۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵

زلفی‌گل در گفت‌وگو با مهر:

کشور ما در ایجاد شغل برای نخبگان ناتوان است

کشور ما در ایجاد شغل برای نخبگان ناتوان است

محمدعلی زلفی‌گل اعتقاد دارد امکان به‌کارگیری نخبگان در داخل کشور وجود ندارد و آنها نمی‌توانند شغلی برای خود متصور شوند. به همین دلیل است که مهاجرت این‌طیف، تبدیل به ویژگی فرهنگی شده است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: سال‌هاست که در نشریات ایران و جهان از کشور ما به عنوان مهم‌ترین سرزمینی یاد می‌شود که نخبگانش قراری برای ماندن ندارند. درباره این موضوع مفصل بحث شده و مسئولان کشور نیز برنامه‌هایی را جهت رفع آن در پیش گرفته‌اند، اما تاکنون این روند مهاجرت نه تنها کاهش نیافته که سیر صعودی نیز به خود گرفته است، در صورتی که کشور ما اکنون در بسیاری از حوزه‌ها به این نخبگان که خود پرورده و هزینه‌های زیادی را صرف این پرورش کرده، نیازمند است.

این «مساله» مهم را با محمدعلی زلفی گل، استاد برجسته شیمی، رئیس سابق دانشگاه بوعلی سینا و همچنین قائم مقام سابق بنیاد ملی نخبگان به بحث نشستیم. او در سال ۱۳۸۳ مقاله مهمی را در فصلنامه سیاست گذاری علم و پژوهش «رهیافت» با عنوان «مهاجرت ژن‌ها» منتشر و در آن نکات بسیار مهمی را در زمینه مهاجرت نخبگان مطرح کرد.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید:

اگر موافق باشید بحث با سوالی که شاید اکنون از فرط تکرار تبدیل به کلیشه شده آغاز کنیم. کشور ما یکی از بزرگترین کشورها در فرار مغزهاست. اصلی‌ترین دلیل برای این امر چیست؟

عمده‌ترین دلیلش این است که ما امکان به کارگیری نخبگان را در داخل کشورمان نداریم و آنها شغل مناسبی نمی‌توانند برای خودشان متصور شوند. عمده‌ترین فاکتور شغل مناسب است چون اگر انسان نخبه‌ای بتواند در کشور خودش اثرگذار باشد و در جایگاه مناسب قرار گیرد هیچگاه وطنش را رها نمی‌کند تا به کشورهای دیگر برود. عامل دوم این است که برخی از نخبگان سقف پروازشان را جهانی می‌دانند و فکر می‌کنند که اگر برای تحصیل یا برای شغل در سطح بالاتری قرار بگیرند می‌توانند اثربخشی خود را افزایش دهند و از عمر خودشان بهتر استفاده کنند. طبیعی است که چنین افرادی با یک نگاه فراتر از موقعیت جغرافیایی به عمر و شغل تخصص عقل و… نگاه می‌کنند. آنها با برنامه حرکت می‌کنند و سعی دارند تا سقف پرواز خودشان را همیشه بالا نگه دارند و بهترین جایی که برایشان ممکن است انتخاب کنند برای زندگی کردن و اثربخشی و رشد علمی و عقلی و داناتر شدن.

در دوره‌ای برای اینکه دانشجو برای ادامه تحصیل به خارج نرود، برنامه‌ها همه به سمت طراحی و ایجاد رشته‌هایی رفت که پیشتر در نظام آکادمیک ایران وجود نداشت. وزارت علوم در ایجاد این رشته‌ها چقدر موفق بوده است؟ اصولاً آیا ضرورتی برای این کار وجود داشت؟

بله. این واقعیتی است که بسیاری از نخبگان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مراجعه می‌کردند و می‌کنند. طبیعی است که وقتی در داخل کشور امکان تحصیل و رشد علمی‌شان مهیا باشد میزان خروج از کشور برای ادامه تحصیل کاهش پیدا می‌کند. اگرچه بخشی هم ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را ترجیح می‌دهند در کشورهایی که در یک زمینه علمی خاص مرجع هستند تحصیل کنند اما غالب و عموم افراد اگر امکان تحصیل در دانشگاه‌های خوب دولتی در داخل کشور مهیا باشد و حتماً داخل را برای ادامه تحصیل انتخاب می‌کنند.

اگر انسان نخبه‌ای بتواند در کشور خودش اثرگذار باشد و در جایگاه مناسب قرار گیرد هیچگاه وطنش را رها نمی‌کند تا به کشورهای دیگر برود به همین دلیل رشد تحصیلات تکمیلی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری نه تنها مفید بوده بلکه باعث رشد و رونق تولید علم و فناوری هم شده است. به همین دلیل هم شاهد هستیم که امروزه در منطقه از نظر علمی رتبه اول را کسب کرده‌ایم.

البته بسیاری نیز پس از مقطع کارشناسی ارشد حتی برای رشته‌هایی که در داخل برای آنها مقطع دکتری وجود دارد نیز برای ادامه تحصیل دانشگاه‌های خارج از ایران را انتخاب می‌کنند. آیا این روند که اکنون بدل به فرهنگی میان برخی طبقات جامعه شده، به کیفیت نظام آموزشی ما ارتباط دارد؟

یکسری از افراد با توجه به توانمندی‌های خاص خودشان و پذیرش آنها در خارج از کشور بویژه در کشورهایی که مرجعیت علمی دارند، مهاجرت می‌کنند. آنها رشته‌هایی را که در داخل کشور وجود دارد، ضعیف نمی‌دانند و البته دلیلی هم برای ضعف نیست بلکه خود آنها موقعیت بهتری برای‌شان فراهم شده است که می‌خواهند از آن موقعیت استفاده کنند. اما یکسری هم از سد کنکور در مقاطع تحصیلات تکمیلی نمی‌توانند عبور کنند و چون امکانات مالی دارند و هزینه تحصیل در خارج از کشور را می‌توانند تأمین کنند بنابراین به خارج می‌روند.

اصولاً پدیده مهاجرت تحصیلی امر مذمومی است؟

خیر. در این دهه‌ها نگاه‌های چون دهکده جهانی است و اعتقاد بر این است که دانشمندان، اندیشمندان و متفکران نباید خودشان را در یک مرز جغرافیایی محصور کنند، آنها متعلق به کل جامعه جهانی و بشری هستند با این نوع نگاه پدیده مهاجرت امر مذمومی نیست و می‌تواند شرایطی را برای آنها مهیا کند.

بسیاری بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران در این ۴۰ سال در پرورش حس ملی گرایی ضعیف عمل کرده و این یکی از دلایل مهاجرت نخبگان است. نظر شما در این باره چیست؟ نباید فراموش کرد که ما یک تجربه تاریخی در زمینه مهاجرت برای کسب علم را هم داریم. در دهه‌های ابتدایی قرن اخیر هر ایرانی که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می‌رفت دغدغه ساخت وطن را داشت، بنابراین تمام تلاشش بر این بود که به تحصیل در علومی بپردازد که به درد ساخت ایران می‌خورد. این اشخاص حتماً به کشور بازگشته و خدمت می‌کردند و مشغول ساخت و آبادانی ایران می‌شدند، اما در دهه‌های اخیر این حس در میان مهاجران علمی وجود ندارد.

زمانی تعداد دانشگاه‌های ما کم بود. پیش از انقلاب ما کلاً ۱۷۰ هزار دانشجو داشتیم و نیاز کشور به کارشناس در امور مختلف نیز بسیار بیشتر از زمانه فعلی بود. بنابراین هرکسی که به خارج از کشور برای ادامه تحصیل می‌رفت پس از اتمام تحصیل برمی‌گشت و البته شرایط استفاده از تجربه‌اش مهیا بود و بلافاصله به شغلی گماشته می‌شد.

بر این اساس طبیعی بود که آنها بر می‌گشتند. می‌توانستند در کنار خانواده خودشان به شغلی مشغول شوند؛ اما در حال حاضر ما بیش از چهار و نیم میلیون دانشجو در کشور داریم، برای این تعداد پس از فارغ التحصیلی شغل دولتی وجود ندارد و خیلی از این افراد هم امکانات کارآفرینی و اشتغال زایی برای خودشان ندارند. کارآفرینی اصولاً ریسک و توانایی خاص خودش را می‌خواهد و هرکسی طرف آن نمی‌رود.

کسانی می‌توانند کارآفرین باشند که هم پول خوبی داشته باشند و هم فکری عالی. هم عالم باشند و هم جسور و ریسک‌پذیر. بخش عمده‌ای از دانش آموختگان دانشگاهی در داخل کشور شغل برای‌شان نیست، فلذا تلاش می‌کنند با مهاجرت شرایطی را برای خودشان مهیا کرده و امکان اشتغال و داشتن زندگی مناسب را برای خودشان رقم بزنند. علت مهاجرت این است. درباره حس ملی گرایی هم می‌توان گفت که شاید آن هم کمی تأثیر بگذارد اما اصلاً موضوع و ملاک نیست. ملاک اصلی این است که شغل برای آنها در داخل کشور نیست.

زمانی تعداد دانشگاه‌های ما کم بود. پیش از انقلاب ما کلاً ۱۷۰ هزار دانشجو داشتیم و نیاز کشور به کارشناس در امور مختلف نیز بسیار بیشتر از زمانه فعلی بود. بنابراین هرکسی که به خارج از کشور برای ادامه تحصیل می‌رفت پس از اتمام تحصیل برمی‌گشت و البته شرایط استفاده از تجربه‌اش مهیا بود و بلافاصله به شغلی گماشته می‌شد بنابراین علت اصلی مراجعه به خارج از کشور شغل است البته به جز تحصیل مسائل دیگری را نیز باید مطرح کرد. به عنوان مثال باید بحث کرد که چرا ثروتمندان مهاجرت می‌کنند؟ یک صنعتگر یا یک هنرمند چرا باید مهاجرت کند؟ اگر عمومی‌تر نگاه کنیم چرا یک ورزشکار مهاجرت می‌کند؟ برای پاسخ به این سوالات باید فاکتورهای دیگری را لحاظ کرد که بخشی از آنها به فرهنگ عمومی جامعه باز می‌گردد.

در فرهنگ عامه امروز ما این نگاه به ثروتمندان وجود دارد که اگر کسی ثروتی می‌اندوزد حتماً خلافی کرده یا از رانتی بهره برده است. کلاً مردم جمع شدن هر ثروتی را گمان دارند که به صورت غیرمشروع انجام شده است. می‌گویند حتماً جایی را خراب کرده که ثروتمند شده است. این هم دلیلی است برای مهاجرت افراد توانمند. این طیف به محیطی می‌روند که چنین نگاهی به آنها نشود. با ثروت و قدرت و تخصص‌شان کشورهای دیگر را آباد می‌کنند.

پس یکی از دلایل مهاجرت فارغ از بحث تحصیلات و مهاجرت‌های علمی می‌تواند نوع نگاه فرهنگی باشد که در جامعه ما نهادینه شده است. ما وقتی یک دانشمند، یک پزشک و یک متفکر خوب را ارزشمند می‌دانیم باید همین نوع نگاه را در مواجهه با ثروتمندان هم داشته باشیم. یعنی همانطور که یک پزشک و یک دانشمند خوب باعث آبادانی کشوری می‌شوند یک ثروتمند خوب هم می‌تواند با تولید رونق اشغال و آباد کردن کشور باعث رشد شود.

ما در داخل کشور می‌گوئیم کار برای تراکتور هست و برای چه کار می‌کنید؟ فرهنگ درویش مسلکی را پیشه کرده‌ایم. در صورتی که در کشورهای پیشرفته مانند ژاپن، کار مقدس است. کسی که بیشتر کار می‌کند عزیزتر است. اینها مسائل فرهنگی است.

بحث اینکه ما چقدر افراد برتر از خودمان را تحمل می‌کنیم اهمیت بسیاری دارد. در کشور ژاپن می‌گویند که اگر می‌خواهید جای مدیری را بگیرید باید کاری کنید که او به پستی بالاتر برود و بعد شما به پست او منتقل شوید، اما شاید در بخش‌هایی از کشور ما اینگونه باشد که به فردی که در زمینه‌ای موفق است آنقدر پیله می‌کنند تا به پایین کشیده شده و هم‌قد خودشان شود. از این مسائل فرهنگی نباید غافل شد.

به نظرم یکی از عمده‌ترین فاکتورهایی که باعث مهاجرت افراد توانمند می‌شود در همین نکات خلاصه می‌شود. نمی‌خواهم فقط نخبگان علمی را مثال بزنم. ورزشکاران موفق، هنرمندان موفق و… نیز نخبه هستند. آنها وقتی ببینند که در داخل کشور شرایط مناسبی برای آنها وجود ندارد و امکان رشد نیست، مهاجرت می‌کنند و به محلی می‌روند که بتوانند در آنجا از عمرشان استفاده بهتری کرده و اثربخش‌تر باشند.

اگر بخواهم یک نتیجه کلی بگیرم، اگر یک نخبه در جای مناسبی قرار بگیرد و احساس زیبای اثربخشی در وجودش حاکم بشود هیچگاه مهاجرت نخواهد کرد. ولی وقتی یک انسان توانمند و نخبه ببیند که عمرش دارد تلف می‌شود و نمی‌تواند اثربخش باشد حتماً مهاجرت کرده و مجلی را برای خودش انتخاب می‌کند که آنجا احساس کند که مؤثر و اثربخش است. این بحث مهمی در مباحث نخبگی است و یکی از فاکتورهای دیگر هم مسائل فرهنگی است که باید در پویش و پالایش فرهنگ جامعه هم فعال باشیم و سعی کنیم آن فرهنگ‌های ناشایست که بستر خروج افراد توانمند را فراهم می‌کند از جامعه بزداییم و فرهنگ را اصلاح کنیم.

کد خبر 5016181

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha