۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۵۵

شیخ‌الحکمایی مطرح کرد؛

جای بانک نسخ خطی خالی است

جای بانک نسخ خطی خالی است

عمادالدین شیخ الحکمایی گفت: تولید آثار در زمینه مطالعات تاریخ قرآن بسیار کم است و ایجاد بانکی برای اوراق نسخ خطی می تواند امکان جستجوی سریع را فراهم کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «قرآن های کوفی در ایران و دیگر پاره‌های آن در جهان» توسط مرکز طبع و نشر قرآن سه شنبه ۲۱ شهریور در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در این نشست عمادالدین شیخ الحکمایی، سید محمد حسین حکیم، مرتضی کریمی نیا حضور داشته و به ارائه نکاتی پرداختند.

یکی از کهن‌ترین اسناد برجای‌مانده از میراث اسلامی دستنویس‌های قرآن به خط حجازی و کوفی است. مرتضی کریمی‌نیا، قرآن‌پژوه ایرانی، در کتاب «قرآن‌های کوفی در ایران و دیگر پاره‌های آن در جهان» کوشیده جنبه‌ای نو به پژوهش‌های نسخه‌شناسی مرسوم بیفزاید و سرآغاز حرکتی نو به سوی پژوهش معطوف به کیفیات متنی، هنری، ادبی و تاریخی نسخ قرآنی در این حوزه شود. او در این اثر به حدود سیصد نسخه قرآن کهن از مهم‌ترین کتابخانه‌ها، موقوفات و موزه‌های ایران و پاره‌های هرکدام در کتابخانه‌ها و موزه‌های جهان پرداخته و برخی قرائات نامرسوم و نادر در نسخ را نیز برجسته کرده است.

جای بانک نسخ خطی خالی است

عمادالدین شیخ‌الحکمایی، پژوهشگر و نسخه‌شناس در ابتدای این نشست گفت: کریمی‌نیا در حوزه مطالعات تاریخ قرآن میان استادان ارجمند در حوزه‌های نزدیک یا مرتبط آن جایگاه برجسته‌ای دارد که به سبب نگاه تخصصی او به موضوع است. حداقل در این ده‌ساله مشخصاً بر این بحث تمرکز داشته است. در کنار پرکاری او شاید کسان دیگری هم نیم‌نگاهی به این بحث داشته‌اند، اما تولید آثار در این حوزه بسیار کم است. کار پیوسته و متمرکز، دقت نظر خاص به بحث قرائات و رسم و شماره‌گذاری قرآن، توجه شگفت‌آور به یافتن اوراق پراکنده از ویژگی‌های خاص و بسیار ارزشمند کریمی‌نیاست. حضور در مجامع بین‌المللی و ارتباط با مراکز جهانی و محدود نکردن خود به حوزه جغرافیایی و مرکز یا دانشگاه خود نیز نکات شاخصی در اوست که برای ما اهمیت بسیار دارد، همان‌طور که تلاش او برای چاپ کتاب با کیفیتی بالا و درخور.

اما یکی از اولین پرسش‌های ما می‌تواند این باشد که این کتاب فهرست تخصصی نسخ قرآن است یا اثری تألیفی و تصنیفی یا مجموعه مقالات یا کاتالوگ؟ به تصور من بیشتر به سمت مجموعه مقالات و کاتالوگ رفته است، در حالی که با این حجم بالای اطلاعات قابلیت آن را دارد که کتابی مرجع برای این حوزه شود که شاید نشده. چراکه کتاب بایستی مساله‌محور و پرسش‌محور باشد. اما چنین چیزی نه در مقدمه و نه در عنوان نیست. افزون بر آن کار تألیفی و تصنیفی بایستی مقدمه‌ای جدی شامل طرح مساله و موضوع داشته باشد و در ادامه هرفصل آن به‌نحوی به بخش‌هایی از موضوع و مساله برگردد. انتظار داشتم در مقدمه به پیشینه‌ی کار در ایران و جهان، کارهای شاخص و مراکز و کشورهای فعال در این حوزه اشاره شود. ذکر پیشینه‌ی پژوهش‌های این حوزه و حتی پیشینه‌ی تک‌تک نمونه‌ها می‌توانست جایگاه این اثر را نیز نشان بدهد. ضمن آن‌که ذکر پیشینه‌ی هرنمونه با ذکر کاستی‌ها و قوت‌های هرکار می‌توانست نسبت آن کارها را با این کتاب مشخص بکند. حتماً نویسنده طرح جامعی در ذهن داشته است، اما این امر برای خواننده مشخص نیست. همچنین، مصادیقی در این کتاب معرفی و به مناسبت نکات فراوانی گفته می‌شود که خواننده انتظار نتیجه‌گیری یا جمع‌بندی نهایی دارد.

کریمی‌نیا سخن را با فهرست‌برداری کلی مرسوم آغاز می‌کند و خواننده تصور می‌کند مسأله کتاب فهرست‌برداری جامع و دقیقی است که تاکنون نداشته‌ایم. بنابراین، بایستی در بخشی از کتاب ساختاری برای فهرست‌برداری تخصصی از نسخ قرآنی ارائه شده باشد. شاید نویسنده در عمل این کار را کرده باشد، اما ساختاری ارائه نکرده است. حال آنکه این می‌توانست از دستاوردهای کتاب باشد. به جز این، نویسنده می‌توانست از کارهای آماری استفاده کند و حجم کاری که با آن مواجهیم و نسبت این کار را با کلیت کار مشخص بکند.

متوجه نشدم معیار نام‌گذاری قرآن‌ها چیست؛ گاهی با تعداد سطور، جایی با نام موزه و موقوف آمده‌اند و ناهماهنگ و نایکدست‌اند.

در پایان به نظرم ایجاد بانکی برای اوراق نسخ خطی (در اینجا برای نسخ قرآنی) با تعدادی آیتم مشخص (در اینجا مواردی چون سطر، جنس و قطع اوراق، فواصل و نوع خط، رنگ، مکان و شماره‌ی نگهداری) می‌تواند امکان جست‌وجوی سریع و دقیق‌تر با استفاده از جمعی از این آیتم‌ها را فراهم بکند. با چنین کاری می‌توان اوراق جابه‌جا شده و پراکنده را به هم ربط داد. البته این کار نیازمند همتی است که نمی‌دانم در این روزگار بشود به آن فکر کرد یا نه.

فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی ایران از صد سال پیش شروع شده

سیدمحمدحسین حکیم، نسخه‌شناس نیز در ادامه گفت: دوره جدید فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی ایران از صد سال پیش به‌صورت مدرن شروع شده است. اولین فهرست‌های چاپ‌شده از نسخه‌های خطی در ایران سه جلد نخست کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی است و از آن زمان، بیش از ششصد جلد فهرست نسخه‌های خطی در ایران چاپ شده. این تعداد فهرست از لحاظ کمیت و کیفیت در دنیا مهم است. کشور دیگری را سراغ ندارم که به این تعداد فهرست چاپ کرده باشد. در میان این‌ها فهرست‌های خوب هم کم نیست. منتها این مرحله‌ی اول یا فهرست‌نویسی عمومی است. اکنون به مرحله‌ای رسیده‌ایم که بایستی فهرست‌نویسی تخصصی و موضوعی را جدی بگیریم. این کار برای انواع نسخه‌ها در دنیا در جریان است، مخصوصاً نسخه‌های هنری (مرقعات و مینیاتورها). در چند سال اخیر، به‌خصوص به‌مناسبت مباحث مربوط به تاریخ قرآن و صدر اسلام نسخه‌های خطی قدیمی قرآن مهم شده‌اند و به‌عنوان سند مادی به آن‌ها استناد می‌شود، چنان‌که حجم مقالات این حوزه با چندین‌سال پیش مقایسه‌شدنی نیست. حتی شماره‌ی اخیر نسخه‌های خطی بریل مخصوص قرآن‌هاست.

