دکتر سید مصطفی محقق داماد رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم در گفتگو با خبرنگار مهر درباره مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی، زندگی و برخی از آثار وی گفت : آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی، منطقدادن، اصولی، فقیه و فیلسوف برجسته معاصر بود و می توان گفت که وی از اولین روحانیونی است که در دانشگاهها و مؤسسات علمی خارج از کشور تدریس داشته است. وی که فرزند آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس فقید حوزه علمیه قم است درسال ۱۳۰۲ چشم به جهان گشوده و در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ دعوت حق را لبیک گفت.
وی افزود : ایشان پس از دریافت درجه اجتهاد از سوی آیت الله بروجردی به عنوان نمایندهشان به آمریکا رفتند و در آنجا به تحصیل در رشته فلسفه غرب پرداختند. ایشان دوره لیسانس را در «جورج تاون» فوق لیسانس را در «هاروارد» و دوره دکترا را در دو دانشگاه «میشیگان» و «تورنتو» گذراندند و رساله علم حضوری را که تحلیل بدیعی از نظریه معرفت در فلسفه اسلامی، به صورت و فرم منطق جدید، محسوب می شود ارائه کردند. از آثار دکتر مهدی حائری می توان به علم کلی (فلسفه مابعدالطبیعه)، کاوشهای عقل نظری [مبادی فلسفه تطبیقی]، هرم هستی [رساله هستی شناسی و زیر ساخت اندیشه فلسفه ایشان]، آگاهی و گواهی [ترجمه و شرح انتقادی «تصور و تصدیق صدالمتالهین»]، کاوشهای عقل عملی (فلسفه اخلاق]، تقریرات اصول آیت الله العظمی بروجردی، حکمت و حکومت [در فلسفه سیاسی] و متافیزیک (مجموعه مقالات] اشاره کرد. البته من با همکاری انجمن حکمت و فلسفه ایران اخیرا برخی از آثار ایشان را منتشر کردم و در نظر دارم برخی از دست نوشته و آثاری که از ایشان به جای مانده را منتشر کنم.
دکتر محقق داماد در ادامه با اشاره به این نکته که مرحوم حائری فلسفه را بابی برای بیشتر شناختن فقه و اصول می دانست گفت : ایشان معتقد بودند که انسان در اصول نباید خیلی از عرف دور شود. انسان نباید به همه مسائل عقلانی فکر کند اما باید راه تعقل بر او باز باشد. لذا اعتدال را رعایت می کرد. ایشان معتقد بودند که در اصول عقاید یعنی خداشناسی، عدل، نبوت، امامت و معاد هزار نوع سئوال مطرح می شود و چطور می توان از عهده آنها بدون قدرت فلسفه برآمد. مگر اینکه مطیع و مقلد محض در دین باشی و این دین کورکورانه یک دین حقیقی و پایداری نخواهد بود.
وی در ادامه تصریح کرد : من جمله ای را از مرحوم حائری مکرراً شنیدم که ایشان در یک تاریخی فقط امام خمینی را مجتهد میدانست. به دلیل اینکه امام خمینی استادش بود و او را ماهر در معقول می دانست. معتقد بود که فقط ایشان اجتهادش کامل است. برای اینکه اصول چیزی نیست جز مباحث تعقلی و کسی که اصول نداند مجتهد خوبی نیست بنابراین حائری از این جهت به امام بسیار احترام می گذاشت و تفکر ایشان را جامع معقول و منقول می دانست. حائری معتقد بود که "اصول" فن تفکر آزادی است. برای همین است که کتابهای اصولی ایشان از نوشته های فلسفی فزونی دارد. او کلام را علم جدلی می دانست تا برهانی. لذا اصول یک جریان تفکر آزاد است. حتی آزادتر از فلسفه اسلامی. یک تفکر آزادی است که به اصطلاح فاقد هر گونه اصل موضوعی است. در اصول دائما مسئله و فکر تازه وارد می شود و این خصلت ذاتی آن است. بنابراین علم اصول علمی سرشار از پویایی و قابلیتهای عالی است. با توجه به این موضوع به نظر مرحوم حائری اصول یکی از معدود علومی است که در تفکر انسانی از بالاترین حد پویایی ذاتی برخوردار است و متاسفانه غربی ها به کلی از این دانش مهم و پایه ای غفلت کرده اند.

دکتر محقق داماد در پاسخ به این پرسش که تصور می کنید هم اکنون در حوزه های علمیه خصوصا حوزه علمیه قم کدام گرایش فلسفی بیشتر ترویج می شود یعنی گرایش به سوی صدرا است یا ابن سینا گفت : وضعیت فلسفه غرب را در حوزه های ما چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا به همان اندازه ای که روزی دکتر حائری به فلسفه غرب اهمیت می داد هم اکنون هم وضع به همان گونه است یا اینکه اکنون نیازهای دیگری احساس شده است؟
استاد فلسفه اسلامی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه درباره اهمیت و جایگاه فلسفه اسلامی در مدل فکری و نظام اندیشگی حائری گفت : مرحوم دکتر حائری یزدی به فلسفه اسلامی و ژرفای آن سخت باور داشتند. در این زمینه آثاری به رشته تحریر درآوردند و حتی صاحب نظریاتی هم بودند. ایشان در مقدمه کتاب علم کلی درباره فایده فلسفه می نویسد که انسان چه نیاز به ذاتی و طبیعی به فلسفه دارد تا در راه به دست آوردن آن بذل جهد و صرف وقت کند. ایشان در پاسخ به این پرسش و سئوالات دیگر، می کوشد تا همچون بعضی متفلسفین معاصر سخنان داراز که احتمال گزاف گویی دربر داشته به میان نیاورد. بلکه در سخنی موجز می گوید که اگر به راستی فلسفه از حقیقت در هر مرتبه و به هر صورتی که هست بحث می کند و ماهیت آن درک حقیقت است پس دیگر راهی برای انکار آن متصور نیست.
وی افزود: زیرا انکار فلسفه محصولی از انکار درک و حقیقت خواهد بود در حالی که نه حقیقت قابل انکار است و نه درک، و نه تعقل را که هسته مرکزی بشریت و فصل ممیز او از سایر حیوانات است می توان تعطیل کرد. به هر حا نگاه حائری به فلسفه نگاهی عمیق و بدیع است. درباره هستی شناسی پرسیدید بهتر است که بگویم که استاد حائری بحث هستی شناسی را دانش برترین و برترین دانش های انسانی به معنای فراگیر ترین دانشها به لحاظ خصوصیت مفهوم وجود می دانست. وی به بخش بندی ویژه ای در مسئله هستی شناسی قائل بودند که عبارت بود از اطلاق قسمی و اطلاق مسمی. در این زمینه وجود مطلق و مطلق وجود را متمایز از یکدیگر می دانستند و معتقد بودند که بر مبنای این شناسایی حل بسیاری از مشکلات فلسفه شرق و غرب آسان شده و راه اندیشه هستی را برای استنباط و درک واقعیت یکتایی هستی هموار ساخته اند.
وی تصریح کرد: استاد معتقد بودند که مراتب متفاوت هستی در هرم هستی شناسانه توحیدی ایشان در عین اختلاف و کثرت و گوناگونی ها و میناگری های ظهور و تجلیات از یک سو و اختلاف در شدت و ضعف و پیشی و پسی از سوی دیگر همه از یک وحدت ناگسستنی و این همانی عینی و تحققی سرچشمه می گیرد. تئوری هرم هستی و هستی شناسی توحیدی زیر بنای تمام تئوری های دیگر استاد در مباحث جهان شناسی و جامعه شناسی و حقوق بشر و انسان شناسی و سیاست مدن و مباحث نفس است و لذا اهمیت بنیادی در میان اثار استاد دارد.
دکتر محقق داماد در تصریح این مطلب خاطر نشان کرد: در نظر استاد حائری ساخت هندسی و منطقی مفهوم را بیان می کند. در این سیستم، شناخت هر یک از پدیده ها حتی یک پدیده ناپایدار و تجربی هم در قاعده هرم هستی که نازکترین مرتبه هستی محسوب می شود، شناخت کل هرم هستی است. در این بیان هندسی، همه جهان هستی در هویت و تحقق از نوع یگانگی و وحدت شخصی و حقیقی در عین برخورداری از اختلاف مراتب و گوناگونی های چیستی بهره می برد. در فلسفه اسلامی بیان "و ما امرنا الا واحدة" ناظر به همین مفهوم است و با توجه به تقسیمات و تعریفات مقدماتی که در کتاب هرم هستی مطرح شده این تئوری هندسی طرح و بررسی شده است.
دکتر محقق داماد در پاسخ به این پرسش که تصور می کنید بازخوانی اندیشه های حائری و عرضه مدل فکری حائری در عصر حاضر چه ثمری دارد گفت : من معتقدم که پیام حائری این بود که جامعه ما جامعه ای نقاد باید باشد. جامعه مطیع به تمام معنا ارزشی ندارد. این جامعه به سوی رشد و تعالی نمی رود جامعه ای که مدیرانش مردم را نقاد به بار آورند جامعه متعالی است. امیر المومنین در نهج البلاغه می فرمایند که اگر جامعه به گونه ای باشد که کسی بخواهد سخنی بگوید و زبانش بگیرد و در سخن گفتن آزاد نباشد این جامعه رستگار نمی شود.


نظر شما