خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: اکنون حسین ممتحنی متخلص به «حمید» در کنار پیر و مرادش، حضرت روح الله است.
انقلاب ما تنها یک استاد حمید سبزواری دارد؛ همو که از ۱۴ سالگی به شعر و شاعری پرداخت و همیشه یاور مظلومان و خصم ظالمان بود.
در همان زمان ستمشاهی می سرود که:
نان گران است و غم فراوان است
قند کمیاب و غصه ارزان است
گوشت هر چند پُر بهاست ولی
قلبها جای گوشت، بریان است
یک دلِ شاد نیست در این کشور
خلق را سیل خون، بی امان است
پس از آن و به زبان استعاره از خمینی دم زد و این دم تا ابد با او بود:
بنازم بر آن پیر و فکر جوانش
که عاجز بود خامه از داستانش
چه بحری ست یا رب که نتوان رسیدن
به صد موج اندیشه بر یک کرانش.
و اکنون زمان آن بود که امام مردم به سوی مردم بازگردد. سال ۱۳۵۷ بود و حمید سبزواری چنین سرود:
خمینی ای امام؛ خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف.
و انقلابیون، با ذوقی سرشار، این شعر را اجرا کردند و آن را در بخشهای خالی نوارهای اطلاعیه ها و پیام های امام، تکثیر کردند و به دست مردم رساندند و همین شعر در فرودگاه مهرآباد و در روز ورود امام، طنین انداز شد.
امام به بهشت زهرا رفت و حمید باز هم در آنجا حاضر بود:
برخیزید، برخیزید، برخیزید، برخیزید
برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده، بهر احیای حق جان فدا
برخیزید، رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد غرق در بوسه خاک مزارتان.
او باز هم در خدمت انقلاب بود و می سرود:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست، کز نای جان خیزد
اعلام طوفانهاست، کز هر کران خیزد
آتشفشان قهر ملتهای دربند است
حبل المتین توده های آرزومند است
الله اکبر، خمینی رهبر.
تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب است که حاصل عمر امام، با توطئه منافقان کوردل به شهادت می رسد و آیت الله مطهری، آسمانی می شود. حمید باز هم شعری در این سوگ عظیم دارد:
ای مجاهد شهید مطهر
مرتضی را چو آئینه مظهر
ای شهید ره حکمت و علم
خون تو حافظ دین و دفتر.
در همان سال است که امام، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس معرفی می فرمایند و استاد سبزواری، با «همپای جلودار»، یاریگر جلودار انقلاب می شود:
وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست، وای ِمن خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب ِ راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است
چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن، بشتاب همت چارهساز است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم
تا بوسه گاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد
ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد
جانان من! برخیز بر جولان برانیم
زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست
آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صیداست
آنجاکه هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من! برخیز باید بر جبل راند
حُکم است، باید باره تا دشت امل راند
باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین
باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، ترک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس، همپای جلودار.
این چنین است که شعر حمید سبزواری، جلوداری می کند و البته همین قصیده، با نوای دلنشین سید حسام الدین سراج و به همت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، منتشر می شود و شور و حرارتی شگرف در جامعه می آفریند.
آزادسازی خرمشهر هم حماسه دیگری است که با شعر حماسی سبزواری، جاودانه تر می شود:
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما
جاودانه شد از فروغ سحر، پگاه ما
صبح آرزو دمیده از کرانه ها
شاخه های زندگی زده جوانه ها
این پیروزی، خجسته باد این پیروزی
خجسته باد این مبارک بهار
به باغبان، خجسته باد
خجسته باد این گلفشان دیار
به بلبلان خجسته باد
همیشه بادا وطن بر فراز
این پیروزی خجسته باد این پیروزی.
در حقیقت، شعر استاد سبزواری به عنوان شعری در خدمت انقلاب و مردم است که در آن سالها و البته سالهای بعد، این افتخار از شعر و کلام او همچنان تجلی می کند و مظلومان عالم نیز مانند مردم فلسطین و غزه، از شعرش بهره مند می شوند:
ناله كن آه ای دل من ناله كن
در هجوم دردها بر سینه ها
بر وداع قلبها با قلبها
در شكست سینه ها از كینه ها
بر خزان عشق، بر پایان مهر
بر افول راستی، آزادگی
در كمینگاهی كه نامش زندگی است
بر فنای رادمردی، سادگی
در عزای عزت انسان، نشین
ای دل زخمی، دل تنهای من
بر مزار مردمی اشكی فشان
چشم من، ای چشم خون پالای من
داستان پرداز عصر بی كسی است
آدمی در غزه و قدس و عراق
بر گلوها تیغ خودكامان قرن
در سبوها زهر بیداد و نفاق
غرب! ای فربه شده از خون شرق
چیست جز "انسان شكاری" كار تو
اینك اینك فتنه صهیونیان
داغ ننگی تا ابد بر روی تو
نامتان چنگیز را تطهیر كرد
رسم آن خون ریز را از یاد بُرد
تیرتان، تزویرتان، تقدیرتان
فتنه چنگیز را از یاد برد.
نوبت به خرداد ۱۳۶۸ و رحلت امام امت می رسد:
مگو روح خدا رفت از بر ما
که جان دامن کشید از پیکر ما
خروش از خیل مشتاقان برآمد
که حرف عشق رفت از دفتر ما
دریغا ای دریغا ای دریغا
خدایی سایه ای رفت از سر ما.
و او تنها شاعری است که حضرت آیت الله خامنه ای در ایام ریاست جمهوری خویش، مقدمه ای بر کتابش نگاشته اند و در آن از شعر حمید به عنوان «زبان فاخر» یاد می کنند و او را «شاعری انقلابی و مخلص» می خوانند.
حمید سبزواری همچنین سراینده «سرود سپیده»، «سرودی دیگر»، «یاد یاران» و «کاروان سپیده» است و «سرود درد» او، کتاب سال شد.
او چهره ماندگار شعر و ادبیات کشور است و مدال درجه یک فرهنگ و هنر داشت؛ اما شاید هیچ چیز برای او مهمتر از این نبود که افتخار عنوان «شاعری انقلاب» را داشته باشد.
و او متواضع بود و هرگاه از خدمات فراوانش به انقلاب، سخن به میان می آمد، می گفت:
به خود چو می نگرم، جز خطا نمی بینم.
و سرانجام، انقلاب اسلامی، پدر شعر خود را از دست داد و ۲۲ خرداد ماه به عنوان سالروز این اتفاق دردناک در تاریخ ثبت خواهد شد.
نظر شما