خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: «آزادی» از مهمترین مفاهیم علوم سیاسی است که با توجه به ارتباط نزدیک و عملی با سطح جامعه، برای عموم مردم دارای جایگاه ویژه ای است. این موضوع با توجه به ادعای کشورهای غربی و پیشرفته به آزادی و همچنین نگاه بدبینانه به کشورهای اسلامی به فقدان آن، بسیار مناقشه برانگیز است. از طرف دیگر بحث آزادی در اندیشه امام خمینی (ره) با توجه به اینکه هم بنیانگذار انقلاب اسلامی است هم به عنوان اسلام شناس و هم به عنوان رهبر جامعه اسلامی که بایستی تفکرات خود را در جامعه پیاده و اجرا کند بسیار جالب و درخور توجه است.
شریف لکزایی، مدیرگروه فلسفه سیاسی و دانشیار پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کتابی با عنوان امام خمینی (ره) و مسئله آزادی به این بحث مهم پرداخته است. در گفتگویی با وی به ابعادی از این مسئله پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.
*آزادی در اندیشه امام خمینی (ره) چه جایگاهی دارد؟
در مطالعه نگاه امام خمینی به آزادی باید شیوه اندیشیدن ایشان را در موضوع آزادی رصد و شناسایی کرد. ایشان، برخلاف بسیاری دیگر، از همان ابتدا به بحث مفهوم شناسانه ورود نمیکند. توضیحی که ایشان جهت موجه سازی این رویکرد خود ارائه میدهد بسیار جالب است. به باور امام، آزادی امری واضح است و اساساً بنیاد و اساس اسلام بر آزادی استوار شده است؛ از این روی نیازمند بحثی مفهوم شناسانه نیست. این نکته بسیار مهم و قابل توجه است که فیلسوف، فقیه و عارف در مقام و موقعیت امام خمینی، ذیل درکی تا این حد پیش روانه، از قیل و قالهای مفهوم شناسانه عبور میکند و اهمیتی از این دست را برای آزادی در نظر میگیرند. در واقع به باور ایشان آزادی گویای امری واضح و روشن است.
مبانی رویکرد امام خمینی به آزادی از یک سوی کلامی و فلسفی است؛ و از سویی عرفانی و اخلاقی است؛ و از سوی دیگر فقهی و تا حدودی جامعه شناختی است. به این ترتیب ایشان، به عنوان عالمی ذوابعاد در حوزه اندیشه شیعی، اختیار، انتخاب و آزادی را به رسمیت میشناسد. ایشان، به عنوان یک فیلسوفی صدرایی، بر این نظر است که انسان چارهای از اختیار و آزادی ندارد. تعابیری از این دست در فلسفه صدرایی به صراحت مورد بحث قرار گرفته است و امام خمینی نیز در کتاب «طلب و اراده» چنین بحثی را مطرح میکند. از این منظر، میتوان گفت آزادی حق انسان است و کرامت انسان نیز به گسترۀ انتخاب و آزادی او منوط است. انسانی کریم است که آزاد باشد و با آزادی مسیر خویش را تنظیم نماید.
در راستای توضیح این رویکرد، امام خمینی به بررسی و نقد دیدگاههای کلامی اشاعره و معتزله میپردازد و در نهایت، بر این نکته تأکید مینماید که ما نه قائل به جبر مطلق انسان هستیم (همانند اندیشه رایج اشاعره) و نه قائل به استقلال مطلق انسان هستیم (همانند اندیشه رایج معتزله)؛ بلکه ما به مثابه انسان و بنده حضرت حق، مختار هستیم. به این ترتیب ما در حوزه «لا جبر و لا تفویض» قرار میگیریم. در واقع از منظر نگاه شیعه که در روایات نیز به آن تصریح شده، این عنصر اختیار است که در حوزه «نه جبر و نه تفویض» قرار میگیرد. از جمله دلایل تأکید بر عنصر اختیار در نگاه شیعه آن است که انسان در راه شکوفا سازی استعدادهای خود باید بهرهای از اختیار داشته باشد.
انسان از منظر فقهی هم به باور امام خمینی مختار است؛ زیرا یکی از شرایط تکلیف برخورداری از عنصر اختیار است. به زبان دیگر اگر انسان فاقد اختیار باشد تکلیفی متوجه او نیست و مسئولیتی نخواهد داشت. وجه دیگر آن است که انسان مسئول، مختار است و کارها و فعالیتهایش بر اساس آن عنصر شکل میگیرد.
از منظر اخلاق نیز میتوان بر اختیار تأکید ورزید؛ زیرا اساساً فضائل اخلاقی در فضای فارغ از آزادی امکان بروز و ظهور نمییابد. از منظر عرفانی نیز وضعیت مشابهی برقرار است؛ چه آنکه انسان در مقاطع عالی وجودی خودش به یک رهایی متعالی دست پیدا میکند و از وابستگیها و تعلقات ظاهری و مادی آزاد و رها میشود. چنین انسانی، در ادبیات عرفانی، غیر از خدا چیزی را نمیبیند. بنابراین به نوعی آزادی معنوی و باطنی میرسد.
آنچه در سخنان امام خمینی قابل توجه بوده و به مفهوم آزادی معنا میبخشد این است که به ما بیاموزد که مردم حق دارند و باید در حوزه عمومی و زندگی جمعی که با حوزه زیست آنان سروکار دارد، دخالت و مشارکت کرده و از خود سلب مسئولیت نکنند
آنچه در سخنان امام خمینی قابل توجه بوده و به مفهوم آزادی معنا میبخشد این است که به ما بیاموزد که مردم حق دارند و باید در حوزه عمومی و زندگی جمعی که با حوزه زیست آنان سروکار دارد، دخالت و مشارکت کرده و از خود سلب مسئولیت نکنند. مهم این است که مردم بیندیشند و با اندیشه و تأمل و همراه با آزادی و دانایی راه خود را برگزینند. ارزش انسان بودن به عنصر گزینشگری او است. اگر جز این بود و آدمی، مجبور و غیر انتخابگر بود دیگر جایی برای بازخواست و پرسش از او نبود. پرسش و بازخواست در جایی معنا و مفهوم میباید که آدمی از گوهر اختیار و آزادی بهرهمند باشد و بتواند در زندگی فردی و جمعی خود دست به انتخاب بزند و آزادانه مسیر زندگی خود را پی بگیرد و خود و محیط و جامعه خود را آن گونه که خود میخواهد بسازد و در انتخاب حاکمان و کارگزاران حکومتی نقش و اثر داشته باشد.
نفی حکومتهای جائر و مستبد، و دستیابی به آزادیهای اجتماعی در نگاه کلان، مقدمهای است برای نیل به آزادی معنوی. آزادی معنوی در مقابل آزادی اجتماعی که نفی اجبار بیرونی و عینی است، به این معنا است که انسان از هوا و هوسها و تعلقات درونی رها و آزاد شود. در نگاه متفکران مسلمان، آزادی معنوی و آزادی اجتماعی چنان در هم تندیدهاند که نمیتوان از حضور یکی در فقدان دیگری سخن گفت. به دیگر سخن، حضور آزادی معنوی و آزادی اجتماعی برای نیل آدمی به مراتب والای معنوی و اجتماعی لازم و ضروری است. در فقدان هر کدام نمیتوان حضور سالم دیگری را نیز مشاهده کرد.
خوب است با نگاهی به حکومتهای جائر و مستبد که در طول تاریخ بر انسانهای بیشماری حکم راندهاند این نتیجه گرفته شود که حضور مستبدانه این حکومتها فضا را برای معنویت و دینداری، تنگ و تاریک کرده است. در فضای زور و خشونت، حرکت به سمت معنویت و سعادت دست نایافتنی و یا دشوار است.
باید گفت آزادی جوهره انسانیت و آدمی بودن و آدمی زیستن است. آزادی یعنی آنکه انسان بتواند آن گونه رفتار کند که خود، آن را برگزیده است. مانعی در پیش روی انسان نباشد و آدمی فارغ از هر چیز و هر کس، به آنچه مطلوب است، دست یابد و آن گونه رفتار و عمل کند که قصد و نیت کرده است. اما روشن است که عملی کردن چنین ایدهای با دشواریهای زیادی مواجه است. انسان، که دائم در تعامل با دیگران به سر میبرد، نمیتواند به همه خواستهها و انتخابها و گزینشهای خود دست یابد. چنانکه اهل تفویض در این زمینه به خطا فتوا دادهاند. از این رو، آدمی، لاجرم باید به سمتی حرکت و میل نماید که بتواند از حد مطلوب و مطمئنی از این عنصر جوهرین شخصیت و هویت انسانی خویش بهرهمند گردد و این البته با آنچه معتقدان به جبر بدان حکم کردهاند نیز متفاوت است و در عین اینکه آدمی با محدودیتهایی مواجه است اما کاملاً دست و پا بسته نیست و حوزهای از اختیار و آزادی در پیش رو است که فرد میتواند بدان وسیله ظرفیتها و تواناییهایش را آشکار کند.
در تداوم مباحث آزادی، فضاهای آزادی نیز مطرح میشود که افراد مطلوب و مقصود خود را در آن قالبها طرح مینمایند. غالباً بسیاری از اختلافات مکاتب نیز، به غیر از تمایز در بنیادهای نظری، از این مسأله ناشی میشود. چنان که میتوان گفت در دیدگاه امام خمینی و نیز غالب اندیشمندان مسلمان، غرض از دستیابی به آزادی، رسیدن به سعادت و کمال است. در نگاه ایشان، آزادی روشی است برای دستیابی به هدفی والا و برتر، که همانا رسیدن به کمال و سعادت و قرب الاهی و زندگی معنوی است.
امام خمینی (ره)، آزادی را برای دستیابی به این هدف متعالی، به نحو مطلق جایز میداند؛ انسان با آزادی مطلق در راه رشد استعدادهای متعالی تلاش میورزد و سعی میکند به قلههای تعالی و کمال دست یابد. بنابراین، انسان، آزادی را برای غایت و هدفی میخواهد که این هدف با توجه به مفروضات، شرایط و الزامات اندیشهای، میتواند متفاوت و متنوع و ناهمگون باشد و حوزهای گسترده از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شامل شود. بر این اساس مشاجرات درباره آزادی، مشاجره درباره سه شرط عامل آزادی، مانع آزادی و اقدام، حالت و غایت آزادی است.
گرچه مفهوم آزادی همواره پر ابهام و رازآلود بوده است، اما آزادی همواره یک خواست همگانی بوده و هست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بازتاب یافته و مهمتر اینکه در اسلام نیز مورد تأکید واقع شده است. با این وصف، تحلیل آرای امام خمینی در باب مسأله آزادی و امنیت، از منظر فقیه، عارف و فیلسوفی که به تأسیس حکومت در عصر حاضر مبادرت ورزید، اهمیت و ضرورت مییابد. بسیاری از اختلافات مکاتب، به غیر از اختلاف در مبانی نظری، از تبیین غرض از آزادی ناشی میشود. چنان که میتوان گفت در دیدگاه امام خمینی و نیز غالب اندیشمندان مسلمان غرض از دستیابی به آزادی، رسیدن به سعادت و کمال است.
امام خمینی (ره)، آزادی را برای دستیابی به این هدف متعالی، به نحو مطلق جایز میداند؛ انسان با آزادی مطلق در راه رشد استعدادهای متعالی تلاش میورزد و سعی میکند به قلههای تعالی و کمال دست یابد
*پس میتوان گفت در اندیشه امام، آزادی خود هدف نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدفی والاتر؟
بله! در آرای امام خمینی، آزادی روشی است برای دستیابی به هدفی دیگر که همانا رسیدن به کمال و سعادت و قرب الاهی است. از این رو است که امام خمینی برای دستیابی به این هدف متعالی آزادی را مطلق دانسته است. انسان با آزادی مطلق در راه رشد استعدادهای متعالی تلاش میورزد و سعی میکند به قلههای تعالی و کمال دست یابد. امنیت، در این میان نقش تسهیل کنندهای خواهد داشت که افراد و گروهها را در دستیابی به اهداف متعالی شأن مساعدت مینماید.
به رغم تنوع و تکثر برداشتها که از مفهوم آزادی صورت گرفته است و با توجه به ابهام معنایی مفهوم آزادی، که علاقه مندان به این مباحث مستحضر هستند، امام خمینی بر این نظر است که آزادی بدیهی و بینیاز از تعریف است. این رویکرد البته با توجه به خاستگاه آزادی در نزد اندیشمندان مسلمان قابل تحلیل و بررسی است؛ زیرا آنان آزادی را ودیعهای الاهی میدانند که خداوند آن را در نهاد هر انسانی به ودیعه نهاده است. ایشان گرچه آزادی را مسألهای روشن ارزیابی میکند، از سویی مصادیق گستردهای از آزادیها را نیز بیان مینماید از جمله از مطلب امام میتوان نکاتی را در باب امنیت نیز استنباط کرد. در واقع افراد و گروهها ضمن برخورداری از امنیت، از آزادی نیز بهرهمند میشوند و حوزه این دو آن چنان درهم تنیده است که قابل گسست نیست. تأکید امام خمینی بر فقدان الزام و اجبار و آزادی از هراس و تهدید، به نسبت امنیت و آزادی اشاره دارد.
با توجه به دیدگاه امام خمینی در بحث اختیار، کرامت انسان و آزادی، معنا و مفهوم خاصی مییابد. درواقع انسان در دایره امر بین امرین از این توانایی برخوردار است که با لحاظ محدودیتهای پیش رو و تحقق بخشی به توانایی و استعدادهای خویش به سمت و سویی حرکت کند که در آن قرب الهی و دستیابی به سعادت خوش میدرخشد.
*یکی از سویههای آزادی مثبت که در کلام امام خمینی به آن اشاره و تأکید شده است، انتقاد از مجموعه کارگزاران نظام سیاسی است تا امور در مجاری اصلی و اساسی و قانونی خویش به پیش رود، راههای انحراف مسدود و راههای اصلاح هموار گردد. باید اشاره کرد که این امر میسور نیست، جز با تحقق امنیت. نمیتوان گفت انتقاد آزاد است، اما امنیت برای انتقاد کننده فراهم نباشد. در واقع، امنیت سازوکاری است برای تحقق و نهادینه ساختن آزادی در فضاهای مختلف آن و به ویژه در مصادیق مورد اشاره امام خمینی، یعنی دخالت و مشارکت افراد و گروهها در حوزه عمومی.به زعم امام خمینی (ره) چه ارتباطی میان آزادی و امنیت وجود دارد؟
در ارتباط و نسبت میان آزادی و امنیت باید به این مسأله توجه داشت که امنیت برای این است که در خدمت و برای جامعه و تأمین و تضمین آزادی باشد و نه صرفاً برای دولت و حاکمان و اصحاب قدرت. برای نهادینه ساختن مناسبات آزادی و امنیت و تعامل این دو لازم است مجموعه قوانینی وضع و به اجرا گزارده و نهادهایی تأسیس شود تا با تأمین امنیت در همه سطوح، بر این مسأله نظارت و تأمین آزادی را به طور مداوم ضمانت نماید. به ویژه لازم است به مشارکت و رقابت فعال در سطوح مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی توجه مناسبی صورت گیرد. نیز، فضای امنیتی جامعه به سمتی هدایت شود تا تکثر در جامعه پذیرفته و به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه و مبنای عمل هر فعالیتی قرار گیرد.
میل به دستیابی به امنیت و آزادی در حوزههای گسترده آن دو نیازمند توجه و تأکید بر قانون اساسی است. قانون به مثابه چارچوبی بنیادین، نظام فلسفی خاصی را سامان میدهد که بر اساس آن نیل به آزادی و امنیت فراهم میشود. با این وصف تمرکز زدایی از قدرت و تفکیک قوا و توزیع قدرت، شرایطی را فراهم میسازد تا نیل به آزادی و امنیت به صورت توأمان پدید آید. در ذیل نظریه تفکیک قوا دو اصل تنظیم کننده نظارت و توازن نهفته است که فضا را به سمتی هدایت میکند که در آن نیل به آزادی و امنیت در شرایط سهلتری امکان مییابد. در واقع اساس تفکیک و توزیع قوای حکومتی، ریشه در حفاظت از آزادی و محدود ساختن استبداد داشته است که در سخنان امام خمینی نیز بر آن تصریح و تأکید شده است.
