۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳، ۱۱:۱۸

معرفي كتاب

عقلانيت باور ديني از ديدگاه الوين پلانتينگا

كتاب " عقلانيت باور ديني از ديدگاه آلوين پلانتينگا " نوشته محمد علي مبيني كه توسط موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) منتشر شده است ، يكي از مباحث عمده فلسفه دين ، يعني ربط و نسبت عقلانيت و باور ديني را از ديدگاه يكي از مهم ترين فيلسوفان معاصر دين تبيين كرده و در ادامه مورد نقد و بررسي قرار داده است .

1

كتاب " عقلانيت باور ديني از ديدگاه آلوين پلانتينگا " در گستره فلسفه دين و يكي از شاخه هاي فلسفه دين ، يعني معرفت شناسي ديني است . معرفت شناسي ديني داراي مباحث و مسائل عميق و گسترده اي است كه در طول تاريخ همواره مورد عنايت انديشمندان قرار گرفته وهر يك از آنان با مباني، مبادي، روش و رويكرد  خاص خود ، در اين زمينه به بحث پرداخته اند . يكي از مهم ترين مباحث معرقت شناسي ديني، عقلانيت باور ديني است.  بحث عقلانيت باور ديني داراي مسائل مختلفي است . اين كتاب به يكي از اين مسائل ، يعني موجه  يا ناموجه بودن ، و معتبر يا معتبر نبودن  باور ديني از ديدگاه يكي از فيلسوفان معاصر دين ، يعني  الوين پلانتينگا (alvin pelantinga ) مي پردازد . 

براي فهم ديدگاه هاي  پلانتينگا در مسئله توجيه ( justification )  و عقلانيت باور ديني علاوه بر مقالات فراوان وي كه برخي نيز به زبان فارسي ترجمه شده است مي توان به  آثار اصلي او مراجعه كرد . اين آثار عبارتند از :  " برهان وجودي از آنسلم تا دكارت "  (  1965 ) ، " خدا و اذهان ديگر : تحقيقي در توجيه عقلاني باور به خدا "(1967)، " ماهيت ضرورت " (1974) ، " خدا، اختيار و مسئله شر " ( 1974) ، " تضمين :  بحث رايج " (1993)، " تضمين و كاركرد صحيح " ( 1993) ، و " باور مسيحي تضمين شده " ( 2000 ) .   از ميان آثار ياد شده ،  فقط كتاب  " خدا، اختيار و مسئله شر "،  در سال 1376 توسط دكتر محمد سعيدي مهر ترجمه و منتشر شده است . از ميان مقالات پر شمار پلانتينگا نيز مقالات زير به زبان فارسي ترجمه شده اند : " آيا باور به خدا معقول است ؟ / احمد نراقي، ابراهيم سلطاني "  ، " آيا باور به خدا واقعا پايه است ؟ / احمد نراقي، ابراهيم سلطاني" ، " دفاع از انحصار گرايي ديني / احمد نراقي " ،  " درباب معرفت شناسي اصلاح شده / انشاءالله رحمتي" ، " در باب جان هيك / احمد نراقي" ، " عقل و ايمان به خدا / بهناز صفري " ( اين مقاله بلند به شكل كتاب منتشر شده است) ، " براهين اثبات وجود خدا / مرتضي فتحي زاده " ، " دين و معرفت شناسي/ مرتضي فتحي زاده ( از اين مقاله ترجمه ديگري به قلم علي حقي وجود دارد ، اما ترجمه فتحي زاده دقيق تر و خوش خوان تر است ) ، علم آگوستيني يا دوئمي/ مرتضي فتحي زاده " ، علم مطلق خدا و اختيار انسان سازگارند / احمد نراقي، ابراهيم سلطاني " . گفتني است كه اكثر مقالات پلانتينگا به صورت مناظره مكتوب با منتقدان نگاشته شده است . طبيعي است كه براي داوري منصفانه درباره آراء و انديشه هاي اظهار شده در اين مقالات بايد مقالات منتقدان نيز خوانده شود . برخي از مقالات منتقدان نيز به زبان فارسي منتشر شده است .  

دكتر محمد لگنهاوزن استاد فلسفه موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) درباره پلانتينگا مي نويسد :  "  امروزه، الوين پلانتينگا در شمار پرنفوذترين و بحث انگيزترين فيلسوفان دين است . نوشته ها و انديشه هاي وي در احياي مجدد فلسفه دين و جلب توجه و علاقه فيلسوفان به اين شاخه از فلسفه سهم بزرگي داشته است . سبك نگارش و عرضه داشت انديشه هايش همان اندازه در رواج فلسفه او سهيم بوده كه مفاد و محتواي آن . پلانتينگا و ديگر فيلسوفاني كه دست اندركار احياي فلسفه ديني هستند با در پيش گرفتن تحليل منطقي  و زباني و بهره جويي از تكنيك هاي منطق صوري از قبيل ارائه تعريف هاي دقيق براي هر اصطلاح تازه و نمايش برهان با سطرهاي شماره دار و بررسي نمونه هاي نقض ، خود را از اتهام مبهم گويي و استعاره پردازي مصون مي دارند " .

" عقلانيت باور ديني از ديدگاه آلوين پلانتينگا " ، يكي از مسائل عمده معرفت شناسي دين را از ديدگاه يكي از سردمداران " معرفت شناسي اصلاح شده " ( reformed epistemology) تشريح كرده و پس از نقل نقد دو تن  از فيلسوفان كاتوليك ( ليندا زاگزبسكي و پاتريك لي ) ، به طور اجمالي ديدگاه  پلانتينگا را مورد ارزيابي قرار مي دهد . 

معرفت شناسي اصلاح شده ( reformed epistemology) كه گاه به آن معرفت شناسي كالوينيستي نيز گفته مي شود يكي از شاخه هاي نو پيداي معرفت شناسي ديني است كه به طريقي نو از باورهاي ديني دفاع مي كند . طرفداران اين مكتب نه دفاع ايمان گرايانه وغير عقلاني از دين را مي پذيرند و نه استدلال ورزي براي دفاع از عقلاني از دين را راه مناسبي مي دانند. اين انديشمندان معتقدند تا كنون بيشتر كوشش هاي عقلاني براي دفاع از دين در قالب  مبناگرايي كلاسيك(clasic fundamentalism) صورت پذيرفته است . منتقدان به باورهاي ديني نيز با در نظر گرفتن پيشفرضهاي مبناگرايي كلاسيك به انتقاد از باورهاي ديني پرداخته اند ؛ اما به گفته آنها ، اين ديدگاه امروزه در معرض انتقادات متعددي قرار دارد و ديگر نمي توان بر اساس آن، از باورهاي ديني دفاع كرد يا آنها را مورد حمله قرار داد . پلانتينگا نماينده سر شناس مكتب معرفت شناسي اصلاح شده ، بيش از همه از اين رويكرد جانبداري مي كند . برخي از ادعاهاي اساسي اين مكتب از آراء و انديشه هاي ديني ژان كالون ( johan calvin)، يكي از بنيانگذاران نهضت پروتستانتيسم الهام گرفته است .  نيكلاي ولترستورف، يكي ديگر از سردمداران  معرفت شناسي اصلاح شده ، ويژگي شاخص اين مكتب را اين مي داند كه با نگاهي فرا معرفتي به ديدگاه معرفتي حاكم بر فلسفه غرب به حل مسئله ايمان و تعقل پرداخته است . وي معتقد است تمام تلاش هايي كه تا كنون براي حل مسئله عقلانيت ايمان انجام شده است، بر اساس پذيرش مبنا گرايي كلاسيك (clasical  foundationalism) بوده است . مبناگرايان ، مبناگرايي را امري مسلم در تبيين معرفت دانسته و تنها تلاش كرده اند باورهاي ديني را سازگار با اين ديدگاه نشان دهند .  ولترستورف مي گويد : عجيب آن است كه به رغم گسترش و غلبه اين ديدگاه در فلسفه غرب ، هر گاه كسي نگاه درجه دومي به اين ديدگاه انداخته است آن را مورد انتقاد قرار داده است .

2

براي فهم بهتر مطالب عرضه شده در كتاب " عقلانيت باور ديني از ديدگاه آلوين پلانتينگا " بهتر آن است كه مفاهيم كليدي ،  يعني عقلانيت ( rationality)، باور( belief) ، و دين ( religion ) را روشن و واضح كرد .
عقلانيت انواع مختلف دارد يا، به تعبير ديگر، قوه عقل شأنها و نقشهاى مختلف دارد. انواع مختلف عقلانيت را مى توان به دو دسته بزرگ تقسيم كرد:  (1) عقلانيتهاى نظرى، يعنى عقلانيتهايى كه  ناظر به باورها وعقائد هستند ؛ و (2) عقلانيتهاى عملى، يعنى عقلانيتهايى كه ناظر به اعمال هستند .  عقلانيت نظرى وصف باورها و عقايد قرار مى گيرد، وعقلانيت عملى وصف اعمال؛ يعنى اگر باور و عقيده اى را به وصف (عقلانيت) متصف كرديم مرادمان عقلانيت نظرى است و اگر عملى را به وصف (عقلانيت) متصف كرديم مرادمان عقلانيت عملى است. هم عقلانيت نظرى انواع فرعى عديده اى دارد، و هم عقلانيت عملى. و در باب هريك از انواع بزرگ و كوچك عقلانيت بحثها و تدقيقات فراوان صورت گرفته و اختلافها و نفى و اثبات هاى بي شمار پيش آمده است.

 برخي از انواع عقلانيت نظري عبارتند از : (1) عقلانيت به معناى تبعيت كامل از استدلال صحيح است . بر اين اساس، عقيده اى را  مي توان عقيده عقلانى خواند كه يا بديهى باشد يا با يك سير استدلالى معتبر از بديهيات استنتاج شده باشد ؛ (2) عقلانيت به معناي سازگاري  عقايد و باورها با يكديگر است . بر اين اساس ، عقيده اى را مي توان عقلانى ناميد كه با همه، يا، لااقل اكثريت قاطع ساير عقائد آدمى سازگار باشد. در حاشيه معناى (دوم از) عقلانيت نظرى، بايد متذكر شد كه اين سازگاري بايد هم سازگاري دروني باشد و هم با واقع مطابقت داشته باشد . يعني مى توان گفت كه عقائد مى توانند از سازگارى درونى برخوردار باشند ،  اما سازگارى درونى يك نظام عقيدتى ( اعم از دينى و غيردينى) چيزى است، و اين كه بتوان مطابقت با واقع بودن آن نظام را اثبات عقلى كرد چيز ديگرى است. سازگارى درونى شرط لازم مطابقت با واقع هست، اما، به هيچ وجه، شرط كافى نيست.  بنابراين، به سادگى نمى توان از اولى به دومى نقب زد و راه برد ؛ (3) عقلانيت ، به معناي تحت تاثير نبودن و يا  تبعيت نكردن از احساسات، عواطف، ايمان و تعبد، گزينشها و ترجيحات خودسرانه و بلا دليل است . بر طبق اين معنا از عقلانيت ،  عقيده اى را  مي توان عقلانى خواند كه به حكم احساسات و عواطف يا ايمان يا تعبد يا گزينشها و ترجيحات خودسرانه و بلادليل حاصل نيامده باشد ؛ (4) عقلانيت به معناي تبعيت از تحقيقات كافي و بسنده است . بر اين اساس،  عقيده اى را  مي توان عقلانى ناميد كه تحقيقات كافى آن را تأييد كرده باشند.  بسته به اين كه كافى بودن تحقيقات را چه كسى يا چه چيزى تعيين كند اين عقلانيت به دو بخش تقسيم مي شود : (1-4)  كافى بودن تحقيقات منوط به  راي خود شخصِ صاحب عقيده است ، (2-4)  كافى بودن تحقيقات منوط به معيارهاي  انفسي شخصِ صاحب عقيده  است ؛ (5) عقلانيت ، به معناي تبعيت از معيارهاي آفاقي و همگاني است .  يعني كافى بودن تحقيقات نه منوط به  رأى شخص معتقد است و نه منوط به معيارهاى انفسى وى،  بلكه معيارهاى همگانى ( يا آفاقى objective) است كه كافي بودن تحقيقات را تعيين مي كند .

برخي از انواع عقلانيت عملي عبارتند از : (1) عقلانيت غايات . عقلانيت غايات عقلانيتى است ناظر به اين كه چه غايت يا غاياتى را، در زندگى، بايد برگزيد. غايتى عقلانى است كه براى آدمى بصرفد كه در جهت نيل به آن ، عمر و نيروى خود را صرف كند و شك نيست كه در اين ميان، ميزان احتمال تحقق غايت نقش بسيار مهمى دارد؛ (2) عقلانيت ابزاري . بحث از اين نوع عقلانيت عملى ناظر به اين است كه آيا فلان عمل خاص به برآوردن هدف (يا اهداف) يا علقه (يا علائق) عامل كمك مى كند يا نه. اعمالى كه اهداف يا علائق عاملان را برمى آورند عقلانى اند و آنها كه برنمى آورند، نه. در مواردى نيز كه عامل يقين ندارد كه چه عملى اهداف يا علائق او را، كمابيش، برآورده مى كند، مى توان گفت كه عقلانيت اقتضاء دارد كه وى به عملى دست يازد كه حاصل ضرب درصد احتمال موفقيت آن عمل در ميزان فايده اى كه از آن عمل عائد مى تواند شد، در قياس با هر عمل ممكن ديگرى، بيشترين باشد. اين نوع عقلانيت مهمترين و، به گفته بعضى، يگانه مصداق عقلانيت ابزارى است . از ديگر انواع عقلانيت عملي مي توان از عقلانيت گفتاري، عقلانيت ارتباطي و ... نام برد كه از نقد عقلانيت غايات و عقلانيت ابزاري بدست آمده اند .

منظور از عقلانيت در كتاب " عقلانيت باور ديني از ديدگاه آلوين پلانتينگا " عقلانيت نظري واز ميان انواع عقلانيت نظري ، بيشتر به نوع  اول ، دوم، و سوم نظر دارد . مراد از باور نيز تصديق و تاييدي است كه ذهن ، در برخورد با يك گزاره (proposition ) پيدا مي كند . توضيح اين كه ذهن ما هنگام رويارويي با يك گزاره ممكن است يكي از سه حالت زير را به خود بگيرد :  آن را بپذيرد،  آن را نپذيرد ، و يا نسبت بدان حالت تعليق داشته باشد . مراد از  باور، حالت اول، يعني پذيرش و تصديق گزاره عرضه شده به ذهن است . مراد از دين نيز عقايد و باورهاي عمومي اديان توحيدي يعني يهوديت، مسيحيت، واسلام  است .  از آن جا كه  پلانتينگا به دين مسيحيت اعتقاد دارد ، طبيعي است كه مطالب وي  بيشتر به عقايد و باورها و زمينه هاي تاريخي  مسيحيت ناظر است تا يهوديت و اسلام .

الوين پلانتينگا

                                                                              3
كتاب داراي دو بخش است : (1) تبيين ديدگاه پلانتينگا ، و ( 2) نقدي بر ديدگاه پلانتينگا .  بخش نخست شامل سه فصل است. عناوين اين فصول عبارتند از :  (1)  انتقادهاي اساسي به اعتبار باور ديني، (2) تضمين باور ديني از ديدگاه پلانتينگا ،  و (3)  پاسخ هاي پلانتينگا به انتقادها .  نويسنده در فصل اول به تعيين و تحرير محل نزاع ( انواع انتقادها به باور ديني) پرداخته است .  پلانتينگا در اين باره مي نويسد : " منتقدان ادعا مي كنند كه باور مسيحي به لحاظ عقلي موجه و توجيه پذير نيست ، نقطه ضعف يا نقصي كه آنها به باور مسيحي نسبت مي دهند ، دقيقا چيست؟ سوال دقيقا چيست؟ اين سوال را " فرا سوال" مي ناميم . يكي از مشكل هايي كه در گفت وگوهاي معاصر درباره توجيه باور مسيحي وجود دارد اين است كه اين فرا سوال تقريبا هرگز پرسيده نمي شود . افراد مي پرسند كه آيا باور مسيحي عقلاني (rasional) ، يا معقول (reasonable) ، و يا به لحاظ عقلي توجيه پذير است ؛ آنها بلا فاصله سراغ پاسخ دادن به اين سوال مي روند ، بدون اين كه در آغاز فكر كنند كه سوال دقيقا چيست " .  

 پلانتينگا انتقادها به باور ديني را به دو دسته تقسيم مي كند : (1) انتقادهايي كه مستقيما صدق (truth) باورهاي ديني را زير سوال مي برند ، و (2) انتقادهايي كه با قطع نظر از صدق يا كذب باور ديني ، اعتبار باور ديني را به لحاظي ديگر مخدوش مي كنند .  كتاب حاضر به تبيين ديدگاه  پلانتينگا درباره دسته دوم اين انتقادها، يعني عدم سازگاري و اعتبار باور مسيحي مي پردازد . وي معتقد است اشكالي كه  فرويد  و ماركس مطرح كرده اند دقيقا اشكالي است كه به اعتبار معرفتي باور ديني مربوط مي شود . به همين دليل وي در ميان اشكالهاي مطرح شده به اعتبار باور ديني، تنها اشكال قابل بررسي را همان اشكال  فرويد و  ماركس  قلمداد مي كند ، و پاسخ به اشكال هاي ديگر ، از جمله اشكال به توجيه ( justification ) يا عقلانيت باور ديني را بسيار راحت و غير قابل گفت وگو مي داند .

فصل دوم ،  پاسخ  پلانتينگا به اشكال هاي  فرويد  و  ماركس  را در بر دارد . وي مي گويد اگر باور ديني صادق باشد ، آنگاه اعتبار معرفتي آن  نيز تضمين( warrant ) مي شود . كساني مانند  فرويد  و  ماركس  كذب باور ديني را مفروض گرفته و انتقاد خود را بر اين اساس بنا نهاده اند .

فصل سوم كتاب اختصاص به پاسخ هاي پلانتينگا به برخي از اشكال هاي مطرح شده به ديدگاهش دارد .

بخش دوم كتاب( نقدي بر ديدگاه پلانتينگا )  داراي دو فصل است : "(1) معرفت شناسي اصلاح شده از نگاه كاتوليكي ، و (2) تاملات . در فصل اول ، به طور ويژه ، واكنش دو تن از متفكران كاتوليك ، يعني  ليندا زاگزبسكي ( linda zagzbski ) و پاتريك لي ( patric lee ) نسبت به معرفت شناسي اصلاح شده - نظريه اي كه  در شاخه كالوني مذهب پروتستان مطرح شده است -  پرداخته شده و فصل پاياني كتاب اختصاص به تاملات مولف كتاب ( محمد علي مبيني ) نسبت به مطالب  پلانتينگا و منتقدان او دارد . وي معتقد است رويكرد پلانتينگا به مسئله معرفت ، به شدت برون گرايانه ( externalism ) است . پرسش مبنايي اين است كه آيا برون گرايي در مسئله معرفت قابل پذيرش است يا خير؟ آيا اشكال هاي  پلانتينگا به نوع رويكرد پيشينيان به مسئله معرفت اشكال هايي درست و وارد است ؟ آيا مي توان بر اساس برون گرايي ، اعتبار معرفتي باور ديني را نشان داد ؟ روش  پلانتينگا براي كسب معيارهاي  معرفتي پسين اسن و روش قدما روش پيشين . كدام يك از اين دو روش قابل پذيرش است ؟  پلانتينگا كدام مشكل مربوط به  باورهاي ديني را پاسخ داده و چه مسائلي را حل ناشده باقي گذاشته است ؟   

 

 

کد خبر 77569

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha