خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: محمد میرکیانی، نویسنده کودک و نوجوان میگوید همه باید با ادبیات آشنا باشند؛ چرا که واژه، بنمایه تولید فکر و اندیشه و فرهنگ را تشکیل میدهد. از همین رو، سینماگران نیز باید با ادبیات آشنا باشند تا علاوه بر اقتباسی هنری و اصولی از آثار ادبی توان دفاع از آثار خود را دربرابر نقدها داشته باشند.
آنچه میخوانید، گفتگویی با محمد میرکیانی و ارزیابی کم و کیف پیوند سینما با ادبیات است. میرکیانی مدتی مدیر گروه کودک و نوجوان شبکههای یک و دو و مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و کار در مرکز صبا و همکاری در تالیف کتب درسی نیز از جمله فعالیتهای این نویسنده را تشکیل میدهد که تا به حال 70 عنوان کتاب به چاپ رسانده و سه بار برنده کتاب سال شده است.
همچنین بعضی آثار میرکیانی به تولیدات تصویری و تلویزیونی تبدیل شدهاند؛ مثل فیلم «شاید فردا نباشد» برای گروه کودک شبکه 2، مجموعههای، قصه ما همین بود با عنوان افسانههای کهن برای مرکز فرهنگی صبا و مجموعه 80 قسمتی قصه ما مثل شد که این کتاب در قالب پویانمایی برای گروه کودک و نوجوان تهیه شد.
جناب میرکیانی! ارزیابی شما از اقتباس ادبی در سیما و تلویزیون ما چیست و به نظرتان چرا پیوند بین دو هنر کمرنگ است؟
بسیاری از اهالی سینما با ماهیت اقتباس و به معنای درست آن «نظیرهسازی» آشنا نیستند. اقتباس هنر است؛ نه تکرار و تقلید هنر دیگران. معمولاً تمام آثار هنری وقتی به تکامل میرسند و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهند، ظرفیت ماندگاری دارد. گاهی این ظرفیت ماندگاری در خود اثر است و گاه هم در تبدیل آن به اثر دیگر. ادبیات ما منبع پایان ناپذیری برای نظیرهسازی است و میتوان از فضا، زبان، شخصیت یا ماجراهای یک اثر برای خلق اثر هنری دیگر استفاده بسیاری کرد. در حقیقت همه آثار ماندگار در عرصه فرهنگ از این ویژگی برخوردار هستند که در زمانهای مختلف تبدیل به آثار جدید شوند. ادبیات ما به ویژه ادبیات کهن از این نظر بسیار پربار است، اما به شرطی که برای نظیرهسازی و تولید آثار سینمایی، اقتباس منطقی انجام شود و فیلمساز با ذات ادبیات آشنا باشد. امکان ندارد با ادبیات معاصر امکان و ساختار رمان آشنا نباشیم و بتوانیم برای تولید آثار این ادبیات را مورد استفاده قرار دهیم.
پس به نظرتان آنچه امروز به عنوان اقتباس انجام میشود درحقیقت نوعی تقلید است؟
درحقیقت اغلب کسانی که در ظاهر اقتباس میکنند، دست به تقلید و تکرار یک اثر میزنند؛ تلاش آنها این است که یک اقتباس ساده از اثر انجام داده و آن را تبدیل به یک اثر سینمایی کنند! این در حالی است که به اقتباس ساده از ظاهر و ساختار بیرونی یک اثر سرقت ادبی میگویند؛ چرا که اقتباس یا نظیرهسازی، کاری فراتر از این است و رد پای هنرمندانه یک هنرمند برای تبدیل اثر ادبی به سینمایی دیده میشود. در این مورد میتوان به ساخت آثار هنری از روی آثار شکسپیر اشاره کرد که اغلب تفاوت زیادی با متن اصلی دارند.
چطور میتوان اقتباس درستی از آثار ادبی داشت؟
فیلمسازان باید با اهالی ادبیات هم اندیشی داشته باشند تا بتوانند همدیگر را کامل کنند. ورود یک نویسنده بدون آشنایی به عرصه سینما و کارگردانی به همان اندازه خطرناک جلوه میکند که یک فیلمنامهنویس بدون آشنایی با ادبیات و طبق برداشت شخصی خود بخواهد اقتباس انجام دهد. باید توجه کرد که فعالان عرصه سینما صاحب اختیار همه آثار فرهنگی و هنری و ادبی نیستند و اینکه سینما هنری جمعی است، این اجازه را به آنان نمیدهد که با آثار ادبی هرطور که میخواهند، برخورد کنند. تمام هنرها عرصه تخصصی خود را دارند و به طور کلی باید گفت هرشخصی که میخواهد وارد یک تخصص شود باید آشنایی با آن حرفه داشته باشد. برای نمونه میتوان به علی حاتمی اشاره کرد. در فیلمنامههای او کاملا مشخص بود در این عرصه تخصص دارد؛ در عین حال که با ادبیات قاجار آشناست با زبان آثار سعدی نیز بسیار مانوس است.
این حرفهای شما به آن معنی است که برخی فیلمسازان ما آشنایی چندانی با ادبیات ندارند؟
اهالی سینمای ما با ادبیات آشنا نیستند؛ در حالی که منبع و ابزار اصلی تولید فکر، ادبیات است. البته در کنار این منبع باید اطلاعات عمیق و گستردهای نیز از تاریخ و فرهنگ مردم و تجربه غنی و پربار از زندگی وجود داشته باشد. برای نگارش فیلمنامه نیز باید یا خودشان با این مفاهیم آشنا باشند یا با کسانی که در این زمینه تخصص دارند، تعامل کنند.
اخیرا در دیداری که وزیر ارشاد و مجموعهای از تصمیم گیرندگان با مقام معظم رهبری داشتند، ایشان ابراز نگرانی کردند و گفتند که سرانه مطالعه نباید پایین باشد. پایین بودن مطالعه در همه عرصهها تاثیر منفی میگذارد و تولید فکر عقب نشینی میکند. کتاب و واژه، ریشه تولید فکر است و اگر آسیب ببینند و سرانه مطالعه پایین بیاید، طراوت و نشاط و نوآوری کم میشود. اگر فیلمسازی نیز اهل مطالعه نباشد، نمیتواند از فیلم خود در برابر نقدها دفاع کند. حتی اگر فیلم احساسات و عواطف هنرمندانه و اصلی هم داشته باشد، نمیتواند از حقوق فرهنگی خود دفاع کند و حتی ممکن هست که به ناحق وارد نقد متحدانی قرار گیرد که میخواهند او را از عرصه خارج کنند. واژه و کلمه ابزار اصلی تولید فکر است و اگر از این نعمت محروم شویم، آسیب جدی میبینیم. مطالعه برای یک هنرمند مانند تنفس بوده و مانوس بودن با ادبیات از فعالیتهای ابتدایی است.
علاوه بر مانوس نبودن برخی سینماگران با ادبیات، چه موانع دیگری در راه پیوند ادبیات و سینما وجود دارد؟
فیلمنامهنویسها و اهالی سینما باید شان و قرب نویسندگان را رعایت کنند و امانتدار باشند. هوشنگ مرادی کرمانی جزء خوشاقبالترین افراد بودند که قراردادی با انان بسته شد و سهم تولید فکرشان محفوظ ماند؛ چرا که متاسفانه گاه شاهد هستیم بسیاری از کارگردانان از آثار ادبی بدون ذکر نام نویسنده و استفاده کردند و در برابر انتقادات از کار خود دفاع هم کردند. تصورشان هم این است که چون در عرصه سینما فعالیت میکنند این حق برایشان محفوظ است که از نتیجه فکر یک نفر استفاده کنند؛ حقوق معنوی و مادی نویسنده را رعایت نکنند و اگر هم کسی گفت چنین کاری کردند، تکذیب کنند. این در حالی است که یک نویسنده میتواند به راحتی اثر سینمایی را که بدون هماهنگی با خالق تکرار شده را تجزیه و تحلیل کند و کدهای آن را به درستی شناسایی کند.
چرا چنین اتفاقی میافتد؟
متاسفانه اخلاق فرهنگی در همه افراد وجود ندارد. در حالی که رعایت حقوق مادی و معنوی افراد جزء جدایی ناپذیر تولید فکر و فرهنگ است. اگر اخلاق رعایت نشود، چطور میخواهند به مخاطبان خود فکر القا کنند. آیا یک نویسنده هم این اجازه را به خود میدهد که بر اساس یک اثر ادبی موفق یک رمان هزار صفحهای بنویسد و جایزه بگیرد و بگوید حق من است؟!
خیلی از کارشناسان میگویند، علاوه بر نویسندگان و فیلمسازان مسئولیتهایی نیز متوجه نهادهایی چون صدا و سیماست.
به طور بخشی یا میان بخشی کسانی که در صدا و سیما به این مقوله دلبستگی دارند، فعالیتهایی را انجام دادهاند. زمانی که مدیر گروه کودک شبکه یک بودم، مجموعهای با عنوان «قصه ما مثل شد» از روی مجموعه 5 جلدی خودم با همین عنوان تولید شد. همچنین تولیدات دیگری از سایر نویسندگان داشتیم و فعالیتهای خوبی در زمینه اقتباس انجام شد. این به پیگیری مدیر یک مجموع و ایجاد فضا بستگی دارد. به شکل بخشی، کسانی که در حوزه مدیریتی با ادبیات آشنا بودند، این فضا را ایجاد کردند. مهندس ضرغامی نیز بسیار حمایت کرد و علاقهمند است تا آثار ادبی مورد بهره برداری قرار گیرد.
نظر شما