به نظر میرسد بتوان از تعامل آزادی و امنیت دفاع مستدلی کرد. رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی باید به سمتی رهنمون شود که در پرتو آن بتوان هم به آزادی دست یافت و هم فضای امنی برای بهرهمندی از آزادی فعالیتهای فردی و جمعی در سطح جامعه به وجود آید. بر این اساس ایجاد و فعالیت نهادهای مدنی، ضمن بسط ظرفیت نظام سیاسی، امنیت و آزادی را نیز برای جامعه به ارمغان میآورد. دولتمردان و سیاستمداران نیز با تحمل مخالفان و بالا بردن ظرفیت خود و مبنا و معیار قرار دادن قانون در نهادهای منصوب به خود به این وضعیت مساعدت میکنند. در این صورت ترکیبی از نهادگرایی هویتی و حقانیتی به وجود میآید که هم به امنیت، نظم و ثبات میاندیشد و هم آزادی و نهادهای دموکراتیک و مشارکت سیاسی و رقابت سیاسی محقق خواهد شد.
در سخنان امام خمینی در کنار این مسائل میتوان مواردی را مورد توجه قرار داد که در آنها به برابر دانستن گروههای مختلف و عدم تبعیض میان آنها تأکید کرده است؛ زیرا در صورت مشاهده تبعیض یا عدم رسیدگی، مشروعیت حکومت کاهش یافته و امنیت و آزادی نیز مورد تهدید واقع میشود. پرهیز از بدرفتاری با مردم و عدم ورود بدون اجازه به منازل مردم و عدم مداخله در امور شخصی آنان، که کسب و زندگی آنان را مختل و ناامن میکند، همواره مورد تأکید امام قرار داشته است. باید ضمن حفظ گستره آزادیهای فردی و تأمین و تضمین امنیت فردی، در زمینههای دیگر نیز امکان فعالیت آزادانه به گونه مناسبی فراهم شود. به ویژه در بخشهایی که ناظر به مشارکت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. امکان انتخاب کردن، انتخاب شدن، انتقاد، اعتراض، بهرهمندی از آزادیهای مشروع و قانونی در حوزه عمومی، حق فعالیت آزادانه داد و ستد اقتصادی، برخورداری از آموزش مناسب، امکان پژوهش در موضوعات علوم انسانی و انتشار آن و مواردی دیگر همه مصادیقی از فعالیتهای مختلف است که میبایست آزادی آنها با برقراری امنیت تأمین و تضمین شود.
به نظر میرسد که اجماع نخبگان بر روی آزادی و امنیت میتواند در تثبیت و نهادینه ساختن آن دو در جامعه نقش مهمی ایفا کند و آزادی و امنیت به نحو مطلوبتری تأمین شود. به رغم اینکه امام خمینی به درستی معتقد به بدیهی بودن مفهوم آزادی است، اما تلقیهای مختلفی از آن وجود دارد که گاه با نگاهی سطحی به آزادی همراه است و گاه نگرههایی در آن میتوان یافت که با فرهنگ و آداب و رسوم جامعه ما متفاوت است. در چنین شرایطی شاید در عمل نمیتوان تعامل آزادی و امنیت را مشاهده کرد، بلکه به نوعی حتی تقابل این دو نیز مشاهده شود. از این رو دیدگاه تعامل گرایانه در باب آزادی و امنیت زمانی در عمل مشهود خواهد بود که اجماعی نسبت به این مفاهیم در میان نخبگان شکل بگیرد. با چنین وضعیتی، به نظر، دفاع از تعامل میان آزادی و امنیت در جامعه ما بسیار دشوار باشد. دشواری از آن رو است که با توجه به حضور همواره نظامهای استبدادی در جامعه ما و تربیتهای متأثر از آن، غالب افراد، خلق و خوی و منش استبدادی دارند و ذهنهای استبدادزده و سیاه و سفید دیدن پدیدهها بر غالب افراد حکمروایی میکند. چنین ذهنیتی برای تأمین امنیت جز به تحدید کردن آزادیها حکم نمیدهد. در واقع با توجه به عدم تعادل و توازن جامعه ما، تعامل میان آزادی و امنیت نیز همواره با دشواری مواجه بوده است. گمان بر این بوده است که راه تأمین امنیت با تحدید آزادی هموار میشود و راه تحقق آزادی نیز با کاهش ضریب امنیتی. در صورتی که اگر درستتر به قضایا نگاه شود اساساً ضرورت وجود امنیت برای حصول و نهادینه سازی آزادی است و در فقدان امنیت از آزادی هم خبر و اثری نمیتوان یافت.
