۳ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۴۳

مردی با انگشتر جلال- 3/

خبری از دلار ومسکن مجانی نیست/ پول می‌دهیم برای یک «بارک‌الله مدیریتی»

خبری از دلار ومسکن مجانی نیست/ پول می‌دهیم برای یک «بارک‌الله مدیریتی»

ابراهیم حسن‌بیگی در بخش پایانی گفتگویش با مهر اهم راهکارهای جهانی شدن ادبیات ایران را برشمرده و اعزامش به عنوان نماینده رسمی به مالزی را رد کرد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: در بخش دوم گفتگویمان با ابراهیم حسن‌بیگی که در سفر چند روزه‌اش از مالزی به ایران، ساعاتی را میهمان خبرگزاری بود درباره جلال آل احمد، نادر ابراهیمی، عملکرد حوزه هنری در دوره حجت‌الاسلام زم و مقایسه‌ای با دوره‌های بعدی و ... سخن گفته‌ایم و بخش سوم و پایانی این نشست به جهانی شدن ادبیات ایران؛ فرصت‌ها و تهدیدها، موانع و امکانات می‌پردازیم.

* اگر پرونده حوزه را هم ببندیم به تجربیات شما از سفر و زندگی در خارج از کشور می‌رسیم. در این حضورهای خارج از کشور وضعیت ادبیات ایران در جهان و روند جهانی شدن آن را چگونه دیده‌اید؟

ما محدودیت‌های متعددی برای جهانی شدن ادبیاتمان داریم. حضور کتاب‌های ما در دیگر کشورها نتوانسته جریان ایجاد کند؛ همانند جریانی که ادبیات آمریکای لاتین ایجاد کرده است.

* فکر می‌کنم مهم‌ترین مانع بی‌توجهی ما به زبان بین‌المللی باشد.

زبان پارسی محدودیت جغرافیایی دارد و عمدتا در جغرافیایی ایران منحصر می‌شود و ورود کتاب‌های فارسی‌زبان به تاجیکستان و افغانستان هم موانع خاص خود را دارد. همانطور که می‌دانید ریل حرکت قطار ادبیات، زبان است و تا زبان جهانی را درنیابیم این محدودیت وجود دارد. کشورهایی مانند ترکیه، مالزی، هند، پاکستان و حتی افغانستان از این محدودیت خارج شده و نویسندگان مطرحشان آثار را به زبان انگلیسی می‌نویسند و حتی کره و ژاپن هم در این ‌سال‌ها به این سمت رفته است. نوشتن کتاب به انگلیسی یا ترجمه همزمان مساله‌ای بوده که از آن غفلت کرده‌ایم در حالیکه در کشورهایی که نام برده شده از ابتدا دقت دارند که باید مرزها را درنوردید و وقتی چنین نگاهی هست برای آن سیاستگذاری هم می‌شود.

* انتظار اینکه نویسندگان ما به زبان انگلیسی داستان بنویسند آرزویی است که به نظر نمی‌رسد به این زودی‌ها محقق شود و دلیل آن را هم می توان در ضعف کلی زبان‌آموزی در ایران دانست.

در جامعه ما به زبان انگلیسی بی‌مهری می‌شود در حالیکه اگر قرار باشد پایمان را از مرزهای کشورمان بیرون بگذاریم به زبان انگلیسی نیاز داریم. نظام آموزشی ایران در آموزش زبان انگلیسی کارآمد نیست و هیچ‌کس با پشت سر گذاشتن چند واحد درسی زبان دیگری را یاد نمی‌گیرد و هیچ‌کس هم نمی‌پرسد وقتی کاری به نتیجه مطلوب نمی‌رسد چرا در روش اجرای آن تجدیدنظر نمی‌شود. ما اگر به ابزار زبان بین‌المللی مجهز شویم در همه عرصه‌ها می توانیم ورود کنیم و با جهان رو در رو به گفتگو بنشینیم و دیگر نیاز به واسطه نیست.

* این واسطه‌ها که در ادبیات همان مترجمان هستند که به راستی هرقدر یک مترجم متبحر باشد حاصل کارش خیلی فرق می‌کند با آنچه خود نویسنده از ابتدا به زبان دیگری اثرش را خلق کند.

ادبیات ما از اینکه با زبان بین‌المللی مطرح شود، محروم شده است و وقتی خود نویسندگان به زبانی غیر از فارسی نمی‌نویسند این مترجم‌ها هستند که باید وارد عمل شوند ولی ما در ترجمه آثار مطرح کشورمان هم موفق بوده‌ایم؟ یعنی ادبیات ما به اندازه ترکیه ظرفیت ندارد که به جهان عرضه شود؟ جواب این سوال هم واضح است که چه بسا ظرفیت بیشتری هم داریم ولی ما در ترجمه آثارمان هم با برنامه و هدف جلو نرفته‌ایم بلکه چند اثر از چند نویسنده را به طور پراکنده به دیگر زبان‌ها برگردانده‌ایم و با چنین حرکت‌هایی نمی‌توانیم جهانی شویم و تشعشع ادبیات کشورمان را به دیگران نشان دهیم.

* به نوعی معتقدید ما نهضت ترجمه نداریم.

نهضت ترجمه سیتماتیک نداریم و تنها پول می‌دهیم آثارمان ترجمه می‌شود تا حاصلش یک «بارک الله مدیریتی» باشد. مثلا یک کتاب ترجمه و در هزار نسخه چاپ و در کشور دیگری توزیع می‌شود و کلی هم برای آن در ایران تبلیغ می‌کنیم و اینکه نام کتابمان در سایت آمازون ذکر شده فکر می‌کنیم یک افتخار جهانی به دست آورده‌ایم. این حرکت‌ها ترفند و بازی یک عده مدیر است که برای کسب امتیاز مثبت برای خودشان انجام می‌دهند نه اینکه دغدغه ورود جدی به عرصه ادبیات جهان داشته باشند.  برای ورود به چنین جریانی لازم است بازار پیچیده ادبیات جهان را به طور جدی بشناسیم.

* آیا بومی‌نویسی را مانعی برای جهانی شدن می‌دانید؟

هر اثری وقتی قرار باشد ترجمه شود واژگان خاصی دارد که مترجم باید برای معادل آن در زبان مقصد واژه‌سازی کند و بخش سخت کار ترجمه هم همین است ولی این را به هیچ‌وجه مانعی برای ترجمه آثار نمی‌دانم بلکه امری عادی است که درباره ادبیات هر کشوری وجود دارد ولی طرح مباحث اقلیمی و بومی در ادبیات هم در آثار ما به گونه‌ای نیست که مانع درک آنها در خارج از مرزها شود. البته مهم است که به مباحثی به بین بشریت مشترک است توجه کرده و در محدوده اندیشه‌های خاص خودمان نمانیم. ما مولانا را داریم که به موضوعات مشترک بین انسان‌ها پرداخته و تا امروز هم مولانا مانده و ترجمه آثارش هم جزو پرفروش‌های دیگر کشورها رم می‌خورد. همچنان که ما آثار دیگر کشورها را می‌خوانیم و با آنها هم ارتباط برقرار می‌کنیم. پس مشکل ما بومی بودن داستان‌هایمان نیست بلکه اراده محکم و منسجم برای چنین حرکتی وجود ندارد و آنچه تاکنون رخ داده حاصل حرکت و اراده اشخاص بوده است.

* در طول سال‌ها تعدادی از داستان‌نویسان ما که در بینشان چهره‌های شاخص هم دیده می‌شود ایران را ترک کرده و در دیگر کشورها ساکن شده‌اند ولی اینها نیز هرگز تصمیم نگرفتند به زبان دیگری غیر از فارسی بنویسند. دلیل آن را چه می‌دانید؟

نویسندگان دیگر کشورها وقتی از وطنشان خارج می‌شوند غالبا معروف‌تر می‌شوند و بدون اینکه از ریشه‌هایشان جدا ‌شوند دست به نوشتن آثارشان به زبان‌های دیگر به ویژه انگلیسی می‌زنند ولی نمی‌دانم چرا نویسندگان ما وقتی از ایران می‌روند، تمام می‌شوند و به جای جهانی شدن، حتی در حدود ایران هم باقی نمی‌مانند و شهرت گذشته‌شان را نیز از دست می‌دهند. 

* آیا اینگونه است که در برابر ادبیات دیگر کشورها در ترازی پایین‌تر قرار می‌گیرند که نمی‌توانند در آن فضا رشد کنند؟

فکر نمی‌کنم قد و قواره آنها انقدر بزرگ و اندازه‌های ما آنقدر کوچک باشد که نتوانیم در چنین شرایطی توانایی‌های خود را بروز دهیم. فکر می‌کنم نویسندگان ایرانی که مهاجرت می‌کنند چندان به جهانی شدن نمی‌اندیشند. من خودم از وقتی در مالزی زندگی می‌کنم تصمیم گرفته‌ام این مرزها را پشت سر گذاشته و برای ترجمه برخی آثارم اقدام کنم و هم شرایطی فراهم کنم که آثار دیگران بتوانند در مالزی منتشر شوند.

* به ویژه مالزی بازار خوبی برای ادبیات کودک و نوجوان ایران است.

بله آنها محتوا و تصویرگری کتاب‌های کودک ایرانی را خیلی می‌پسندند و معتقدند کتاب‌های ما از لحاظ مذهبی مناسب است. پیش از اینکه من به مالزی بروم تلاش‌هایی برای معرفی ادبیات ایران در آن کشور صورت گرفته بود که این جریان ادامه یافته و نتیجه این شده که حق ترجمه و چاپ بیش از 30 کتاب کودک به یک ناشر مالزیایی فروخته شده و در تدارک هستیم دیگر ناشران را به این معامله فرهنگی تشویق کنیم تا بتوان به مرور جریان ادبیات کودک و نوجوان ایران در مالزی را راه‌اندازی و هدایت کرد.

