به گزارش خبرگزاری مهر، عبدالحسین خسروپناه، مدیر موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در کانال شخصی تلگرام خود مطلبی درباره چهار دیدگاه در سنت فلسفی غرب نوشت که مشروح آن را در ادامه می خوانید؛
به صورت سنتی، چهار دیدگاه در سنت فلسفی غرب رایج است: عادت گرایی، اثبات گرایی، ابطال گرایی و تأییدگرایی. درباره عادت گرایی پیش از این بحث شد.
*اثبات گرایی تجربی:
بر اساس این رویکرد، می توان با استقراء ناقص مدعیات علمی را اثبات کرد. تقریر بیکن از اثبات گرایی این است که با روش تجربی و طیّ کردن مراحل هشت گانه، به دنبال اثبات یقین استقرایی است، جان استوارت میل نیز اساس معرفت را صرفاً تجربه میداند.
رویکرد اثبات گرایی تجربی، چند مبنا و اصل دارد که بین همه تجربه گرایان انگلیسی مشترک است. این مبانی و اصول به شرح زیر هستند:
۱. علوم تجربی، هیچ استفاده ای از پیش فرض های عقلی نمی برد و صرفاً بر مبنای ادراکات حسّی پایه گذاری می شود. این علوم از احساسات و ادراکات حسّی شروع می کند تا به فرضیّه، قانون و علم برسد. نتیجه این اصل طبیعتاً این خواهد بود که مشاهدات و ادراکات حسّی بر فرضیّات و نظریّه ها مقدّم اند.
۲. تجربه و مشاهده خالی از هرگونه پیش داوری و نظریه پردازی است و می توان بدون پیش داوری، پیش فرض و نظریّه پردازی به مشاهده دست پیدا کرد و به تعبیر دیگر می-توان واقعیّات محض را عاری از تئوری ها به دست آورد.
۳. ادراکات حسّی، کاملاً بی طرفانه است و می تواند تکیه گاه علوم تجربی باشد. چون از طریق علوم تجربی می خواهیم به نتایج بی طرفانه دست یابیم، وقتی مشاهدات بی طرف باشد؛ علوم تجربی هم جنبه عینی و ابجکتیو می یابند.
۴. از طریق استقراء می توان به نتیجه یقینی رسید. تنها روش سیر از گزاره های مشاهدتی به قوانین عام، سیر از مشاهدات و ادراکات حسّی موردی و جزئی به یک قانون کلّی (نه قوانین انتظامی) استقراء است و هیچ راه دیگری هم وجود ندارد.
۵. ذهن نقش منفعلانه دارد و خود، هیچ دخل و تصرّفی در داده ها ایجاد نمی کند و نمی تواند مقولاتی نظیر مقولات کانتی به وجود آورد تا از طریق آن به استنتاج برسد. ذهن، لوح سفیدی است که با مشاهده پر می شود، وقتی جزئیّات زیاد شد از طریق استقراء جزئی به کلّی تبدیل می شود. از این جهت می توان گفت تجربه گرایان، موافق با ارسطو هستند؛ ولی ارسطو معتقد بود که ما گزاره ها و اصول عقلی ماقبل تجربی داریم که این اصول و قوانین کلّی را بدون نیاز به استقراء و تجربه درک می کنیم، ولی تجربه گرایان می گویند ما این اصول را هم از طریق استقراء و تجربه به دست می آوریم.
هم تاریخ علم، گواهی می دهد و هم منطق ثابت می کند که اصولاً تجربه و مشاهده مقدّم بر عقل نیست، بلکه باورهای عقلی ماقبل تجربی وجود دارند.
البتّه برخی با استناد به جمله معروف ارسطو که در کتب فلسفه اسلامی ذکر شده «آنکه حسّ ندارد، علم ندارد» می گویند ارسطو و فلاسفه اسلامی نیز به گونه ای تجربه گرا هستند، در حالی که این گونه نیست؛
زیرا اوّلاً حسّ در نظر آنان اعمّ از حسّ ظاهری و حسّ باطنی است؛ فلاسفه اسلامی در کنار علم حصولی به علم حضوری معتقدند؛ یعنی ما یک علم حضوری داریم که بالوجدان و با حسّ درونی می یابیم و یک علم حصولی که با حسّ ظاهری می یابیم. مثلاً با چشم مشاهده می کنیم و بعد صورت حصولی در ذهن ما پدید می آید؛ اگر حسّ باطنی نباشد، علم حضوری نیست و اگر حسّ ظاهری نباشد، علم حصولی نیست.
کسب معرفت از نظر فلسفه اسلامی این است که ابتدا تصوّر حسّی پیدا می کنیم که ممکن است از طریق حسّ ظاهری باشد .بعد از تصوّر حسّی، تصوّر عقلی حاصل می شود که منظور همان تصوّر کلّی است یعنی مفاهیم کلّی دیدن و تشنگی را درک می کنیم، یعنی پس از درک جزئی، درک کلّی حاصل می شود و بعد از تصوّر کلّی، تصدیق عقلی است.
نظر شما