۱۰ مهر ۱۳۹۱، ۱۴:۲۲

به بهانه روز جهانی سالمند؛

سکوتی سرشار از ناگفته‌ها در خانه سالمندان/ فراموش شدگان امروز

سکوتی سرشار از ناگفته‌ها در خانه سالمندان/ فراموش شدگان امروز

قم - خبرگزاری مهر: خانه سالمندان سکوتی سرشار از ناگفته‌ها دارد، در اینجا سکوت حرف اول را می‌زند، سکوتی که در ورای آن غم دوری، لبخندی که پشت آن اندوهی بزرگ و قاب عکس‌هایی خاک خورده که به دنبال آن خاطراتی عزیز وجود دارد، اینها همان فراموش شدگان امروزند.

به گزارش خبرنگار مهر، چشمانم به دنبال تابلویی است که روی آن نام آسایشگاه سالمندان بقیة الله نوشته شده باشد.

با وارد شدن به خانه سالمندان اگر چه در ابتدا بوی گل‌ها استشمام می‌شود اما هیچ شادی در این جا پایدار نیست، این مرکز تنهایی و غربت را تداعی می‌کند.

اینجا سکوت حرف اول را می‌زند، سکوتی که در ورای آن غم دوری، لبخندی که پشت آن اندوهی بزرگ و قاب عکس هایی خاک خورده که به دنبال آن خاطراتی عزیز وجود دارد.

اینجا همه چشمها نمناک است، حتی در روزی که به نام آنها نامگذاری شده است. همه این پدرها و مادرها در خلوت خود از اینکه در خانه سالمندان به فراموشی سپرده شده اند رنج می‌برند.

در حیاط محوطه پیرمردی را دیدم که یک پایش قطع بود و روی ویلچر نشسته بود.

با دیدن افرادی که برای ملاقات آمده بودند اشک شادی در چشمانش نقش بست و خاطرات گذشته خود را بیان کرد، از روزگار قدیم که در ورزش باستانی فعالیت می‌کرده و راننده اتوبوس بوده است و در اثر تصادف در جاده شیراز یک پایش قطع شده بود.

دلش از فرزندانش گرفته بود که سه سال به عیادتش نیامده بودند.

وارد سالن شدم، در راهرو پیرمردهایی خوشحال از ملاقات ایستاده بودند و با لبخندی بر لب ملاقات کنندگان را نظاره می‌کردند.

در یکی از اتاق‌ها پیرمردی گریه می‌کرد و با گریه می‌گفت که پدر شهید است و از دخترش نیز بی‌اطلاع است، با نگاه خود می‌خواست که بمانیم و زود نرویم.

در طبقه بالای این مرکز، زنان نگهداری می‌شدند. یکی از زنان که در راهرو نشسته بود با گرفتن گل در دستانش با اشکی که از چشمانش سرازیر شده بود گفت: عمر من مثل گل گذشت و الان گلی پژمرده هستم، پس گل می خواهم چه کار!

در یکی دیگر از اتاق‌ها پیرزنی با دیدن دوربین عکاسی فریاد میزد که از من عکس نگیرید من جنگ زده هستم، گویا در گذشته خود سیر می‌کرد.

پیرزنی سالخورده گفت: سه روز است که به اینجا آمده‌ام.

وی گفت: برای مسافرت به مشهد رفته بودم که پس از بازگشت مرا به خانه سالمندان آوردند.

پیرزنی دیگر می‌خواست بنشینیم و به دردل‌های او گوش دهیم، دلش از روزگار پر بود و منتظر گوشی شنوا تا به صحبت‌های او گوش دهد.

چشمانش به در بود تا فرزندانش از راه برسند و با در آغوش گرفتن آنها دردهای دوری از وجودش پاک شود و تحمل سختی‌های حضور در مرکز سالمندان برایش ممکن.

آیا این پدران و مادران شایسته دیدار نیستند؟ پدران و مادرانی که حکایتی ناگفته از فراز و نشیب های روزگار هستند. پدران و مادرانی که هستند، نفس می‌کشند و خواسته و یا ناخواسته ناچارند چهار فصل سبز زندگی را دور از کانون صمیمی خانواده سپری کنند.

یکی از سالمندان با خود می‌گفت: فرزندان ما زمانی که کودک بودند دست در دست ما راه رفتن را آموختند حال که ما به آنها احتیاج داریم باید ما را تنها بگذارند؟

130 سالمند در خانه سالمندان بقیة الله نگهداری می شوند

به گفته معاون توانبخشی اداره کل بهزیستی استان قم، در خانه سالمندان بقیة الله در مجتمع شهید فیاض بخش 130 سالمند زندگی می کنند که 60 نفر زن و 70 نفر مرد هستند که از میان آنها 70 نفر بی سرپرست هستند.

الهام حلاجیان

کد خبر 1709531

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha