ برای پند دادن به شما مردگان بسندهاند که آنان را دیدید. بر دوشها به گورهایشان بردند، نه خود سوار بودند؛ در گورهایشان فرود آوردند، نه خود فرود آمدند. گویی آنان آباد کننده دنیا نبودند، و گویی همیشه آخرت خانههایشان بود، و پیوسته در آن غنودند. آنچه را وطنِ خود گرفته بودند، از آن رمیدند؛ و در آنجا که از آن میرمیدند، آرمیدند. بدانچه از آن جدا شدند، سرگرم گردیدند؛ و جایی را که بدان رفتند، تباه گردانیدند. نه از زشتی، باز گردیدن توانند؛ و نه بر کارِ نیک، افزودن. به دنیا خو گرفتند و آنان را فریفته ساخت؛ و بدان اعتماد کردند و بر خاکشان انداخت. پس بر یکدیگر پیشی گیرید خدایتان بیامرزد! در خانههایتان که شما را آباد کردنِ آن فرمودهاند، و بدانچه خواهان آنتان ساختهاند و بدان خواندهاند. و با شکیبایی بر طاعتِ خدا و دوری گزیدن از معصیتِ او، کامل ساختن نعمتهایش را بخواهید، که فردا به امروز نزدیک است، و چه شتابان گذرد ساعتها در روز، و روزها در ماه، و ماهها در سال، و سالها در دورانِ زندگانیِ کوتاه.
یاد مرگ و مرگ اندیشی وسیلهای نیکو در مهار آدمی و دست مایهای پر توان برای پرواپیشه نمودن انسان است. امیرمومنان علی (ع) در سخنی پس از بیان مرزبانی دقیق خویش این حقیقت را یادآور میشود که آدمی برای چه مرزها را زیر پا بگذارد و حرمتها را بشکند و دنیاطلبی نماید و ستمگری کند؟ برای جسمی که مرگ در کمین اوست؛ و پس از مردن، پاسخ دادن به همه چیز در انتظار اوست، و رسیدگی سخت فرا روی اوست؟
«وَ اللهِ لاَِنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّدًا، أَوْ أُجَرَّ فِی الاَْغْلاَلِ مُصَفَّدًا، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِمًا لِبَعْضِ الْعِبَادِ، وَ غَاصِبًا لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ، وَ کَیفَ أَظْلِمُ أَحَدًا لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی الْبِلَی قُفُولُهَا، وَ یَطُولُ فِی الثَّرَی حُلُولُهَا؟» (نهج البلاغه، کلام ۲۲۴) به خدا سوگند، اگر شب را روی خارهای سخت مانم بیدار، و از این سو بدان سویم کِشند در طوقهای آهنین گرفتار، خوشتر دارم تا روز رستاخیز بر خدا و رسول در آیم، بر یکی از بندگان ستمکار، یا اندک چیزی را گرفته باشم به ناسزاوار. و چگونه بر کسی ستم کنم به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است و زمانِ ماندنش در خاک دراز و فراوان؟!
در این سخن، امام (ع) به روشنی نقش یاد مرگ و معاد را در بازدارنگی از ستم و بیداد به انسانها، و دست اندازی و تعدّی به داراییها، آن هم در کمترین میزان و مقدار بیان کرده است. چرا آدمیان از یاد مرگ و مرگ اندیشی گریز دارند و از این وسیله و دست مایۀ بی مانند بهره نمیگیرند؟!
یاد مرگ، انسان را از فرو رفتن در دام دنیای نکوهیده باز میدارد و سرکشی آدمی را مهار میزند؛ و از این رو یاد مرگ و ذکر معاد بالاترین ذکرهاست. امیرمومنان علی (ع) فرزند خود حسن (ع) و همۀ فرزندان معنوی خویش را بدین روش نیکوی تربیتی، یادآور شده و فرموده است: «یَا بُنَیَّ، أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ، وَ ذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ، وَ تُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ، حَتَّی یَأْتِیَکَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ، وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ، وَ لاَ یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ. وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلاَدِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا، وَتَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا، فَقَدْ نَبَّأَکَ اللهُ عَنْهَا، وَ نَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا، وَتَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا، فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَةٌ، وَ سِبَاعٌ ضَارِیَةٌ، یَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ، وَ یَأْکُلُ عَزِیرُهَا ذَلِیلَهَا، وَ یَقْهَرُ کَبِیرُهَا صَغِیرَهَا. نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ، وَ أُخْرَی مُهْمَلَةٌ، قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا، وَ رَکِبَتْ مَجْهُولَهَا. سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ، لَیْسَ لَهَا رَاعٍ یُقِیمُهَا، وَ لاَ مُسِیمٌ یُسِیمُهَا. سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَی، وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَی، فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا، وَ غَرِقُوا، فِی نِعْمَتِهَا، وَاتَّخَذُوهَا رَبًّا، فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَلَعِبُوا بِهَا، وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا.» (نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)
فرزندم! بسیار یاد مرگ کن، و یاد آنچه با آن بر میآیی، و آنچه پس از مردن روی بدان نمایی، تا چون بر تو در آید سازِ خویش را آراسته باشی و کمرِ خود را بسته، و ناگهان نیاید و تو را مغلوب نماید؛ و مبادا فریفته شوی که بینی دنیاداران به دنیا دل مینهند، و بر سرِ دنیا بر یکدیگر میجهند. چه خدا تو را از دنیا خبر داده و دنیا وصف خویش را با تو در میان نهاده و پرده از زشتیهایش برائت گشاده. همانا دنیاپرستان سگانند عوعوکنان، و درندگانند در پی صید دوان. به جان یکدیگر افتادهاند؛ نیرومندشان ناتوان را طعمه خویش مینماید، و بزرگشان بر خُرد دست چیرگی میگشاید. گروهی از ایشان [چون] حیوانات پایبند نهاده، و گروهی دیگر [چون] حیوانات رها شده، و خِرَد خود را از دست داده. در کار خویش سرگردان، در چراگاه زیان، در بیابانی دشوارگذر روان؛ نه شبانی که به کارشان رسد، نه چرانندهای که به چرایشان بَرَد. دنیا به راه کوریشان راند و دیدههایشان را از چراغ هدایت بپوشاند. در بیراهگیاش سرگردان، و فرو شده در نعمت آن. دنیا را پروردگار خود گرفتهاند و دنیا با آنان به بازی پرداخته و آنان سرگرمِ بازی دنیا، و آنچه را پسِ آن است فراموش ساخته.
اگر انسان مرگ را فرا راه خویش بیند و پیامدهای آن را در نظر آورد، بیگمان از دل سپردن به دنیای نکوهیده آزاد میشود و از تن دادن به فریبکاریهای آن سرباز میزند. امیرمومنان (ع) با یاد آوردن مرگ و تبعات آن، مردمان را به اصلاح خود میخواند و میفرماید: «اُذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ.» (نهج البلاغه، حکمت ۴۳۳) به یاد دارید که لذّتها تمام شدنی است، و پایانِ ناگوارِ آن بر جای ماندنی.
آن حضرت درباره خود و نقش یاد مرگ در راه و رسم زندگی خود میفرماید: «أَمَا وَ اللهِ إِنِّی لَیَمْنَعَنِی مِنَ اللَّعْبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ.» (همان، خطبۀ ۸۴) به خدا سوگند، یادِ مرگ مرا از بیهودگی باز میدارد.
راه نجات آدمی از خودخواهی و دنیاطلبی، از حیوان صفتی و درنده خویی، از پست نگری و فزونخواهی در تداوم یاد مرگ و مرگ اندیشی است؛ و آنچه انسان را از غفلت دنیاپرستی بیرون میبرد و از نیرنگهای آن رهایی میدهد، پیوستگی یاد مرگ است، چنانکه پیشوای موحّدان، علی (ع) بدان اشارت کرده و فرموده است: «مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ نَجَا مِنْ خِدَاعِ الدُّنْیَا.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج ۵، ص ۳۰۹) هر که مرگ را بسیار یاد کند، از نیرنگهای دنیا نجات یابد.
از دیدگاه امیرمومنان (ع) فراموشی مرگ و معاد، بستری است که آدمی را به تمایلات پست سوق میدهد و عاملی است که انسان را از بهره گرفتن از فرصتها در جهت کمالات حقیقی و توشه برداشتن برای زندگی آخرتی باز میدارد. بنابراین با یاد مرگ، این مانع اساسی تربیت رفع میشود و انسان خود را چون مسافری میبیند که باید از فرصتها بهره گیرد و سرمایه عمر را از بین نبرد و رهتوشه آخرت را فراهم نماید.
امیرمومنان (ع) در نامهای که خطاب به مردم مصر نوشت زمانی که محمد بن ابیبکر را به عنوان زمامدار ایشان میفرستاد آنان را به یاد مرگ سفارش کرد و فرمود: «یَا عِبَادَ اللهِ، إِنَّ الْمَوْتَ لَیْسَ مِنْهُ فَوْتٌ، فَاحْذَرُوهُ قَبْلَ وُقُوعِهِ، وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ. فَإِنَّکُمْ طَرَدُ الْمَوْتِ. إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ، وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَ هُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ. الْمَوْتُ مَقْعُودٌ بِنَوَاصِیکُمْ، وَ الدُّنْیَا تَطْوِی خَلْفَکُمْ. فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ عِنْدَ مَا تُنَازِعُکُمْ إِلَیْهِ أَنْفُسُکُمْ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَ کَفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظًا. وَ کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَثِیرًا مَا یُوصِی أَصْحَابَهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ، فَیَقُولُ: أَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ، حَائِلٌ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الشَّهَوَاتِ.» الامالی، طوسی، ج ۱، ص ۲۷
ای بندگان خدا! همانا از مرگ گریزی نیست. پس قبل از آنکه شما را دریابد، از آن بیم دارید و ساز و برگ آن را فراهم دارید، زیرا در هر حال شما شکار مرگید. اگر در جای خود بمانید، به سر وقتتان آید، و اگر از آن بگریزید، شما را دریابد. و [بدانید که] این مرگ از سایه شما با شما همراهتر است. مرگ بر پیشانی شما نگاشته شده است و دنیا پس از شما نیز در نوردیده خواهد شد. پس هر گاه شهوتها به شما روی آوردند، مرگ را بسیار یاد کنید که یاد مرگ برای پندآموزی بسنده است. رسول خدا (ص) اصحاب خود را پیوسته به یادآوری مرگ سفارش میکرد و میفرمود: مرگ را بسیار یاد کنید که همانا مرگ بر هم زننده لذّتها و جدا کننده شما از شهوتهاست.
از جمله روشهای تربیتی رسول خدا (ص) در تربیت یارانش، یاد مرگ بود که چیزی چون یاد مرگ آدمی را از فرو رفتن در گنداب پلیدیهای دنیا باز نمیدارد؛ و امیرمومنان (ع) نیز بر این روش در تربیت بسیار سفارش نموده است: «أَلاَ فَاذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ، وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ، وَ قَاطِعَ الاُْمْنِیَّاتِ، عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلاَْعْمَالِ الْقَبِیحَةِ.» (نهج البلاغه، خطبۀ ۹۹) هان! بر هم زننده لذّتها، و تیره کننده شهوتها، و بُرنده آرزوها را به یادآرید، آنگاه که به کارهای زشت شتاب میآرید.
«فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لِذَّاتِکُمْ، وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ، وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِکُمْ. زَائِرٌ غَیْرُ مَحْبُوبٍ، وَ قِرْنٌ غَیْرُ مَغْلُوبٍ، وَ وَاتِرٌ غَیْرُ مَطْلُوبٍ. قَدْ أَعْلَقَتْکُمْ حَبَائِلُهُ، وَ تَکَنَّفَتْکُمْ غَوَائِلُهُ، وَ أَقْصَدَتْکُمْ مَعَابِلُهُ، وَ عَظُمَتْ فِیکُمْ سَطْوَتُهُ، وَ تَتَابَعَتْ عَلَیْکُمْ عَدْوَتُهُ، وَ قَلَّتْ عَنْکُمْ نَبْوَتُهُ، فَیُوشِکُ أَنْ تَغْشَاکُمْ دَوَاجِی ظُلَلِهِ وَاحْتِدَامُ عِلَلِهِ، وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ، وَ غَوَاشِی سَکَرَاتِهِ، وَ أَلِیمُ إِرْهَاقِهِ، وَدُجُوُّ أَطْبَاقِهِ، وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ. فَکَأَنْ قَدْ أَتَاکُمْ بَغْتَةً فَأَسْکَتَ نَجِیَّکُمْ، وَ فَرَّقَ نَدِیَّکُمْ، وَ عَفَّی آثَارَکُمْ، وَ عَطَّلَ دِیَارَکُمْ، وَبَعَثَ وُرَّاثَکُمْ، یَقْتَسِمُونَ تُرَاثَکُمْ، بَیْنَ حَمِیمٍ خَاصٍّ لَمْ یَنْفَعْ، وَ قَرِیبٍ مَحْزُونٍ لَمْ یَمْنَعْ، وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ یَجْزَعْ.» (همان، خطبۀ ۲۳۰)
همانا مرگ به هم زننده لذّتها و شادمانی شماست، و تیره کننده خواهشهای نفسانی، و دور کننده از مقصدهای این جهانی. دیدار کنندهای است که او را نپذیرند، و همتایی است شکست نخوردنی، و کینهتوزی است که پی او را نگیرند. حلقههای ریسمانهایش را بر شما انداخته است، و سختیهایش فرایتان گرفته، و پیکانهایش را به سویتان روانه ساخته. قهرش سترگ است و دشمنیاش در پی هم، و خطا در آسیبش کم. زودا که ابرهای تیره مرگ بر شما سایه افکَنَد و دردهایش را هر دم سختتر کند و تاریکیهای مرحله جان کندن، و از خود بیخود شدن و بیهوش بودن. و رنج گرفته شدن جان، و پردههای تاریک مرگ یکدیگر را پوشان، و طعم ناخوشایند آن. گویی ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهایتان را خاموش ساخته، و جمعیتتان را پراکنده و نشانههایتان را از میان برده، و خانههایتان را تهی کرده و میراث خوارهایتان را بر انگیخته تا گِرد شوند و مرده ریگتان را میان یکدیگر قسمت کنند: از دوستی گزیده که سودی نرساند، و خویشاوندی غمین که بلایی باز نگرداند، و به غم شادمانی که اندوه نداند.
«فَعَلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَ الاِجْتِهَادِ، وَ التَّأَهُّبِ وَ الاِسْتِعْدَادِ، وَ التَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزَّادِ. وَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا کَمَا غَرَّتْ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْمَاضِیَةِ، وَالْقُرُونِ الْخَالِیَةِ، الَّذِینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا، وَأَفْتَوْا عِدَّتَهَا، وَأَخْلَقُوا جِدَّتَهَا. وَ أَصْبَحَتْ مَسَاکِنُهُمْ أَجْدَاثًا، وَ أَمْوَالُهُمْ مِیرَاثًا. لاَ یَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَ لاَ یَحْفِلُونَ مَنْ بَکَاهُمْ، وَ لاَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ. فَاحْذَرُوا الدُّنْیَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ، مُعْطِیَةٌ مَنُوعٌ، مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ، لاَ یَدُومُ رَخَاوُهَا، وَ لاَ یَنْقَضِی عَنَاوُهَا، وَ لاَ یَرْکُدُ بَلاَوُهَا.» همان
پس بر شما باد به کوشش و کوشیدن، و ساخته شدن و آماده گردیدن. و برداشتن توشهای که به کار آید، از منزلی که باید. و مفریبد شما را دنیا چنانکه فریفت کسانی را که پیش از شما بودند، از آنان که گذشتند و رفتند و جای خویش تهی هشتند. آنان که دنیا را دوشیدند و شرنگ فریبش را نوشیدند. نابود کردند آنچه را به کار آید و کهنه کردند آن را که نو باید. خانههایشان گورستان شد و داراییشان مرده ریگ این و آن. آن را که نزدشان آید، نشناسند کیست؛ و آن را که برایشان بگرید، به چیزی نگیرند که گریست؛ و آن را که بخواندشان پاسخ ندهند که سخنت چیست. پس، از دنیا بپرهیزید که سخت بیوفاست و فریبنده. نیرنگبازی است بخشنده و منع کننده. از این دست پوشنده، از آن دست رخت کننده. نه آسایشش بپاید، و نه رنجش به سر آید، و نه بلایش بیاساید.
امیرمومنان علی (ع) با یاد آوردن مرگ و اینکه مهلت آدمی در زندگی این جهانی کوتاه است، همگان را به کوشش و کوشیدن، و ساخته شدن و آماده گردیدن، و بهره گرفتن و توشه برداشتن فرا خوانده است. بیگمان اگر کسی مرگ را به یاد داشته باشد و از چیزی که از او غافل نمیشود، غفلت نکند، دل به پستیها نسپارد و در آرزوهای دنیایی فرو نرود و برای دستیابی به کمالات حقیقی و جاودانی بشتابد.
«مَنْ ذَکَرَ الْمَنِیَّةَ، نَسِیَ الاُْمْنِیَّةَ.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج ۵، ص ۲۹۶) هر که مرگ را یاد کند، آرزو [ی دنیایی] را فراموش کند. اگر آدمی خود را رفتنی بداند و فرصت را کوتاه ببیند و به حسابرسی یقین بیابد، خود را آماده میسازد و از این مهلت داده شده به درستی و نیکویی بهره میگیرد و در انجام دادن کارهای نیک شتاب میورزد و جز خیر را برنمیگزیند، چنانکه امیرمومنان علی (ع) بدین امور اشارت فرموده است: «مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ.» (نهج البلاغه، حکمت ۲۸۰) هر که دوری سفر را به یاد آورد، خویشتن را آماده دارد.
«مَنْ رَاقَبَ أَجَلَهُ اغْتَنَمَ مُهَلَهُ.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج ۵، ص ۲۹۵) هر که منتظر مرگ خویش باشد، از مهلتهایی که در اختیار دارد بهره بَرَد.
«مَنْ تَرَقَّبَ الْمَوْتَ سَارَعَ اِلَی الْخَیْرَاتِ.» (همان، ص ۳۲۷) هر که انتظار مرگ را کشد، در انجام دادن کارهای نیک شتاب ورزد.
«مَنْ أَیْقَنَ بِالْمُجَازَاةِ لَمْ یُوْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنَی.» (همان، ص ۳۴۳) هر که به کیفر و پاداش آخرت یقین داشته باشد، جز کار خیر را برنگزیند.
خوشا به حال آنکه با یاد مرگ و ذکر معاد خود را ادب مینماید و فرصتها را غنیمت میشمارد و به عمل نیک میپردازد و هر چه بیشتر توشه آخرت میاندوزد: «طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ.» (نهج البلاغه، حکمت ۴۴) خوشا کسی که معاد را به یاد آورد، و برای حساب کار کرد، و به گذران روز قناعت نمود، و از خدا راضی بود.
«طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ فَأَحْسَنَ.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج ۴، ص ۲۴۸) خوشا کسی که معاد را به یاد آورد، پس نیکو عمل کرد.
«طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ فَاسْتَکْثَرَ مِنَ الزَّادِ.» (همان، ص ۲۴۱) خوشا کسی که معاد را به یاد آورد، پس توشه بسیار فراهم آورد.
«فَتَزَوَّدُوا فِی أَیَّامِ الْفَنَاءِ لاَِیَّامِ الْبَقَاءِ. قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَی الزَّادِ، وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ. وَحُثِثْتُمْ عَلَی الْمَسِیرِ. فَإِنَّمَا أَنْتُمْ کَرَکْبٍ وُقُوفٍ لاَ یَدْرُونَ مَتَی یُوْمَرُونَ بِالسَّیْرِ.» نهج البلاغه، خطبۀ ۱۵۷
پس توشه برگیرید در روزهای سپری شدنی، برای روزهای ماندنی. توشه را به شما نشان دادند، و کوچ کردن را فرمان دادند، و به رفتنتان برانگیختند. همانا شما همچون کاروانی هستید که بر جای ماندهاند، و نمیدانند کی آنان را به رفتن فرمان میدهند.
نظر شما