به نظر میرسد که اجماع نخبگان بر روی آزادی و امنیت میتواند در تثبیت و نهادینه ساختن آن دو در جامعه نقش مهمی ایفا کند و آزادی و امنیت به نحو مطلوبتری تأمین شود
*غالب کسانی که در جامعۀ ما به بحث آزادی میپردازند در بحث آزادی به سمتی حرکت میکنند که محدودیتها در آن برجسته شود اما نگاه متفکرانی مانند امام خمینی به گونهای است که هم اصل را بر آزادی قرار میدهند و هم بر تحقق، وجود و حصول آزادی تأکید میکنند. یکی از سه شعار اصلی انقلاب اسلامی آزادی بود؛ شعار دیگر آن، که استقلال است نیز معطوف به آزادی و تأثیرگذار در آزادی است؛ شعار سوم آنکه جمهوری اسلامی است نیز بستری است که آزادی و استقلال باید در آن نهادی و نهادینه شود. در عرصه عمل آزادی ارائه شده حکومت اسلامی به رهبری امام چگونه بوده است؟
اینکه بتوان آزادی را خلق و ایجاد فرصتها به شمار آورد به نوعی ریشه در کلام امام خمینی دارد. ایشان از سویی آزادی را یک اصل اساسی میداند که با فطرت آدمی گره خورده است و از سویی آزادی را بدیهی و بینیاز از تعریف میشمارد. بنابراین به طور همزمان بر حصول و حضور اصل آزادی تأکید میکند و هم اینکه خودش را گرفتار پیچیدگیهای مفهومی آزادی نمینماید. خلق و ایجاد فرصت ایدهای است که حتی اگر تمامی اندیشه امام خمینی در باب آزادی را هم در بر نگیرد، واجد این ارزش است که به عنوان موضوعی مهم در معرض گفتگو قرار گیرد.
برای تبیین این بحث، در کنار حضور و توجه به مبحث حرکت جوهری ارادی میتوان از دیگر بحثهای فلسفی هم استفاده کرد. بنابراین اگر آزادی به خلق و ایجاد فرصت بازگردانده شود، درواقع تبیین جدیدی از اراده و اختیار در فلسفه سیاسی اسلامی و تبیین چگونگی سازگاری اختیار با هستی شناسی از پیش تعیین شده و مشخص میتواند تحولی در نگاه جدید به مباحث فلسفه سیاسی اسلامی باشد. چنین نگاهی با بحثهای امام خمینی در مبحث جبر و اختیار هم تقویت میشود. ایشان در آنجا ضمن اینکه نگاه اشاعره و معتزله را مورد نقد قرار داده، اما همزمان بر عنصر اختیار تأکید نموده است. درواقع در آنجا هم به محدودیتهای انسان در گستره اختیار او در هستی میاندیشد و هم به ظرفیتها و تواناییهای انسان میپردازد که در حقیقت مبنای عمل اجتماعی و سیاسی انسان تلقی میشود.
اگر بخواهیم از منظر حکمت متعالیه سخن بگوییم که امام خمینی نیز از شارحان آن به شمار میرود، پاسخ این است که خلق فرصتها از طریق مهمترین ضلع جامعه یعنی انسان اتفاق میافتد. این نکته به این معنا است که اگرچه نهادها و دولت در فرایند قبض و بسط آزادی سهیم بوده و تأثیرات مهمی دارند اما آنان نیز تابعی از روابط و مناسبات انسانی ساخته شده در دل جامعه هستند. از این رو است که در جوامعی که مدافع ناآزادی است، نهادها و کارگزاران موجود در این نهادها سیاستهایی وضع میکنند که منجر به تقویت ناآزادی میشود. اما اگر جامعه به گونۀ آزادی تربیت شده باشد و فضیلت طلب و آزادی خواه باشد، نهادها و کارگزاران آن دست به اقداماتی میزنند که بتواند فرایند بهرهمندی از آزادی را توسعه ببخشد. درواقع چنین نهادهایی برخلاف جوامع ناآزادی خواه، در پی خلق و ایجاد فرصت در جامعه هستند.
نظر شما