* ولی باز هم این تلاش‌ها مبتنی بر افراد است نه سازمان‌ها.

بله حضور افراد خاص در این کشور باعث ایجاد چنین نهضتی شده در حالیکه اگر تشکلی منسجم وجود داشته باشد به نتایج بهتر و بیشتری می‌رسیم. باید سازمان خاصی این جریان را حمایت کند. لذا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تاسیس شده و در آن شوراهای ترجمه قرار دارد  تا از ترجمه و انتشار کتاب‌هایمان در دیگر کشورها حمایت کند اما شما می‌دانید که انتظارات ما از سازمان فرهنگ و ارتباطات برآورده نشده است.

* آقای حسن‌بیگی! وقتی شما به مالزی رفتید زمزمه‌هایی مبنی بر تاسیس شعبه کانون در این کشور و مدیریت آن توسط شما شنیده شد که این زمزمه‌ها بعدها گویا به صدور حکمی از سوی مدیریت کانون برای شما به عنوان نماینده کانون در مالزی منتهی شد.

 ببینید! ماجرای نمایندگی کانون در مالزی آن چیزی نیست که در رسانه‌ها انعکاس یافت. حقیقت این است که من به قصد اقامت در مالزی خانواده‌ام را به آنجا فرستاده و بلیت رفتن خودم را نیز خریده بودم که آقای رضایی مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به من پیشنهاد کرد که به عنوان نماینده کانون مقدمات فعالیت را مالزی فراهم کنم چون آقای رضایی از دوستان قدیمی‌ام بود من هم پذیرفتم.

* بدون هیچ قراردادی؟

بدون اینکه قراردادی بین من و کانون بسته شود و یا قرار باشد حقوقی پرداخت شود، پذیرفتم. آقای رضایی حکمی نوشتند که در آن گفته شده بود چه مواردی از فعالیت‌ها پیگری شود.

* ولی موضوع به گونه دیگری رسانه‌ای شد.

متاسفانه چند روز پس از سفرم به مالزی دیدم که اینتوافق کاملا غیررسمی و دوستانه، رسانه‌ای شده است و من به عنوان نماینده رسمی کانون در مالزی و حتی شرق آسیا معرفی شده‌ام در حالیکه در عرف بین‌الملل نماینده اعزامی و رسمی کسی است که ماهانه 4 تا 5 هزار دلار حقوق می‌گیرد، مسکن رایگان در اختیارش است و سایر مزایا. از سویی دیگر نیروی بازنشسته‌ای چون من هم قانونا نمی‌تواند به خارج از کشور اعزام شود. متاسفانه اعلام این خبر شبهات زیادی به وجود اورد.

* چرا آن خبرها را همان زمان انتشار تکذیب نکردید و تاکنون سکوت اختیار کرده‌اید؟

آن روزها من در مالزی بودم و تصور نمی‌کردم این خبر انعکاس داخلی‌اش این همه پررنگ باشد. این یک هفته‌ای که در ایران بودمدیدم که بسیاری از دوستان نویسنده و حتی اقوام و بستگان فکر می‌کنند من نیروی اعزامی با حقوق مکفی هستم و حتی برخی گله می‌کردند که موقع خداحافظی چرا گفته‌ام با هزینه شخصی‌ام به مالزی می‌روم و حتی دوستی به کنایه گفت دلارهای دریافتی را چگونه خرج می‌کنم؟

* حالا دلارهای دریافتی را چگونه خرج می‌کنید!

من امروز لازممی دانم که بگویم از این دلارها خبری نیست و من حقوق‌بگیر از هیچ‌جا نیستم و مالزی برای من جای دنجی است که با همان حقوق بازنشستگی‌ام زندگی می‌کنم و فقط می‌نویسم.

* نوشتنان مستدام آقای حسن‌بیگی و امیدواریم جریان ادبی این ایران در مالزی با کمک شما پررنگ و برنامه‌ریزی شده شکل بگیرد. ضمن تشکر از وقت و انرژی‌ای که برای این گفتگو صرف کردید اگر نکته‌ای باقی مانده است بفرمایید.

ما ظرفیت‌های ادبی و موضوعی زیادی داریم که جهان نیازمند آنهاست و بهتر است از این پشتوانه‌ها استفاده کرده و با زبان جهانی آنها را عرضه کنیم. حکایت ما حکایت آن سرمایه‌داری است که نمی تواند سرمایه‌اش را مدیریت کند و آن را به راحتی از دست می‌دهد. کشوری چون ایران با آن تمدن و فرهنگ چند هزار ساله‌اش جایگاهش در جهان نباید این باشد و ما باید دعا کنیم تا خداوند در کنار نفت و نعمت‌هایی که به ما داده کمی هم قدرت مدیریت برای بهره‌مندی از این نعمت‌ها را بدهد ان شاءالله.

گفتگو از نغمه دانش آشتیانی

کد خبر 1336051

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha