به گزارش خبرگزاري مهر،روزنامه فرامنطقه اي عرب زبان "الحيات" در مقاله اي به قلم "پاتريك سيل" نويسنده مشهور انگليسي وكارشناس مسائل خاورميانه تحت عنوان "اسرائيل و آمريكا جنگ را درسه جبهه مي بازند"، به بررسي تهاجم رژيم صهيونيستي به لبنان،اهداف، نقش آمريكا و نتايج احتمالي آن پرداخته و نوشت:"دنيس هيل" وزيردفاع سابق انگليس به رهبران سياسي سفارش آگاهانه اي مي كند كه وقتي در چاله قرار داريد از كندن چاله ديگري خودداري كنيد.
اين روزنامه افزود:امروزآمريكا و اسرائيل درچاله عميقي گرفتار شده اند و نيازمند آن هستند كه اين چاله را پيش از كندن چاله هاي ديگر پركنند،واشنگتن و تل آويو در سه جبهه عراق، لبنان و فلسطين مي جنگند و زيان مي بينند و گويي اين ميزان زيان براي آنها كفايت نمي كند و حتي در ميان سران واشنگتن و تل آويو كساني هستند كه جنون آنها را به سوي درخواست براي توسعه محدوده جنگ به سمت سوريه و ايران و همه آنچه آن را جهان "اسلام فاشيستي"مي نامند،سوق مي دهد.
اين نويسنده گفت: اسرائيل انكار مي كند كه نقشي و دخالتي در جنگ عراق دارد، اما در واقع تل آويو يك طرف حاضر در اين درماجرا و درگيري است و جايگاه اسرائيل در همان جايگاه آمريكا در جنگ ضد لبنان و فلسطين قرار دارد.
به نوشته پاتريك سيل، رژيم صهيونيستي در برنامه ريزي استراتژيك و راهبردي براي جنگ عراق شركت داشت، زيرا خواهان آن است كه هرگونه تهديدي از سوي بخش شرقي را از خود دور كند و دوستان نو محافظه كار اين رژيم در آمريكا كار ترويج جنگ ضد عراق را انجام دادند و اطلاعات محرمانه را براي متقاعد كردن رئيس جمهوري ساده لوح آمريكا مبني بر ضرورت حمله به عراق براي حفاظت از امنيت آمريكا سرهم كردند.
اين مقاله افزود: سه سال از جنگ آمريكا مي گذرد و اين كشور همچنان تا در عمق منجلاب عراق گرفتار شده و ميلياردها دلار هزينه مي كند و به طور ميانگين روزانه يك نيروي نظامي اين كشور درعراق كشته مي شود، بدون اينكه اين امرسبب شود تا آمريكا به درستي فكر كند يا دولت اين كشور به فكر خروج از اين چاله بيفتد.
الحيات نوشت: رابطه روشني بين جنگ هاي عراق و فلسطين و لبنان است و آن هم خودكامگي آمريكا است كه اسرائيل از آن براي خشونتهاي بي هدف برضد غيرنظاميان و نقض معاهدات بين المللي ويژه امورانساني الگو برداري كرده است و اقدامهاي اسرائيل چيزي جز پيروي از كشور راهبر يعني آمريكا نيست و وقتي كشورهاي بزرگ اقدام به ايجاد شرايط گسترش هرج و مرج جهاني كرده و پايه هاي نظام بين المللي و توازن و ثبات آن را لگدمال مي كنند، طرف هاي كوچكتر از آن الگو برداري كرده و جا پاي بزرگتر ها مي گذارند.
نويسنده مقاله ياد شده خاطرنشان كرد: هواداران اسرائيل در واشنگتن هنوز اين خيال را در سر دارند كه امكان ساختار سازي دوباره سراسر خاورميانه با استفاده از نيروي نظامي به منظور تغيير آن بر اساس منافع آمريكا واسرائيل وجود دارد.
پاتريك سيل افزود: جنگ در لبنان و فلسطين چيزي جز جنگ آمريكا و اسرائيل با برنامه ريزي مشترك و اجراي آن براساس استراتژيك و راهبردي هماهنگ و مستحكم نيست و اسرائيلي ها مي جنگند و آمريكايي ها كمك و پشتيباني مالي وتسليحاتي و پوشش سياسي و ديپلماتيك آن را عهده دار هستندو با آتش بس مخالفت مي كنند تا به اسرائيل زمان كافي براي پايان اين ماموريت را بدهند.
وي افزود: اما اوضاع هميشه بر وفق مراد نيست، درست است كه اسرائيلي ها برخي دستاوردهاي تاكتيكي را در لبنان يا غزه به دست آورده اند، اما تحقق پيروزي استراتژيك نزديك است كه بسيار دشوار شود، زيرا حزب الله و حماس دو ارتش كلاسيك نيستند كه بتوان شكست را در ميدان جنگ به آنها وارد كرد و آنها همچنين دو سازمان تروريستي نيستند كه از اعتبار و احترام برخوردار نباشند، بلكه دو جنبش مقاومت ملي با ريشه عميق در بين مردم هستند كه نماينده اين مردم بوده و از حقوق و مايملك آنها در برابر تجاوزگري مكرر اسرائيل دفاع مي كنند.
پاتريك سيل خاطرنشان مي كند: به نظر مي رسد كه هدف فوري اسرائيل از جنگ برضد لبنان، عقب راندن حزب الله و ساكنان غيرنظامي محلي در جنوب لبنان تا مسافت 30كيومتري و تا محل رودخانه الليطاني است به اين اميد كه نيروهاي بين المللي سپس براي خلع سلاح آنها وارد عمل شده و اسرائيل را از حملات موشكي (حزب الله ) حفاظت كنند كه اين يك آرزو و توهم است.
وي افزود: اشغال جنوب لبنان سبب حفاظت نيروهاي اسرائيلي از حملات چريكي نخواهد شد،همانطوركه اين جنگ چريكي سبب عقب نشيني نيروهاي اسرائيلي در سال 2000ميلادي شد و از سوي ديگر، هيچ كشوري اقدام به اعزام نيروهاي خود براي حفاظت اسرائيل در برابر حزب الله نخواهد كرد و همانند گفته فرانسه استقرار نيروهاي بين المللي تنها در صورت موافقت همه طرف ها در لبنان از جمله حزب الله و فقط بعد از بازگشت صلح امكان پذير است.
اين نويسنده با اشاره به بمباران و گلوله باران روستاهاي جنوب براي وادار كردن ساكنان منطقه به مهاجرت كردن و شهيد و زخمي شدن آنها خاطرنشان كرد: شكي نيست هزينه اخلاقي و سياسي كه اسرائيل براي عمليات پاكسازي نژادي و تروريسم دولتي خود خواهد پرداخت، بسيار گران خواهد بود و تحقير زندگي اعراب و قوانين جنگ، مشروعيتي را كه توانست در طول 58 سال از وجود خود، كسب كند به باد خواهد داد و هزاران و بلكه دهها هزار نفر از اعراب راديكال خشمگين چشم انتظار حمله هستند.
اين نويسنده نوشت: اما هدف بزرگتر آمريكا و اسرائيل، از بين بردن حزب الله و از بين بردن هرگونه اثري از نفوذ سوريه يا ايران در لبنان است و اين خواسته اي خيالي بوده و دست نيافتني ترين آرزو محسوب مي شود كه در برابر رويدادهاي محلي اثري از آن باقي نمي ماند، زيرا سوريه و ايران اسباب و علل تاريخي و ديني و اجتماعي مرتبط با شبكه اي از روابط خانوادگي و منافع امنيتي و استراتژي مشترك دارند و بنابراين اسرائيل يا آمريكا نمي توانند روزي اميد به مزاحمت ايجاد كردن براي نفوذ سوريه يا ايران داشته باشند.
وي افزود: رويدادهاي غيرمترقبه احتمالي در طول يك يا دو هفته آينده هرچه كه باشد، روشن است كه تنفر از اسرائيل و نااميدي از آمريكا حد و مرزي نمي شناسد و اين درحاليست كه حزب الله از اين درگيري قوي تر از گذشته بيرون خواهد آمد زيرا اسرائيل و آمريكا براي اين جنگ اهداف بسيار دور از دسترس را ترسيم كردند و از اين طريق شكست خود را رقم زدند.
الحيات نوشت: آمريكا امروز خود را در برابر دو راه مهمي در تعامل با جهان عربي و اسلامي مي بيند كه يا غرق شدن خود در اقدام هاي نظامي را افزايش دهد و يا آگاهي و درايت را براي اصلاح كردن هدف خويش بيابد و برخي از سياستمداران زبده در واشنگتن مي دانند كه سزاوار است تا چه اقدامي صورت گيرد و از آن جمله مي توان به برنت سكاوكروفت مشاور امنيت ملي در دوره رياست جمهوري هاي جراد فورد و بوش پدر و زيگنيو بريجنسكي مشاور جيمي كارتر رئيس جمهوري اسبق آمريكا اشاره كرد، اما صداي آنها در دوره جورج بوش رئيس جمهوري كنوني آمريكا دركاخ سفيد شنيده نمي شود.
پاتريك سيل تاكيد كرد كه رئيس جمهوري كنوني آمريكا با كمك "جنگ فراگير ضد تروريسم" و تائيد مطلق اسرائيل دشمن تراشي زيادي براي خود كرده است و در تاريخ معاصر آمريكا هيچ رئيس جمهوري به اندازه بوش لعنت و نفرين به خود نخريده است.
وي افزود: به نظر مي رسد آمريكا حتي قادر به مهار و لگام زدن به مزدور خود اسرائيل نيست همانطور كه هفته گذشته براي كاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا روشن شد، زيرا ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيل به وي وعده آتش بس 48ساعته داد، اما ارتش اين رژيم به بمباران و گلوله باران خود ادامه دادبه گونه اي كه هيچ (آتش بسي) مطرح نبوده است.
الحيات نوشت: بوش هم اكنون با دو گزينه روبرو است كه يا به حمايت از اسرائيل در جنگ هاي فاجعه آميز خود در لبنان و فلسطين و چه بسا كشاندن آن به سمت سوريه و ايران ادامه دهد يا اين جنون را متوقف و رهبري خود در صلح را به اثبات برساند و اين تنها فرصت بوش براي نجات رياست جمهوري خود از شكستي مفتضحانه است.
نويسنده اين مقاله افزود: بوش بايد وزنه بزرگ آمريكا و جايگاه شخصي خود را براي يافتن راه حل منطقه اي و فراگيري به كار گيرد و اين امر قابل اجرا است و وي زمان براي اجراي آن را دارد، اما براي موفقيت بايد از دست مشاوراني كه آمريكا را درمعرض خطر قرار دادند، خلاص شود.

وي در ادامه با اشاره به اينكه مشكلات منطقه بايد به خاطر گردهم خوردن به هم با يكديگر حل و فصل شود، ايده خود را اينگونه بيان مي كند: بايد كشمكش فلسطين و اسرائيل حل شده و كشور مستقل فلسطيني براساس مرزهاي سال 1967ميلادي تشكيل شود و درگيري سوريه و لبنان براساس بازگرداندن منطقه (اشغالي) جولان حل گردد و لبنان با كمكهاي زياد و ضمانت هاي بين المللي براي آينده اي امن، بازسازي شود.
پاتريك سل در ادامه ايده خود افزود: آمريكا بايد گفتگويي را با ايران به هدف بازگرداندن روابط ديپلماتيك و به رسميت شناختن منافع منطقه اي ايران و نگراني هاي امنيتي اين كشور آغاز كند و اسرائيل بايد از بلندپروازيهاي خود براي تسلط نظامي بر منطقه خاورميانه دست برداشته و برخلاف آن، به سوي انعقاد معاهدات صلح با كل جهان عرب براساس مرزهاي سال 1967ميلادي و احترام دوجانبه و حسن همجواري حركت كند.


نظر شما