به گزارش خبرنگار مهر، برهانی مرند که با نمایش "مرگ فروشنده" بیش از پیش نظر مخاطبان و منتقدان تئاتری را به خود جلب کرده، این بار نیز با همکاری اعضا گروه تئاتر معاصر کاری متفاوت را به صحنه میبرد. وی در دو نمایش اخیر خود نشان داده تسلطی خاصی بر دراماتورژی و اجرای نمایشنامههای خارجی دارد.
وقتی وارد مکان تمرین گروه میشویم به چهرههایی آشنا برمیخوریم. سیامک صفری، علا محسنی، هومن برقنورد، الهام پاوهنژاد، افسانه ماهیان، فرزین محدث و ایوب آقاخانی که این روزها در برخی سریالهای تلویزیونی هم دیده میشوند، مثل همیشه در صحنه تئاتر حضوری مستمر دارند و با انرژی خود را برای تمرین آماده میکنند. در این گروه جای خالی پیام دهکردی، امیر جعفری و احمد مهرانفر به چشم میخورد که اجرایی بیادماندنی از "مرگ فروشنده" در تالار قشقایی ارائه کردند.
در قسمتی از سالن تمرین میز چوبی مستطیل شکل با چند صندلی گذاشته شده و سمت دیگر آن میزی کوتاه قرار دارد که روی آن چند برگ کاغذ و وسایل دیگر وجود دارد. کارگردان ابتدا از بازیگران میخواهد صحنه آخر نمایش را روخوانی کنند. صفری، آقاخانی، محسنی و محدث دور میز مینشینند و برقنورد نیز در گوشهای ایستاده و به متن نگاه میکند. محسنی به سرعت متن را میخواند و دیگر بازیگران نیز این کار را به نوبت انجام میدهند.
صحنهای از تمرین نمایش "مرغابی وحشی"
برهانی مرند در حالی که ایستاده به دقت به دیالوگها و جملات گفته شده بازیگران گوش و در لحظاتی پیشنهادها و نظرات خود را به آنها میدهد. چند بار از بازیگران میخواهد پرده ششم نمایش را بخوانند. چنین به نظر میرسد که وی قصد دارد با این کار تسلط بازیگران خود را روی متن بالا ببرد.
پس از چند بار تکرار متن، برهانی از بازیگران میخواهد متن را با حسهای مربوط به نقش و شخصیتهای نمایش روخوانی کنند. آقاخانی که خود نویسنده و کارگردان تئاتر است و آخرین بازی وی به نمایش "گلن گری گلن راس" در سال 80 بازمیگردد، سیگاری روشن و به همراه محسنی شروع به گفتن دیالوگهای خود میکند.
پاوهنژاد پیشنهادهایی در مورد بازی خود میدهد و با کارگردان بر سر این موضوعها صحبت میکند. تمرین با میزانسنهایی همراه میشود و صفری در گوشه دیگر سالن با کلاه لبهدار ایستاده و منتظر است تا در وقت خود وارد صحنه شود. صفری با تسلط و ابتکاری که در ایفاء نقشهای خود دارد، این بار هم به گونهای دیالوگ میگوید که حتی دیگر اعضاء گروه که بارها در تمرینهای همراه وی بودهاند نیز تحت تأثیر بازی وی قرار میگیرند.
ورود محدث و برخورد وی با صفری باعث خنده تمام حاضران میشود و همه را به وجد میآورد و این دو بازیگر نیز با تسلطی بالا بازی خود را انجام میدهند و دیالوگهای خود را میگویند و صحنه را ترک میکنند. کارگردان از بازیگران میخواهد دوباره این صحنهها را تکرار کنند و این بار میزانسنهای مد نظر خود را پیشنهاد دهند. ضمن اینکه صدای خود را متناسب با وضعیت سالن چهارسو در نظر بگیرند.
برهانی مرند با روشن کردن ضبط صوتی که در گوشه سالن تمرین است و پخش یک موسیقی حال و هوای حاکم بر صحنه را تغییر میدهد و لحظهای همه ساکت میشوند تا با تمرکز بیشتر کار خود را شروع کنند. محسنی و آقاخانی دور میز مینشینند و با هم صحبت میکنند. پاوهنژاد هم از جای خود بلند میشود و میز را جابجا میکند.
از دیالوگها اینگونه برداشت میشود که پاوهنژاد مستخدم مطب پزشکی است که محسنی نقش او را ایفا میکند و آقاخانی که به نوعی نقش فردی مستأصل را بازی میکند دلباخته این زن جوان است. دکتر با کلام خود قصد تحقیر جوان را دارد و تا آخرین لحظه که با هم ارتباط دارند، این کار را به خوبی انجام میدهد.
بعد از مدتی محسنی و آقاخانی صحنه را ترک میکنند و صفری با کلاه لبهدار و پالتو در حالی که میخواهد خود را شخصی فاخر نشان دهد وارد میشود و فریادزنان میگوید: "صد کرون در ماه". سپس به سمت گنجهای فرضی رفته و کاغذی فرضی را نگاه میکند. بعد با همان حالت به سمت در خروجی فرضی میرود و با خود همچنان این جمله را تکرار میکند: "صد کرون در ماه".
در همین لحظه محدث به همراه سیما مبارکشاهی قصد ورود دارند که با صفری برخورد میکنند. صفری با صدای بلند رو به محدث می گوید: "درود". محدث با خوشحالی: "درود بر سردار بزرگ شکارگاهها" و صفری حین خروج باز هم کلمه "درود" را تکرار میکند و محدث با خوشحالی جواب میدهد. سپس رو به دخترک عینکی به چشم با صورت افسرده و غمگین میگوید: "دیدی بالاخره باهام رفیق شد. شما حالتون خوب نشد؟ مطمئن باشید برای شما و خونوادتون دعا کردم."
دختر متأثر به وی نگاه میکند و سپس با حالتی غمگین به زمین خیره میشود و بدون اینکه جوابی به محدث بدهد به جملات او گوش میدهد. بعد از خروج محدث، برقنورد با پالتو و کلاه به سر وارد میشود و دختر با خوشحالی میگوید: "اومدی باباجون". برقنورد با بیتفاوتی: "دوباره میخوام برم". دختر با این جمله دوباره غمگین میشود و صحنه را ترک میکند. برقنورد حین گشتن در فضا با صدای بلند میگوید: "کتابام کجاست؟ مجلههای علمی و ...".
دیالوگها همچنان ادامه مییابد و چنین تصور میشود که مرد قصد دارد زن و فرزند خود را ترک کند و زن با آخرین تلاشهای خود میخواهد وی را از این کار منصرف کند. بعد از لحظاتی آقاخانی نیز وارد صحنه میشود و با گفتن جملاتی قصد دارد وی را منصرف کند، ولی مشخص نیست که آیا موفق خواهد شد یا نه.
برهانی مرند این بار سراغ یکی از مشکلترین متنهای نمایشی هنریک ایبسن رفته که به نظر خیلی از کارشناسان تئاتر اجرای این نمایش روی صحنه کاری دشوار است. اما او "مرغابی وحشی" را نیز مانند "مرگ فروشنده" اثر آرتور میلر به گونهای پرداخت کرده که هم از مطول بودن نمایش کاسته شود و هم متن به نوعی به زمان معاصر نزدیکتر باشد.
صحنهای از تمرین نمایش "مرغابی وحشی"
برهانی مرند با تسلطی کامل فضایی سیال در نمایش به وجود آورده که هم مخاطب به راحتی با داستان و ماجرای اتفاق افتاده و در نهایت شخصیتهای نمایش ارتباط برقرار میکند و هم تا لحظه آخر نمایش را دنبال خواهد کرد. در عین حال نمیتوان بازیهای خوب بازیگران نمایش را نیز فراموش کرد.
برقنورد به خوبی و با مهارت نقش خود را ایفا میکند. آقاخانی که گویا خسته از مسئولیتهای اجرایی و شرایط فرهنگی حاکم است با اشتیاق مشغول ایفای نقش خود است و دیگر بازیگران نمایش به همراه کارگردانی برهانی مرند نوید یک اجرای خوب را به مخاطبان تئاتری میدهند تا بعد از مدتها آغاز فعالیت تئاتر شهر با اجرای این نمایش همراه باشد.
"مرغابی وحشی" با بازخوانی برهاین مرند و آرش پارساخو به زندگی خانوادهای متوسط میپردازد که با ورود یک دوست قدیمی در آستانه از هم پاشیدن قرار میگیرد. در این نمایش سیامک صفری، هومن برقنورد، ایوب آقاخانی، کاظم هژیرآزاد، علا محسنی، الهام پاوهنژاد، افسانه ماهیان، سیما مبارکشاهی، فرزین محدث به عنوان بازیگر حضور دارند و آزاده انصاری، آرش پارساخو، هادی عامل و افسانه ماهیان گروه کارگردانی را تشکیل میدهند.
منوچهر شجاع طراح صحنه، پریندخت عابدیننژاد طراح لباس، شهره انصاری مدیر صحنه، امیر اسمی طراح پوستر و بروشور، سارا اسکندری طراح گریم و مصطفی محمودی مدیر روابط عمومی از دیگر عواملی نمایش "مرغابی وحشی" هستند که از یکشنبه 16 دیماه هر شب ساعت 15/19 در سالن چهارسو روی صحنه میرود.
نظر شما