پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

جواد افهمی در عصر تجربه؛

رمانی که در پیاده‌روی از کار در آمد/ نوشتن، روح آدمی را خراش می‌دهد

رمانی که در پیاده‌روی از کار در آمد/ نوشتن، روح آدمی را خراش می‌دهد

جواد افهمی می‌گوید: نوشتن، روح آدمی را خراش می‌دهد و وجود او را می‌خورد. البته می‌گویم برای من آن چیزهایی که از دست دادم در برابر آنچه در نوشتن به دست آوردم، ارزشی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، بیست و هشتمین نشست عصر تجربه، عصر روز یکشنبه 22 دیماه با حضور جواد افهمی در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.

جواد افهمی در ابتدای این نشست گفت: تجربه نوشتن موضوعی است که معمولا نویسنده تمایل دارد درباره آن حرف بزند. البته برخی از نویسندگان تجارب خود را می‌نویسند و برخی‌ها هم نه. من نوشتن را دیر شروع کردم، اما می‌توانم بگویم هر آنچه که تاکنون از من چاپ شده است همه آن چیزی است که طی 50 سال عمرم تجربه کرده‌ام. به باور من نویسنده از هر طیف و طبقه فکری و رویکردی که باشد، برایند نوشته‌هایش برگردان زندگی خود اوست. البته منظورم این نیست که هر نویسنده زندگی خودش را می‌نویسد، اما در هر داستانی به راحتی می‌توان رد پای خود او را پیدا کرد.

افهمی با اشاره به نخستین تجربه خود در نوشتن که نگارش رمان «سوران سرد» بود، گفت: «سوران سرد» برای من با شخصیتی ترکمن شروع شد که در دوران سربازی او را می‌شناختم. من در شمال خراسان با ترکمن‌ها زندگی کرده‌ام و شخصیت یک ترکمن به خوبی برایم جا افتاده است. ذهنم روزها با او کلنجار می‌رفت تا در نهایت باعث شد رمان را بنویسم و شش دانگ حواس و روحم را درگیر رمان کنم. به طوری که حتی اگر الان هم تمرکز آن دوران را داشته باشم، قدرت بازنویسی سوران سرد دیگری را دارم.

وی افزود: من اول قصد نداشتم این اثر را در قالب رمان ارائه کنم و بیشتر تمایل داشتم تا سوران سرد را به فیلمنامه تبدیل کنم. برای همین فیلمنامه آن را نوشتم و به بنیاد فارابی دادم و حق چاپ فیلمنامه را از من خریدند. بعد از آن از سال 84 شروع به نوشتن رمان کردم. رمان هم قرار بود توسط انتشارات ققنوس به چاپ برسد، اما در نهایت به سوره مهر واگذار شد. در واقع به من گفتند که داستان کتاب کمی ممیزان را حساس می‌کند. بعد از آن هم که آقای مومنی این کتاب را خواند و موجب شد که اثر چندماه دیرتر چاپ شد. من چاپ این اثر را مدیون مرحوم فردی هستم، اما هر بار برای اصلاحیه به ارشاد می‌رفت. به همین خاطر هر سه چاپش با هم تفاوت دارد.

افهمی گفت: ایده‌ها و اتفاقات داستان‌هایم هنگام راه رفتن در ذهنم شکل می‌گیرد. اگر احساس کنم به هنگام نوشتن چیزی کم است، می‌دانم که دوباره باید برگردم و به راه رفتن‌هایم ادامه دهم. واقعا باید بگویم که گاهی برای در آوردن برخی شخصیت‌ها در کار می‌ماندم، اما کسی نبود که به من مشورت بدهد که باید چه کار کنم. یادم هست از خانه می‌زدم بیرون و در یک راهپیمایی شبانه از پونک تا پای کوه‌های فرحزاد در نیمه‌های شب پیاده‌روی می‌کردم و تنها درگیری من در آن زمان شخصیت‌های رمانم بود.

نویسنده برگزیده جایزه ادبی هفت‌اقلیم تصریح کرد: اینکه یک شخصیت چطور به داستان وارد و چطور خارج شود از حیاتی‌ترین ماجراهایی است که نویسنده با آنها روبرو است. من در سوران سرد بیش از 20 شخصیت محوری داشتم و برای همه آنها پروسه ورود و خروج به داستان را با همین مشقت طی کردم. به نظرم در جایی از داستان، گاه نویسنده و اثرش طوری باهم تنیده می‌شوند که دیگر نمی‌شود به راحتی آنها را از هم جدا کرد. انگار داستان که جان گرفت، دیگر مهارش از دست نویسنده خارج می‌شود و البته او هم باید اجازه دهد رویا و عالم تخیل ترکتازی خودش را بکند.

افهمی با تاکید بر لذتبخش بودن داستان‌نویسی تصریح کرد: نوشتن، روح آدمی را خراش می‌دهد و وجود او را می‌خورد. البته می‌گویم برای من آن چیزهایی که از دست دادم در برابر آنچه در نوشتن به دست آوردم، ارزشی ندارد. به اعتقاد من افق داستان آنقدر نامتناهی است که اگر روزی نویسنده خواست بنشیند و فقط از تجربیاتش استفاده کند، آن روز به طور حتم روز مرگش است.

وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به کاربرد تخیل در داستان گفت: به نظرم اینکه نویسنده همه حواس، ذهن و قدرت خلاقیت خود را به جریانی بسپارد که قرار است داستان را پیش ببرد، اشتباه است. البته گاهی پیش می‌آید نویسنده خود را به دست رویا و تخیل می‌سپارد؛ منتهی در نهایت قواعد، اصول چارچوب و نظم هستند که رمان را شکل می‌دهند. متاسفانه لطمه بزرگی که به رمان‌نویسی در کشور ما وارد شده است این است که برخی از نویسندگان، هرچه را که به ذهنشان می‌آید، می‌نویسند و تمایل ندارند آن را از یک صافی عبور دهند.

کد خبر 2213299

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha