به گزارش خبرنگار مهر، روستای محروم حسن قندی آخرین مقصد سفرنامه جنوب استان ایلام دهستان دشت عباس است روستایی که حدود 15 کیلومتر از روستای سمانه فاصله دارد.
روستایی که راه دسترسی آن در زمان جنگ ایران و عراق احداث شده است و از آن زمان تاکنون هیچ گونه اقدامی برای بهسازی آن صورت نگرفته و قسمتی از راه روستا بر اثر سیلاب های فصلی تخریب شده است.
حسن قندی روستایی که تا کشور عراق حدود 35 کیلومتر فاصله دارد فاصله ای که شاید گذر در آن به آسانی نباشد چرا که نقطه به نقطه مسیر مرز ایران و عراق میدان های عظیم مین و گلوله های عمل نشده وجود دارد که گذر از آن به آسانی نیست و قدم گذاشتن در آن یعنی پایان زندگی است.
هرچند زندگی در روستای بدون آب و برق حسن قندی نیز سخت است و شاهد این مدعا نیز خانه های خالی از سکنه است خانه هایی گلی که با هزاران امید و آرزو برای زندگی برافراشته شده است.
روستایی که دیگر صدای اهالی اش به گوش نمی رسد و تنها صدای شن ها و ماسه بادی که با سوز تند بادهای گرم منطقه به حرکت در می آیند به گوش می رسد. روستایی که حتی صدای پرندگان مهاجر هم دیگر در آن به گوش نمی رسد.
در مسیر روستا چیزی که ذهن و نگاه من را درگیر خود کرده بود دشت هایی بود که وجب به وجب آن جای پای دلاورمردانی بود که در دوران نه چندان دور دفاع مقدس برای دفاع از کیان ایران اسلامی با رژیم بعثی به مقابله پرداخته بودند.
مترجمی که ما را در این سفر همراهی می کرد می گفت "این منطقه در زمان جنگ به طور کامل به تصرف عراق در آمده بود ولی با تلاش و رشادت های رزمندگان دوران دفاع مقدس این منطقه از چنگال متجاوزان عراقی خارج شد و اکنون مردم منطقه در آن به دامداری و کشاورزی مشغول هستند.
به روستا نزدیک می شویم. خود را برای تهیه گزارشی متفاوت تر از روستاهای قبلی آماده کرده ام. این بار می خواهم با کودکان همکلام شوم و آرزوهایشان را بپرسم اما روستا سکنه زیادی ندارد تا بتوان در میان آنها افرادی را گلچین کرد و با آنها همکلام شد.
عقربه های ساعت 12 ظهر را نشان می داد و گرمای منطقه غیرقابل تحمل بود 5 دقیقه از حضورمان در روستا گذشته بود و مشاهده گلوله های به جا مانده از جنگ، توجه من را به خود جلب می کرد.
درحال تماشای گلوله هایی بودم که در جای جای روستا خودنمایی می کرد که یک جوان 22 ساله با پای برهنه در آن شن های داغ با پیرهنی مشکی به سمت ما آمد. فکر می کرد ما از مسئولان شهرستان هستیم بعد از معرفی خود به عنوان خبرنگار یکی دیگر نیز به جمع ما اضافه شد.
روستایی که همه ساکنین آن به خاطر نبود آب، برق و.... منازل خود را تخلیه کرده بودند و تنها سه نفر در این روستا حضور داشتند که یکی از آنها از من خواست تا زندگی آنها را در داخل منازل هم به تماشا بنشینیم در منزل وی یخچالی را دیدم که به جای استفاده از برق برای خنک کردن و سالم نگه داشتن مواد خوراکی، کلمنی شده بود برای گذاشتن یخ و مواد خوراکی در آن و اینجا بود که به عمق محرومیت و البته صبور ساکنان باقی مانده در این روستا در نقطه صفر مرزی پی بردم.
هیچ کسی حاضر به زندگی در این روستا نیست
صالحه چنانه یکی از معدود ساکنان روستای حسن قندی می گوید: در این روستا خبری از آب و برق نیست تنها هشت خانوار در این روستا زندگی می کنند که آنها هم به خاطر نبود آب شرب و برق در کنار چاه های اطراف ساکن شده اند.
وی گفت: شغل من دامداری است و ناچار هستم که در این روستا زندگی کنم و از آنجایی که روستا آب شرب ندارد مجبورم برای تهیه آب یا به روستاهای اطرف یا دهستان دشت عباس بروم.
این جوان روستایی افزود: به خاطر نبود آب و برق در روستا بیشتر مردم خانه های خود را خالی کرده و به مکانهای دیگر رفته اند چون زندگی بدون آب و برق بسیار سخت است.
وی گفت: تیر برق ها در روستا نصب شده ولی متاسفانه هنوز سیم کشی انجام نشده است و به عنوان یک جوان روستایی این انتظار را از مسئولین دارم که مشکل برق روستا را حل کنند و انتظار زیادی هم نیست چرا که ما در نقطه صفر مرزی در حال زندگی هستیم.
چنانه گفت: متاسفانه داخل روستا تیر برق های فلزی عظیمی نصب شده که در حال صادر کردن برق به کشور عراق هستند ولی ما در کنار این تیر برق ها در گرما بدون آب و برق زندگی را سپری می کنیم.
وی گفت: بارها برای حل مشکل برق مراجعه کردیم ولی مسئولان می گویند باید تعداد خانوارهای روستا بیشتر شوند تا برق بکشند این در حالی است که هیچ کسی حاضر به ادامه زندگی در این روستا و تحمل شرایط موجود نیست.
وی گفت: شغل من دامداری است و ناچارم برای ادامه زندگیم دامداری را ادمه بدهم و در نقطه صفرمرزی و کانون گردغبار زندگی کنم شاید گفتن این حرف ها آسان باشد ولی زندگی در این نقطه بسیار سخت است.
دو سال از نصب تیرهای برق در روستا می گذرد
عبدالزهرا خودمهر یکی دیگر از کسانی که در این روستا زندگی می کند، گفت: در این روستا آب پیدا نمی شود من دامدار هستم و برای تامین آب احشام خود باید مسافت زیادی را طی کنم تا به چاه آب کشاورزی که آن هم شور شده برسانم تا احشامم از تشنگی تلف نشوند.
وی گفت: حدود دو سال از نصب تیرهای برق در روستا می گذرد ولی متاسفانه عدم توجه مسئولان به سیم کشی باعث شده بیشتر ساکنان، روستا را تخلیه کنند و به محلی دیگر مهاجرت کنند.
خودمهر بیان داشت: امروز در حالی روستا خالی از سکنه شده است که تا مدت ها قبل زندگی در این روستا در جریان بود ولی نبود آب شرب، برق، خانه بهداشت و.... باعث شده امروز در روستا تنها چند خانوار به زندگی خود ادامه بدهند.
این روستایی گفت: در اطرف روستا مین های زیادی وجود داشت که خوشبختانه در چند سال اخیر بیشتر مناطق پاکسازی شده است.
وی گفت: با توجه به اینکه شغل ما در روستا دامداری است می طلبد مسئولین بیشتر به روستا ها توجه کنند و حداقل امکانات زندگی را در روستا مهیا کنند تا مردم از روستا مهاجرت نکنند.
گزارش: مجتبی کاور
نظر شما