
* خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : ضمن تشكر از فرصتي كه به خبرگزاري "مهر"اختصاص داديد، علاقمنديم در آغاز، تحليل خود را درباره موضع موافق برخي نخبگان فكري در موافقت شيعه با جهانيشدن بيان فرماييد.
- حجت الاسلام رضا غلامي : از نظر من هيچ قرابتي ميان جهانيشدن به معناي مصطلح آن يعني Globalization و فرهنگ و انديشه شيعي وجود ندارد و اگر برخي اين قرابت را به جهت وجود آرمان جهانيگرايي در شيعه مدنظر قرار دادهاند، بايد گفت، اين نگاه پارادوكسيكال است. چرا كه ماهيت و مباني فكري جهانيشدن با آرمان جهانيگرايي در اسلام يا مذهب شيعه دو چيزكاملاً متفاوت است.
* چرا اين دو را پارادوكسيكال ميدانيد. مگر شيعه با گسترش جهاني علم و تكنولوژي مدرن و در پي آن رفاه مخالف است؟
|
شيعه با توسعه و فراگيرشدن علم و تكنولوژي اگر در چارچوب اخلاق و تعالي انساني رخ بدهد نه تنها مخالف نيست بلكه آن را هم تشويق ميكند و هم زمينه تحقق آن را توصيه ميكند |
- قضيه فراتر از اين است . شيعه با توسعه و فراگيرشدن علم و تكنولوژي اگر در چارچوب اخلاق و تعالي انساني رخ بدهد نه تنها مخالف نيست بلكه آن را هم تشويق ميكند و هم زمينه تحقق آن را توصيه ميكند. تامين رفاه عادلانه نيز جزء اهداف اصولي اسلام است. اساساً در برخي حوزههاي مهم علمي، پيشرفت علم در جهان مرهون تلاشهاي تاريخي تشيع است. ما نظير رويكرد به علم و نيز دستگاه علمي شيعه در عصر امام صادق(ع) و بعد از ايشان را نميتوانيم در ساير اديان و مذاهب پيدا كنيم. ضمن اينكه عقلگرايي از مختصات و وجوه اصلي تمايز شيعه با ساير مذاهب اسلامي قلمداد ميشود و طبعاً مخالفت با گسترش مرزهاي علم، خلاف عقل و عقلگرايي شيعه است. البته بديهي است در طول تاريخ، مسيحيت روي خوشي به علم نشان نداده چرا كه توسعه علم براي مسيحيت تحريف شده همواره دردسرساز تلقي شده است. رفاه هم همينطور، شما ميتوانيد به فهرست اقداماتي كه پيامبراكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در اينخصوص انجام دادهاند ملاحظهاي داشته باشيد در فرمايشاتشان هم اين مطلب به صورت فراوان آمده است.
* پس مشكل شيعه با جهانيشدن در كجاست؟
|
جهانيشدن از نظر بسياري از متفكران ژرف انديش دنيا، پروژه اي است كه براي بقاء نظام سرمايهداري طراحي و اجرا ميشود |
- قبل از پاسخ به سوال شما بايد اين را متذكر شوم كه نبايد به پديدهها سطحي نگاه كرد يا صرفاً براساس ظاهر زيباي آنها داوري نمود. هر مفهومي يك بار معنايي خاص دارد كه بايد كاملاً در بررسيهاي ما ملحوظ شود. در پاسخ به سوال شما، اولا بايد توجه داشت كه جهانيشدن مطلقاً به معناي گسترش علم و تكنولوژي و در نتيجه رفاه نيست. جهانيشدن از نظر بسياري از متفكران ژرف انديش دنيا، پروژه اي است كه براي بقاء نظام سرمايهداري طراحي و اجرا ميشود. ثانياً: ما از كدام علم و تكنولوژي صحبت ميكنيم؟ آن علمي كه زاييده تفكر اومانيستي است و قوه محركه نظام سرمايهداري محسوب ميشود يا آن علمي كه هدفي جز رشد و تعالي انسان ندارد؟ نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه علم و تكنولوژي از قرن 18 ميلادي عملاً جاده صافكن نظام سرمايهداري بوده است و اين دو يعني علم و سرمايهداري خدمات متقابلي به يكديگر داشتهاند. نظام سرمايهداري علم را رونق داده، و علم، نظام سرمايهداري را فربه كرده است. پل سوئيزي در اينباره نكته جالبي را بيان كرده كه مايلم آن را تكرار كنم. او ميگويد : سرمايهداري در كنه و ذات خود، چه از لحاظ دروني و چه از لحاظ بيروني، يك نظام گسترش يابنده است. هنگامي كه اين نظام ريشه دوانيد، هم رشد ميكند و هم به اطراف خود گسترش مييابد. او همچنين تاكيد ميكند كه سرمايهداري از نخستين روزهاي پيدايش تا كنون، تنها با گسترش خود در فضاي غيرسرمايهداري پيرامون خود، زندگي كرده است و تنها از همين طريق ميتواند زندگي كند. اين كه عرض كردم جهانيشدن را نبايد صرفاً به معناي گسترش علم و تكنولوژي قملداد كرد، به خاطر اين است كه گسترش علم و تكنولوژي و خدماتي كه از اين طريق حاصل ميشود در چارچوب اهداف نظام سرمايهداري قابل ملاحظه است.
|
بسياري از ملتها به ظاهر جهانيشدن سرگرم ميشوند و به بطن ماجرا پي نميبرند و يا آنقدر سست عنصر هستند كه اراده اي براي تغييردادن موقعيت خود ندارند و لذا خود را كامل در اختيار كشورهاي توسعهيافته قرار ميدهند |
صحبت كردن از عدالت در اين فرايند عجيب و چه بسا مضحك است ، چرا كه كشورهاي ثروتمند عملاً فرمان علم و تكنولوژي را در دست دارند و تنها زماني ساير كشورها را از پسماندههاي آن منتفع ميكنند كه بهاي سنگيني بابت آن گرفته باشند. اين بها هميشه پول نيست. خيلي وقتها استقلال يك مملكت است و خيلي وقتها آزادي و غيره. البته پروژه جهانيشدن آمده تا مرزها را بردارد استقلال ملتها را تنها در حد يك پوسته نازك حفظ كند و هر عامل مزاحمي را مانند فرهنگ، آداب، رسوم، دين و ... له كند تا فضاي تازه اي را براي مكش ثروتها و سرمايههاي ملتها به دست آورد و از اين طريق بقاء خود را تضمين كند. البته طبيعي است بسياري از ملتها به ظاهر جهانيشدن سرگرم ميشوند و به بطن ماجرا پي نميبرند و يا آنقدر سست عنصر هستند كه اراده اي براي تغييردادن موقعيت خود ندارند و لذا خود را كامل در اختيار كشورهاي توسعهيافته قرار ميدهند. تا مورد تجاوز قرار گيرند ايجاد سازمانهاي تامين اجتماعي، بيمهها و پرداخت يارانه و غيره هم طرح نظام سرمايهداري است تا ضعفاي جامعه در يك حالت رفاه حداقلي قرار بگيرند و مزاحم طرحهاي سرمايهداري نشوند.
* تصور نميكنيد بيش از حد نسبت به اين پديده بدبين هستيد؟
|
در كشور ما حتي يكبار دانشجويان در برابر موج سنگين جهانيشدن عكسالعمل جدي نشان ندادهاند و اغلب تصور ميكنند جهانيشدن كشورشان را از خيلي چيزهايي كه ندارد برخوردار ميكند؟ البته به چه قيمتي، معمولاً زياد درباره آن تامل نميشود |
- خير. اين فقط ديدگاه من نيست. چرا از خودتان سوال نميكنيد دليل اينكه در كشورهاي توسعه يافته اين همه جريانات ضدجهانيشدن فعال هستند چيست؟ آنها كه طبعاً برنده اين ماجرا هستند، پس چرا هر ماه حداقل يك گردهمائي بزرگ در اروپا يا امريكا عليه جهانيشدن برگزار ميشود و بعضاً به خشونت هم كشيده ميشود؟ پاسخ روشن است؛ زيرا بسياري از مردم در كشورهاي اروپايي كه مدرنيسم را كامل تجربه كردهاند، ميدانند جهانيشدن يعني چه. در عوض در كشور ما حتي يكبار دانشجويان در برابر موج سنگين جهانيشدن عكسالعمل جدي نشان ندادهاند و اغلب تصور ميكنند جهانيشدن كشورشان را از خيلي چيزهايي كه ندارد برخوردار ميكند؟ البته به چه قيمتي، معمولاً زياد درباره آن تامل نميشود.
از سوي ديگر ، متاسفانه در كشور ما جريان ترجمه افكار و آراء يكسويه است. قطعاً به اندازه اي كه درباره تجليل از جهانيشدن كتاب در غرب چاپ شده عليه جهانيشدن هم چاپ شده است ولي در ايران فقط نوع اول ترجمه و چاپ ميشود. ضمن آنكه بسياري از نخبگان ما از جسارت كافي براي نقد برخوردار نيستند و يا از متهم شدن به تحجـّر بيم دارند ولي بايد توجه داشت بيتفاوت بودن يا سكوت در برابر اين حقيقت، براي نسل جديد خدمت تلقي نخواهد شد.

* ولي اغلب وقتي از جهانيشدن صحبت به ميان ميآيد، بحث از تجارت آزاد و منافع سرشار اين بازار براي كشورهاي در حال توسعه است. نظر شما در اينباره چيست؟
- حجت الاسلام رضا غلامي : ملاحظه بفرماييد در يك ميدان رقابت، عملاً كساني موفق خارج خواهند شد كه به سطح رقابت رسيده باشند. ما اساساً در سطح رقابت با كشورهاي توسعهيافته نيستم و چه بسا نگذارند هم كه به اين سطح برسيم. لذا وقتي بازار بينالملل آزاد شد، ما همواره مصرفكننده خواهيم ماند. تصور كنيد اگر در وضع فعلي، روزي بازار خودرو در ايران آزاد شود، چه ميزان مردم ما يا كشورهاي ديگر از توليدات ايراني استقبال خواهند كرد؟ لذا عملاً ثروت ما جيب سرمايهداران را پر ميكند و ما را روزبه روز فقيرتر و وابستهتر ميكند. البته، بله اگر ما از هر طريق بتوانيم خود را به سطح رقابت برسانيم اين بازار جهاني، بازار ما را نيز منتفع خواهد كرد.
* برخي مرز جهانيشدن از بعد اقتصادي را با بعد فرهنگي جدا ميكنند و معتقدند ما از جهت فرهنگي با جهانيشدن چالش داريم ولي از جهت اقتصادي امكان انطباق ما با روند جهانيشدن هيچ تعارضي با مباني فكري ما ندارد، نظر شما در اينخصوص چيست؟
- كساني كه اين نظر را ترويج ميكنند با پديده جهانيشدن آشنايي كافي ندارند. اساساً بعد اقتصادي جهانيشدن در بستر فرهنگي قابل پيگيري است و لذا مسئله اصلي غرب براي پيشروي به حوزههاي جديد، فرهنگ است. شما بسياري از كشورهاي آسيايي مانند چين و ژاپن و كره را ملاحظه كنيد، آنها زماني از جهت اقتصادي غربي شدند كه سنـّت و فرهنگشان در برابر غرب كوتاه آمد و تسليم شد؛ گر چه ظاهر و پوسته فرهنگ آنها به اذن متوليـّان جهانيشدن هنوز باقي است.
* با وجود يك فرهنگ غني ايراني ـ اسلامي تا چه ميزان نگراني درخصوص هجمه فرهنگي غرب جا دارد؟ آيا مردم ما از استطاعت تعامل و مواجهه دوسويه با فرهنگ غربي برخوردار نيستند؟
|
با بازكردن درهاي كشور بر روي فرهنگ غرب، عملاً فرهنگ ملي ضعيف شده ما را به كلـّي نابود ميكند |
- زماني اين ديدگاه قابل قبول است كه ما توليد فكري ـ فرهنگي داشته باشيم با وجود يك دستگاه فرهنگي معيوب و غير مولـّد كه سالهاي متمادي تيمهاي غيرمتخصص آن را مديريت كردهاند، ما روزبه روز داراييهاي خودمان را از دست ميدهيم. ما زماني ميتوانيم در مواجهه با غرب دوسويه عمل كنيم كه چيزي براي عرضه داشته باشيم. چيزهايي كه امروز ما براي عرضه داريم صرف نظر از ارزش ذاتي آنها، عمدتاً از حيث شكلي كارايي كافي براي رقابت با فرهنگ غربي ندارد و لذا اين ديدگاه همان مختصر دارايي باقي مانده را نيز به باد خواهد داد. البته اينجانب براي ساماندهي و ارتقاء دستگاه فرهنگي كشور و رقابت فكري ـ فرهنگي، طرح جامع دارم و در صورت لزوم طرح را ارائه خواهم داد ولي مطمئنم اغلب افراد و گروههايي كه قابل به اين نظر هستند از طرح قوي و كارآمدي نيز براي اين موضوع بهرهمند نميباشند و همانطور كه عرض كردم با بازكردن درهاي كشور بر روي فرهنگ غرب، عملاً فرهنگ ملي ضعيف شده ما را به كلـّي نابود ميكند.
* بسياري از متدينين متعتقدند، گسترش تكنولوژي مدرن، موجب انتقال سهل و سريع پيام اسلامي به نقاط جهان ميشود و لذا اين جريان در كل به نفع ما خواهد بود.
|
وجود پيرايههاي موهوم و خرافهها در لابلاي پيامهاي اسلامي و ضعف مديريت و رفتار غيرمنطقي بسياري از گروههاي اسلامي در جهان اسلام ما را از جهت فرهنگي در موضع ضعف قرار داده است |
- در حال حاضر پيام اسلامي هر چه قدر هم كه ارزشمند و نجات بخش باشد از جهت روش، ادبيات و صورت، قدرت رقابت با فرهنگ مهاجم را ندارد. وجود پيرايههاي موهوم و خرافهها در لابلاي پيامهاي اسلامي و ضعف مديريت و رفتار غيرمنطقي بسياري از گروههاي اسلامي در جهان اسلام نيز ما را از جهت فرهنگي در موضع ضعف قرار داده است. ما در وضعيت كنوني نيازمند جريان فعال خود انتقادي و بازسازي در جهان اسلام هستيم تا اين انرژي متراكم و منحصر بفرد را از مرحله قوه به فعليت برسانيم. از اين مهم كه بگذريم، هر چقدر كه پيام اسلامي در اين فضا فرصت ارائه شدن را پيدا كند، پيام ضداسلامي نيز چند برابر آن فرصت ارائهشدن را خواهد داشت. با اين تفاوت كه گسترش پروژه جهانيشدن، بسياري از گوشها و چشمها را به روي پيام اسلامي بسته يا خواهد بست.
* اگر نظر جنابعالي را قبول كنيم، عملاً انزوا از دنياي مدرن امروز را پذيرفتهايم.
|
بانكهاي ما در ايران هيچكدام حقيقتاً اسلامي نيستند و بايد نام اسلام يا برچسب انطباق با شرع از روي آنها برداشته شود |
- البته من براي موقعيت كنوني ايران و جهان اسلام، استراتژي مشخص دارم. استراتژي پيشنهادي اينجانب ما را منزوي نخواهد كرد. ضمن اينكه ما تا خودمان را باور نكنيم، ديگران ما را باور نخواهند كرد. ما بايد با استفاده از منابع و دستگاه فكري تشيـّع، خودمان را بالا بكشيم.. اين تصور كه موفقيت اقتصادي فقط يك راه دارد و آن راهي است كه بانك جهاني يا WTO به ما معرفي كند، غلط است. ما اقتصاد اسلامي را بايد جدي بگيريم و از مرحله شعار به عمل نزديك كنيم. ما شاهد فعاليت بانكهاي بسيار موفق اسلامي در مالزي، كشورهاي حاشيه خليجفارس و يا عربستان سعودي هستيم. البته بانكهاي ما در ايران هيچكدام حقيقتاً اسلامي نيستند و بايد نام اسلام يا برچسب انطباق با شرع از روي آنها برداشته شود تا مردم تصور نكنند اقتصاد اسلامي يعني اين. اقتصاد اسلامي يعني آباداني كشور، رفاه مردم و رونق اقتصادي بدون گناه، تبعيض و ظلم. در حوزههاي سياسي و فرهنگي هم همينطور. ما در كشورمان قدر انقلاب اسلامي را نميدانيم. انقلاب اسلامي قدرت زيادي به ما داده است. ما بايد از اين قدرت در پيشبرد اهداف سياسي خود در جهان استفاده كنيم. شكي نيست كه عقب نشيني در برابر سياستهاي غرب، سودي براي ما نخواهد داشت و يك گام عقب رفتن به منزله صد گام عقبنشيني خواهد بود.در عرصه فرهنگ نيز اگر اين اوضاع غيرعلمي و نابساماني كه در دستگاههاي فرهنگي كشور وجود دارد اصلاح شود و ما ازيك دستگاه فرهنگي قدرتمند و مولـّد برخوردار شويم و از همه مهمتر اين دستگاه خود را از بيماري تحجـّر و كوتهفكري خلاص كند، قطعاً فرهنگ ما استطاعت رقابت با فرهنگ غربي را پيدا خواهد كرد.
* شما به استراتژي پيشنهادي خودتان اشاره كرديد، اگر ممكن است از آن استراتژي برايمان بگوييد.
- ببينيد ما تنها سه گزينه پيش رو داريم. يك. تسليم محض، دو. نفي مطلق و انكار و سه. رويكرد انتقادي و حركت بينابين. من از ميان اين سه گزينه، سومي را انتخاب كردهام چرا كه گزينه اولي با مباني فكري اسلام مغايرت دارد. گزينه دومي دور از واقعبيني است و گزينه سوم علاوه بر آنكه امكان ادامه حيات در اين فضا را به ما ميدهد، ما را در موضع ضعف قرار نميدهد و امكان ترقي را تا حدي براي ما فراهم ميكند.
* در اين ميان شيعهبودن براي ما چه امتياز ويژهاي دارد؟
|
فاصله شيعه از جهت برخورداري از منابع و ذخاير ارزشمند و غني فكري و فرهنگي و نيز دستگاه فكري با ساير مذاهب عمدتاً به خاطر اتصال به شبكه امامت، از زمين تا آسمان است. هر چند استفاده ما از اين منابع و دستگاه تا الان حداقلي بوده است. بر اين اساس معقتدم شيعه به مراتب بيش از ساير مذاهب اسلامي از قدرت رقابت با فكر و فرهنگ مهاجم و به دست گيري ابتكار عمل را دارد |
- صرف نظر از اينكه ما بر روي استراتژي وحدت اسلامي تاكيد ميكنيم، معتقديم اين استراتژي از ابتدا تا الان به معناي اين نبود كه ما از شيعهبودن خود دست بكشيم و طرفهاي ما نيز متقابلاً از مذهب خودشان. بلكه منظور اين بود كه براساس اشتراكات فكري و اهداف همسو، با همديگر ائتلاف كنيم و احترام هم را حفظ نماييم. ولي اين به مفهوم آن نيست كه حقانيـّت و امتيازات شيعه نفي يا فراموش شود. من در اين فرصت كوتاه قصد ندارم اين بحث را خيلي باز كنم. لذا به ذكر همين نكته اكتفا ميكنم كه فاصله شيعه از جهت برخورداري از منابع و ذخاير ارزشمند و غني فكري و فرهنگي و نيز دستگاه فكري با ساير مذاهب عمدتاً به خاطر اتصال به شبكه امامت، از زمين تا آسمان است. هر چند استفاده ما از اين منابع و دستگاه تا الان حداقلي بوده است. بر اين اساس معقتدم شيعه به مراتب بيش از ساير مذاهب اسلامي از قدرت رقابت با فكر و فرهنگ مهاجم و به دست گيري ابتكار عمل را دارد. در حقيقت ميتوان پذيرفت كه ما به اتكا افكار شيعي توان ايجاد تحول را داريم.
* پس استراتژياي كه در مواجهه با جهانيشدن مطرح نموديد، شامل عرصه فرهنگي نميشود؟
- بله، فقط در عرصه اقتصادي قابل اجرا است؛ تعامل با فرهنگ و انديشه غرب براي ما مفهومي ندارد چرا كه مباني فكري ما با غرب اساساً متفاوت است. ما از جهت فرهنگي بايد هر چه سريعتر ابتكار عمل را به دست بگيريم و قدرت غلبه بر فرهنگ مهاجم را پيدا كنيم. اگر بخواهيم از حيث فرهنگي از استطاعت كافي براي مواجهه با جهانيشدن برخوردار شويم، بايد درخصوص سيستم فكري ـ فرهنگي كشور تجديدنظر كنيم.
نظر شما