به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این مراسم که بعد از ظهر دیروز با حضور بهزاد میرزایی و نگاربوبان از اعضای گروه موسیقی "عبدالقادر" و دیگرعلاقه مندان برگزار شد، محمدرضا درویشی با اشاره به چگونگی شکل گیری پژوهش و بازخوانی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی توسط این گروه گفت: بازخوانی آثار عبدالقادر مراغی یا بازخوانی آثار منسوب به عبدالقادر در پروژه ای به نام "شوق نامه" که برگرفته از تصانیف خود عبدالقادر است ثبت و ضبط شده است؛ روند پژوهش پروژه عبدالقادر هم برای من و هم برای همه کسانی که در این مسیر ما را یاری کردن بسیار دشوار بود چراکه در طول مسیر به هر کجا که می رفتیم و هر منبعی را سرک می کشیدیم با اطلاعات سربسته و یا نامعلوم مواجه می شدیم و تحقیقات خود را دوباره از سر می گرفتیم.
سرپرست گروه موسیقی عبدالقادر در ادامه به هسته اولیه تشکیل تیم تحقیق این پروژه اشاره کرد و گفت : هسته اولیه تحقیق برآثار منسوب به عبدالقادر از مهر 84 تشکیل شد وتا فروردین 85 به با ترکیب 9 نوازنده و یک خواننده تا به امروز به فعالیت های خود ادامه داده است؛ این گروه مجموع 23 تصنیف منسوب به عبدالقادر را پیدا و بازسازی کرد.
وی در ادامه به تصنیف حسینی منسوب به عبدالقادر اشاره کرد و گفت : تصنیف حیسنی نسبت به 22 تصنیفی که ما اجرا کرده ایم، ساختاری بسیار ناقصی دارد ؛ به این معنا که یک تصنیف کامل، مشتمل بر خانه اول، یک و دو میانخانه، خانه ثالث یا دو میان خانه سوم است و در حالی است که این تصنیف شامل هیچکدام از خانه هایی که اشاره کردم نمی شود؛ نکته دوم در مورد تصنیف حسینی آن است که قدما نظر داشته اند که هر متنی که به صورت عددی و ابجدی نوشته شده، بدون کشف رمز، قابل تاویل نیست حتی برخی از متون در زمانی که خط و زبان معینی وجود داشته، وقتی که نویسنده عمدا آنها را به زبان ابجد می نوشته ، حتما دلیلی داشته است؛ به عقیده من اگر روزی کتاب"گنج الغنایا " پیدا شود، باید بر اساس رموز قدیم رمزگشایی شود؛ پدیده ای که در فرهنگ ما وجود داشته و امروز از میان رفته است.
سرپرست گروه عبدالقادر ضمن اشاره به گستردگی بحث در مورد عبدالقادر، گفت: در حدود 100 سال پیش از آخرین راویان زنده در فرهنگ عثمانی، رپرتوار موسیقی عثمانی آغاز شد که در آنجا با یک آرشیو 60 هزار قطعه ای مواجه هستیم که باید آرشیو فرقه هنریه را که خود شامل 2 الی 3 هزار تصنیف "ذکر" می شود نیز به آن افزود.
وی در مورد اینکه چرا وچگونه این تصنیف ها سر از فرهنگ عثمانی در آورده است، گفت: عبدالقادر مراغه ای در بغداد ادامه دهنده مکتب "صفی الدین ارموی" بود. زمانی که آل جلایر در تبریز و اردبیل به قدرت می رسند، عبدالقادر به تبریز فراخوانده شد و از شرق ایران به شمال شرقی ایران منتقل می شود؛ زمانی که تیمور حکومت خود را در سمرقند قرار می دهد، بهترین هنرمندان هر رشته از قبیل خوشنویسان، شاعران و موسیقیدانان را به دربار خود فرا می خواند بنابراین آنچه که امروزه مکتب منتظمیه نامیده می شود همراه با مکتب صفی الدین ارموی به حوزه سمرقند و بخارا وارد می شود.
درویشی در ادامه خاطرنشان کرد : زمانی که شاهرخ پسر تیمور درهرات مستقر و عبدالقادر به دربار هرات فراخوانده شد مکتب صفی الدین از شرق ایران به غرب منتقل گردید بنابراین عبدالقادر تا آخر عمر که ظاهرا به بیماری وبا درگذشته، در هرات بوده و هرگز در یک دوره طولانی در تمدن عثمانی حضور نداشته است ؛ اما درعین حال چند دلیل برای اینکه عبدالقادر پایه گذار موسیقی کلاسیک ترک است وجود دارد؛ اول اینکه که مبنای هردو مکتب ریشه دریک مکتب یعنی مکتب صفی الدین دارند درواقع عبدالقادر مکتبی جدید همراه با نوآوری از مکتب صفی الدین ارائه می دهد از همین رو مشکل می توان گفت که عبدالقادر خود سرمکتب دار است؛ در واقع سبکی از مکتب منتظمیه پایه گذاری کرده است که با موسیقی عثمانی ریشه های مشترک در مکتب صفی الدین دارد.
وی در ادامه افزود : دومین دلیل این است که موسیقی و موسیقیدانان دوره تیموریان تقریبا در موسیقی تمام کشور های اطراف خود اثر گذار بوده اند و حتی تاثیر آنها را بر موسیقی دوره گورکانیان هند ، بر موسیقی آسیای مرکزی یعنی ازبکی، تاجیکی و قرقیزی نیز می توان دید و از سوی دیگر تاثیرآن را بر موسیقی عثمانی می بیبنیم ؛ سومین دلیل هم این است که پس از از هم پاشیدن سلسله تیموریان، دو پسر بزرگ عبدالقادر به دربار عثمانی پناهنده می شوند و سبک خود و پدر شان را به حوزه فرهنگ عثمانی می کشانند حتی یکی از پسران او و نوه اش در دوره عثمانی رساله هایی در موسیقی نوشته اند و دو تصنیف منسوب به عبدالعزیز مراغی است که هنوز نتوانسته ایم این تصنیف ها را پیدا کنیم.
در فرهنگ موسیقی کلاسیک ترک که بنیاد آن در دوره عثمانی گذاشته شده است عبدالقادر لقب "نیای بزرگ" را دارد سبک وی آنچنان در شکل گیری موسیقی کلاسیک ترک یا عثمانی اهمیت دارد که اگر آن را حذف کنیم، زیربنای این موسیقی بهم می ریزد.
در ادامه این برنامه تصنیف حیدرنامه در مقام راست، از عبدالقادر مراغی، پخش شد. شعر این قطعه برای قطب¬الدین حیدر سروده شده است که در تربت حیدریه مدفون است و سرسلسله یکی از مکاتب سختگیرانه صوفیگری در ایران بوده است.
این پژوهشگر موسیقی در بخش بعدی سخنان خود ضمن انتقاد از نحوه برخورد با میراث ملی گفت: در تمام دنیا رسم بر این است که از آنچه به عنوان میراث ملی و فرهنگی خود سراغ دارند دفاع می کنند و حتی اگر شک هم داشته باشند که این میراث از آن خودشان باشد، سعی می کنند آن را به خود نسبت دهند؛ اما ما متاسفانه در ایران برعکس عمل می کنیم. یعنی عبدالقادر مراغی که هرگز در عثمانی نبوده است، را "نیای بزرگ " می نامند و مدعی می شوند که عبدالقادر مال آنها است و این در حالی است که ما هیچ کاری برای شناساندن او در ایران، انجام نداده ایم.
وی در باره تحقیقات انجام شده بر روی آثار و اندیشه عبدالقادر مراغه ای در دوره معاصر گفت : سال 1356 اولین رساله عبدالقادر توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ شد و در سال 1357 در دانشکده موسیقی دانشگاه هنرهای زیبای تهران یک دانشجوی ژاپنی پایان نامه خود با راهنمایی دکتر برکشلی درشرح باب ثانی از رساله عبدالقادر مراغه ای گذراند من در آن زمان در ترم یک و دو دانشگاه، تنها نام عبدالقادر را در میان ده ها موسیقیدان ایرانی و عرب شنیده بودم و اولین بار در سال 1356 نام عبدالقادر را با کتاب "مقاصد الالحان" که توسط مرحوم تقی بینش چاپ شد، شنیدم ؛ البته گویا پیش از او، مرحوم مرتضی حنانه در هنگام تحصیل در ایتالیا در کتابخانه واتیکان به نسخه هایی منحصر به فرد از "مقاصد الالحان" و "جامع الالحان" دسترسی پیدا می کند که انگیزه ای می شود تا او کتاب "گام های گمشده" را بنویسد ، با این اوصاف عمر شناخت ما از عبدالقادر به 30 تا 40 سال گذشته بر می گردد.
بخش بعدی سخنان این موسیقی دان به شعر و ایقاع در آثار عبدالقادر اختصاص داشت؛ درویشی در این باره گفت: این اشعار بگونه ای است که امروزه "ترنم" نامیده می شود و خود عبدالقادر در رسالات خود به آنها "الفاظ ایقاعی" گفته است و آنها را در دو بخش تقسیم کرده یکی "ترنم" به معنی، یعنی ترنم خواندن روی واژه هایی که دارای معنی هستند مثل عشق، دوست، جان، عزیز و مانند آن که در موسیقی و تصنیف های قدیمی ما نیز وجود دارد و دیگری ترنم به لفظ است که از الفاظی استفاده می شود که گه گاه بی معنی هستند مثل تنتنن تننن و مانند آن. ظاهرا این الفاظ به دلیل این هستند که هجاهای عروضی با سیکلها(ادوار) ایقاعی منطبق نمی شدند و این الفاظ برای پر کردن سیکلهایی است که اشعار نمی توانستند آنها را پر کنند. در برخی از شعر های مولانا نیز این ترانه های لفظ را می توان دید. مثل: من که مست از می نابم تنناها یاهو/ فارغ از کون و مکانم تنناها یا هو و غزل های دیگر.
در ادامه این برنامه برخی از تصنیف های گروه عبدالقادر ضبط شده است برای حاضرین درسالن پخش شد.
در ادامه نگار بوبان نوازنده عود به بررسی ادوار ایقاعی و تنوع کارکرد موسیقایی آنها در تصانیف منسوب به عبدالقادر پرداخت و بهزاد میرزایی نوازنده دایره، همخوان و پژوهشگر گروه، به انطباق و تشریح تصنیف های نواخته شده با آنچه که در کتب وجود دارد اشاره کرد.
همایش پژوهش و بازخوانی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی توسط موسسه فرهنگی هنری آوای مهربانی برگزار شد.
نظر شما