خبرگزاری مهر - گروه استانها: روزهای جنگ تحمیلی برای هر قشری از مردم ایران به گونهای سپری میشد؛ فرقی نمیکرد در چه جایگاهی باشی، مهم این بود که باید از خاک این کشور دفاع شود؛ آن هم در روزهایی که زمان زیادی از انقلاب نگذشته بود.
جوانان و نوجوانان زیادی بودند که هر کدام برای خود در زمان تحصیل شاگرد زرنگ بودند ولی به دلیل جنگ امکان ادامه تحصیل نداشتند. اوایل که انقلاب فرهنگی بود و بعد هم که شرایطش بود، جنگ مانعی بزرگ بود لذا درس خواندن و ادامه تحصیل را اولویت برای رزمندهها محسوب نمیشد. ولی حضور رزمندگان بعد از جنگ و اسارت در میادین علمی بیانگر این واقعیت بود که جوانانمان با چه عشق و گذشتهایی برای مقابله با دشمن درجبهه ها حضور یافتند.
وحیدرضا اکرامی فرد در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه با شروع جنگ و صحبتهای امام خمینی (ره) در خصوص ضرورت حضور در جهاد، مردم در جبههها حضور یافتند، گفت: با قیامی که مردم در شهرهای مختلف با هدایت امام خمینی (ره) علیه رژیم ستم شاهی داشتند، انقلاب را از خود میدانستند، لذا وقتی صدام به کشور حمله کرد، هر کسی در حد و توان خود وارد عرصه جهاد شده و با ایثار و از خودگذشتگی از کیان کشور حفاظت کردند
چیزی جز اخلاص، صداقت و خوبی در جنگ ندیدیم
این رزمنده هشت سال جنگ تحمیلی که متولد سال ۴۱ است، با بیان اینکه هر چه از جبهه و رشادتهای فرزندان این مرز و بوم در هشت سال جنگ تحمیلی بگوییم کم گفته ایم، ادامه داد: در جنگ چیزی جز اخلاص، صداقت و خوبی ندیدیم و معتقدم که هر چه خوبی بود در جنگ دیده میشد که اینها همه، نتیجه انقلاب و آموزههای دینی بود. دفاع مقدس یک حرکت ایمانی و عقیدتی بود و از همین رو هم در آن روزها تاثیرگذار بود و هم امروز حرفها برای نسل جوانمان دارد.
اکرامی فرد با بیان اینکه در سال ۵۹ که وارد جبهه شدم، ۱۸ سال داشتم، افزود: من از شاگردان ممتاز مدرسه بودم و در دبیرستان، شاگرد اول شهرستان شدم اما به دلیل انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها در آن زمان امکان حضور در دانشگاه را نداشتم لذا وارد جهاد سازندگی شدم و فعالیتهای جهادی را در روستاهای اسفراین انجام میدادیم. بعد از اینکه جنگ شروع شد، اولویت من مثل خیلی از مردم، دفاع از کشور و نظام بود از همین رو وارد سپاه شدم.
وی با بیان اینکه در سال ١٣۶١، در عملیات فتحالمبین با اصابت ترکش، از ناحیه شکم و پا مجروح شدم، افزود: در سال ١٣۶٢، عازم جبهههای هورالهویزه شدم و در عملیات خیبر حضور یافتم. عملیاتی که در آن به اسارت دشمن درآمدم. کسانی که با تاریخ جنگ آشنا هستند، میدانند عملیات خیبر یک عملیات آبی خاکی برون مرزی بود و هدف اصلی آن هم تسلط بر شهر بصره و بستن راههای مواصلاتی به این شهر بود. بعد از اسارت، زندگی جدیدی برای ما اسرا در اردوگاههای عراق شکل گرفت.
