اين شاعرو پژوهشگرفرهنگي درگفت وگو با خبرنگارفرهنگ وادب مهر، با بيان اين مطلب افزود: زن موجود جامعه زاد ، جامعه زي وجامعه زا درادبيات وبالاخص درشعر، جايگاهي ويژه دارد ، زن اسطوره ها و حماسه ها را طي كرده است ، درادبيات اسطوره اي ما زن يك الهه است ، يك موجود نيمه زميني ونيمه آسماني ، احتياجات زميني و كاركردهاي آسماني دارد .
دكتر محمود اكرامي فرتصريح كرد : شايد درست ترآن باشد كه ما زن را درادبيات ، از دو زاويه نگاه كنيم ، اول زناني كه خالق ادبيات بوده اند ، دوم زناني كه به عنوان مخاطب و سوژه شاعران بوده اند ، درمورد زاويه اول زناني كه خود آفريننده مضمون هاي ناب و بيانگراندوه ها و شاديهاي مردم بوده اند ، اين گروه اززنان متاسفانه به دلايل متعدد خيلي نمود ندارند و درادبيات ايران ( فارسي ) ، درادبيات عرب و درجاهاي ديگر جايگاهي در خور خود پيدا نكرده اند.
اين شاعراضافه كرد : با اندكي مقايسه در ميان شاعران زن و شاعراني كه از زن سروده اند ، مي بينم كه شعرزني به نام رابعه بنت كعب اگربهترازشعررودكي نباشد ، بدترنيست ، ولي رودكي پدرشعر فارسي مي شود وازرابعه تنها چند بيت درادبيات باقي مي ماند ، درحالي كه كسي كه اين شعرهاي زيبا را سروده حتما شعرهاي خوب ديگري نيزداشته است ، يا درعصر نيما، شمس كسمايي زودترازنيما شعرنوسرود و درمجله اي نيزچاپ كرد و نيما درآن عصرمنظومه هاي بلند مي سرود ، ولي نيما پدر شعر نو شد و ازاين زن شاعر، جزدرچند كتاب مرجع ، نام و نشاني نماند .
اين شاعريادآورشد: درادبيات عرب نيزهم همينگونه است. نازك الملائكه بر شاعران مرد نوسراي عرب فضل تقدم دارد ، ولي " بدر" پدر شعر نوعرب مي شود، ظاهرا قراراست جهان " مادر شعر" نداشته باشد .
وي اضافه كرد : به هرحال ، شايد بشود گفت كه به دودليل زنان ما درطول تاريخ تا اين اواخر نتوانسته اند آن گونه كه شايسته و بايسته آن هستند ، بدرخشند و جايگاه واقعي خود را درتوليد ادبيات پيدا كنند و در ادبيات به عنوان چهره هاي ماندگار و اثرگذار بماند كه ازدلايل آن مردسالاري و مرد محوري حاكم بر جامعه ديروزاست و اينكه اجازه تحصيل و كسب معارف و بيان عقيده و نظر و سرايش و توليد ادبيات به زنان داده نمي شد و يا اگراين اجازه حاصل مي شد و زنان توليدات ادبي داشتند، در جامعه مردسالار ديروزازنظرفرهنگي آمادگي ابرازوبيان وچاپ ونشرتوليدات ادبي به زنان داده نمي شد.
اين شاعرو پژوهشگرفرهنگي تصريح كرد: ادبيات وبه تبع آن جامعه ، از قرن چهارم تا دهم - يازدهم ، نتوانسته است از احساس و انديشه و تخيل نيمي از توليدكنندگان فرهنگ جامعه كه زنان هستند به طور رسمي استفاده كند ، از اين رو شاديها و اندوههاي زنان بيشتر در ادبايت عاميانه ، بالاخص لالايي كه مخاطبان خاص خود را داشت بيان شده است، ولي در اين اواخر ، زنان تقريبا جايگاه خود را پيدا كرده و در عرصه جرايد و مطبوعات و حوزه نشر و توليد انديشه حضوري كاملا روشن و پررنگ دارند.
يك شاعر و پژوهشگر فرهنگي : به قول نزارقباني ، زنان مثل بشقابهايشان روي ميزشاعران چيده شده اند ... |
وي افزود: به قول نزارقباني ، زنان مثل بشقابهايشان روي ميزشاعران چيده شده اند و من درمجموعه شعر سپيدم با عنوان " گريه كردن كم آرزويي نيست " در تمام شعرهايم زن را به عنوان يك تكيه گاه شناختي ، عاطفي، علمي مورد اعتماد مد نظر داشته ام و در بيشتر شعرهايم او را محرم اسرار و تكيه گاه عاطفي خود قرار داده ام، از انديشه و احساس او بهره گرفته ام و اينگونه نوشته ام : بانو / حقيقت افسانه قشنگي است ، گلها براي ديدن ما خلق مي شوند / و دختران ، برادران مونث ما هستند / واقعيت : گلها براي چيدن ما خلق مي شوند / و دختران .... / بگذاربگذريم /
فردا هم آفتاب غروب مي كند ...
اين شاعرخاطرنشان ساخت : دربرخي از جنبه ها زن ها خيلي از مردها قوي ترند و در برخي از جنبه ها مردها از زنان برترند، لذا "عدالت" براي زن و مرد واژه قشنگي است ، به هر حال تاكنون به زنان در توليد و نشر ادبيات مهم خيلي كمي داده شد و اين امر بايد جبران شود و نگاه جهاني به زن نگاهي ابزاري و جنبي بوده كه بايد به نگاه شخصيتي تغيير يابد.
اكرامي فر : " فروغ " يكي از آن زنان نمونه اي است كه هم خودش در زندگي اش سير تكاملي داشته است و هم زن دراشعارش سير صعودي و تكاملي طي كرده و از ابزار، به شخصيت تبديل شده است . |
وي در پايان گفت وگو با مهريادآورشد : در مورد فروغ هم همينطوراست، با اين تفاوت كه نگاه فروغ در ابتدا در مجموعه شعر امير، عصيان، ديوار به زن يك نگاه ابزاري شده است كه متاسفانه همين نگاه هم در ذهن مردم مانده است ، ولي اين نگاه فروغ همراه با رشد فكري و شخصيتي فروغ سيرتكاملي خودرا طي مي كند و زن ابزاري مجموعه " اسير" به يك شخصيت در " تولدي ديگر" ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد تبديل مي شود و شاعر از شعر: بستري مي خواهم از گلهاي سرخ / تا تورا يك شب در آن مستي دهم ، به شعر: مرا تبارخوني گلها به زيستن متعهد كرده است ، مي رسد ، به اعتقاد من فروغ يكي از آن زنان نمونه اي است كه هم خودش در زندگي اش سير تكاملي داشته است و هم زن دراشعارش سير صعودي و تكاملي طي كرده و از ابزار، به شخصيت تبديل شده است .
نظر شما