به گزارش خبرنگار مهر، هشتمین نشست نقد و بررسی رمانهای شاخص ادبیات معاصر فارسی، شنبه شب 25 آذر با حضور حسین پاینده و محمدحسن شهسواری در قالب یکی از جلسات باشگاه کتاب تهران در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
پاینده در این برنامه گفت: رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» را خیلیها در زمره رمانهای پسامدرن نام بردهاند. این اصطلاح امروز بسیار به کار میرود ولی متاسفانه به نظر میرسد به علت چند رشتهای بودن این اصطلاح، درک دقیق از آن دشوار است. این پیشوند «پسا» در واقع ایجاد مشکل کرده است و بسیاری به جای دقت به مدرنیسم، سراغ پیشوند پسا رفتهاند و فکر کردهاند معنی پسامدرنیسم، بعد از مدرنیسم است. میخواهم بگویم ریشه بسیاری از مشکلات همین برداشت ناقص و ابتر از این اصطلاح است.
وی افزود: دریغا که وقتی در کشورمان حرف از پسامدرنیسم میشود، گفته میشود که این مکتب ربطی به مدرنیسم ندارد و ای بسا اگر متون اصلی نظریه پست مدرنیسم به درستی ترجمه شوند، از این آشفتگی بیرون بیاییم. یکی از نظریهپردازان پسامدرنیسم میگوید «پسامدرنیسم، فرزند نافرمان مدرنیسم است» یعنی در عین وصل بودن به مدرنیسم، از برخی جهات با آن تفاوت دارد. این رابطه دیالتیکی، در کشور ما درست پرتوافشانی نشده است. پسامدرنیسم از یک سو ادامه مدرنیسم است و از سوی دیگر نفی دیالتیکی آن. پس با یک رابطه گسست و یک رابطه پیوند توامان روبرو هستیم.
پسامدرنیسم، جایگزین مدرنیسم نیست
این منتقد ادبی در ادامه گفت: پسامدرنیسم را نباید جایگزین مدرنیسم بدانیم یعنی نباید با این دید به موضوع نگاه کرد که از فلان سال تا فلان مکتب مدرنیسم بوده و از آن به بعد پسامدرنیسم بوده است. البته میتوان درباره پسامدرنیسم قائل به دوره تاریخی بود. چون شروع نگارش داستان پسامدرن در غرب از دهه 60 بوده اما نظریهپردازان 20 سال بعد یعنی در دهه 80 درباره آن نظریهپردازی کردهاند. اولین کسی هم که این اصطلاح را به کار برد، یک تاریخدان انگلیسی بوده است.
مولف مجموعه کتابهای «داستان کوتاه در ایران» گفت: در مخالفت با آن دیدگاهی که میگوید مدرنیسم یا پسامدرنیسم یا هر مکتب ادبی از فلان سال تا فلان سال بوده است، دیدگاهی وجود دارد که در ایران معرفی نشده است و میگوید از نظر سبک نگارش، پسامدرنیسم قبل از مدرنیسم وجود داشته است. مثلا در کشورمان گفته میشود که فلان داستان یا رمان از سیمین دانشور چندین نکته و مولفه پسامدرنیستی دارد. در جواب این حرف، ممکن است گفته شود آن زمانی که دانشور این اثر را مینوشت، هنوز پسامدرنیسم نیامده بود. اما نکته اینجاست که ما بحث تاریخی نمیکنیم بلکه میگوییم صرف نظر از زمان، اگر مولفههای پسامدرنیستی در یک اثر وجود داشته باشد، آن اثر در قالب پسامدرنیسم جا میگیرد.
پاینده ادامه داد: اول داستانها نوشته میشوند بعد نظریهپردازها آنها را بررسی کرده و برایشان سبک و سیاق در نظر میگیرند. هیچ وقت اول نظریه طرح نمیشود تا بعد از آن داستانی مطابق با آن نوشته شود. برای پسامدرنیسم، 3 مرحله در نظر گرفته میشود. در مرحله اول پسامدرنیسم مکتبی بود که برخلاف سنت حرکت میکرده و با مدرنیسم هم تفاوتهایی داشته است. در مرحله دوم که اوایل دهه 60 بوده، پسامدرنیسم به صورت پدیدهای فراگیر در جامعه و فرهنگ تعریف شد. در اواسط دهه 80 هم اولین تئوریهای مدون و قابل اتکا در مورد پستمدرنیسم، منتشر شدند.
رماننویس امروزی باید شاخکهای تیزی داشته باشد
نویسنده کتاب «رمان پسامدرن و فیلم» گفت: پدیدههای علمی و فناورانه روی فرهنگ تاثیر میگذارند. پیدایش رمان پسامدرن یکی از این تحولات فرهنگی بوده است مثلا به وجود آمدن اینترنت و فضای مجازی یکی از این تحولات است که در فرهنگ تغییر و تحول ایجاد کرد. چنین مسائلی که پیش میآید، برخی از رماننویسها به سمت کاویدن موضوع میروند. رماننویس این دوره و زمانه باید شاخکهای تیزی داشته باشد و مسائل و موضوعات روز را با ادبیات انطباق دهد. غزلسرای امروز هم نباید مانند حافظ غزل بگوید. حافظ سالها پیش غزل را به اوج خود رسانده است. غزلگوی معاصر باید به دنبال مشبه و مشبهبه های جدید باشد. اگر به روز بودن در کار ادبیات نباشد، کارش خواهید لنگید.
این مترجم در ادامه به برشمردن برخی مولفههای رمان مدرن و پسامدرن پرداخت و گفت: دررمان مدرن، معمولا شخصیت اصلی ضد قهرمان است و انسانی است که با روال عادی جامعه ناهمساز است. وی شخصی درونگراست و درونیات خود را بر بیرونیات جاری در جامعه اولی و برتر میداند. این شخصیت، نفسی انشقاقیافته و از درون چندپاره دارد. در رمان پسامدرن، شخصیتها نام کاملی ندارند بلکه با حروف اولشان مشخص میشوند. در واقع شخصیت اصلی رمان پسامدرن، یک کلکشن و مجموعه اتفاقی از ویژگیهاست. در رمان مدرن، زمان سبقه دارد و زمان روانی یعنی زمان مبتنی بر روان مورد استفاده قرار میگیرد. رمان مدرن غیرخطی است.
پسامدرنها برخلاف مدرنیستها به ادبیات عامیانه با دیده تحقیر نگاه نمیکنند
وی افزود: در رمان پسامدرن آنقدر در این ویژگی رمان مدرن افراط میشود که نه تنها درون شخصیت، بلکه بیرون او هم پریشانی دارد و به نظر میآید که با زمانپریشی عمومی روبرو هستیم. در نتیجه روابط، تا حد زیادی انسجامشان را از دست میدهند. در رمان پسامدرن روایت، خودآگاهانه است و اساسا با فراداستان روبرو هستیم. از نظر رماننویسان مدرن، رمان گونهای ملجا عاطفی است. به همین دلیل هم با دیدی تحقیرآمیز با ادبیات عامیانه روبرو میشوند. در حالی که در پسامدرنیسم، نویسندگان اصرار دارند که فرهنگ تودهای را باید شناخت و نباید بین هنر متعالی و عامهپسند تمایزگذاری زیادی شود. پسامدرنیسمها میگویند باید تلاش کنیم تا هنر را دموکراتیزه کنیم. آنها ادبیات عامهپسند را دون شان خود میدانستند به همین دلیل هم در داستانهای خود از پیرنگ داستانهای کارآگاهی استفاده میکردند.
پاینده همچنین گفت: رمانهای رئال پایان قطعی دارند، رمانهای مدرن پایان گشوده و رمانهای پسامدرن، پایان چندگانه دارند. پسامدرنیسم به غنای رمان افزود. باید توجه کرد که رمان قواعد خود را تغییر میدهد. البته رمان هم سنتهایی دارد ولی برخلاف شعر، سنتهای خود را بر اثر تغییرات دیالتیکی تغییر میدهد. هیچ اشکالی ندارد نویسندگان ما رمان پسامدرن بنویسند، البته به شرطی که تکنیکهای پسامدرنیستی را در خدمت کالبدشکافی فرهنگی به کار ببرند. اگر نویسندهای تکنیک را فقط به خاطر نشان دادن این که من بلد هستم، به کار ببرد، باید گفت که آن موقع قبر فرهنگی خود را کنده است.
نظر شما