خوشحالم که نمونه‌ای خوب و محترم از این کار را در ایران داریم که می‌توانیم آن را مطالعه کنیم و بیاموزیم به نسخه‌های قرآن چطور بنگریم. اگر امروز چنین کتابی را در دست داریم، یکی به سبب شوق و علاقه و سواد غبطه‌برانگیز کریمی‌نیا است که دیدن شمار زیادی نسخه و وصل‌کردن این‌ها را برای او ممکن کرده و دیگری بدین سبب که دنیا عوض شده و کتابخانه‌های دیجیتال با تأمین دسترسی بهتر در نسخه‌شناسی انقلابی به پا کرده است، به‌خصوص کتابخانه‌های ایران از حالت بستگی خارج شدند.

کریمی‌نیا با این کتاب توقع ما را بالا برده است. پس، سؤال‌هایی مطرح می‌کنم و مواردی را می‌گویم. نخست اینکه دوست داشتم مقدمه‌ای مفصل در مورد نحوه‌ی نگاه کریمی‌نیا به قرآن‌ها می‌خواندم و هریک از خصوصیاتی (مثل دوجزئی یا هفت‌جزئی یا چهارده‌جزئی بودن، شمارش سطور، نام‌گذاری سوره‌ها، قرائات) که در فهرست‌نویسی دیگر نسخ مطرح نیست در مقدمه معرفی و توضیح داده می‌شد و مشخص می‌شد هرکدام در بررسی این نسخه‌ها به پژوهشگر چه کمکی کرده است. نبود این مقدمه باعث شده که برخی مطالب در کتاب جسته‌گریخته یا مکرر گفته شود.

گاهی اوقات کریمی‌نیا در مورد نسخه‌ای تا ذکر همه‌ی خصوصیات قرائات و رسم‌الخط رفته و حتی بسیاری از اوراق را دقیق و جزئی توضیح داده است، ولی آنجا که توقع داشتم، چنین نبود. مثلاً در معرفی قرآن نه‌سطری آستان قدس منسوب به امام حسین که در دوازده بخش پراکنده است، همه‌ی قرآن‌های ۳۰۸۲ مشهد، دو نسخه‌ی کاخ گلستان و کتابخانه‌ی اسرائیل به تفصیل معرفی شده، اما نسخه‌های کتابخانه‌ی ملی فرانسه، دانشگاه کلمبیا و کتابخانه‌ی آستان قدس در چند سطر معرفی شده‌اند. این اجمال و تفصیل قدری برای من نامشخص است. البته حتماً مؤلف و پژوهشگر چیزی در ذهن داشته که توضیح نداده است. به نظرم حتی این کار باعث شده جنبه‌ی فهرستی کتاب بر جنبه‌ی علمی آن غلبه بکند. در حالی که مطالبی نو در این کتاب گفته شده است که در کنفرانس‌های بین‌المللی ارائه شده و از صافی ذهن شماری از محققان این حوزه گذشته و تأیید شده است.

مورد جزئی‌تر اینکه معیار نام‌گذاری قرآن‌ها را نیافتم. دیگر آنکه، بعضی جاها مطلب به‌اجمال برگزار شده، ولی پیداست که پس آن فکر و بررسی و تحقیقی بوده است. همچنین مواردی هست که کریمی‌نیا پیش‌تر درباره‌ی آن‌ها سخن گفته است، اما در این اثر نیست. مثل جابه‌جایی شماری از نسخ در زمان مهاجرت علمای شام و عراق به ایران.

بسیاری اوقات قرائات شاذ ثبت‌نشده در کتب قرائت ذکر شده است که این سوال را در ذهن من رقم زد که در این کتاب حدفاصل قرائت شاذ و غلط کاتب چه بوده است.

در تکمیل سخن شیخ‌الحکمایی در مورد منابع، منبع مهم دیگر از قلم افتاده، فهرستی از قرآن‌ها و کتاب‌های موجود کتابخانه‌ی قدس رضوی در سال ۱۰۱۷ قمری است که موقوفات شاه عباس در آن معرفی شده و سابقه‌ای را نشان می‌دهد.

در کل من از خواندن این کتاب لذت بردم. فقط کاش تصاویر بزرگ‌تر و زیباتر چاپ می‌شد تا خصوصیات هنری و زیبایی این نسخه‌ها هم نمایان شود. البته این به ناشر مربوط می‌شود و امیدواریم در تجدیدچاپ بهبود یابد. به نظرم، اگرچه امروز این گفته‌ی بیهقی صادق نیست که می‌گفت هیچ کتابی نیست که به یک‌بار خواندن نیرزد، کتاب کریمی‌نیا در همین روزگار به چندین‌بار خواندن می‌ارزد.

نسخ قرآنی سه قرن نخست قدیمی‌ترین سندهای باقی‌مانده از ایران بعد از اسلام‌اند

مرتضی کریمی‌نیا، مؤلف و قرآن‌پژوه معاصر در بخش دیگری از این نشست گفت: نسخ قرآنی سه قرن نخست قدیمی‌ترین سندهای باقی‌مانده از ایران بعد از اسلام‌اند و اهمیت‌شان پوشیده نیست. در میان سندهای مکتوب در دسترس ما از بعد از اسلام در کل منطقه‌ی جهان اسلام آثار غیرقرآنی نادرند. از قرن اول و دوم تقریباً سندی نداریم. از قرن سوم کتاب‌هایی داریم و در قرن چهارم و پنجم تعداد این کتاب‌های برجای‌مانده در حوزه‌های مختلف بسیار اندک است. از قرن پنجم به بعد هم با حجم زیادی از آثار مستند روبه‌روییم. لذا نسخه‌های باقی‌مانده از این دوسه قرن برای پی‌بردن به رویدادهای آن دوران بسیار ارزشمندند.

این نسخ فقط حاوی اطلاعاتی در مورد قرآن، دانش‌های قرآنی یا متن قرآن نیستند، بلکه بسیاری از رویدادهای مربوط به تاریخ خط، تاریخ هنر، انواع ویژگی‌های هنری به‌کاررفته در این نسخ، سنت کتاب‌آرایی آن زمانه نیز در این نسخه‌ها بازنمایی شده‌اند. همچنین، به طریق جانبی راجع به اشخاص و اعلامی که با این نسخ سروکار داشتند، تحولات سیاسی و اجتماعی پیرامون کتابت و تدوین این نسخ اطلاعاتی به دست می‌دهند. به‌علاوه اینکه بعد از این سه قرن این نسخ سرگذشت‌های متفاوتی داشته‌اند و گویی لازم است با ذره‌بین قرون بعدی را بکاویم تا دریابیم چه تحولاتی را از سر گذرانده‌اند.

نسخه‌شناسی قرآن یا نسخ قرآنی کهن در خارج از ایران یا نسخه‌شناسی نسخ قرآنی خارج از ایران در مقایسه با آنچه در ایران هست تحول و غنای بیشتری داشته است؛ یعنی ما درباره‌ی آثار داخل کشورمان اطلاعات بسیار اندکی داشته‌ایم که صرفاً برخاسته از فهرست‌نویسی‌ها و نسخه‌شناسی‌های فهرست‌نویسان کتابخانه‌ها و موزه‌ها و صرفاً گزارشی از ویژگی‌های ظاهری و فیزیکی نسخه‌ها بوده است. لذا از هجده سال پیش بیشتر به این نسخه‌ها متمایل شدم و این حوزه را نه فقط از حیث دانش‌های قرآنی، بلکه از حیث سندشناسی و تاریخ‌شناسی یا پژوهشی تاریخی، جای بسیار بکر و ارزشمند و کارنشده‌ای دیدم و کوشیدم آرام‌آرام درباره‌ی تک‌تک آن‌ها اطلاعات بیشتری جمع‌آوری کنم و با دیگر اساتید و اهل فن و متخصصان به اشتراک بگذارم.

انگیزه‌ام این بود که این دانش‌های نسخه‌شناسی ترکیبی و ذوالجوانب را در مورد نسخه‌های داخل ایران پیاده بکنم و در حد توان یا با کمک مشاورین و اهل فن هرچه بیشتر دانش‌های متنوع مربوط به این نسخه‌ها را با هم ترکیب بکنم؛ یعنی همان‌قدر که به مسأله‌ی قرائات مختلف قرآنی یا شکل و املای کتابت تک‌تک این نسخه‌ها توجه داشتم و می‌کوشیدم از منظر علمی و تاریخ قرآنی آن‌ها را بکاوم و جدول‌هایی در این کتاب‌ها بسازم و نشان بدهم در این قرون با چه قرائتی روبه‌رو بوده‌ایم، دلم می‌خواست اطلاعاتی درباره‌ی سرگذشت تاریخی آدم‌هایی که با این نسخ سروکار داشتند یا اطلاعاتی در مورد تکه‌های دیگر این نسخ در جاهایی بیرون از ایران بیابم که افزودن آن‌ها به مجموعه‌ی نسخ داخلی ایران کمک می‌کند آن نسخه را کامل‌تر بشناسیم. علاوه بر این می‌کوشیدم راجع به مسائل مربوط به خط‌شناسی یا امور مربوط به تاریخ هنر و تذهیب اطلاعاتی بیفزایم که به شناخت ما از تحولات سه‌چهار قرن نخست کمک بکند.

امیدوارم محققان نسخه‌شناسی قرآنی زوایای مغفول‌مانده این آثار را بکاوند

کتاب در سه فصل اصلی تقسیم شده است: فصل اول شامل نسخ پیش‌کوفی / حجازی / مایل که تعدادشان در دنیا سی‌چهل مورد است و خوشبختانه یکی از آن‌ها را در کتابخانه‌ی آستان قدس داریم و به سبب اهمیت آن در فصل اول قرار گرفته است. این نسخه ما را به دورانی بسیار کهن‌تر می‌رساند و با تحولات آن دوران آشنا می‌کند. من این نسخه را مصحف مشهد رضوی نامیدم.

دو فصل بعدی راجع به نسخ کوفی است. نسخ کوفی طیفی از کوفی ابتدایی و اولیه تا کوفی‌های قرن ششم و هفتم‌اند. در این دوران تحولی محتوایی و گرافیکی رخ داده است. لذا کوشیدم کوفی‌های کتابت‌شده در خارج از ایران (کوفی‌های اولیه) را در فصل دوم بگنجانم. نمونه‌ی این‌ها در کتابخانه‌های داخلی نیز فراوان است. فرانسیس دروش در کتاب «سبک عباسی» این‌ها را قرآن‌های سبک عباسی می‌نامد، چراکه معتقد است این‌ها در دوران پسااموی بیشتر پدید آمده‌اند و منطقه و تبارشان به شامات، کوفه، منطقه‌ی عراق، حجاز، یمن، مصر و بخش مرکزی ایران می‌رسد. کاتبانی ایرانی از این خط در امور دیوانی و کتابت متن کتاب آسمانی استفاده کردند. اما به دلایل مختلف از جمله تبحر ایرانیان در ایران فرهنگی بزرگ در خط و نوشتار و کتاب‌آرایی و تذهیب و تزئینات، به‌سرعت در این کوفی تحولات و تغییراتی ایجاد شد و نسخه‌ای ایرانی‌شده / خراسانی‌شده ساخته شد. در کوفی مشرقی یا کوفی ایرانی یا سبک نوین یا سبک جدید در کوفی‌نویسی المان‌های گرافیکی خط‌نقاشی هست. انگار برای خوانده و فهمیده‌شدن نوشته نشده‌اند، بلکه ترسیم / نوشته شده‌اند تا مخاطب از شکل گرافیکی کلمات لذت بصری ببرد. این سبک کوفی مشرقی / کوفی ایرانی متنوع است و از اواخر قرن سوم پدید آمد، در قرن پنجم و ششم به اوج خودش رسید و تا اوایل قرن هفتم در کنار خط نسخ عادیهنوز نسخه‌هایی به این سبک نگاشته / ترسیم شده‌اند.

در فصل سوم کتاب از نسخه‌های کوفی مشرقی نمونه‌هایی ارائه کردم. نمونه‌های کوفی مشرقی در ایران کم نیستند و حجم کتاب اجازه نمی‌داد با تفصیل بیست‌سی نمونه کوفی مشرقی را انتخاب بکنیم. لذا در هر مورد یکی از مهم‌ترین نسخه‌های کوفی مشرقی را که در ایران تاریخی مشخص داشت اختیار کردم و در ضمن بررسی آن نسخه به تکه‌های دیگر یا قرآن‌های مشابه با آن نسخه نیز به‌تفصیل اشاره کردم. لذا وقتی با یک شماره نسخه (مثلاً نسخه ۴۲۸۹ در موزه‌ی ملی ایران) برخورد می‌کنید، در ذیل مقاله‌ی مربوط به آن فقط در مورد این یک نسخه‌ی صدبرگی اطلاعات داده نشده است، بلکه راجع به حدود پنجاه نسخه‌ی دیگر نیز اطلاعاتی ارائه شده که برخی از آن‌ها تکه‌هایی از این قرآن بوده‌اند یا مشابهات آن بوده‌اند و به دلایل مختلف برای بیان دقیق‌تر بحث به آن‌ها اشاره کرده‌ام.

یکی از مهم‌ترین و زمان‌برترین کارهایم تلاش برای بررسی کل یک نسخه بود. کوشیدم یک نسخه را فقط در گوشه‌ای از کتابخانه یا موزه نبینم، بلکه حتی یک برگ جداافتاده از آن را در کتابخانه‌ای آن‌سوی دنیا بیابم و تصویر یا اطلاعات یا محتوا را به آن بیفزایم.

صدالبته این کار ابتدایی است. هفت‌هشت سالی با آن درگیر بوده‌ام، ولی الگویی نداشتم و با آزمون‌وخطا پیش رفتم. پیوسته کوشیدم از مشکلات متنی جلوگیری کنم و امیدوارم در آینده محققان حوزه‌های مختلف نسخه‌شناسی قرآنی زوایای مغفول‌مانده این آثار را بکاوند.

فهرست‌نویسی قرآن‌ها در ایران بسیار ابتدایی است

در پاسخ به نقدهایی که مطرح شد باید بگویم، بسیاری از نقدها وارد بود. از برخی از آن‌ها گریزی نداشتم. چراکه الگویی نداشتم. مواردی مثل ترتیب و چیدمان الفبایی نیز در صفحه‌بندی رخ می‌دهد. درباره اینکه این کتاب فهرست است یا کتاب تاریخ نسخه‌ها یا کاتالوگ یا مجموعه مقالات باید بگویم من هیچ‌کدام از این‌ها را در ذهن نداشتم. در مقدمه نوشته‌ام که فهرست‌نویسی قرآن‌ها در ایران بسیار ابتدایی است و می‌خواهم برای بهتر شناساندن این قرآن‌ها تلاش بکنم. من نمی‌توانستم حتی یکی از این کتابخانه‌ها را هم مانند حرفه‌ای‌ها فهرست‌نویسی بکنم، چه برسد به اینکه سطح اطلاع‌رسانی در باب تمام قرآن‌های داخل ایران را بالاتر ببرم و علمی‌تر بکنم. طبیعتاً با دو مساله مواجه بودم. یکی اینکه انتخابی بکنم و دیگر اینکه چیزی بی‌سابقه به این مجموعه بیفزایم؛ یعنی اطلاعات علمی، محتوایی، هنری، تاریخی، مربوط به آدم‌هایی که با این نسخه‌ها سروکار داشتند. در حد توانم با یاری مشاوران پیش رفته‌ام. ولی به سبب گستردگی فراوان کار بی‌نقصی درنمی‌آمد. کتاب فرم نویی دارد و به همین دلیل گویی ورود ما به کتاب با اشکالی مواجه است و نمی‌دانیم با فهرست‌نویسی یا کاتالوگ یا مقالاتی روبه‌روییم یا چیز دیگر. کاتالوگ‌ها معمولاً شامل تصاویری زیبا، در قطع بلند و با جزئیات بسیارند. اما امکان این را نداشتیم که این کتاب را به شکل کاتالوگ در بیاویم، چراکه حجم اطلاعات علمی کتاب بسیار زیاد بود تا جایی که بسیاری از آن‌ها را حذف کرده‌ام. اما از حیث محتوایی به جزئیات درون‌متنی آن نسخه‌ها (چه قرائتی، چه رسمی، چه املایی، چه نام‌گذاری سوره‌ها، چه تقسیم‌بندی قرآنی و چه نوع خطی) توجه کرده‌ام.