در جبهه و دوران اسارت، کارهای مطالعاتی و تبادل نظر در مباحث علمی را با حداقل امکانات و محدودیتهای بسیاری دنبال میکردیم این متخصص جراحی عمومی با بیان اینکه دانشگاه ما جبهه بود و تصوری نداشتیم که در شرایط جنگی به دانشگاه برویم، ادامه داد: البته در آن مقطع به صورت متفرقه درسهای حوزوی را میخواندم. در زمان اسارت هم همین مسیر را دنبال کرده و مطالعات خود را با تمام سختیها انجام میدادیم. در آن زمان هر کسی یک بخشی از اطلاعات خود را افزایش میداد، یکی عربی میخواند، یکی انگلیسی، یکی فرانسه، دیگری تاریخ؛ خلاصه هر کداممان به گونهای مشغول بودیم.
وی با بیان اینکه در جبهه و دوران اسارت کارهای مطالعاتی و تبادل نظر در مباحث علمی را با حداقل امکانات و محدودیتهای بسیاری دنبال میکردیم، افزود: مباحثاتی که در این ایام با دوستان داشتیم، موجب رشد و پیشرفت علمی و معنویمان میشد. خیلی از بی سوادان ما در اسارت از این فرصت برای علم آموزی استفاده کردند. برخی از اینها بعد از اسارت هم تحصیل را تا مدارج بالا ادامه دادند. خاطرم هست یکی از این عزیزان که سواد آنچنانی در اسارت نداشت، با آموزشهایی که در اسارت دیده بود، تحصیلات را بعد از اسارت ادامه داد و وکیل شد.
اکرامی فرد با بیان اینکه در اردوگاه موصل جوی معنوی و با صفایی را شاهد بودیم، اظهار کرد: سخت گیری زیادی از سوی عراقیها انجام میشد از همین رو آموزشها به صورت نفر به نفر بود و بچهها تمام وقتشان را صرف تحصیل علم یا خدمت به دیگران کرده بودند. آشپز آسایشگاه تمام عمرش را گذاشته بود خدمت کند، یکی خیاطی میکرد و دیگری هم درس میداد. حتی آن کسی که خود امروز درسی را فراگرفته بود، همان را برای دیگران آموزش میداد.
سیستم آموزشی خاص رزمندگان در اردوگاههای عراق
وی سیستم آموزشی در اردوگاههای عراق را یک سیستم آموزشی خاص عنوان کرد و گفت: در این سیستم، بچهها طوری خود را مشغول کرده بودند که وقت اضافی نداشتند و با همه اذیتها طوری خود را وفق داده بودند که اسارت برایشان دانشگاه شده بود و هر کسی هر چیزی میدانست در طبق اخلاص میگذاشت و به دیگری میآموخت.
این رزمنده در خصوص روزهای بعد از اسارت خود گفت: پس از آزادی و به دلیل سابقه تحصیلاتم در مدرسه با مشورت خانواده و دوستان تصمیم به رفتن به دانشگاه گرفتم و با توجه به آمادگی قبلی در کنکور شرکت کرده و در همان سال اول یعنی سال ۷۰ در رشته پزشکی دانشگاه قبول شده و در سال ۷۷ هم تخصص را در رشته جراحی عمومی آغاز کردم.
وی با بیان اینکه داشتن هدف در زندگی امری بسیار مهم است و باعث میشود که انسان مسیر زندگی اش با برنامه جلو رود، گفت: اگر انسان از خدا بخواهد در مسیر رشد و تعالی حرکت کند، معنویت و علم در کنار یکدیگر انسان را در رسیدن به خدا کمک میکند.
این متخصص جراحی عمومی با بیان اینکه ایثار و شهادت آن روزها باید در جامعه امروز جاری شود، ادامه داد: امیدوارم که بتوانیم همچنان در مسیری که آن سالها انتخاب کردیم باشیم و با ایمان و اخلاص و با شهادت از دنیا برویم.
سیدحسن هاشمی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه متولد سال ۴۶ است و در سال آغازین جنگ به دلیل سن پایین امکان حضور در جنگ برایش فراهم نشد، افزود: وقتی امام خمینی بیان کردند کسانی که توانمند هستند، در جبههها حضور یابند من نیز به حسب وظیفه تلاش کردم و در نهایت در سال ۶۰ با دست بردن به شناسنامه مثل خیلی از رزمندگان در جبههها حضور یابم.
همپیمان با بسیجیهای زمان انقلاب برای دفاع از کشور
این رزمنده دفاع مقدس بیان کرد: البته این را هم بگویم قبل از اینکه جنگ شروع شود، در بسیج فعالیت کرده و در دورههای آموزشهای نظامی و آشنایی با اسلحه شرکت میکردیم؛ در همان روزها با بچهها هم پیمان شدیم که اگر کشور ما تهدید نظامی شد، ما هم پای کار باشیم.
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه انگیزه ما از حضور در جنگ ادای تکلیف بود و عمل به فرمان امام خمینی (ره)، افزود: امام حضور در جبهه را واجب شرعی ولی کفایی عنوان کردند لذا بر هر فرد مکلف ایرانی واجب بود که در جنگ شرکت کند. ما کاری نکردیم و تنها وظیفه شرعی خود را انجام دادیم.
وی با بیان اینکه سابقه حضور در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) و گردان تخریب لشکر ۵ نصر را دارد، ادامه داد: در گردان رزمی تک تیرانداز بودم و در تخریب هم به عنوان نیروی ساده تا جانشین تخریب خدمت میکردم. وقتی به جبهه رفتم دانش آموز بودم و در طول جنگ توانستم به صورت غیرحضوری دیپلم بگیرم. البته اوایل جنگ که امکان تحصیل غیرحضوری نبود ولی از سال ۶۳ به بعد این امکان فراهم شد. خیلی از کسانی که در دانشگاهها بودند و حتی بورسیه شده بودند نیز به دلیل ضرورت حضور در جبهه درس را رها کردند و به جبههها آمدند.
ما نه تنها از درس فراری نبودیم بلکه عاشق درس بودیم اما به خاطر شرایط جنگ، تحصیل علم اولویتمان نبود این مهندس عمران ادامه داد: ما نه تنها از درس فراری نبودیم بلکه عاشق درس بودیم. خود من از اول دبستان تا سوم راهنمایی معدلم همواره ۲۰ بود. سوم راهنمایی برای اولین بار امتحانات به صورت سراسری برگزار شد که خیلی سخت بود. از بین ۶۰ نفر دانش آموز سوم راهنمایی فقط من بودم که بدون تک ماده توانسته بودم قبول شوم اکثر دانش آموزان یا تجدید شدند و یا نهایت با تک ماده قبول شدند.
وی با بیان اینکه من قبل از ۵ سالگی در مکتبهای قدیم قرآن را فراگرفته بودم و در سن ۵ سالگی مسلط به خواندن بودم، اظهار کرد: بعد از جنگ نیز تحصیل را رها نکرده و در رشته زراعت در مقطع کارشناسی و مدیریت در مقطع ارشد تحصیل کردم. همچنین در دانشگاه امام حسین نیز در رشته عمران به تحصیل خود ادامه دادم.
این رزمنده در خصوص نیاز به مباحث علمی در جبهه، گفت: بچههایی که در گردان بودند خیلی بحث علمی برایشان مطرح نبود اما بچههایی که در توپخانه و ادوات بودند و یا در بحث انفجارات شرکت میکردند، باید بر مباحث علمی مسلط میبودند تا میتوانستند کارها را پیش ببرند.
حفاظت از خط مقدم با حداقل امکانات آن هم با چند نوجوان
وی بیان کرد: در زمان اعزام یکی دو ماه از شکست حصر آبادان گذشته بود؛ من خیلی اصرار داشتم به خط مقدم بروم. وارد آبادان که شدیم هیچ تجهیزات و امکاناتی نداشتیم، خودمان بودیم و خودمان! در چندمتری عراقیها و در خط مقدم مستقر شدیم. ۵ نفر بودیم که در هر ۲۵۰ متر یک نفر مستقر بود. جالب است که بگویم در آن خط، بزرگترین فردمان ۱۶ ساله بود و من ۱۴ سال داشتم!
هاشمی بیان کرد: ۳۳ روز پشت خط بودیم و آن طرف رودخانه یک تیپ زرهی مجهز مستقر بود اما این طرف، کل مهمات ما در هفته ۶ عدد گلوله آرپیچی و ۷ عدد فشنگ ژ ۳ و ۵ نارنجک دستی بود که اگر دشمن میخواست حمله کند تمام این گلولهها در چند دقیقه تمام میشد.
وی با بیان اینکه غیر از دشمن خارجی ما با دشمن داخلی هم درگیر بودیم، اظهار کرد: بنی صدر که حضور سپاه و نیروهای بسیجی را قبول نداشت و تا اردیبهشت سال ۶۰ که عدم کفایت سیاسی وی مطرح شد، شرایط سختی را داشتیم. بعد از هماهنگی ارتش و سپاه با هم، امکاناتی به جبههها رسید و وضعیت از نظر امکانات کمی بهتر شد.
رزمندگان ما در هشت سال جنگ تحمیلی ناممکنهای جهانی را ممکن کردند
این مهندس عمران با بیان اینکه ایران در دفاع مقدس تکنیک و تاکتیکهای جنگی را متحول کرد، بر ضرورت پرداختن به دفاع مقدس به عنوان یک دانشگاه، اظهار کرد: از نظر کلاسیک عملیات در شب یا استفاده از نیروی پیاده در عملیات آفند ممنوع است اما در دوران دفاع مقدس دقیقاً عکس این را عمل کردیم، البته این تاکتیکها در غرب در حال تدریس است ولی خب اسمی از ایران نمیآید.
وی در ادامه در خصوص توانمندیهای خاص رزمندگان در دفاع مقدس، افزود: عملیات عبور از رودخانه سخت است و اغلب نیروهای نظامی از این عملیات گریزان هستند ولی ما عملیات خیبرمان را همینگونه انجام دادیم. حضور در چنین عملیاتهایی جسارت میخواهد که رزمندگان ما به دلیل برجسته بودن بعد معنویت در وجودشان این ناممکنهای جهانی را ممکن کردند. ما حتی در چنین عملیاتهای تجهیزات سایر غواصان در ارتشهای دنیا را نداشتیم.
غواصان ما یک لباس لجن روب داشتند اما در مقابل غواصان دشمن از تجهیزاتی همچون کپسول اکسیژن، عمق سنج، فشارسنج، جهت نما، کلت زیرآبی برخوردار بودند این رزمنده هشت سال جنگ تحمیلی بیان کرد: خاطرم هست در یکی از عملیاتها یک غواص عراقی را اسیر کرده بودیم. یکی از بچهها که برای ترجمه رفته بود، وقتی برگشت گفت «اگر او غواص است پس ما چه هستیم و اگر ما غواصیم، آنها که هستند!». این همرزممان میگفت لباسهای غواص اسیر کاملاً متفاوت بوده، کپسول اکسیژن، عمق سنج، فشارسنج، جهت نما و کلت زیرآبی از جمله تجهیزاتی بود که به همراه داشته است؛ ضمن اینکه این غواص گفته بود چهار سال آموزشهای تکاوری ویژه را در فرانسه دیده تا جرات کند از اروند عبور کند. نگاهی به خودمان انداختیم که بچههای ما با لباسهای لجن روب چه حماسهها آفریدند، آن هم در شرایطی که دشمن متوجه چنین عملیاتهایی نمیشد.
وی با بیان اینکه تمام این بخشها در جنگ نیاز به بحث علمی دارد، افزود: تحلیل جزر و مد، تشخیص جریانهای آب و هدایت گردانها، حفظ گردان در آب با سرعت ۷۰ کیلومتری آب و … از جلوههای حماسه ایران در دفاع مقدس بود. ما برای تمام اینها طرح ریزی داشتیم آن هم با جوانانی که شاید دورهها و آموزشهای خاص این حوزه را ندیده بودند ولی اینکه بدون این دورهها چنین طرح ریزی هایی شده و در عملیات به پیروزی رسیده بودند، نیاز به بررسی دارد که این علم از کجا آمده بود!
هاشمی اظهار کرد: باید بررسی شود فردی مثل شهید برونسی که استاد بنا بود، چگونه توانست تیپ اداره کند و یا چگونه شهید کاوه با ۲۵ سال سن فرمانده شد. آنچه که مشهود است نقش پررنگ معنویت و جایگاه آن در بین این افراد بود.
وی بیان کرد: دفاع مقدس یک خاطره نیست بلکه یک موضوع کاملاً علمی است که اگر به آن نپردازیم، در مابقی بحثهای علمی هم نمیتوان پیشرفت داشت. یکی از دلایل پیشرفت کشورها، پیشرفت نظامی آن هاست و تحولات علمیشان نیز در همین حوزه است. آنچه در دفاع مقدس ما رخ داد از بحثهای سیاسی اقتصادی گرفته تا نظامی و امنیتی را نمیتوانیم کاملاً درک کنیم مگر اینکه زمانی نیاز شدید به این مباحث پیدا کنیم.
جای خالی فرضیه سازی در حوزههای مختلف دفاع مقدس
این مهندس عمران با بیان اینکه در حوزه دفاع مقدس باید فرضیه بسازیم، اظهار کرد: جای خالی این فرضیه سازی در رشتههای مختلف خالی است. علوم فعلی را نفی نمیکنم اما مباحثی که در دفاع مقدس به آن پرداخته شد وجهی دارد که قطعاً در علوم غربی به آنها پرداخته نشده است. به عنوان نمونه، همین موضوع عملیات در شب که نیروهای نظامی جهان باورشان نمیشد بتوان در شب عملیات انجام داد.
همچنین جواد فریمانی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه در اولین کنکور بعد از انقلاب در رشته پزشکی قبول شده است، گفت: قبل از دانشگاه در جهاد سازندگی و بخش بهداشت و درمان بودم و در سال ۵۹ و در سن ۱۹ سالگی از طریق جهاد به عنوان پزشکیار وارد جبهه شدم. در ادامه در ۴ اسفند سال ۶۲ که ترم سوم دانشگاه بودم، به همراه ۱۳ نفر از دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد اعزام شدیم.
روز اسارت؛ سختترین روز جنگ
این رزمنده دفاع مقدس، سختترین روز جنگ را روز اسارت عنوان کرد و گفت: در عملیات خیبر در اورژانس خط مقدم بودیم که دشمن پاتک قوی زد. قبل از اسارت در روستایی که مستقر بودیم، مجروحان را درمان میکردیم و با قایق پشت خط میفرستادیم اما در یک مرحله قایقها نیامدند و مجبور شدیم به خط خود عراقیها در روستای البیضه برویم. در این روستا بیش از ۱۰۰ نفر اسیر شدند که در بین آنها ۸ مجروح نیز حضور داشت. البته این را هم بگویم من در شرایطی اسیر شدم که ازدواج کرده بودم و همسرم باردار بود. یک هفته بعد از اسارت فرزند من به دنیا آمده بود و من تا ۸ سال به دلیل اسارت نتوانسته بودم فرزندم را ببینم.
در همان ابتدای اسارت اعلام کردم دانشجوی پزشکی هستم؛ گویا خدا این را به فکر من آورد زیرا همین امر منشأ خیر برای اسرا شد وی بیان کرد: در همان ابتدای اسارت اعلام کردم دانشجوی پزشکی هستم؛ گویا خدا این را به فکر من آورد که بگویم دانشجوی پزشکی هستم زیرا همین امر منشأ خیر برای اسرا شد؛ بیش از هزار و ۷۰۰ اسیر در اردوگاه موصل یک و دو بودند و با حضورم سعی کردم به اسرا کمک کنم.
فریمانی، پانسمان مجروحان، تزریقات، پرکردن دندان در خفا، درمان اسهال خونی با ابداعات، درمان بیماریهای قارچی، سرقت داروها از داروخانه عراقی و… را از جمله کارهایی اعلام کرد که در اسارت انجام میداد و بیان کرد: به دلیل رشته ام، از قبل هم اطلاعاتی داشتم و هم بخشی را در همان دوران اسارت آموخته بودم. من با پزشک عراقی در ارتباط بودم و از آنجا هم چیزهایی یاد گرفتم. گاهی صلیب هم جسته و گریخته برایمان کتاب میآورد و مطالعه میکردم. ما توصیههای بهداشتی و پیشگیرانه را به اسرا میدادیم تا کمتر دچار بیماری شوند و آنها هم توصیههای ما را مثل یک فتوا قبول داشتند و عمل میکردند.
وی بیان کرد: صلیب سرخ بیمارانی که قابل درمان نبودند را به ایران اعزام میکرد از همین رو چند نفری را با این شرایط غیر قابل درمان معرفی کردم و خوشبختانه نقشه مان گرفت و این افراد به ایران برگشتند. برگشت این افراد به دلیل اطلاعاتی که داشتند راهکاری برای نوع تعامل ایران با جامعه جهانی برای بهبود حال اسرا بود.
این متخصص و جراح چشم ادامه داد: با بیمار کردن بچهها، آنها را به شهر میفرستادیم تا با رفتن به بیمارستان شهر، اخبار جدیدی را برای اردوگاه و اسرا بیاورند و تمام اینها در شرایطی انجام میشد که اگر سربازان عراقی متوجه میشدند، شرایط سختی در انتظار بچهها بود.
وی با بیان اینکه بعد از آزادی، دو هفته به خود استراحت دادم و بعد از دو هفته ادامه تحصیل دادم، اظهار کرد: در سال ۷۴ پزشکی عمومی را به پایان رساندم و در سال ۷۸ هم تخصص چشم را گرفتم.
درس خواندن، جزو ممنوعات دوره اسارت بود
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس با اشاره به فضای آموزشی در میان رزمندگان در اسارت، گفت: رزمنده ای بود که در اسارت به ۶ زبان مسلط شده بود. در کنار فضاهای علمی در مباحث معنوی مثل نهج البلاغه، قرآن و ادعیه نیز بود و رزمندگان استفاده میکردند. افرادی بودند که در همان شرایط اسارت، درس هم خواندند و خود را تا نزدیک دیپلم رساندند. اصلاً شرایط اسارت به گونهای بود که هر فردی برای آموزش به پایینتر از خود وقت میگذاشت. البته تمام این آموزشها در کنار سربازان عراقی به گونهای انجام میشد که آنها متوجه نشوند چون درس خواندن، جزو ممنوعات دوره اسارت بود و برای اینکه بچهها دچار مشکل نشوند، به صورت شیفتی نگهبان میگذاشتیم.
تلاش رزمندهها در هشت سال جنگ تحمیلی جای خود دارد اما اگر مردانی چون همتها و باکریها در میدان رزم موفق بودند، به دلیل وجود همسرانی بود که از آنها حمایت میکردند وی با بیان اینکه آموزشها در اسارات با سختیهایی همراه بود که با امکانات امروز قابل مقایسه نیست، ادامه داد: در کنار کمبود امکانات، فشارهای عصبی و شکنجهها را هم اضافه کنید. همیشه یک نگهبان مراقب بود تا تجمعی بیش از سه نفر نباشد. در همان شرایط سه نفره آموزشها داده میشد. ورزش هم از ممنوعات بود ولی آموزش رشتههای رزمی مثل کاراته و جودو را هم در خفا داشتیم.
وی به نقش تاثیرگذار خانواده رزمندگان در هشت سال جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: تلاش رزمندهها جای خود دارد اما اگر موفقیتی حاصل شده حاصل حمایتهای پدر و مادر و همسران این افراد بوده است. باید نقش زنان در این برهه از تاریخ این برجسته شود زیرا مردان بزرگی چون همتها و باکریها همسرانی داشتند که باعث شده بود بتوانند در میدانهای رزم حضور موفقی داشته باشند من نیز تمام موفقیتهایم را مدیون همسرم و حمایتهایش هستم. تلاش ایشان باعث شد تا حتی در تخصص شرکت کنم.


نظر شما