به گزارش خبرنگار مهر، سوار ماشینهای قرمز میشد و آژیرکشان به کمک مردم میرفت. بچهها را از میان شعلههای آتش بیرون میکشید و پدر و مادرهای نگران را خوشحال میکرد. وقتی به خانه بر میگشت، همسایهها با حلقه گل جلوی در میایستادند و تشویقش میکردند. او قهرمان محله بود.
بعدها در مدرسه همیشه یکهتاز مسابقات ورزشی بود. رویایش را هنوز فراموش نکرده بود. آمادگی بدنی را حفظ کرد و تمرینات ورزشی را ادامه داد. حمید کریمی وقتی از 12 سالی که از بهترین سالهای جوانیاش در لباس آتشنشانی گذرانده صحبت میکند، آثاری از پشیمانی در چهرهاش نمیبینی.
او میگوید این سفر، سفر عشق است و جگر شیر میخواهد. با تمام مشکلات و خطرها اگر باز به دوران کودکی برگردد، باز همین شغل را انتخاب میکند و باز هر روز در همین رویا فرو میرود. رویای نجات انسانها. وقتی یک نفر را نجات میدهی، گویا تمام بشریت را نجات دادهای و او ارزش این کار را با پشت میز نشینی در هیچ ادارهای و حقوق مزایای آنچنانی برای آن عوض نمیکند.
یک روز با یک آتشنشان
7 و 30 دقیقه صبح شیفت آغاز میشود. تا یک ربع به 8 آتشنشان باید وسایل خود را چک کند. بازدید از خودرو و چک کردن مسایل فنی آن دومین کار است. هماهنگی با مأمور شیفت قبلی و راننده برای اطلاع از وضعیت ایستگاه و خودرو از دیگر کارها است. اگر کمبودی است باید به فرماندهی گزارش داده شود. یک ربع به 8 زمان آزمایش بیسیم است. همه چیز باید درست باشد تا یک روز یک آتشنشان شروع شود. بعد از آن تا 9 فرصت برای صبحانه خوردن هست. بعد از آن تا ساعت 11 آموزش است. آموزش حریق شناسی، کار با تجهیزات و آخرین علوم تئوری در زمینه آتشنشانی.
ساعت 11 چند نفر از ایستگاه باید برای شهرشناسی بروند. از شیفت قبلی چه اتفاقاتی در شهر افتاده است؟ کدام خیابانها بسته شده و کدام خیابانها باز شدهاند؟ ساعت 12 این گزارشها باید به مرکز داده شود. بعد از آن ساعت 13 برای نهار میروند. 14 تا 16 و 30 دقیقه هم زمان استراحت است. ساعت 17 تمام آتشنشانهای ایستگاه با لباس ورزشی آماده هستند تا تمرینهای آمادگی جسمانی را انجام دهند. وزنهبرداری، بدنسازی، فوتبال و والیبال... هر کس با ورزشی که بیشتر دوست دارد بدن خود را آماده نگه میدارد. از ساعت 11 شب هم پاس خواب و نگهبانی شروع میشود. یک نفر همیشه گوش به زنگ است تا کوچکترین اتفاق نیز به اطلاع آتش نشانان برسد.
در تمام این مدت اگر حادثهای رخ دهد برنامهها رها میشوند. کریمی میگوید گاهی یک روز حتی یک حادثه نداریم و گاهی در یک زمان چندین حادثه بزرگ اتفاق میافتد.
آتشنشان در هر حالتی باید آماده باشد. گاهی مسئله حریق است و گاهی باید یک نفر را از قعر چاه نجات داد. بعضی اوقات باید حیوانات وحشی را صید کرد و گاهی هم کار به سادگی یک انگشتر بری است اما آتشنشان در هر لحظه خود را برای بدترین اتفاقات آماده میکند تا در صحنه حادثه کم نیاورد.
هر روز؛ یک خاطره
هر روز در شغل آتشنشانی یک خاطره است. با این حال که بیشتر خاطرات تلخ هستند گاهی هم خاطرات شیرین مهمان ذهن آتشنشانان میشود. یکی از همین روزهای پر خاطره ساعت 5 صبح ایستگاه یک آتشنشانی خودرویی به کیلومتر 30 جاده کاشان اعزام کرد.
کریمی می گوید: کامیونی که بار چوب داشت چپ کرده بود. وقتی رسیدیم اثری از راننده نبود. حالا ما بودیم که همه جا به دنبال راننده میگشتیم. میان بوتهها خار. آن طرف جاده. همین طور سرگردان بودیم که تاکسی وسط جاده نگه داشت. راننده کامیون پیاده شد. رفته بود شهر کمک خبر کند. در همین حین پژویی که به سمت قم میآمد از مسیر منحرف شد با جدولهای کنار جاده برخورد کرد. ماشین چند دور گشت تا ثابت شد. دود از کاپوت بالا میزد.
وی ادامه می دهد: خدا میخواست که تمام نیروهای امدادی به خاطر تصادف کامیون آنجا باشند. راننده و خانمش را که کمربند ایمنی داشت خفهشان میکرد، نجات دادیم. دختر و پسر خردسالشان را هم همین طور. تنها چند ثانیه بعد از اینکه همه را نجات دادیم خودرو آتش گرفت. وقتی مادر کودکانش را در آغوش گرفت احساس رضایت عجیبی به ما دست داد. خدا میخواست این خانواده زنده بمانند و گریهها تبدیل به خنده شود.
زندگی در لبه آتشفشان
وقتی از نظر خانوادهاش درباره این شغل میپرسم، میگوید: تمام خانمهایی که همسرشان چنین شغلی دارد، روزگار سختی میگذرانند. ساعت کار طولانی و پر استرس همسر بعد از یک مدت هر کسی را خسته میکند. تا به حال چندین حادثه خیلی بد برای آتشنشانهای ما اتفاق افتاده است. در یک حادثه در سونا و جکوزی یکی از هتلهای قم انفجاری رخ داد که چند همکار ما را به شدت مصدوم کرد. بچهها طوری پرتاب شدند که حتی یکی از آنها در چاه آسانسور افتاد.
وی خاطرنشان می کند: یکی از همکاران ما هنوز آثار سوختگی روی بدنش است و هر جا برای خواستگاری میرود، به مشکل برمیخورد. بیمهها هم که اسمی هستند. وقتی برای یک عمل جراحی شکستگی مراجعه میکنی بیمه تا 3 میلیون تومان پشتیبانی میکند اما بیمارستان 8 میلیون تومان طلب میکند. گذشته از اینها هر قدر هم که پشتیبانی قوی باشد، سلامتی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد. همین مسایل است که خانوادهها را دچار مشکل میکند. با این حال تلاش میکنیم با صحبت از ارزش این کار و خوبیهایش متقاعدشان کنیم.
خود او هم در چند عملیات آسیب دیده است. پارگی مینیسک زانو، سوختگی کتف و گردن و... میگوید:اینها برای یک آتشنشان قمی که با حداقل امکانات تلاش میکند، بسیار طبیعی است. اما جایی که پای جان انسانها وسط باشد میتوان از بسیاری از این مسایل چشم پوشید. وقتی من در طول عمر شغلیام میتوان بسیاری را از مرگ و جراحت نجات دهم، هر قدر که در زندگی شخصی خودم آسیبها را تحمل کرده باشم، باز به لبخند رضایتی که روی لبان مادری بعد از نجات فرزندش مینشیند، میارزد.
نظر شما