یکی از مهم‌ترین کشفیات من در این کتاب این بود که نخست ایرانیان با کتابت پیوسته مخالفت کردند. کتابت پیوسته از ۲۰۰۰ سال قبل از اسلام در بین‌النهرین و یونان بود. کلمه را پیوسته می‌نوشتند و اگر جایی کامل نبود می‌شکستند و نصف کلمه را اول می‌آوردند. این در قرآن‌نویسی‌های اولیه نیز بود. ولی ایرانیان منطقه‌ی خراسان با این مساله راحت نبودند، چون از سنت کتابت شرقی و متفاوتی برخوردار بودند. همه‌ی محققان تاریخ هنر اسلامی در غرب این نسخه‌ها را (از جمله برگ‌برگ نسخه ربوده‌شده از موزه‌ی ملی پارس) عراقی یا مربوط به شمال آفریقا می‌دانند. اما من نشان دادم که در سراسر این نسخه و خواهر دوقلوی آن در موزه‌ی ملی ایران، هیچ کلمه‌ای حتی یک‌بار نشکسته و کسی عمداً این کار را کرده است.

این کتاب می‌خواهد به ما نشان بدهد ظرفیت نسخه‌شناسی قرآنی آثار سه قرن اول بسیار زیاد است. من کریمی‌نیا به‌اندازه‌ی توان اندک خودم کوشیدم آن نسخه‌شناسی ابتدایی را قدمی پیش ببرم. عناصر مهمی را انتخاب کردم که برخی از آن‌ها تخصص من نبود و از دیگران یاری گرفتم. کتاب در این قسمت‌ها از حالت فهرست‌نویسی خارج شده و محتوای علمی دارد. مثلاً هیچ فهرست‌نویسی در مورد قرائت اساس محتوای یک نسخه‌ی قرآنی سخنی نگفته است، البته انتظاری هم از او نبوده. من به‌تناسب نسخه‌ها این کار را کرده‌ام. اهمیت برخی نسخه‌ها در این بوده است که می‌کوشیدند علاوه بر قرائت‌های رایج مجموعه‌ای از قرائت‌های غیررایج را نیز نشان بدهند. آنجا که کاتب می‌خواسته قرائت نادر یا شاذ را نشان بدهد، به‌خصوص در بسیاری از نسخ ایرانی قرآن، برای من قرائت شاذ مهم بوده است. در این موارد قرائت‌های هفت‌گانه را کنار گذاشتم و فقط قرائت‌های شاذ را درآورده‌ام و کوشیدم نشان بدهم چنین نسخه‌ای می‌تواند معدنی برای دانش‌های علمی علوم قرآنی باشد.

وقتی نسخه‌ای تکه‌پاره شده و به همه آن پاره‌ها دسترسی یافته‌ام، ویژگی‌ها را کامل بیان کرده‌ام و اگر به بخشی از آن دسترسی نداشته‌ام، قرائت‌ها یا ویژگی‌های املایی همان تصاویر در اختیارم را بیان کرده‌ام. پس تفاوت‌هایی در اشارات محتوایی در این اوراق هست.

نام‌گذاری‌ها به تصور خودم بنا به اهمیت بوده است. مثلاً اگر نسخه‌ای سیزده بخش شده بود، من مشهورترین تکه‌ی آن را ملاک نام‌گذاری گذاشته‌ام. همین‌طور گاهی واقف یا کاتب شهرت زیادی داشته است و به این دلیل اسم ایشان را برگزیدم.

فصل اول کتاب «قرآن های کوفی در ایران» مهمترین نسخه دنیاست

عنوان کتاب را «قرآن‌های کوفی در ایران» انتخاب کردم. اول اینکه راجع به قرآن‌هایی که خارج از ایران نگهداری می‌شود، اطلاعات بسیار بیشتری داریم. چراکه غربیان یا کشورهای عربی و ترکیه برای فهرست‌نویسان و قرآن‌پژوهان دسترسی خوبی فراهم کرده‌اند. بنابراین، کوشیدم این اتفاق برای نسخه‌های داخل ایران بیفتد.

انتخاب‌ها احتمالاً از نظر من مهم بوده است. به نظرم فصل اول مهم‌ترین نسخه دنیاست. ده سال با آن زندگی می‌کنم و نسخه‌ای به این اندازه از آن دوران ندیده‌ام. از هرکدام از بقیه‌ی کوفی‌ها هم مهم‌ترین‌هایشان را از سبک‌های مختلف اختیار کردم و نخواستم اگر جایی موردی خاص را در مورد نسخه‌ای بیان کردم، شبیه آن را در جای دیگر تکرار کنم. طبیعتاً نه از من انتظار بوده و نه می‌توانستم پانصد نسخه را به‌تفصیل و با جزئیات تک‌تک اوراق بخوانم و اعراب‌ها را ثبت و ضبط کنم. پس در نهایت بر اساس ملاک‌های شخصی دست به انتخاب‌هایی زده‌ام. پایه‌ی من هنری نبوده و از منظر مورخ هنر، هنرشناس، مورخ یا قرآن‌شناس وارد این عرصه نشده‌ام. می‌خواستم به‌اندازه‌ی دانش‌های کلی علوم قرآنی وارد این کار شوم. بنابراین، ملاک انتخابم بیشتر جنبه‌های محتوایی و قرآنی بود. آرام‌آرام چیزهایی راجع به خط و تاریخ هنر آموخته‌ام و آن‌ها هم در انتخاب‌های من دخالت کرده است.

اعتراف می‌کنم کارهای قبلی، ادبیات موضوع، پیشینه‌ی لازم برای تک‌تک این کارها جزو مغفولات من بوده و من باید این‌ها را حداقل برای هر بخشی تهیه می‌کردم یا دست‌کم باید در مقدمه جمع‌بندی کاملی ارائه می‌دادم. از موضوع نسخه‌ی ابن بواب در کتابخانه‌ی شیخ عباس نیز خبر نداشتم، وگرنه ذکر می‌کردم.

پیش‌تر در کلژدوفرانس درباره‌ی مهاجرت نسخه‌ها در دوره‌ی صفویه سخن گفته‌ام، ولی بعد از آن مقاله‌ای به انگلیسی یا فارسی منتشر نکردم. چراکه به‌مرور با مطالعه‌ی نسخه‌های بیشتر در آن ادعا تجدید نظر کردم. آن زمان معتقد بودم که این نسخه‌ها با مهاجرت علما وارد شدند. اما به‌تدریج متوجه شدم که ما پیش‌تر بسیاری از این نسخه‌ها را در آستان قدس داشته‌ایم.

راجع به تفاوت قرائات شاذ ثبت‌نشده و غلط کاتب باید بگویم که در نسخه‌های کهن به‌عنوان معدنی برای اطلاعات قرآنی گاهی اوقات قرائت‌هایی ثبت شده که در مهم‌ترین و جامع‌ترین کتب قرائت قدیمی ذکر نشده است. این‌ها فقط در یک نسخه ثبت نمی‌شوند و من در چند نسخه در جاهای مختلف مشابه همان را در همان آیه می‌بینم. اما این قرائت در منابع قدیمی نیست. من اینجا این دلیل را آوردم که خود این نسخه‌ها می‌توانند شاهد یا منبعی برای کشف وجود قرائتی کهن باشند. سهو و اشتباه کاتب امری عرفی و عادی است، اما بسیاری از اینها قرائت‌هایی هستند که به‌صورت یکنواخت در نسخه‌های متعدد تکرار می‌شوند و من این را بررسی کرده‌ام و به نظرم اشتباه یک کاتب نیستند.

کد خبر 5887609

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha