پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۱۸ فروردین ۱۳۹۲، ۹:۳۲

نگاهی به دو مکتب دنياگريزي و قدرت گرايي/ نیچه ارزش فرد را در چه می داند

نگاهی به دو مکتب دنياگريزي و قدرت گرايي/ نیچه ارزش فرد را در چه می داند

مکاتب افراطی دنیاگریزی و قدرت گرایی هر دو بر اساس تجربه خاص تاریخی جهان غرب شکل گرفته اند و هر کدام به وجهی افراط آمیز یک بعد از زندگی انسان را مورد توجه قرار داده اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، لذت گرايان با برابر قرار دادن سعادت و لذت، پيگیری لذات را ارزشمند می دانند. البته اگر چه در تلقي ساده انگارانه، لذت ارزشمند به لذت حاضر محدود شده، اما اكثر لذت گرايان با تعديل اين نظريه، انواع لذت را تفكيك می کنند و بر محاسبه لذات در دراز مدت تاكيد می ورزند و برخي، بدون آنكه ارزش لذات جسماني و دنيوي را انكار كنند، صريحا لذات روحاني مانند سكون نفس و آرامش خاطر را بر لذات جسماني برتري می دهند.

اما برخي مكاتب اخلاقي، با اصل قراردادن اموري مانند سكون نفس، آرامش خاطر و رهايي از اضطراب معتقدند برخورداري از لذايذ مادي و دنيوي مانع دستيابي به اين امور است و كسي كه در پي خواهش ها و لذات جسماني است هيچگاه به آرامش خاطر نمي رسد و از اضطراب رهايي نمي يابد. بدين ترتيب، اين مكاتب دنياگرايي را ضد ارزش مي دانند و معتقدند بايد تا حد ممكن از لذايذ دنيوي اجتناب كرد.

این مکاتب با نگرش هاي مختلف به جهان، عموما بي اعتنايي به دنيا و پرهيز ازآن را توصيه مي كنند وبه محبت و همدردي با ديگران و عفو و گذشت از آنان فرا مي خوانند.

بر اين اساس دنياگريزان با توجه به جهان بيني هاي خود مكتب اخلاقي خود را بردو پايه بنا كر ده اند: از سويي ارزش ذاتي و سعادت انسان را در سكون نفس و رهايي از اضطراب دانسته اند، و از سويي ديگر، دنياگرايي و برخورداري از لذايذ دنيا را مانع وصول به اين هدف دانسته ودنياگريزي و پرهيز از دنيا را ارزشمند تلقي كرده اند.

بي ترديد آدمي خواهان سكون نفس و رهايي از اضطراب خاطر است، اما اموري ديگر از جمله برخورداري از لذايذ مادي نيز براي او مطلوب اند. پذيرفتن واقع گرايي اثبات پذير به معناي پذيرفتن منشائی واقعي براي مطلوبيت همه امور اختياري انسان است. اين منشاء واقعي داراي ارزش ذاتي است و دستيابي به آن در گرو صفات و رفتارهاي اختياري اوست، ودر نتيجه تلاش براي دستيابي به آن ارزشمند است.

از آنجا كه اين تلاش مستلزم زندگي در دنيا و برخورداري از ابزارهاي لازم براي حركت به سمت سعادت است، هر مكتب اخلاقي از نوع واقع گرايي اثبات پذير بايد ارزش دنيا و برخورداري از اين امكانات را نيز در اين حد بپذيرد.

توجه به نيازهاي طبيعي جسم و تلاش براي ادامه زندگي، حفظ تندرستي و كسب ابزار لازم، از شرايط عمومي براي تامين سعادت واقعي است. بنابر اين، تضاد ادعايي ميان لذت هاي دنيوي و سكون نفس به طور كلي قابل قبول نيست. البته ميزان ارزشمندي دنيا و رفتارهاي اختياري مرتبط با آن، تنها پس از تعيين مصداق واقعي سعادت امكان پذير است.

البته سوال اساسی این است که آيا زندگي اي كه در آن انسان آرامش خاطر و فرار از رنج و اضطراب را بهانه اي براي سستي ورزيدن و زبوني قرار دهد و در برابر ستم ديگران آرام بنشيند، آرماني است؟

قدرت گرایی

مكتب قدرت گرايي نيچه واكنشي بود در قبال مكتب دنياگريزي كه مردم را به صورتي افراط آميز به تسليم در برابر پيشامدها و محبت و همدردي با ديگران و عفو و گذشت از آنها دعوت مي كرد. در اين مكتب، قدرت ارزش ذاتي دارد. نيچه معتقد است اقوام، نژاد ها وافراد انسان مانند ديگر جانداران براي زندگي، بقاي آن و برتري يافتن در زندگي به طور طبيعي به تنازع با يكديگر مي پردازند و غلبه و پيروزي در اين تنازع، نيازمند قدرت است. در نتيجه اساس زندگي خواست و اراده به دست آوردن قدرت است و براي زندگي، بقاي آن و برتري يافتن در زندگي، قدرت لازم وارزشمند است.

نيچه ارزش فرد را به مقدار قدرت او مي داند. طبيعي است هنگامي كه قدرت ارزش ذاتي داشته باشد، هر كاري كه موجب افزايش قدرت فرد باشد مجاز، بلكه خوب و لازم است هرچند موجب آزار يا حتي نابود كردن ديگران باشد، و هركاري كه قدرت فرد را كاهش دهد بد وناپسند است و اجتناب از آن لازم هر چند با فضايل اخلاقي معمول مانند از خود گذشتگي، همدردي با ديگران و كمك به ناتوانان منافات داشته باشد، و نيچه همه اين لوازم را مي پذيرد و بر آنها تاكيد مي ورزد.

نيچه به اين نكته توجه داشت كه با قبول نظريه وي در باب ارزش ذات قدرت، بايد بپذيريم كه قدرتمندان مجاز به سركوب و بلكه از ميان بردن ضعيف ترها هستند، و نتيجه آن اين خواهد بود كه اقوام، نژاد ها و افراد از حقوق يكسان بر خوردار نباشند و زورمندان بدان روي كه قدرت و امكانات بيشتري دارند حق بيشتري داشته باشند. بدين سبب وي عدم تساوي انسان ها را در حقوق مي پذيرد و آن را بر اساس اينكه انسان ها به طور طبيعي از امكانات و استعداد هاي مساوي برخوردار نيستند توجيه مي كند.

بنابراين آنچه گفتيم، استدلال نيچه براي اثبات ارزش قدرت قابل قبول نيست. البته به طور كلي، قدرت را مي توان يكي از مطلوب هاي انسان به شمار آورد. هيچ كس ضعف و ناتواني خود را نمي پسندد و از قدرت و توانايي خود ناخشنود نيست. اما از ارزش طبيعي قدرت نيز نمي توان ارزش ذاتي آن را نتيجه گرفت زيرا ممكن است منشاء مطلوبيت قدرت كمالي باشد كه عايد انسان مي سازد.

کد خبر 2027035

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha