به عنوان اولين سوال ، كمي از خودتان بگوييد.
- متولد سال 1326 هستم و از سال هاي نوجواني ، با سرودن خوگرفتم . حتي اولين سروده ام را به خاطر دارم، بيت به بيتش ، چون نسيمي در ثانيه هايم حضور دارد . موضوع آن شعر ، امام مهدي (ع) بود.
شما در معرفي بيشتر خود ، تلويحا به سال هاي پيش اشاره كرديد ... آيا شرايط آن دوره براي حضور جدي تان در ساحت شعر و ادبيات ، موثر بود.؟
- اگر جوشش واقعي در شاعر اتفاق بيفتد ، قائل به زمان بودن ، حرف درستي نمي تواند باشد. مهم انديشه است كه اگر نباشد ، تلاشي به ثمر نمي نشيند . مثلا همين امروز كه به نظر مي آيد شرايط براي اين طور فعاليت ها بهتر شده ، تا چه اندازه مي توانيم شعر خوب بخوانيم و ببينيم؟اين ترجمه هاي ضعيف و سطحي از فرهنگ هاي مختلف را كه در مطبوعات و كتاب هاي مختلف با نام شعر، به خورد مردم داده مي شوند چگونه مي توان شعر ناميد؟ گاهي فكر مي كنم كه حجم گسترده توليد اين آثار سطحي كه با عنوان شعر به جامعه عرضه مي شوند، مردم را از ادبيات دور خواهد كرد اما وقتي مي بينم كه هنوز در كوچه و محله ، مردم شعرهاي حافظ را زمزمه مي كنند، غرق شعف مي شوم، چرا كه مي بينم كه هنوز بهترين انتخاب را انجام مي دهند.
از شعرهاي سطحي گفتيد، برخي از اهل نظر معتقدند كه بروز اين شرايط، برآيند خروج شعر از چرخه زندگي امروز است، يا به تعبيري ديگر ، شعر ، مساله مردم نيست...
- مي توان گفت كه شعر ، هم مساله هست و هم نيست ! اگر شعري توليد شود كه بتواند با ابعاد وجودي انسان، تناسب داشته باشد مثل شعرهاي حافظ و ساير بزرگاني كه كمابيش مي شناسيم ، اينجا بودن و نبودن آن براي مردم به عنوان يك مساله و دغدغه مطرح مي شود ، زيرا اين نوع شعرها به مخاطبان زندگي مي بخشد و در غم و شادي و اضطراب و آرامش ، به كار مي آيد اما شعرواره هايي كه بدون هيچ پشتوانه فكري و تحت تاثير حرف هاي كليشه اي عرضه مي شود، نمي تواند كارايي خاصي داشته باشد . مخاطب هم نمي تواند با آنها ارتباط برقرار كند. از اين نوع آثار، كم نداريم! بود و نبود اين شعرواره ها كه حتي يك درصد از انتظارات مردم را برآورده نمي كند، چه چيزي را تغيير مي دهد؟ وقتي هم اين آثار ضعيف و بي پشتوانه نقد مي شود ، مدعيان
وقتي آثار ضعيف و بي پشتوانه نقد مي شود ، مدعيان مي گويند صد سال ديگر بايد زنده باشي تا بفهمي من چه گفته ام! در اين زمينه ، فقط مدعيان ، مقصر نيستند ، به اعتقاد من ، عده اي از استادان دانشگاهها هم كوتاهي مي كنند. |
نام گوينده : نصرالله مرداني |
بعضي از افرادي كه شما مي گوييد، به نوگرايي و آغاز راهي جديد معتقتند . آنها مي گويند "نيما" هم در زماني كه مسير خود را عوض كرد ، با مخالفت زيادي روبرو شد...
- توجيه كوتاهي ها و مسائلي كه به عنوان بحران در شعر امروز وجود دارد با وسط كشيدن پاي نيما، اصولا كاري نابخشودني است. نيما از فرهنگ فرانسه قابل رويت است ، دليلش هم آشنايي نيما با زبان فرانسوي است كه نهايتا فرهنگي غيرايراني وارد زبان و شعر فارسي مي شود . اينها كه اين حرف ها را مي زنند، زبان و ادبيات سرزمين خودشان را به خوبي نمي شناسند ! مشق كردن هيچ اشكالي ندارد اما ايجاد شبهه چرا . تكيه بر ديوار شكسته و پوشالي ، عاقبتي جز سقوط ندارد. ادبيات و شعر ما روزي در دنيا حرف اول را مي زد، هنوز هم همين طور است . حافظ و سعدي و عطار و فردوسي اعتبار ما هستند ، اما امروز ما نمي توانيم با اوضاعي كه وجود دارد ، ادعايي كنيم. خيلي ها فكرمي كنند در قلمرو شعر و سخن ، مي توانند موثر باشند ، در حالي كه چنين موضوعي ، منتفي است . بارها سفارش كرده ام كه براي يك بار هم كه شده ، آثار بزرگان ادب اين سرزمين را بخوانند! چرا كه تا كسي شاهنامه را نخواند، نمي تواند ادعا كند كه فردوسي را مي شناسد ، عطار و مولانا و خيام را هم همينطور.
كلام اگر قوي و حياتبخش باشد، امروز و ديروز و نو و كهنه ندارد. شعر ، شعر است و به چيزي غير از شعر نمي توان به اين عنوان ، دلخوش بود.
برويم سراغ شعر انقلاب كه شما يكي از چهره هاي جدي اين وادي هستيد. درباره تلفيق شعر وحماسه كه در پاره اي از آثار شما اتفاق افتاده صحبت كنيد.
- پيوند يا به تعبير شما تلفيق شعربا حماسه وحال وهواي حماسي اتفاق جديدي نيست. در شعرهاي حافظ و برخي معاصران او و يا به طور مشخص تر، در شاهنامه فردوسي ما حماسه را به كرات مي بينيم. خود من به اين موضوع علاقه خاصي دارم. در نمونه هايي از شعرهايم ، اين علاقه محصوص تر است ، مثل همين شعر معروف : از خوان و خون گذشتند، صبح ظفر سواران
پيغام فتح دارند، آن سوي جبهه ياران...
|
گويا شما تصحيحي بر د يوان حافظ داشته ايد.
- اين اثر، حافظ از نگاه نصرالله مرداني نام دارد كه در سال 75 توسط نشر صدا منتشر شده است.
چه مولفه هايي را براي شعر متعهد يا شاعر متعهد تعريف مي كنيد؟
- اصولا كسي كه دست به قلم مي برد ، صاحب تعهد مي شود. من قبول ندارم كه بعضي مي گويند براي دل خودم مي نويسم و نسبت به كسي متعهد نيستم. زيرا او نمي داند كه به دل خود تعهد دارد و اين حرف كمي نيست. امروز شعر متعهد با خود يك تاريخ را منتقل مي كند در دوران ما ، شعر و شاعر صاحب مسووليت سنگيني هستند در جايي ديگر هم گفته ام كه گاهي عاشقانه ترين شعر ، متعهدانه ترين شعر است اما در نهايت ، جوهره خيال اهميت دارد.
نظر شما