پروفسور جک اسنایدر استاد روابط بینالملل و علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا در مورد این موضوع که دین چه جایگاهی در تعیین هویت افراد و جوامع دارد به خبرنگار مهر گفت: پس از حوادث 11 سپتامبر دین به یک مؤلفه مهم در سیاست بینالملل تبدیل شده است و نمیتوان آنرا نادیده گرفت.
وی افزود: به رغم این موضوع دین به عنوان یک متغیر هنوز در نظریههای روابط بینالملل مفهوم بندی نشده است.
مؤلف کتاب "اسطوره امپراتوری" افزود: یکی از دلایلی که دین در نظریههای روابط بینالملل مورد غفلت واقع شده، حاکمیت جریانی اصلی در نظریهپردازی بوده که نظریهپردازان آن ادغام دین و موضوعات مرتبط با دین را در چارچوب مفهومی خود سخت و دشوار مییافتهاند.
وی تأکید کرد: در اینجا موضع چند تن از نظریهپردازان سه پارادایم اصلی در نظریهپردازی روابط بینالملل را میآورم. این افراد عبارتند از کنت والتز، که به سنت واقعگرایی تعلق دارد، مایکل دویل و رابرت کیون که به سنت لیبرالیسم تعلق دارند و آلکساندر ونت که سازهانگار است. این اندیشمندان هیچ رهنمود و دستورالعمل مشخص و روشنی درباره مفهوم دین ارائه ندادهاند.
اسنایدر تصریح کرد: موضوع فراتر از ارائه ندادن رهنمود است. در برخی از این نظریهها جایی برای ورود دین به عرصه نظریهپردازی وجود نداشته است و ورود این مفهوم با منطق نظری مورد نظر آنها در تخالف قرار داشته است.
استاد علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا خاطر نشان کرد: واقعگرایی با توجه به رویکرد قدرت محور و توجه به عناصر مادی جایگاهی برای دین قائل نیست. لیبرالها با رویکرد سکولاریستی خود و پذیرش فرضهای مدرن نگاهشان به دین مشخص است. سازهانگاران با توجه به عناصر اصلی هویت، هنجارها و فرهنگ به نظر جایگاهی را برای دین در نظریه روابط بینالملل قائل باشند.
این نظریهپرداز برجسته معاصر افزود: از طرف دیگر دیدگاه شخصی چون هانتینگتون را شاهد هستیم. او دین را محور اصلی دیدگاه خود در برخورد تمدنها قرار میدهد و مسئله محوری تفکر او دین است. او این مفهوم را جایگزین سایر محورها و مسائل دیگر میکند. برخی دیگر معتقدند که نباید نقش دین در سیاست بینالملل ناچیز شمرده شود.
دین یکی از نیروهای اصلی و سازنده در جهان اجتماعی است
معاون آکادمی علوم و هنر آمریکا در ادامه تصریح کرد: برخی دیگر از اندیشمندان، دین را به عنوان یک متغیر در سیاست بینالملل در نظر میگیرند. در این دیدگاه دین به عنوان یک "متغیر سببی" مطرح است که در بررسی برخی پدیدهها باید مورد توجه قرار گیرد.
مؤلف "چرا دموکراسیهای انتخابی به جنگ روی میآورند" یادآور شد: در حال حاضر توجه زیادی به مفهوم "دین" شده است. یکی از علتهای این موضوع را باید این دانست که تقاضا برای مشارکت سیاسی عموم مردم بیشتر شده است. در جوامع سکولار و در دنیای توسعه یافته صنعتی، دین به عنوان نیازی اجتماعی مورد توجه جنبشها واقع شده است. این جنبشها عامل دین را در جهت پاسخگویی دولتها در نظر میگیرند. این جنبشها این دیدگاه را به سیاست بینالملل نیز تسری دادهاند.
وی نقش دین را در ساختها و نهادهای اجتماعی یادآور شد و گفت: باید اذعان کرد که دین یکی از نیروهای اصلی و سازنده در جهان اجتماعی است. دین تنها یک متغیر فراموش شده نیست و تنها نقش یک متغیر را ندارد. دین توان و ظرفیت ایجاد تغییرات گسترده سیستمی را دارد. چرا که دین ورای مرزهای واحدهای اجتماعی حرکت میکند و دلالتهایی برای همه نهادها و ایدههای اجتماعی دارد. این تصادفی نیست که منشأ نظام دولتهای مستقل با عامل دین تسریع شود. به عنوان مثال انقلاب دینی و اصلاحات پروتستانی در قرن 16 میلادی شاهدی بر این مدعاست.
نظر شما