خبرگزاری مهر، گروه استانها-لیلی ناطق*- یک مادر بستری داشتیم که هیچوقت یادم نمیره ساعت نه صبح آمد بستری شد و خیلی آرام بود ولی پیدا بود از درون آشفته است.
️گوشی موبایلش دستش بود، سواد نداشت ولی مرتب چکش میکرد و تا زنگ میخورد جواب میداد رفتم دلداریش دادم گفتم نگران نباش خوب میشی گفت: منتظرم پسرم برام زنگ بزنه ولی هربار دخترش بود که زنگ میزد.
خلاصه دل به دریا زد و نزدیک ظهر بهم گفت بیا شماره پسرم رو پیدا کن برام بگیرش تا باهاش حرف بزنم چند بار زنگ زدم کسی جواب نداد به بقیه پرسنل هم گفته بود که براش زنگ بزنند بازم جوابی نشنیده بود صبح روز بعد هم براش زنگ زدم اما پسرش بازهم جواب نداد.
️به دخترش زنگ زدم گفتم به برادرت بگو زنگ بزنه مادرت چشم انتظاره گفت: برادرم بخاطر خانمش با مادرم قهر کرده گفتم راضیش کن دنیا ارزش نداره خلاصه کمی مکالمه کردیم و بعد گفت بزار ببینم چکار میکنم نیم ساعت نگذشت که مادرش کد خورد.
در حین Cpr تلفن هی زنگ میخورد و زنگ … و من دوباره بدون اینکه بدونم چه کسی هست گوشی را قطع کردم دیگه پزشک داشت ختم cpr میداد که گوشیش رو جواب دادم دیدم دخترش بود انگار داشت میگفت که برادر را راضی کرده خودش بیاد یا زنگ بزنه.
*پرستار بیمارستان گلستان کرمانشاه
نظر شما