به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه تلویزیونی "سرگشته" در حالی به روی آنتن شبکه قرآن رفت که به دلیل ناشناخته بودن این شبکه در عرصه تولید سریال، از سوی مخاطبان معدودی دیده شد. اتفاقی که با تبلیغات درست از شبکه قرآن و دیگر شبکهها میتوانست به شکل بهتری رخ دهد. از طرفی در حالی سریال در دهه اول محرم پخش شد که هیچ اثر محرمی و مرتبط دیگری روی آنتن نبود و بنا بود "سرگشته" همزمان با شبکه قرآن از شبکه دیگری نیز روی آنتن برود.
تهیهکننده و نویسنده این سریال با حضور در خبرگزاری مهر، از روند شکلگیری و ساخت "سرگشته" سخن گفتند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: نقطه آغاز شکل گیری سریال "سرگشته" کجا بود؟
سید افضل میرلوحی: سال 87 بود که تحقیق این کار را آغاز کردم. برخورد با شخصیت عبیدالله برایم جالب بود. میخواستم بدانم او چه کسی است که امام حسین (ع) شخصا به دیدارش میرود. با خودم گفتم حتما باید شخصیت بزرگی باشد، یا چزی داشته باشد که ما از او بی خبریم. از آنجایی که رشته تحصیلی من هم الهیات شاخه ادیان و عرفان بوده است، بعد از جاذبه این موضوع شروع به کاوش در منابع و متون تاریخی کردم. تا اینکه به جای پای عبیدالله از سال 36 هجری تا سال 70 در تاریخ رسیدم. او هم شاعر و هم شمشیر زن خوبی بوده است.
* شاعر بودن او که فقط در قسمتهای اول نمود داشت.
میرلوحی: بله. اگر میخواستیم شخصیت او را کامل روایت کنیم با دوران پرهیاهویی در جهان اسلام از زمان امام علی (ع) تا عبدالملک مروان روبرو میشدیم. تا زمانی که شورشها سرکوب میشود، چند سالی بنی امیه و بعد از آنها بنی عباس میآیند آن سالها بعد از خلافت امام علی (ع) تا بعد از سرکوب مختار دورانی است که عبیدالله یکی از دانه درشتهای آن به حساب میآمده است. البته مقداری از زندگی او در سریال "مختارنامه" نشان داده شد. در آن برهه او 70 سال داشته.
در سریال ما هم یک مسئله فقهی از امام علی (ع) طرح شد که برای رزمندههای خودمان که بعد از سالها اسارت به وطن برگشتند نیز کاربرد داشت و بسیاری از زنانی که با تصور فوت همسرشان ازدواج کرده بودند، به خانوادههایشان برگشتند. این اثر علمی وجود آقا امام علی (ع) است و منابع ما برای ذکر این مسئله نیز نفس المهوم، تاریخ طبری و تاریخ کامل عزَالدین ابن اثیر بود.
بعد از برخوردن به این مسئله جستجویم در متون تاریخی را ادامه دادم تا علت رفتن امام (ع) به سراغ عبیدالله را پیدا کنم و بفهمم چرا امام به او میگوید تو سابقه خوبی نداری اما من رستگاری را به تو پیشنهاد میکنم. همان حرفی که به زهیر هم میگوید. اما به او پیغام میدهد و تنها کسی که شخصا پیشش میرود همین عبیدالله است. اما او پاسخ میدهد کوفیان علیه شما هستند، کسی یاریتان نمیکند و در نهایت کشته خواهید شد و من یک نفر نمیتوانم کاری کنم و میلی هم ندارم که "الکی" کشته شوم...
جالب است که اسب و شمشیر او در تاریخ شهرت زیادی دارد. او اسب تیزپایی به نام "ملحقه" داشته که به امام (ع) میگوید از آنجایی که میدانم گیر میافتید اسبم را به شما پیشکش میکنم. چرا که تا به حال پیش نیامده دنبالم باشند و با این اسب فرار نکنم و بخواهم کسی را دنبال کنم و به او نرسم. امام (ع) میفرماید من اسب و سوارش را با هم میخواهم. تو صدای استغاثه مرا شنیدی. اگر کمکم نمیکنی از اینجا برو...
امام حسین (ع) نوه پیغمبر و از دانه درشتهای تاریخ اسلام و شیعیان، علویان و دوستداران اهل بیت است که این حرکت او جای سوال دارد. اما عبیدالله طرفدار عثمان بوده و حتی در جنگ صفین روبروی امام حسین (ع) میجنگد. با این حال بعد از جنگ با صدور حکم فقهی امام علی (ع) مبنی بر تعلق گرفتن همسر عبیدالله به او، دیگر در تاریخ نمیبینیم که مقابل اهل بیت بایستد. البته در دوره امام حسن هم رد پای کوچکی از او دیده میشد که قابلیت طرح نداشت.
* بالاخره علت این توجه امام حسین (ع) چه بوده است؟
میرلوحی: مطمئن بودم امام حسین (ع) کار عبثی انجام نمیدهد و حتما خیری پشت این ملاقات بوده است. دیدار امام (ع) با او دانه شکی در دل عبید الله میکارد که حرکتهای بعد از این او را تحت تأثیر قرار میدهد و بچهها و نوادگان او را تحت تأثیر خود میگذارد. در پاروقی نفس المهموم اشاره شده ادیم، ایوب و زکریا سه نوه عبیدالله از بهترین شیعیان و یاران امام محمد باقر و خانواده آنها بهترین خانواده شیعی میشوند.
* آقای دری شما از ابتدای همکاری با این پروژه بگویید. در اولین برخوردتان با متن چه نظری درباره آن داشتید؟
جلال الدین دری:دو سال پیش بود که آقای میرلوحی طرحی درباره زندگی عبیدالله بن حر جعفی را برای نگارش یک سریال به من دادند. از همان ابتدا گفتم که جدا از مسائل مالی، اگر طرح به دلم بنشیند آن را مینویسم. زمانی که فشردهای از تحقیقات میرلوحی را خواندم، احساس کردم شخصیت حسنهایی دارد که امکان نمایش آن به راحتی وجود دارد. به این معنا که امکان دستکاری دراماتیک در زندگیاش وجود داشت و علاوه بر آن به دلیل تطابق برخی رفتارهای او با برخوردهای امروزی ما دارای جذابیتهایی بود. اینها از گذشته مانده و میتواند با جامعه امروز ما یک همزادپنداری ایجاد کند و باعث کشش شود.
بنابراین سعی کردم بر نقاطی که جای کار برای ساختمان درام داشت بیشتر کار کنم. اما به زمانهایی که بر اساس استناد تاریخی ذکر شده بود و هسته اصلی شخصیت عبیدالله را شکل میداد، دست نبردم. دو سه واقعه هستند که مواد آنها را کنار هم چیدم و دیگر بخشها را با قصه به یکدیگر ربط دادم. مثلا در تاریخ آمده امام علی (ع) همسر عبیدالله را به او پس میدهد اما اینکه چطور این اتفاق رخ میدهد و اصلاً چرا همسر او رفته در سرگذشت او ذکر نشده و حتی اسم همسر او هم درج نشده بود.

* پس نوال انتخاب خودتان بود؟
دری: بله ما خودمان این اسم را انتخاب کردیم. علاوهبر این شدت اعتقادات مذهبی یا دیگر ویژگیهای شخصیت او نیز طی داستان به وجود آمدهاند و در تاریخ به تضاد او با همسرش اشاره نکردهاند و این کنش و واکنشها را من خودم به وجود آوردهام. در حقیقت این کنتراستها برای جذابیت در قصه ایجاد شدهاند و اختلاف و درگیری او با همسرش نیز بر همین اساس است. به این واسطه ما میتوانستیم حرفهایمان را در قالبی جذاب مطرح کنیم.
*برادر و پدر نوال چطور؟ یا دوستی جابر با عکرمه؟
دری: ویژگیهای شخصیت برادر و پدر او نیز به همین ترتیب شکل گرفتهاند. یا به شخصیت عکرمه به همین منوال پرداختهایم. اما ملاقات با امام علی (ع) طبق استناد تاریخی و نتیجه آن برگشت همسر عبیدالله به وی و تعلق گرفتن فرزند به عکرمه بوده است. ملاقات با امام حسین (ع) نیز در تطابق کامل با مستندات تاریخی است و دخل و تصرفی در آن نداشتهایم. اما دیگر قصهها در درام به یکدیگر بافته شدهاند. حتی باهوش بودن و سیاست بسیار شخصیت مالک یا میزان حضور او در کنار عبیدالله نیز در قصه در آمدهاند. اما مباحث تاریخی بدون دست بردن به قصه عینا روایت شدهاند و اضافه و کسری از تاریخ صورت نگرفته است.
میرلوحی: تمام اینها در تاریخ آمده، مالک بن مسمع که فردی عثمان طلب بوده یا عکرمه بن خبیث... اما زن عبیدالله در حد حکم امام علی (ع) بوده است. یا جابر توسط نویسنده خلق شد.
دری: بله رابطههای خلق شده و این که جابر و عکرمه باهم دوست هستند، زاده ذهن من هستند.
*پس با این وجود دست شما برای پرداخت داستان باز بوده است.
دری:بله احساس کردم این داستان به دلیل بضاعتهای شخصیت تاریخی جذابیت زیادی داشت و من با نکاتی که بر آن اضافه کردم توانستم روابطی در قصه ایجاد کنم که به واسطه آنها مخاطب هم جذب کار شود. حتی همان اول به تهیه کننده گفتم که من بیش از 10 قسمت مواد برای قصه دارم و میتوانم به راحتی 13 یا 15 قسمت بنویسم.
جالب اینکه متن قرار بود 300 دقیقه شود اما همان متن بعد از بازنویسی در 450 دقیقه تولید شد و من هر چه سعی کردم آن را خلاصه کنم در نهایت به این مقدار رسید. البته 50 دقیقه برای افزایش ریتم حذف شد. نه به این معنا که سریال کش داشته بلکه تنها به دلیل پخش کار در دهه محرم 10 قسمتی شد.
---------------
ادامه دارد...
گفتگو: مریم عرفانیان
۲۳:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۴


نظر شما